كنگره سراسری شوراهای مردمی
حكمتیست: اخیرا حزب حکمتیست (خط رسمی) سند "كنگره سراسری شوراهای مردمی" بعنوان آلترناتیو حکومتی پس از جمهوری اسلامی را منتشر کرده است. سوال اینست كه چه نیازی به ارائه این آلترناتیو در این دوره است؟ یا به عبارتی دیگر، شاهد چه تغییراتی در این دوره از مبارزه مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی با دوره های قبل هستیم که ارائه آلترناتیوی روشن را ضروری کرده است؟
آذر مدرسی: امروز هر ناظر خارجی به اوضاع ایران نگاهی بیندازد، تغییرات اساسی و بنیادی در اوضاع سیاسی، در موقعیت جمهوری اسلامی در رابطه با مردم در ایران، در گسترش اعتراضات مردم علیه فقر و فلاکت حاکم و مسببین آن در حاکمیت، در رادیکال شدن این اعتراضات و بخصوص در تقویت وزن اجتماعی طبقه کارگر در این جدال و تاثیرات آن بر فضای سیاسی و آرایش و سیاست نیروهای سیاسی، از حاکمیت تا اپوزیسیون، را به روشنی متوجه میشود. فضای سیاسی متلاطم و بحرانی که وجه مشخصه آن چرخیدن وزنه به سود جبهه آزادیخواهی و پرولتری در جدال بر سر رفاه، آزادی و برابری است، امروز به روشنی رنگ خود را به سراسر ایران زده است.
چهار سال پیش دنیا دیماه ۹۶ را زمین لرزه ای سیاسی نامید! مفسرین سیاسی از امکان انقلابی دیگر حرف زدند! بورژوازی، در قدرت و در اپوزیسیون، مخاطرات چنین زمین لرزه هایی را بر ادامه حیات جمهوری اسلامی و "خطر" رادیکال شدن خیزشهای بعدی را گوشزد میکرد و اتاقهای فکری و متفکرین و سیاستمداران بورژوایی به راه حلی برای برون رفت از این بحران و جان سالم بردن نظام سیاسی-اقتصادی از انقلابی دیگر، بودند.
دیماه ۹۶ و خیزش توده ای و عمومی "آغاز پایان جمهوری اسلامی" را اعلام کرد! و امروز حضور پر رنگ و قدرتمند طبقه کارگر با آلترناتیو کارگری و رادیکال خود، مسئله چگونگی رفتن جمهوری اسلامی، ابعاد، عمق این پایان و مهمتر از آن آینده پس از جمهوری اسلامی را به مسئله روز، نه نیروهای سیاسی، که مردم معترض در خیابانها، امر طبقه کارگر و کارگران رادیکال و سوسیالیست تبدیل کرده است. امروز دیگر رفتن جمهوری اسلامی مسجل است، مسئله مردم آزادیخواه و طبقه کارگر انقلابی، چگونه سرنگون کردن آن و شکل دادن به آلترناتیو خود، هم در مقابل جمهوری اسلامی و هم هر آلترناتیو ارتجاعی دیگری است.
امروز نه انتخاب رئیسی و دست بدست شدن قدرت از جناحی به جناح دیگر، نه برجام، نه تشدید یا تخفیف کشمکش ایران و امریکا و .... فضای سیاسی در جامعه و حتی در حاکمیت را تعیین نمیکند و هیچ نیرویی اینها را بعنوان جدالهای اصلی و تعیین کننده در آینده ایران ارزیابی نمیکند. امروز اعتصاب کارگر هفت تپه، اعتصاب کارگران نفت، گاز، پتروشیمی، اعتراض مردم خوزستان و گسترش آن، ... جدالهای اصلی و شاخص فضای سیاسی در جامعه است. امروز فقر میلیونی، گرسنگی، خشکسالی و بی آبی در بخش وسیعی از ایران و قربانی شدن زندگی میلیونها نفر، در کنارعرض اندام طبقه کارگر با پرچم "آزادی، رفاه، اداره شورایی" و اعلام آمادگی برای اداره جامعه و نشان دادن راه، بیشتر و بیشتر آلترناتیو پرولتری و ضرورت پشتیبانی از این آلترناتیو را به مردم نشان داده است. این شاید مهمترین تغییر در نقش طبقات و جنبشهای سیاسی طی چهار سال گذشته است.
صحنه ها به سرعت در حال تغییراند. تغییراتی که هر طبقه و هر نیروی سیاسی تلاش میکند همگام با آن مهر خود را به آن بزند.
سیر تلاطم ها و خیزشها سرعت بیشتری پیدا کرده است و هر بار این خیزش رادیکالتر، خودآگاه تر، با افقی روشن تر عرض اندام میکند. نیروهای قومی تلاش میکنند اعتراض مردم خوزستان را قومی و منزوی کنند، جوابشان را از تهران و خراسان و آذربایجان با "از تهران تا خوزستان، اتحاد اتحاد" یا "ازخراسان تا خوزستان، اتحاد، اتحاد" و "فارس، ترک، عرب اتحاد اتحاد" میدهند. تلاش میکنند اعتصاب کارگر نفت را با وعده و وعید و ... خاموش کنند و کارگر معترض را به خانه بفرستند، جوابشان را از خارک و قشم تا هفشجان و تهران با تجمعات کارگری و"قبول نمیکنیم" و "اعتصاب ادامه دارد"میدهند. این خصلت نمای یک جنبش خودبخودی، بی افق، بی رهبر، بی سازمان نیست. این خصلت نمای جنبشی نیست که برای تعیین تکلیف نهایی چشم به نیرویی جز نیرو و قدرت خود دارد. این خصلت نمای جنبشی است که نه فقط حکم به رفتن جمهوری اسلامی داده است، بلکه دست اندرکار شکل دادن به آلترناتیو سیاسی خود در مقابل حاکمیت است. امروز بیش از هر دوره ای مسئله "آلترناتیو" از مسئله مورد جدال نیروهای سیاسی به امر مردم آزادیخواه و طبقه کارگر تبدیل شده است. امروز دیگر نه" قبول" یکی از آلترناتیوهای اعلام شده توسط نیروهای سیاسی، بلکه شکل دادن به این آلترناتیو خود و مردمی، به گفتمان روز و مسئله فوری کارگر سوسیالیست، زن و مرد آزادیخواه در جامعه تبدیل شده است.
در چنین شرایطی تشخیص احتمالات در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی و سیاست بورژوازی، چه در قدرت و چه در اپوزیسیون، در تشخیص نقطه قدرت این جنبش آزادیخواهانه، اتکا به دستاوردهای تاکنونی آن و شفاف و برجسته کردن پتانسیل های آن برای تسریع شکل گرفتن فوری این آلترناتیو مردمی، در دستور حزب ما قرار گرفته است.
ما قبلا هم گفته ایم که سیر سرنگونی جمهوری اسلامی شباهتی با سیر سرنگونی سلطنت نخواهد داشت. گفتیم که سناریوی انقلاب ۵۷ و سرنگونی از طریق یک انقلاب همگانی، تسلیم شدن حاکمیت در مقابل انقلاب و .... تکرار نخواهد شد. گفته ایم که نه جمهوری اسلامی حکومت شاه است که به آن "شیوه" به زیر کشیده شود، نه نیروهای مردمی در مقابل حاکمیت نیروهای "بی تجربه" دوره انقلاب ۵۷ هستند. کمونیستهای طبقه کارگر برخلاف چپ دوره انقلاب، نمایندگی استقلال طبقاتی این طبقه و به قدرت رسیدن آن را در دستور فوری خود دارند. امروز چه بورژوازی و چه کارگر از انقلاب ۵۷ درسهایی گرفته اند! صفبندی طبقات بسیار شفاف تر از سال ۵۷ است و ... با توجه به تمام این فاکتورها سیر سرنگونی جمهوری اسلامی پیچیده تر خواهد بود و سناریوهای متفاوتی در مقابل ما قرار دارد. سناریوی دست بدست کردن قدرت بدون دخالت مردم، فروپاشی رژیم، سوریه ای شدن، انقلاب کارگری، و ..... همه و همه سناریوهای ممکنی است که نیرو، جنبش، فعال و شخصیتهای خود را همین امروز در صحنه سیاست در ایران دارد.
حزب ما، جنبش و طبقه ما هم برای آینده آزاد و مرفه و سعادتمند مردم در ایران سناریوی خود را دارد و تا جایی که ممکن است تلاش میکند که آن سناریو عملی شود. ما حزب، نیرو و جنبش یکی از این آلترناتیوها، آلترناتیو شورایی، هستیم. آلترناتیوی که در اعماق جامعه ریشه دارد و نه فقط سمپاتی بخش جدی از مردم را به خود جلب کرده، بلکه نطفه های شکلگیری آنرا در مراکز کاری، بخصوص مراکز کارگری میتوان دید.
در چنین اوضاعی لازم بود که این جنبش و حزب آن، آلترناتیو روشن و شفاف خود در رابطه با آینده ایران، سیر تعیین مدل حکومتی و شکل دادن به آلترناتیو قدرت سیاسی در سطح جامعه را مطرح کند. طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی آن، با اتکا به موقعیتی که در جامعه پرتلاطم و معترض ایران پیدا کرده است، و با ریشه های عمیقی که دوانده است، باید از این فراتر برود! باید بسرعت در قامت نیرویی که مصمم است آینده ایران را رقم بزند، ابراز وجود کند و آلترناتیو حکومتی خود را به مردم تشنه آزادی و رفاه اعلام کند. امروز این جنبش باید نه فقط بعنوان نیرویی اعتراضی در"پائین" و در اعماق جامعه، توان و قدرت خود را به دشمن نشان دهد، بلکه باید بعنوان نیرو و جنبشی که توان، ظرفیت، امکان و اشتهای دست بردن به قدرت، اداره جامعه، در تضمین دستیابی به آزادی و رفاه و برابری دارد ، ظاهر شود و عمل کند!
"کنگره سراسری شوراهای مردم" تنها آلترناتیوی است که شانس به پیروزی رساندن جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران را دارد. تنها آلترناتیوی است که میتواند سرنگونی جمهوری اسلامی را با کمترین هزینه، کمترین درجه از خشونت، ممکن کند. این تنها آلترناتیوی است که دخالت مستقیم مردم در سرنوشت خود را ممکن میکند و قادر است هرنوع سناریوی ارتجاعی علیه آزادی و سعادت مردم را با اتکا به قدرت مردم خنثی کند.
حکمتیست: آلترناتیوهای متعددی از طرف نیروهای سیاسی طرح شده و میشود و همگی شعار"انتخاب مردم"، "رای مردم"، "دولت متشکل از نمایندگان مردم" و .... را میدهند. همگی از حق مردم در تعیین سرنوشت خود میگویند. تفاوت "کنگره سراسری شوراهای مردمی" که حزب طرح میکند، با این آلترناتیوها چیست؟
آذر مدرسی: آلترناتیو هر نیروی سیاسی، مستقل از الفاظ و عناوینی که به این آلترناتیو میدهد، تصویر این نیرو از پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی، از مختصات جامعه بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی را بدست میدهد و در عین حال تابعی از موقعیت سیاسی-طبقاتی این نیرو و رابطه امروز این نیرو با حاکمیت بورژوایی در جامعه است.
"فدرالیسم قومی"، آلترناتیو نیروهای قومی و ناسیونالیست است، که امروز زیر فشار جنبش رادیکال- سوسیالیست طبقه کارگر و نیروهای کمونیست عقب نشینی کرده و از آن بعنوان "اداره فدراتیو" نام میبرند. سناریوی این نیروها، جامعه ای قومی شده با حکومتی موزائیکی به نام "نمایندگان ملل و اقوام و ..." است و نام آن را هم "انتخاب مردم" میگذارند. این آلترناتیو مستقل از مخاطرات دهشتناکی که در ذهن مردم دارد، در دنیای واقعی عراق و سوریه در مقابل آن سناریوهایی مسالمت آمیز خواهند بود.
نمونه دیگر آلترناتیوهایی اند چون "شورای ملی مقاومت" و رئیس جمهور"منتخب" آن، که معلوم نیست در کدام مجمع مردمی انتخاب شده است، یا "شورای مدیریت گذار"، متشکل از شخصیتهای نیروهای راست و ناسیونالیست، که وظیفه گذار"مسالمت آمیز" و"دمکراتیک" از جمهوری اسلامی را بر عهده خود گذاشته است! نهادی که نه شخصیت ها و نمایندگان و شرکت کنندگان آن "دمکراتیک" انتخاب شده اند و نه ادعای گذار "مسالمت امیز" آن متکی به سوخت و ساز مسالمت آمیز امروز سازمانها و نهاد های دخالتگر مردمی است، در میدان هستند. اینها همه و همه سناریوی بخشهایی از بورژازی ناراضی است که برای سهیم شدن در قدرت سیاسی و اقتصادی عناوین عامه پسند "دمکراتیک" را به غیردمکرات ترین آلترناتیوها سنجاق کرده اند و آن را به نام" انتخاب مردم" در مقابل جامعه میگذارد.
آلترناتیوهایی که برخلاف ظاهر دمکراتیک بودن آن، مردم را از انتخاب نمایندگان واقعی خود محروم میکند، برخلاف ظاهر مدنی و مسالمت آمیز خود، از آنجا که جمع جبری شخصیت ها و سازمان های ناسیونالیست و قومی و فدراتیوچی و مذهبی اند، منشاء کشمکشهای قومی، مذهبی در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی و در فردای آن است. آلترناتیوهایی که کمترین ربطی به اعتراض، توقع، افق و آمال امروز کارگر و مردم معترض در ایران ندارد و برعکس سناریوهایی در مقابل و علیه آلترناتیوی است که کارگر، بازنشسته، دانشجو، زن و مرد آزادیخواه چند سال است در این جامعه فریاد میزند. آنهم اعمال قدرت ما مردم از طریق نهادهای خودمان، یعنی شوراهای مردمی است. بیهوده نیست تا امروز ما شاهد سر سوزنی سمپاتی به آن در میان طبقه کارگر و مردم معترض و آزادیخواه در هیچ گوشه ای از ایران از این آلترناتیوها نبوده ایم. کافی است شما برای بیست و چهار ساعت میدیای دست راستی را ببندید تا متوجه حضور، قدرت و ریشه اجتماعی نزدیک به صفر، این نیروها بشوید!
در مقابل این طرح ها،" کنگره سراسری شوراهای مردمی"، که حزب ما بعنوان آلترناتیو مردمی و همگانی، نه فقط برای حزب و سازمان خود که برای همگان طرح میکند، تضمین کننده دخالت مستقیم و بلاواسطه مردم در تعیین آینده و سرنوشت خود، تضمین کننده بالاترین آزادیهای سیاسی برای همه نیروهای سیاسی است که در کنار هم و رو در رو در فضایی سیاسی در شوراهای مردمی آلترناتیو، سیاست، طرح های خود را، آزادانه در معرض قضاوت و انتخاب مردم قرار دهند. شوراهایی که امکانات برابری در اختیار طرفداران حکومت شورایی و طرفداران سلطنت یا فدرالیسم قومی و ... برای ارائه برنامه و سیاست خود و قضاوت مردم قرار میدهند. در چنین شرایطی است که مردم با چشم باز و آگاهانه حکومت آتی خود را انتخاب میکنند.
"کنگره سراسری شوراهای مردمی" که تشکیل فوری شوراهای مردمی را در هر جایی که شکل نگرفته اند در دستور خود دارد، تنها شانس انتخاب مسالمت آمیز و واقعی نمایندگان مردم از طرف خود مردم، از طریق مبارزه مسالمتآمیز احزاب در داخل شوراها، آزمایش برنامه احزاب مختلف در جریان عمل، را ممکن میکند. این آلترناتیو است که خطر"سوریه ای شدن"، دست بدست شدن قدرت بدون دخالت واقعی و مستقیم مردم را عقب میزند.
مردم متشکل در شوراهای مردمی خود نه نیازی به دخالت دول غربی یا منطقه ای که اساسا نقش مخربی دارند، برای "حفاظت" از موجودیت خود دارند و نه نیازی به تعیین حکومتی فرای سرشان، اما "به نام" آنها! این مردم امروز حی و حاضر در صحنه مبارزه اند و بخشی از این مبارزه "بدست گرفتن قدرت بدست خود و توسط نهادهای مردمی خود" است. "کنگره سراسری شوراهای مردمی" آلترناتیو این مردم برای اعمال اراده خود، هم امروز و هم در سیر خلاصی از جمهوری اسلامی و هم فردای پساجمهوری اسلامی است.
این آلترناتیو، امروز در ایران هم ریشه قوی دارد و هم نطفه های سراسری شدن آن شکل گرفته است. امروز "اداره شورایی" خواست و مطالبه بخشهای مختلف مردم، از کارگر تا بازنشسته و معلم و دانشجو است. هر نیروی مردمی، و نه صرفا کمونیست و چپ، که مدعی دفاع از اعمال اراده مردم، انتخاب آزادنه مردم، حق مردم در تعیین آینده خود و .... است، باید با اتکا به این موجودیت واقعی آلترناتیو خود را بسازد و اعلام کند. نیرویی که واقعا نگران سوریه ای شدن ایران و تبدیل آن به میدان جنگ و کشمکش نیروهای ارتجاعی، از امریکا و روسیه تا ترکیه و عربستان و اسرائیل است، باید به نیروی مردمی متحد و متشکل در شوراهای خود تکیه کند.
حكمتیست: حزب کجای این آلترناتیو یا پروسه قدرتگیری "کنگره سراسری شوراهای مردمی" قرار میگیرد؟ رابطه شما با این نهاد و اساسا شوراهای مردمی چیست؟
آذر مدرسی: ما روشن گفته ایم که "حزب حکمتیست (خط رسمی)، بعنوان یک حزب کمونیستی که برای انقلاب کارگری مبارزه میکند، تنها راه شرکت و دخالت در قدرت سیاسی را برای خود، از طریق شرکت در به قدرت رسیدن ارگانهای مردمی، ارگانهای دمکراتیک شوراهای مردمی میداند و تلاش خواهد کرد که تنها آلترناتیو رادیکال و موجود جامعه ایران، یعنی "کنگره سراسری شوراهای مردمی"، را به قدرت نزدیک کند!"
جنبش و حزب ما همیشه بخشی از شکلگیری و پروسه قدرتگیری شوراها بوده است. سنتا نه فقط مبلغ بلکه دست اندرکار تشکیل شوراهای مردمی در محلات، مراکز تولید و ... بوده است. از این زوایه فکر میکنم نیازی به اثبات تلاش، مبارزه و سیاست روشن ما برای متحد کردن مردم در مبارزه امروزشان باشد! نیازی به اثبات این واقعیت که ما همیشه سد بستن در مقابل حذف مردم از صحنه سیاست، در مقابل سناریوهای ارتجاعی علیه مردم در صف مقدم بوده ایم باشد! ما همیشه مدافع سرسخت اعمال اراده مردم در سرنوشت خود بوده ایم و در شرایطی که امکان آنرا داشته ایم آنرا متحقق و ممکن کرده ایم.
اما امروز و در شرایط متلاطم امروز و شرایط بسیار متلاطم تر آینده، چه در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی و چه پس از آن، این تلاش و مبارزه کافی نیست. ما بخشی از نیروی مردمی هستیم که برای کسب قدرت خود را آماده میکنیم، برای آن برنامه داریم و ارگانهای این اعمال اراده و حاکمیت را از امروز میسازیم.
ما کمونیستهایی هستیم که هیچگاه هدف نهایی خود یعنی انقلاب کارگری را مخفی نکرده ایم و به این واقعیت واقفیم که جنبش ما، حزب ما ریشه ای عمیق در جامعه، در میان کارگران و مردم آزادیخواه دارد. شرکت فعال در شوراهای مردمی، امکان انتخاب شدن برنامه و سیاستمان در شوراهای مردمی را دمکراتیک ترین و در عین حال واقعی ترین راه برای شرکت و دخالت ما در قدرت سیاسی است. ما نماینده اکثریت مردمی که تشنه آزادی و رفاه و برابری اند، هستیم و برای به قدرت رسیدن این مردم با پرچمی رادیکال و انسانی و کارگری از هیچ تلاشی کوتاهی نخواهیم کرد.
همانطور که گفتم اوضاع به سرعت تغییر میکند و حزب ما امروز متناسب با این تغییرات خود را برای ایفای نقش در ابعادی بسیار وسیعتر از امروز آماده میکند. امروز امکانی برای قدرتگیری مردم و طبقه کارگر فراهم شده است، باید آگاهانه، هوشمندانه و البته به سرعت به پیشواز این شرایط رفت!