"انگار اسیر می برند، انگار ما برده ایم"*، حرف امروز بخش اعظم طبقه کارگر جامعه هشتاد میلیونی ایران است.

حرف طبقه کارگری است که این روزها در مقیاس صدها هزار نفره در اعتصابات سراسری، برای معیشت و زندگی اش، به جدال قدرت حاکمه ایران آمده است. جدالی که چهار سال پیش با  به میدان آمدن کارگر هفت تپه آغاز و هر روز و قدم به قدم طی سه سال گذشته با تجربه تر، آگاهتر و متحد تر، در سراسر ایران تکثیر شد و امروز صنعت نفت و پتروشیمی ها را تماما و در قریب یکصد واحد این "صنعت مادر" و "شاهرگ اقتصاد" ایران،  تسخیر کرده است!

طغیان اخیر متحد مردمی در خوزستان در اعتراض به بی آبی، طغیانی که بار دیگر پس از دیماه ۹۶ و آبان ۹۸، پایه های حاکمیت را در شهرها و محلات و خیابانها لرزاند و خواب همه شان را آشفته کرده است، نه تنها موقعیت طبقه کارگر و مبارزات ش را به پشت صحنه نراند  که حل مشکل آب و برق و گرانی و معیشت و زندگی همه شهروندان، از خوزستان تا کردستان و  خراسان و گیلان و مازندران و .. را بیش از پیش در دستور کار پیشروان جنبش کارگری در صحنه٬ قرار داد. در ایران بر متن این طغیان باز جنبش کارگری است که نه تنها میدان را خالی نمی کند که مصمم تر در میدان است. شروع دور جدید اعتصابات در هفت تپه، برپایی مجامع عمومی و سخنرانی های طیف وسیعی از نمایندگان کارگران و پافشاری بر مطالبات، دریچه ای به این واقعیت است.

جدال چهار سال اخیر طبقه کارگر ایران یک رویداد خودبخودی از سر فقر و نداری و محصول جانبی یک اقتصاد و جامعه بحران زده و نفرت همگانی از جمهوری اسلامی ایران، بطور کلی نیست! هرچند اقتصاد و جامعه بحران زده و سفره خالی و فقر و نداری طبقه کارگر و خشم و نفرت عمومی از جمهوری اسلامی زمینه ساز و محتوای جدال امروز طبقه کارگر ایران با طبقه حاکم بوده باشد!

این یک سلسله اعتصابات کارگری در ایران است که به جرات میتوان گفت در جهان اگر منحصر به فرد نباشد، کم نظیر است! اعتصابات و اعتراضاتی که توسط طیفی از کارگران پیشرو و آگاه، سازماندهی و هدایت میشود که نگاهش محبوس و محدود به کارخانه و محل کار "خود" به تنهایی و محبوس در این "صنف" و آن صنعت و در"انزوا"، نیست. طیفی که   به حقوق انسانی خود آگاه است و تا به امروز توانسته است دستآوردهای مطالباتی و سبک کاری و تجربیات خود را به سرعت از این بخش را به آن بخش٬ نه تنها منتقل کند که بهم گره بزند! در این راستا جایگاه تجربه هفت تپه، سلسله اعتصابات و اجتماعات و دستآوردهای آن، غیرقابل انکار است.

این رویداد مهم کارگری ایران، نه تنها  از اعتصابات عظیم در کشورهایی چون هند و ترکیه و برزیل و ..  که بخش بزرگی از کارگران اش در اتحادیه های سراسری و "قانونی" متشکل اند متمایز است، که  از اعتصابات مهم حتی در پیشرفته ترین کشورهای غربی که در آن کارگر از حقوق نسبی قانونی  برخوردار است، هم متمایز است. مرکز ثقل این تمایز، نه ابعاد افسار گسیخته فقر و محرومیت طبقه کارگر ایران و خشونت عنان گسیخته حاکمیت بالای سرش، که وجود داد،  بلکه نحوه و شکلی است که برای گرفتن حق اش به میدان آمده است. نحوه و شکلی است که اعتراضات و اعتصابات و دادخواهی و مطالبه گری و مقاومت و تعرض ش را، سازمان میدهد و رهبری میکند!

رهبری و سازماندهی این اعتصابات، که با اتکا به توده کارگران و تسهیل دخالت جمعی آنها به وسیع ترین و  دمکراتیک ترین شکل آن توسط "مجامع عمومی"، چه بر آن نام "مجمع عمومی" گذاشته باشند و چه چنین عنوانی به آن نداده باشند، صورت میگیرد. این اعتصابات توسط شبکه های متعدد عملا موجود کارگری، بدون اتلاف وقت و بدون طی پروسه های قانونی- اداری کشدار و امنیتی که عملا مانع ایجاد هر تشکل مستقل علنی و توده ای کارگری است، سازماندهی و هدایت میشود! رهبری و سازماندهی که عملا و در دل مبارزه جاری، خود را نه تنها به قدرت حاکم و کارفرماها، تحمیل کرده و دریچه امیدی بر روی جامعه هشتاد میلیونی ایران باز کرده است، که جایگاه ویژه و غیرقابل حذفی به کل طبقه کارگر، در امروز و بطریق اولی در فردای ایران پساجمهوری اسلامی،  داده است.

سازماندهی و هدایت اعتصابات سراسری توسط شبکه ای از سازمان های موجود کارگری، چه برچسب "مجمع عمومی" و "مدیریت شورایی" را بر سر درشان نصب کرده باشند چه نکرده باشند، عملا و بطور واقعی به اتکا همان مکانیزم "مجمع عمومی" و "مدیریت شورایی" رجوع به توده کارگران و اتکا به "خردجمعی" آنها برای تصمیم گیری و اجرا تصمیمات شان،  صورت میگیرد! مکانیزمی که در هر قدم به همه کارگران در همه رشته ها و صنایع و"اصناف" فراخوان میدهد! همه کارگران را با تاکید بر اتحادی فرا تفاوت های  زبانی، فرهنگی و مذهبی و تعلقات استانی و پیشینه های قومی و ملی، تفاوتهای صنفی و شغلی و  .. حول منافع مشترک طبقاتی و انسانی فرا میخواند،  که در کنار هم و متحد برای منافع پایه ای سراسری و یکسان شان، که معیشت، رفاه، آزادی و امنیت است، تا آخر بایستند!

این خصلت و ویژگی متمایز طبقه کارگر ایران٬  در دنیای امروز است! آنهم در شرایطی که قریب یک  قرن است که طبقه کارگر جهانی را، یا در کشورهایی نظیر ایران مستقیما و در خشن ترین شکل در اسارت  و انقیاد مطلق اقتصادی و سیاسی، در شکل "کارگر ارزان و خاموش" نگاه داشته اند، یا  در کشورهای پیشرفته غربی،  کل طبقه را غیرمستقیم مهار و کنترل کرده اند! در این میان حساب جوامعی چون ایران روشن است! اما مهم تر، کشورهای پیشرفته غربی اند که قریب یک قرن است طبقه کارگری را، که حداقلی از حقوق انسانی اش را تاریخا با مبارزات خود بدست آورده است،  برنامه ریزی شده و سازمان یافته نه متحد که پراکنده و در اتحادیه های صنفی جداگانه "سازمان" داده اند! او را برای "تغییرات بزرگ" بدنبال احزاب پارلمانی متشکل از مشتی "الیت سیاسی" چپ و راست طبقه حاکم روان و چشم انتظار بالا، نگاه داشته اند! این طبقه را چنان کنترل کرده اند که فکر دست بردن به قدرتش بعنوان یک طبقه و  نزدیکی به قدرت سیاسی را حتی در "رویا" و خواب هم  نبیند! حصارهای تنگ، پراکنده صنفی اما "مستقل"،  نه از حاکیمت و کارفرما و سرمایه دار، که  مستقل از خود طبقه، و رها شدن در برهوت بردگی مزدی کاپیتالیستی، خصلت نمای وضعیتی است که به طبقه کارگر کشورهای متروپل و پیشرفته،  تحمیل شده است. در این شرایط، ویژگی طبقه کارگر ایران، بی تردید متمایز و کم نظیر است. ویژگی که عملا  موانع امنیتی، قانونی، پلیسی و بوروکراتیک و کند سایر اشکال تشکل ها در سطح جهانی را کنار زده است!  قدرت و دمکراسی مستقیم کارگری را در مقابل اشکال نیابتی و اداری، عملا تحمیل کرده است.

اما این رویداد مهم، بدون وجود طیفی از کارگران پیشرو و آگاه، که طی یک پروسه تاریخی قوام گرفته اند، ممکن نبود. کارگران پیشرو و آگاهی که در شبکه های فرا صنفی و فرا کارخانه ای ایران، در شبکه های سراسری متشکل اند و کل طبقه را برای معیشت و زندگی اش، در جدال با قدرت حاکمه ایران، به اتکا به نیروی توده کارگران سازماندهی و هدایت میکنند. این ماتریال انسانی مهمترین فاکتور شکل گیری این رویداد مهم کارگری در ایران است.

پیشروان طبقه٬ به مکانیزمی دست برده اند که بطور واقعی و مادی توانسته است کل طبقه، و نه فقط این و آن صنف و کارگاه و شهر و استان، را در مقابل کل طبقه حاکم و نه فقط دستگاه اداری و سیاسی محلی و استانی که سه قوه و ارگانهای سراسری حاکمیت از کارفرما تا دولت نماینده اش، از یک نقطه به نقطه دیگر حرکت دهد و توازن قوا را به نفع کل طبقه در سراسر کشور تغییر دهد. این فاکتور و عاملی است که موقعیت ممتاز طبقه کارگر ایران، هم "برای خود" و هم "برای جامعه"،  در کل جغرافیای زیست هشتاد میلیون شهروند در ایران، چه و در حال حاضر و چه در فردای ایران و  پسا جمهوری اسلامی، را به روشنی در مقابل چشم مردم ایران و جهانیان قرار داده است. مهم نیست که رسانه های دولتی و جهانی به این شکل به آن اعتراف میکنند یا نه! فشار واقعیت را احساس میکنند و پژواک آن را میتوان در بررسی های "کارشناسانه" شان به روشنی دید.

هرچند که جدال های امروز طبقه کارگر در محدوده این و آن کارخانه و صنعت و "صنف" و رشته معین جریان دارد، هرچند که سایه روشن و نحوه بیان خواست ها و شعار ها و مطالبات معیشتی و رفاهی در هر بخش یا رشته رنگ و بوی خود را دارد، هرچند این صدها هزار کارگر ترکیب جمعیتی متفاوت و متنوعی داشته باشد، اما هدایت مبارزات شان توسط طیفی از کارگران آگاه و پیشرو متشکل در شبکه های شان، که ظرفیت تبدیل شدن و شکل دادن به یک رهبری سراسری را دارد٬ صورت میگیرد. این واقعیت است که تا به امروز موجب پیشروی و ضامن حفظ اتحاد و جلوگیری از تفرقه های صنفی، رشته ای، رقابت برحسب تنوع نوع قرادادهای کار و  پیشنه های متفاوت قومی و ملی و مذهبی کارگران بوده است و توانسته است در مقابل توطئه های  کارفرماها و مقامات و نهادهای حکومتی به درجه زیادی سد ببندد.

به ما میگویند که بیهوده به خاطر این ویژگی بر روی نقش طبقه کارگر در تحولات آتی حساب باز کرده ایم! میگویند که این روزها همه از کارگر میگویند! همه در مورد مصايب و مشکلاتش می گویند و می نویسند! همه نیروهای سیاسی در اپوزیسیون تلاش میکنند که از این اعتصابات به روش خود حمایت کنند و به منظور همراهی در آن "دخالت" کنند! از جریان های کارگری و سوسیالیستی تا دستجات معترض درون حکومتی از نظام کنده شده، از کانون های راست بورژوایی تا هنرمندان و ورزشکاران و شخصیت های هنری و فرهنگی و ... ضمن قبول حضور این نیرو و این طبقه در میدان بحرانی ترین جدال جامعه با قدرت حاکم، هر یک به نوعی تلاش میکند به شکلی بر آن تاثیر خود را بگذارد!

حکومت میخواهد آنرا به شکست بکشاند! حکومت به کنار، راست در اپوزیسیون، از مجاهد بی پایه  و بی ریشه در جامعه تا راست پروغرب دارای ریشه جنبشی در داخل، تا چپ کارگری- کمونیستی ریشه دار در این طبقه و با نفوذ در جامعه٬ تلاش میکنند که آرمانهای خود و تصویر جامعه فردای بدون جمهوری اسلامی را با قبول حضور طبقه کارگر، پیش برانند و با معیارهای خود، جامعه را "آزاد" و همراه آن طبقه کارگر را به شکلی، هرچند در شمایی کلی، به مطالباتش برسانند! راست وعده فردای پساجمهوری اسلامی میدهد که در آن کارگر از حق داشتن اتحادیه های کارگری خود برخوردار است و میتواند در مذاکره بر سر دستمزدها با کارفرماها مذاکره و توافق کند، و چپ کمونیستی و کارگری وعده فردایی بدون استثمار و انقیاد اقتصادی کار به سرمایه!

میگویند که روی وجود گرایش کمونیستی در درون طبقه کارگر و در میان پیشروان این طبقه، توان و قدرتش، زیادی تبلیغ نکنید! گزارشگران شان گوشه ای از این و آن اعتصاب و اجتماع و سخنرانی و مذاکره و عقب نشینی و پیشروی و ... را محور تحلیل و تببین خود قرارمی دهند و اعلام میکند که: کارگر تنها بدنبال "حقوق صنفی" است! تنها "مطالبه گر" است! کوتاه می آید! کارفرماها با وعده  و عید و حتی پرداختن حقوق بخش هایی برای جدا کردن صف متحد و .. میتوانند اعتصاب را به شکست بکشاند! میگویند که امنیتی ها و وزارت اطلاعات و دفتر رئيسی و اژه ای و .. ممکن است "سر عده ای کلاه بگذارند" و ...! ایراد میگیرند که چرا ما تا این اندازه  با اطمینان از شانس موفقیت مبارزات در جریان طبقه کارگر می گوییم! یا چرا به پیروزی آن خوش بین هستیم! میگویند که "دست زیاد" است و رقبای پر امکانات داخلی و جهانی زیادی برای بهره برداری، در کمین اند! ما میگوییم! همه این اگر ها،  و همه این عوامل منفی اگر تماما به واقعیت بپیوندد، که بخش اعظم آن نمی پیوندد، قادر نیست مقامی را که کارگر در ایران امروز کسب کرده است، به سادگی و توسط همه این عوامل منفی، باز پس بگیرد. این موقعیت بازپس گرفتنی نیست!

امروز در صحن جامعه ایران و تصویر جهانیان از ایران و زندگی مردم، نه نمایش زندگی های لاکچری انگلی آقازاده ها و رژه عبا و عمامه های اطوکرده و ریش های شانه کشیده مقامات و میز جلسات هئیت دولت و مسٸولین، که وضعیت طبقه کارگر ایران و در پرتو آن وضیعت معیشت اکثر هشتاد میلیون شهروندان جامعه است که به مرکز توجه تبدیل شده است. بعلاوه این تنها سیمای فقر و تصاویر عمیق درد ها، زخم ها، و محرومیت ها نیست که هرروز و هر لحظه در مقابل چشمان جامعه  و جهانیان قرار میگیرد! که در همان صحنه در گوشه دیگری،  توقعات و انتظارات بالای یک طبقه کارگر بزرگ شهری، تحصیل کرده  را جلو صحنه میآورد که به کم راضی نیست! عقب نمی نشیند و همه حق اش را میخواهد! همه شواهد میگوید که "کار ارزان" در ایران به تخت سینه کارگر "پرسروصدا" و آگاه، متشکل و متحدی خورده است که کارکرد هر نظام کاپیتالیستی پساجمهوری اسلامی ایران را ساده قبول نخواهد کرد. این مقام کارگر در فردای پساجمهوری اسلامی ایران است.

  این نه مشت های گره کرده جوانان آزاده ای است که به فقر و نداری اعتراض دارند که صدای پای کارگر روشن و پرتوقعی است، که برای نان ناچار شده است که به جنگ با "کار ارزان" بیاید! برای معیشت و رفاه و آزادی به میدان آمده است. جنگی که مرکز سیاست و اقتصاد جامعه در ایران است. نه برای چانه زنی پشت میز، که برای به زور کشاندن قدرت حاکم برای جوابگویی و به تسلیم شدن در مقابل خواست کارگرانی کشانده است که  در جنگش برای معیشت ناچار است علیه کار ارزان بجنگد و برای اینکه جنگ اش را به پیش ببرد سالها است که "خاموش" نیست! این شروع انقلابی است که جز سوسیالیسم جوابی ندارد. 

ایران پساجمهوری اسلامی یا سوسیالیستی است و شروع پایان بردگی مزدی، یا کاپتالیستی که حضور و قبول طبقه کارگری مدعی، خودآگاه و متفاوت٬ علیه کار ارزان و کارگر خاموش، نظام اقتصادی اش را بسرعت از پای در خواهد آورد! این مقام کارگر در فردای ایران است. 

------------

*اظهارات کارگران اخراجی در پتروشیمی گچساران در گفتگو با رسانه های داخلی .

۳۱ تیر ۱۴۰۰

۲۲ ژوئیه ۲۰۲۱