هفته گذشته پرونده شکایت موسوم به «ابطال مزد 99» در دیوان عدالت جمهوری اسلامی مردود اعلام گردید. به این ترتیب دستمزدهای مصوب شورای عالی کار و دولت دال بر دستمزدهای کارگران برای سال 1400، بقوت خود باقی است. این حکم قبل از صدور ارزش خبری را از دست داده بود. صحنه چینی نمایش زیادی بچگانه، و ادا و اطوار شلخته «عدالت» به تن این عمارت زار میزد. خیلی ساده هر چقدر که شاکی و قاضی و خبرنگار کرایه ای بنگاه خانه کارگر خود را به نفهمی بزنند، از دیوان عالی حکومت انتظار دیگری جز دشمنی علیه کارگران نمیرفت.
در طول هفته گذشته خبرهای خیزش خوزستان توجه و اشتیاق افکار عمومی را متوجه جای دیگری کرده بود، حیف شد، و گرنه قاضی دیوان عالی میتوانست در جمع کارگران پروژه ای نفت و سایر مراکز تولیدی حاضر شود و بشارت بدهد که گرسنگی و فقر و محرومیت آنها دقیقا به موازات استثمار وحشیانه در چهارچوب قانون و در راه پر شکوه منافع طبقه حاکم در حال اجرا است!؛
هفته گذشته در هنگام اعلام حکم دیوان عالی بخش مهمی از کارگران زیر فشار خرد کننده و مرگبار کار و دستمزدهای جنایتکارانه حواسشان از وسایل ارتباط جمعی دور ماند، حیف شد، و گرنه از پافشاری نماینده خانه کارگر و کانون شورای اسلامی کار برای شکایت تازه تر، و بازار گرمی و خوش خدمتی برای حکومت و شش ماه دیگر از سردواندن؛ مطلع میشدند؛
هفنه گذشته همزمان با مواجب بگیران دیوان عالی، دستجات دیگر اراذل و اوباش حکومتی با چوب و چماق و گلوله جمعیت دیگری از تبار کارگر و زحمتکش جامعه را در دور دستهای سوسنگرد و ایذه، بهبهان، ماهشهر و شوش و اهواز مورد حمله قرار دادند تا فریاد و حق نان و حرمت و زندگی را در گلوی آنها بخون بکشند؛ حیف شد، فریاد اعتراضی جنوب میتوانست جواب شایسته کل این نمایش ضد کارگری را، در پایتخت کف دستشان بگذارد.
اهمیت بسیار این خبر برای کارگران درخود حکم صادره نیست. کارگران حق دارند از کنار گماشتههای های بنگاه «عدالت» جمهوری اسلامی با بی اعتنایی بگذرند. مگر نه اینست که در مسیر مبارزه بر سر دستمزد هر دم یکی از این نوع حشرات سبز میشود؟ مگر نه اینست که وقتی زورشان به کارگر برسد زبان «مجاری قانونی» سرمایه و دولت دراز است، آفتابه لگن دست همدیگر میدهند که با بامبولهای «شرعی»، «ملی»، «تولیدی» و بهانه دیگر به جان دستمزد کارگران بیافتند؟ مگر نه اینست که با علم کردن «دیوان عالی» هر سال سیفون اعتبار قانونی همه دست اندرکاران مصوبه دستمزد سالانه یکجا کشیده میشود؟
طبقه کارگر در ایران در جهنم تباهی دستمزدها به هر تک بهانه نیاز دارد که تلنبار نارضایتی و خشم خود را فوران بدهد، صفوف خود را آرایش ببخشد، جبهه های تازه تری را باز کند. اهمیت حکم دستمزد دیوان عالی دقیقا اینجا است. طبقه کارگر در ایران در زیر فشار خرد کننده دستمزدها جایی برای عقب نشینی بیشتر ندارد. دستمزدها کارد را به استخوان رسانده است، مبارزه بر سر دستمزد شعله میکشد، اما هنوز پراکنده است. بر این پراکندگی باید غلبه کرد.
ایران آبستن موج جدیدی از جنبش دستمزدها است. این جنبش با نسل جوان طبقه کارگر در مرکز آن، با چهره ای بشدت زنانه و مشی سوسیالیستی همه ملزومات عقب راندن بورژوازی را در خود دارد. رگهها و ماتریال این جنبش هست، بوفور هست، باید خود را باور کند و روی پای خود بایستد.
کیست که پایبندی سفت و صادقانه جنبش دستمزدها در ایران به منافع طبقاتی کارگری را نبیند، آنجا که تن به تفرقه ننگین پروژه ای و موقت و فصلی نمیدهد؟
کیست که رادیکالیسم غالب در میان کارگران را نبیند در حالیکه یکی پس از دیگری مراکز کارگری مخاطرات فراوان را بجان میخرند، عطای فوت و فن صنفی گری را به لقای آن میبخشند، بجای سینه زنی مظلومانه در مقابل دوایر دولتی، بسیج صفوف کارگران در راه یک اعتصاب را بر حقارت و گدایی و خود فریبی ترجیح میدهند؟
مبارزه بر سر دستمزدها همیشه وجود داشته است. اما کیست که غلبه افق های قوی سوسیالیستی بر جنبش دستمزدها در ایران را نبیند؛ زمانیکه اعتراضات دستمزدهای عقب افتاده جای را با اعتصاب پیگیر کارگرانی عوض کرد که اداره کارخانه خود را از حلقوم دولت بیرون میکشند؟
جنبش دستمزدها در ایران با شجاعت و از خودگذشتگی در هم آمیخته است، بسیار بیشتر از آنکه بتوان آنرا ترساند، سرکوب کرد و رام نمود. در اولین بارقه های قدرت نمایی متحدانه و سراسری این جنبش صحنه سیاسی و طبقاتی ایران بسرعت برق و باد دگرگون خواهد شد. همه چیز در گرو تکاپوی جنبش دستمزدها در پی الگوهای عملی برای ابراز وجود سراسری و تعرضی است. در این رهگذر دلقک های دیوان عدالت هیچ نیستند، با یک پف از سر راه کنار زده میشوند.