مقدمه: مطلبی که میخوانید متن سخنرانی من در سمینار هفتهحکمت (۲۰۲۱) حزب حکمتیست ـ خط رسمی٬ تحت عنوان “معرفی برنامه یک دنیای بهتر” است  که توسط رفیق آزاد کریمی پیاده و ادیت اولیه نگارشی٬  و توسط من تدقیق و ادیت نهایی٬ شده است. 
موضوع صحبت من «معرفی یک دنیای بهتر» است، و من قبل از شروع بحث دوست دارم بگویم که چرا این تیتر را انتخاب کردم و مخاطب این بحث چه کسانی هستند و نهایتا اینکه محتوا و موضوع بحث چه است.  از محتوا و موضوع بحث اگر بخواهم شروع کنم. طبعأ امکان اینکه تمام این برنامه و مباحثی که پشت آن است و بحث هایی که سر آن بوده، تاریخی که پشت آن هست و ریشه رسیدن به این سند٬ را نمی توان در این فرصت کوتاه به آن اشاره کرد. تمام مطالبات این سند و استراکچر (ساختار) آن که از چه قرار است وچرا به این شکل نوشته شده است٬ را نمی توان در این فرصت کوتاه٬ بازگو کرد. اگر هم در این بحث به مطالباتی اشاره می کنم٬ بیشتر در اختیار این است که بگویم اهمیت این سند چه است و ارزش آن کجاست. به هر حال! اسم برنامه “یک دنیای بهتر” را خیلی ها شنیده اند.
حتی از میان چپ خودبزرگ بینی که منصور حکمت را انکار می کنند و اینجا و آنجا فرمول بندیها و نقدهایی که به “برنامه یک دنیای بهتر” دارند را مدام تکرار می کنند٬  عملا بعنوان داده های موجود٬  از همه تئوری هایی که پشت این سند است صحبت می کنند. از آنها که بگذریم!  فرض من این است که همه این سند را خوانده اند و اگر هم کسی نخوانده من توصیه می کنم که حتما این سند را بخواند و بخصوص به مباحثاتی که مربوط به این برنامه است و در یک مصاحبه شش قسمتی رادیو اینترناسیونال با خود منصور حکمت انجام گرفته است*٬ گوش کنند. تا تصویر همه جانبه ای داشته باشند از این برنامه، که به نظر من خیلی فراتر از فقط یک سند است.  از سندی است که یک سری مطالباتی را مطرح کرده است، یا اینکه فقط اعلام هویتی کرده و یک سری بنیاد های فکری پشت این اعلام هویت را بطور اجمال گفته است٬  خیلی فراتر است.  مخاطب این بحث از نظر من دو تیپ٬ یکی کارگران پیشرو و دست اندکاران جنبش کارگری و دیگری طیفی از کمونیست ها هستند. من سعی می کنم که از یک زاویه دیگر٬ این سند را مورد بررسی قرار دهم.  بیشتر از این که به این یا آن مطالبه بپردازیم، یا اینکه مثلا مسأله ملی، تبعیض علیه زنان، قانون کار و همه مطالبات دیگری که در این سند هست را مورد بحث قرار دهم، از یک زاویه دیگر ٬ نور افکنی به خود این سند بیندازم. بخصوص برای جوانان کمونیستی که هم نسل ما نیستند! نسل “دوران قبل از جنگ” و “عکس های سیاه و سفید”  نیستند! کسانی که در دوره ای متولد شده اند که شاید منصور حکمت دیگر زنده نبوده! آنها و طیفی از دست اندرکاران مبارزات کارگری٬ مخاطب  هستند٬ که این سند مربوط به آنهاست و لازم است در دسترس شان باشد.  به نظر من به اهمیت این سند٬  آنطور که باید و آنطور که لازم است٬  به نقش و جایگاهی که دارد٬ پرداخته نشده است و به اندازه کافی معرفی نشده است. خود حکمت هم در مورد دستاوردهایی که داشته است “شکسته نفسی هایی” می کند. در جایی اشاره می کند به اینکه ما اسم کمونیسم کارگری را انتخاب کردیم چرا که اسم کمونیسم به تنهایی، با سوسیالیزم اردوگاهی تداعی شده بود. همانطور که مارکس و انگلس اسم کمونیسم را انتخاب می کنند چون سوسیالیزم پرچم انواع و اقسام سوسیالیست های غیر پرولتری شده بود. و در جای دیگری می گوید دستاوردهایی که ما بعنوان جنبش کمونیستی ایران داشته ایم از دستاوردهایی که شروع خودآگاهی کمونیستی بود و با مارکس و انگلس شروع شد و بعدتر هم لنین آن را ادامه داد، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.  به هر حال من این سند را بعنوان فشرده دستاوردهای حکمت نمی خواهم معرفی کنم. بلکه بعنوان یک سند٬ که فراتر از اعلام موضع، فراتر از اعلام هویت و بعنوان نقشه عمل یک جنبش معین که می خواهد قدرت را در دست بگیرد٬ نگاه میکنم. جنبش معینی که نمیخواهد فقط اهرم فشار باشد و یا فقط اعلام موضع کرده باشد، بلکه می خواهد به آن عمل بکند. از این زاویه اگر به این سند نگاه کنید، این سند را باید در کنار سندی مثل مانیفست گذاشت. همانطور که اتحادیه کمونیست ها زمانی که کمونیسم به بحث محافل طبقه کارگر تبدیل شده بود و کاپیتال کتاب محافل کارگری بود، به مارکس و انگلس مسئولیت می دهند که این سند را بنویسند و مانیفست حزب کمونیست را بعنوان برنامه عمل پرولتاریای جهانی معرفی کنند.  اگر مانیفست تنها با اتکا به قیام ایتالیا و قیام آلمان بدون اینکه تجربه کمون پاریس را از سر گذرانده باشد نوشته شد، برنامه یک دنیای بهتر با اتکا به تجربه انقلاب 57 و شکست خونین آن انقلاب و با اتکاء به تمام تجارب جنبشی گذشته خود از شکست کمون پاریس گرفته تا تجربه شکست انقلاب اکتبر، در دوره ای نوشته شد که کمونیسم نه تنها پرچم سوسیالیست های تخیلی، که پرچم هر جنبش ارتجاعی، قومی و ملی شده بود  و از دل چنین شرایطی با جهانی شدن سرمایه و نقش سرمایه های مالی در دنیای پس از فرو ریختن شوروی و جنگ سرد، با سرمایه داری به شدت متفاوتی روبرو شده بود.  بی تردید اگر یک دنیای بهتر را کنار مانیفست بگذاریم، می بینیم که جدال خیلی عظیم تری از مانیفست را پشت سر گذاشته است. فشار عقاید، فشار جنبش ها و تخریبی که بر سر کمونیسم آمده بود، همه این ها را عقب زد و این کمونیسم را از دل خروارها آواری که بر سر آن خراب شده بود بیرون کشید و بعنوان یک سند، “مانیفست دوره معاصر” را در برنامه دنیای بهتر عرضه کرده است.  همانطور که اشاره کردم این سند سند اعلام هویت نیست، سند اعلام مواضع نیست، سند اعلام مطالبات نیست. ولی در عین حال همه اینها را هم شامل می شود. شما اگر مقدمه آن را بخوانید و به ساختار آن نگاه کنید، متوجه می شوید که بعنوان یک سند از بنیادهای فکری و دنیایی که انسان قرن بیست و بیست یکم می خواهد٬ و اینکه چه مطالباتی دارد می گوید.  قطعا همانطور که مارکس و انگلس هم در مقدمه مانیفست توضیح داده اند، این مطالبات بنا به شرایط می تواند تغییر بکند. کما اینکه بعد از اینکه کمون پاریس اتفاق افتاد مسئله “دولت کارگری” مطرح شد  و ما در مانیفست چیزی در مورد دیکتاتوری پرولتاریا نمی بینیم.  اگر مارکس در مانیفست می گوید که «شبحی بر فراز اروپا در گشت و گذار است» و این شبح را در مانیفست به واقعیتی تبدیل می کند که می خواهد به جدال طبقه سرمایه دار برود، حکمت در برنامه یک دنیای بهتر می گوید که «آمال و آرزوی انسانها یک دنیای بهتر است؛ و با تمام اعتقادات مذهبی تحمیلی، با تمام انقیاد اقتصادی و ایدئولوژیکی که بر او تحمیل شده است، قبول نمی کند و خواهان یک دنیای بهتر است»! حکمت کاملا رنگ و بوی امروز را نسبت به همان انسان تصویر می کند.  در نتیجه “یک دنیای بهتر” سند هویتی نیست، سند مبارزه با چپ حاشیه ای نیست، سند عقب زدن افکار و عقاید چپ غیر پرولتری نیست. با وجود اینکه هر جایی که چپ غیر پرولتری بخواهد تعرضی بکند، به انداره کافی دستاورد دارد که بتواند عقبش بزند. ولی سند و نقشه عمل یک جنبش معین است که دقیقا می داند چه می خواهد. سند و نقشه عمل یک گرایش معین در جنبش کارگری و بخش پیشرو طبقه کارگر است که می خواهد بر گرایشات دیگر پیروز شود. به این معنی که بتواند از رفرمیسم و سایر گرایشات دیگر در درون طبقه کارگر جلو بزند و در عین حال در جدال طبقاتی بتواند پیشروی خودش را تثبیت بکند.  “برنامه دنیای بهتر” سند یک نقشه عمل است! سند قدرت در دست گرفتن است! و خود منصور حکمت هم در مصاحبه اش با رادیو اینترناسیونال به آن اشاره می کند که من سعی می کنم بعدا به بخش هایی از آن مصاحبه رجوع کنم.  در عین حال فکر می کنم که گاها از این سند بعنوان یک سند ابراز هویت و یک سند حقانیت ایدئولوژیک و حقانیت سیاسی در جدال با شاخه های چپ غیر کارگری استفاده می شود. مثل همان نقشی که مارکسیسم انقلابی داشت. حکمت به درستی در این مورد می گوید که دنیای بهتر ادامه برنامه «اتحاد مبارزان کمونیست» نیست، ادامه برنامه «حزب کمونیست ایران» نیست، بلکه برنامه یک گرایش معین در طبقه کارگر است. در صورتی که برنامه «اتحاد مبارزان کمونیست» جدال مارکسیسم انقلابی٬ یک جدال فکری با کل چپ در آن دوره بود! یک خودآگاهی و یک اعلام هویت بود! بیرون کشیدن تئوری ها، افکار، فلسفه و اقتصاد مارکسیستی از زیر دست و بال یک چپ جهانی و یک چپ ملی که پرچم هر چیزی بود به غیر از مبارزه طبقه کارگر؛ و همین ابراز هویت وابراز وجود بود که توانست تاثیر خیلی تعیین کننده ای در قدم های بعدی اش داشته باشد.  ولی “برنامه یک دنیای بهتر” فرق می کند. پرچم کمونیسم بعد از فروپاشی شوروی است. پرچم کمونیسمی است که فدرالیسم را نقد کرده، «دمکراسی از تعابیر تا واقعیت» را نقد کرده و به آن جنبش چپ علی العموم پشت کرده است. نقد نظری به آن ندارد و خودش را بخشی از آن جنبش چپ نمی داند بلکه خود را بخشی از تپش طبقه کارگر می داند.  و این را شما در بند بند “برنامه یک دنیای بهتر” چه در مطالباتش و چه در شکل ساختار حکومتی آن می بینید.
از همان اول تصویری از آینده ای که کمونیست ها می خواهند به دست می دهد. که در آن بردگی مزدی نیست، استثمار نیست و تصویری از حکومت شورایی که ما خواهان آن هستیم و اینکه به چه شکل است و ساختار آن چگونه است بدست می دهد و در رابطه با همه اینها توضیح می دهد.  بخش دوم مطالباتی است که به دقت و با جزئیات از قانون کار گرفته تا حقوق زنان، تا مسئله ملی، تا حرمت آدمیزاد، تا حقوق متهمین و مسئله اعتیاد، همه اینها را در بر می گیرد که به مراتب پیشرفته تر از تمام کنوانسیون های جهانی حقوق بشری است که وجود دارند. و شما وقتی این کنوانسیون ها را می خوانید که پیشرفته ترین آنها اسنادی است که بعد از دو جنگ جهانی به بورژوازی تحمیل شد، هزار و یک “اما و اگر” با خود دارد. عقیده و بیان ممنوع نیست مگر اینکه فلان شود، مگر اینکه ملیت، مگر اینکه مذهب، مگر اینکه ایدئولوژی، مگر اینکه خانواده. و هیچکدامشان به این شکل آزادی های بی قید و شرط فردی، آزادی های بی قید و شرط اجتماعی، رفاه، امنیت، آسایش و حقوق انسانی را با این جزئیات مطرح نمی کنند و اینها لیستی از مطالباتی نیستند که فقط برای ابراز نظر و ابراز موضع گفته باشیم، بلکه بخشی از مطالبات یک جنبش مبارزاتی است. من از این نقب می زنم به واقعیتی که امروز ما در جامعه ایران می بینیم. در بخش دوم “برنامه یک دنیای بهتر” و در قسمت مربوط به حاکمیت شورایی، سیستم پارلمانی را بر این مبنا که دخالت انسانها در آن ظاهری است نقد می کند و در عوض تشکیل دولت شوراها را مطرح می کند که دخالت مستقیم آحاد مردم در شوراها را تضمین می کند و اینکه تصمیم می گیرند و نهایتا مجری آن هستند. و امروز شما می بینید که در جنبش کارگری وقتی که این گرایش صحبت می کند، بدون اینکه وارد تئوری بشود به ابزار قدرتمند کردن خودش دست می برد و می گوید من اداره شورایی می خواهم و وقتی که به مصاف می طلبد، به کارفرما، به دولت و به همه چیز کار دارد. “برنامه یک دنیای بهتر” می گوید که کارگر به اینکه در امور کارخانه اش چه می گذرد باید اشراف داشته باشد و دخالت کند و این در قانون کارش نوشته است و امروز شما می بینید که گرایشات دیگر به طبقه کارگر انتقاد می کنند که  کارگر به فساد دولتی چکار دارد، یا کارگر به اینکه کارخانه چطور اداره می شود چکار دارد و یا اینکه بر سر زمین های کارخانه چه آمده است.  در قانون کار برنامه یک دنیای بهتر نوشته شده که کارگر به همه اینها کار دارد و باید دخالت کند. و شما می بینید که این سند برنامه عمل و اقدام یک جنبش معین است و آن جنبش سیاسی طبقه کارگر با گرایش کمونیستی آن است؛ که می تواند رفرمیسم را عقب بزند و از آنها جلو بزند، می تواند لیبرالها و کسانی که تفرقه قومی و مذهبی و انشقاق به صفوف طبقه کارگر می اندازند را با مطالباتش و با نقشه عملش٬ کنار بزند. در همین رابطه منصور حکمت در مصاحبه اش می گوید که اینها قوانین کار در حکومت شورایی هستند و به محض تصرف قدرت سیاسی بلافاصله باید به اجرا در آیند. در ادامه می گوید شما وقتی به قدرت برسید به این معنی نیست که طبقات یک دفعه از بین می روند. تا وقتی فقر و فلاکت و احتیاج و کمبود هست، همیشه امکان استثمار وجود دارد و وقتی که شما تمام نیازهای بشر را برطرف نکنید و شرایطی که انسانی بتواند انسان دیگری را استثمار کند از بین نبرده باشید، هنوز جامعه طبقاتی است! و در نتیجه مصائب حاکم بر بشر را اگر با آن مبارزه نکنید٬ در حکومت کارگری هم خواهید دید.  از این رو اجرای کامل مطالبات“برنامه یک دنیای بهتر” در یک حکومت کارگری٬  دامه جدال طبقاتی است برای ریشه کن کردن نابرابری و پایان امکان استثمار انسان از انسان! بعلاوه مطالبات “برنامه یک دنیای بهتر” همگی پرچم مبارزه امروزمان هم هست.  “برنامه یک دنیای بهتر” سند و برنامه انقلاب کارگری است! ولی در عین حال رادیکال ترین اصلاحات را در هر لحظه بعنوان نقشه عمل پیشروی این جنبش پیش پا گذاشته است. رفرمیست نیست ولی شما هیچ رفرمیست و جنبش مطالبه گری  نمی توانید پیدا کنید که مطالبات ماکسیمال تر و بی قید و شرط تری در هر زمینه ای از محیط زیست گرفته تا جنسیت و تا مذهب ٬ بیش از آنچه در این سند است٬ را مطرح کرده باشد. و همه اینها را شما امروز بعنوان داده های طبقه کارگر که خودش راه استفاده کردن از آن و پیشروی کردن در راستای آن خودآگاهی را پیدا کرده است٬ می بینید! و این نشان می دهد که این گرایش چقدر بازتاب پیشروی کمونیسم در جامعه ایران است.  در این سند بحث انقلاب و اصلاحات را مطرح می کند. بدون اینکه انقلاب را به اصلاحات موکول بکند و یا برعکس، اصلاحات را به انقلاب!  بدون اینکه مرحله بندی بکند که گویا اول باید ولی فقیه را بیندازیم بعد استثمار را از بین ببریم. یا اینکه اول استثمار را از بین ببریم بعد ولی فقیه را، اول اسلام را بیندازیم بعد مطالبات بهداشتی را مطرح کنیم. چیزی که همواره از طرف جریان های رفرمیست شاهد بوده ایم. به مطالبات بازگردیم! همه اینها و  در هر لحظه مطالبه انسان است و سیاست مربوط به انسان است. سیاست برای زندگی انسانی است. سیاست کمونیستی نمی تواند به تمام جوانب زندگی انسانی کاری نداشته باشد و”برنامه یک دنیای بهتر” نقشه عمل پیشروی یک جنبش و نقشه عمل اعمال قدرت یک طبقه است. اگر اجازه بدهید می خواهم بخشی از مصاحبه ای که در همین رابطه با منصور حکمت انجام کرفته را بازخوانی کنم.  می گوید:
«کمونیسم کارگری را جای کمونیسم باید گذاشت. مثل مانیفست. دلیل انتخاب این نام همانطور که مانیفست اسم سوسیالیسم را انتخاب نمی کند بخاطر اینکه همه رگه های دیگر کمونیسم های غیر کارگری به خود سوسیالیسم می گویند، ما هم نام کمونیسم پس از شکست تجربه شوروی را به تنهایی انتخاب نمی کنیم. اضافه شدن کلمه کارگر به آن به خاطر اعلام این تمایز است که این خود کمونیسم است که کارگری است. نه خلقی، نه ملی و نه مذهبی. کمونیسم یک جنبش پراتیکی مادی، سیاسی، زمینی معاصر است و کاملا بحثش قدرت سیاسی است. بحث دولت است. و نه نجات به معنی قدیمی کلمه، یک جدایی از تفکر مذهبی است که آدم ها را بدنبال منجیان و ناجیان می کشاند. اختیار آدم ها را بدست خودشان می دهد، قدرت می دهد تا آنها در سرنوشت خودشان دخالت کنند. در نتیجه مقولاتی مثل آگاهی، وحدت، تشکل، مبارزه، قیام، اعتصاب، اینها تعیین کننده می شوند. در این اندیشه در مقایسه با اعتماد، توکل، دعا، امید، باور، که در دیدگاه های خرافی مذهبی برجسته می شوند، در این یکی تلاش، تشکل، اتحاد، مبارزه، آگاهی و غیره تعیین کننده است».
به نظر من این چکیده ای از جوانب مختلفی است که در “برنامه یک دنیای بهتر”گنجانده شده است و “برنامه یک دنیای بهتر” را از تمام اسناد اعلام هویتی و اعلام موضعی و اعلام تعلقی و اهرم فشاری جدا می کند. برنامه یک دنیای بهتر سند قدرت گرفتن، سند به زیر کشیدن، سند قیام، سند اعتصاب، مقاومت، پیشروی و سند تغییر است و باید با این عنوان به آن نگاه کرد.  من فکر می کنم که به اندازه ای که شاید به مباحث پایه ای تر، ایدئولوژیک، فلسفی و سیاسی این سند عطف توجه شده، که البته باید به آن عطف توجه شود و درک شود، ولی از این زاویه کمتر به “برنامه یک دنیای بهتر” توجه شده است و من سعی کردم که اینجا و در این برنامه توجه شما را به این نکته جلب کنم و اینکه این سند را بخوانید و بخصوص مصاحبه های حکمت* و توضیحاتی که خود حکمت در این رابطه می گوید را گوش کنید و از این زاویه هم نگاهی دوباره به این سند بیندازید.
 
--------
 * اشاره به برنامه رادیویی و متن پیاده شده “مصاحبه با رادیو انترناسیونال” سال ۲۰۰۰ است که فایل های صوتی و نگارشی آنها را میتوان  از سایت آرشیو حکمت٬ www.hekmat.public.net)) دریافت کرد!