در مورد رفتن روحانی لازم به گفتن نیست که بقول خودش، نگفتنی هایش بیشتراست و البته گفتنی هایش هم هذیان یک بیمار مالیخولیایی است. آخرین سخنران روحانی در مورد پیروزی هایش کپی سخنان محمد سعید الصحاف وزیر تبلیغات رژیم صدام است. در حالی که نصف بغداد اشغال شده بود، صحاف گفت: "بغداد کاملا آرام است و دشمن ده ها کیلومتر با آن فاصله دارد." اما او برای فرار فقط چند ساعت وقت داشت.

روحانی در جریان خیزش آبان 98در اعتراض به گران شدن بنزین، گفت من صبح جمعه بیدار شدم فهمیدم بنزین گران شده است و آخرین جواب دولت روحانی به مردم این بود که مطالباتتان را چرا از من، از کاخ سفید بخواهید! روحانی در شیادی، دروغگویی، بی حیایی و جبونی در میان روسای جمهوری نظام، مدال افتخار گرفت.

اما ارزیابی از 8 سال دولت امید و اعتدال را خیزش دی ماه 96 و ابان 98 و یک دهه اعتصابات بزرگ کارگری کردند. دولت روحانی در نظام جمهوری اسلامی یک مترسک بی اختیار و بی خاصیت بیش نبود. عمق رذالت و استیصال روحانی در این یک جمله نهفته است که: "خیلی حرف ها هست که الان نمی توانم بگویم و شاید تا سال ها هم نتوانم که چه کارها شد که توافق نشود و بین تیر و دی ۹۴ چه حوادثی رخ داد. اکثریت مردم از این اتفاقات خبر ندارند!" روحانی توجیه گر هشت سال فلاکت و فقر و بیکاری و کشتار و مرگ بر اثر کرونا و دروغگو و ریاکار بی شرم و حیا و نوچه ی بی اختیار خامنه ای به زباله دانی تاریخ سپرده شد.

دولت های پشت سرهم اصلاحات خاتمی، سازندگی رفسنجانی، پشتک وارو زدن های اصولگرایی احمدی نژاد و بالاخره امید و اعتدال روحانی، ابزارهای کمک به حفظ و حراست نظام جمهوری اسلامی تا به  امروز بوده اند. و امروز این نظام درپایان خط است.

مراسم تنفیذ و تحلیف رییسی غسل تعمید نظامی است که تا خرخره در بحران و فساد و استیصال فرو رفته است. این مراسم به مردم ایران می گوید، راس قدرت بدون حجاب و نقاب روی زمینی ایستاده که زیر پایش داغ شده است.  خامنه ای و بیت رهبری و سپاهش امروز بی پرده و بی واسطه در مقابل جنبشی قرار گرفته که حکم مرگش را صادر کرده است.

رییسی منتصب خامنه ای، مثل اسلاف خود حکم یکی از ارکان نظام جمهوری اسلامی یعنی قوه مجریه را ندارد. این رکن مصلحتی و نمایشی سابق، فرو ریخته است. رییسی مشروعیت ندارد نه صرفا بخاطر انتصاب شدنش، یا بخاطر قاتل بودن و مشهور شدنش به قصاب تهران،  بلکه بخاطر بایکوتی که مردم ایران کردند. مردم، نیامده حکم رفتنش را دادند.

جمهوری اسلامی پروسه ی از صدور اسلام، کشتارهای دستجمعی دهه شصت، جنگ بعنوان برکت الهی، سوپاپ اصلاحات دوم خرداد تا اعتدال دولت روحانی، خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار... را طی کرده، سنگر به سنگر عقب نشسته و امروز در آخرین سنگر در مقابل موج اعتصابات کارگری و خیزش های توده ای قرار گرفته و پشتش به دیوار خورده است.

امروز نهاد ریاست جمهوری زیر مجموعه ی ده ها نهاد مرتبط به بیت رهبری و سپاه است. همه دولتهای پیشین هم به درجه ای همین موقعیت را داشته اند ولی با تظاهر به استقلال نقش ابزاری را پذیرفتند و در پایان هر دوره پالانشان کنده و با زخم های بر پشت روانه گشتند. خیلی ها از یک دست شدن نظام بعنوان نقطه قدرت جمهوری اسلامی صحبت می کنند. اما امروز هرم قدرت با کوچک شدن و ریزش نیروهای خودی اش به سنگر دفاع مرگباری خزیده که نه راه پیش دارد و نه پس.

این آن شرایطی است که طبقه کارگر و مردم ایران تشخیص داده و هر روز عرصه ای از میدان نبرد گشوده می شود.  تاکتیک های مبارزاتی از دفاع به تعرض، از دعای کمیل به سرود و شعارهای رادیکال کارگری و مردمی، از خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار به مجامع عمومی و تصمیم گیری جمعی... تغییر کرده است. اگر دیروز شلاق بورژوازی به پشت کارگر می خورد، امروز شلاق کارگر به پشت بورژوازی کوبیده می شود. کارفرمای اختلاسگر زیر شلاق تعرض کارگر به خانه فرستاده می شود. امروز بسیجی و نیروهای بالقوه حراستی به بسیجی عدالتخواه تبدیل شده و در مقابل کارگر کرنش می کند.

تا دیروز گفته می شد اعتراضات کارگری و توده ای سازمان و رهبری ندارد، تحرکات اجتماعی خودجوش و خودبخودی تلقی می شد و... اما امروز، رهبران اعتصابات گسترده ی مراکز صنعتی بزرگ نفت و پتروشیمی ها و گاز و فولاد و نیشکر هفت تپه...، بر سکوی مجامع عمومی می ایستند و مدعی اداره شورایی اند. تا دیروز شرکت های پیمانکاری تام الاختیار در استثمار وحشیانه و بیحقوق کردن کارگران می تاختند، امروز بیش از صد هزار کارگر این شرکت ها تنها در صنایع نفت و پتروشیمی ها، افسار پیمانکاران را کشیده و خود قوانین ناظر بر کارشان را از جمله دستمزد دو برابر، 15 روز کار و 15 روز مرخصی و...، می نویسند.

امروز خوزستانی تشنه، تمام قد جلو دوربین می ایستد و خواهان اسقاط نظام است. تا دیروز همبستگی و همسرنوشتی آرزو و رویایی دور از دسترس بود و امروز اتحاد خوزستان، تهران، اصفهان، تبریز... در خیابان های شهرهای بزرگ و کوچک ایران فریاد زده می شود! تا دیروز مخاطره قومی و نژادی کردن جامعه سایه انداخته بود و امروز در اعتصابات کارگری و اعتراضات اجتماعی قومگرایی و تقسیم جامعه به این و آن قوم و نژاد و زبان و مذهب، زشت و غیرقابل قبول اعلام شده است. 

در توازن قوای طبقاتی و اجتماعی امروز، توسل به ابزار سرکوب عریان توسط بورژوازی حاکم به یک مخاطره جدی برایشان تبدیل شده است. مبارزه طبقاتی و مطالبات رادیکال اقتصادی و سیاسی، بورژوازی اپوزیسیون را به مجیزگویی ریاکارانه واداشته است. اعتراف به طبقاتی بودن مبارزه کارگران و زحمتکشان و اعتراف به عروج صف ازادیخواهی و برابری طلبی، صفی که ازادی را در گرو برابری اقتصادی و رفاه و خوشبختی اکثریت صاحبان جامعه می بیند. صفی که خود را برای دخالت در سرنوشت جامعه و ساختن آن با دستان خود آماده می کند.

ابراهیم رییسی مدعی است که معیشت جامعه را حل می کند، اما قبلش سوریه را اباد می سازد. طبقه کارگر و مردم گرسنه و تشنه ایران گوششان از این وعده های توخالی پر است. 43 سال حاکمیت نظامی که جامعه را به امروز رسانده و دره عمیق وچاله عظیمی که بین خواستهای رفاهی و ازادیخواهانه مردم ایران با حاکمیت بورژوازی بوجود آمده است، قابل پر کردن نیست. آیا قرار است معجزه ای رخ دهد؟ ایا ستاد اجرایی فرمان امام با میلیاردها ذخیره نقدی و سرمایه های بانکی و ملکی و غیره قرار است سر کیسه را شل کند و دستمزد کارگران را دو برابر کند، تمام معوقه ها را با پرداخت جریمه دیرکرد پرداخت و به 8 میلیون خانواده بیکار بیمه بدهد؟ آیا قرار است آستان قدس رضوی شمش های طلایش را به پای مردم بریزد؟ ایا قرار است سپاه پاسداران و بنیاد مستضعفین با دارایی صدها بنگاه صنعتی و کشاورزی و مسکن و معادن و آب، بخشی از درآمدهایشان را بر سر سفره مردم بیاورند؟ ایا قرار است اجاره مسکن نصف شده و بهداشت و درمان و حمل و نقل و اب و برق و خدمات اجتماعی مجانی شود؟ ایا قرار است در فاصله 6 ماه آتی 60 میلیون ایرانی دو دوز واکسن کرونای مجانی دریافت کنند؟  ایا قرار است قیمت ها به عقب برگشته و ریال ایران با دلار برابر شود؟ آیا قرار است زندگی زیرخط فقر50 میلیون انسان به زندگی مرفه و بی نیاز برسد؟ ایا قرار است زن و مرد برابر شوند؟ آیا دست پلیس و اوباش اسلامی از زندگی مردم کوتاه می شود؟ ایا قرار است بنگاه های تبلیغاتی خرافات مذهبی و مزخرفات دینی تعطیل شوند؟ ایا قرار است شوراهای کارگری و مردمی و اتحادیه های بزرگ، جای خانه کارگر و شورای اسلامی کار و شوراهای اسلامی شهر و روستا را بگیرند؟ آیا قرار است زندان و شکنجه و اعدام ممنوع شود؟ آیا قرار است حرمت و ازادی و رفاه و امنیت ودخالت مردم در تعیین سرنوشت اقتصادی و سیاسی و حاکمیت خود اعاده شود؟ و آیا قرار است برجام دیگری سرریز سرمایه های خارجی را باعث شود؟ ...

همه ی این ها سوالات و خواستهای طبقه کارگر و مردم گرسنه و جامعه فلاکت زده ایران است. مردم ایران وعده های قطره چکانی و انتظار را دیگر نمی پذیرند. امروز علاوه بر مطالبات اقتصادی، این خواست که "شما نمی توانید جامعه را اداره کنید، به ما بسپارید و بروید" خواست سراسری و در راس خواست های ده ها میلیون کارگر و زحمتکش و زن و مرد و جوان قرار گرفته است. چهار دهه انتظار و اعتراض و اعتصاب و فریاد کارگران و بیکاران و گرسنگان جامعه و زنان تحت تبعیض جنسی، امروز جمهوری اسلامی را به سنگر آخر هل داده است!

تا دیروز جمهوری اسلامی با روبنای سیاسی فرمالی تحت نام قوای سه گانه ی "مستقل" مجریه، مقننه و قضایی معرفی می شده، بعلاوه ی مترسک های مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و از این قبیل... سپاه و نهادهای نظامی هم ان پشت کارخودشان را کرده و می کنند. از قاچاق کالاها تحت نام صادرات واردات تا قاچاق مواد مخدر و حتی فروش دکل نفت... سپاه خود دولتی در دولت است با دستگاه قضایی و زندان ها و سازمان اطلاعات سپاه و بنگاه های عظیم اقتصادی و بانکی و صنایع ساختمان و سدسازی و معادن و غیره...

امروز جمهوری اسلامی نیازی به تظاهر به ارکان سه گانه ی سابق و یا حتی رای مردم ندارد. امروز ارکان نظام، به بیت رهبری و سپاه و صدا و سیمای شریعتمداری خلاصه شده است. به همین دلیل است امروز نوک پیکان تعرض طبقه کارگر و مردم بجان آمده، این نظام بهم فشرده و راس آن خامنه ای و بیت رهبری را نشانه گرفته است. برای دو طبقه اجتماعی، زمان نبرد نهایی فرا رسیده است. نتیجه نهایی این نبرد را طبقه کارگر با قیام و انقلابش تعیین می کند. طبقه ای که در این جنگ طبقاتی به چیزی کم تر از ازادی و برابری و جامعه سوسیالیستی رضایت نمی دهد.

بورژوازی اپوزیسیون برای نجات نظام سرمایه داری پس از جمهوری اسلامی خیز برداشته و صفوفش را برای این وظیفه ضد انقلابی و ضد کارگری آماده می کند در این جنگ نهایی طبقه کارگر هم علاوه بر شوراهای کارگری و مردمی، حزب سیاسی توده ای - کارگری خود را سازمان می دهد.

خودآگاهی طبقاتی کارگران و رهبران شان با افق شوراهای کارگری، راه دخالتگری خود و جامعه در تعیین سرنوشت را نشان داده است. در همان حال کارگران کمونیست و شبکه های فعالین کارگری سوسیالیست در مبارزه طبقاتی جاری، برای تحقق اداره شورایی جامعه و برای تضمین قدرت سیاسی طبقه کارگر و زحمتکشان به یک گام فراتر نیاز دارند. این گام، سازماندهی حزب سیاسی توده ای - کارگری است. شوراهای کارگری و مردمی ابزار اعمال اراده توده های میلیونی است. این ابزار می تواند از در مقابل تلاش اعمال قدرت از بالا با زور تهدید و فشار بخش های بورژوازی، ناسیونالیست ها، قوم پرستان و نیروهای باند سیاهی، سدی باشد. اما هنوز برای شکست تلاش های بورژوازی علیه دخالت طبقه کارگر و زحمتکشان در سرنوشت سیاسی جامعه و ممانعت از به چپ و راست کشیده شدن شوراهای کارگری و مردمی، حزب سیاسی و سوسیالیستی رهبری کننده ی طبقه کارگر و هدایت کننده ی شوراها یک ضرورت عاجل و غیر قابل چشم پوشی است. حزب سیاسی طبقاتی همان اندازه عاجل و ضروری است که شوراهای کارخانه و شوراهای محلات و شهر و روستاها. بدون چنین حزبی جامعه ی ولو سازمانیافته در شوراها مثل یک بدنه بدون سراست!

کلام آخر، امروز همه دارند کمربندها را سفت می کنند. جمهوری اسلامی در رویای ماندن چند ماه و سال بهر قیمت، بورژوازی اپوزیسیون در رویای جانشینی و نجات نظام سرمایه داری با شعار دمکراسی، مجلس موسسان، قانون اساسی بورژوایی و پارلمان...، طبقه کارگر و توده های میلیونی گرسنگان و بیکاران و زنان و جوانان هم در تدارک به گور سپردن رژیم و کسب قدرت سیاسی خود هستند.

حزب ما ملزومات فکری و سیاسی این تحول تاریخی را فراهم کرده است. سیاست، تاکتیک و افق کمونیستی این حزب ماتریال تعیین کننده ی در دسترس و اختیار طبقه کارگر آگاه و در راس آن کارگران کمونیست و سوسیالیست و همه ی زنان و مردان ازادیخواه و برابری طلب جامعه است. حزب، همه ی کمونیست ها و ازادیخواهان را حول این سیاست ها و تحقق عاجل حزب سیاسی توده ای- کارگری فرا می خواند!

 

13 مرداد 1400- 4 اوت 2021