سخنرانی در بزرگداشت هفته حکمت - سال ٢٠٢١
"سوسیالیسم چیست؟" من با این سوال به مرور ادبیات سیاسی منصور حکمت پرداختم. حکمت در اولین جمله در اولین نوشته خود با قصد "بسیج مستقل طبقه کارگر برای سوسیالیسم " در قالب سند "انقلاب ایران و نقش پرولتاریا (خطوط عمده) در آذرماه سال ١٣٥٧ رسما پا صحنه سیاست در ایران میگذارد. منتخبی از مهمترین نوشته های منصور حکمت درباره موضوع سوسیالیسم در یک جزوه در تکمیل این سخنرانی گردآوری شده است.
مرور هر چند گذرا از میان سه چهار هزار صفحه نوشته و شواهد مربوط به پنجاه سال تلاش حکمت برای شناساندن سوسیالیسم و بسیج طبقه کارگر در راه سوسیالیسم یک سفر و کاوش پرهیجان و مسحور کننده است. این "سفر" پر از رویدادها و پیچیدگیها است. این سفر قبل از هر چیز نشان دهنده حضور و تاثیر پدیده سوسیالیزم و انواع تعابیر از آن در جهان بینی و تلقیات آدمها در پنج دهه پر تنش در زندگی روزمره و کشمکش های اجتماعی در جغرافیای ایران (در ارتباط تنگاتنگ با تحولات جهانی) است. در این میان "سوسیالیسم منصور حکمت" بطور اخص است که بصورت حلقه های بهم بافته بوضوح قابل تشخیص است. او سناریوی زندگی خود را با سوسیالیسم و برای تغییر زندگی نسل معاصر آدمهای واقعی تعریف میکند:
"این اساس سوسیالیسم است. نه فقط از یک آرمان و افق که زندگی باید به این شکلها تغییر کند، بلکه همین حتی از یک جنبش و از یک اراده سیاسی و از یک هویت مشخص برای تغییر جامعه در آن سمت حرف بزند. "اگر به دست ما بود جامعه اینطوری بود" بنظر من تمام سناریوی زندگی ما را توضیح میدهد."
سوسیالیسم چه نیست؟
نقد در دنیای سیاسی منصور حکمت نقش اساسی را بدوش به دوش میکشد. نقد او به ایده ها و کاربست های سوسیالیستی معاصر خود عمیق و بی رحم و سازش ناپذیر است. سوسیالیسم حکمت نیازی به معامله و ملاحظه و کاسبکاری و زد و بندهای حقیر ندارد. برای او " کارگران چیزی جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند"، در عمیق ترین معنای خود در شناخت و گسست از آراء و عقاید و روشها، سنت و عادات کهن و منفی معنی میشود.
سوسیالیسم منصور حکمت مهر دو دوره تاریخ ساز را بر خود دارد، یکی انقلاب ٥٧و دیگری تحولات بلوک شرق. این دو تجربه، هر یک به سهم خود در دل عروج نیروها و آلترناتیوهای غیر سوسیالیستی، در ادامه به یک شکست و ناکامی منتهی گشتند. تعداد پلمیک، چلنج، آلترناتیو و مصافهای فکری و سیاسی منصور حکمت چه بر علیه سوسیالیسم خرده بورژوایی (پوپولیستی) در ایران، چه بر علیه سوسیالیسم اردوگاهی (سرمایه داری دولتی) در شوروی سابق از شمار خارج است. اما همگی در یک دیدگاه بنیادی مارکس عمیقا پافشاری دارند: امر بلافصل کارگران ایجاد یک تحول انقلابی سوسیالیستی جامعه است. خمیرمایه سوسیالیسم منصور حکمت در زنده کردن طنین احکام مارکس است، اينکه سرمايه دارى را چگونه ميتوان بهتر کرد، عادلانه کرد، قوى کرد و ملى کرد، اينکه چگونه ميتوان "بهره کشى را بهتر سازمان داد" و بر ثروت "جامعه" افزود و غيره نباید و نمیتواند امر طبقه کارگر باشد. "تئورى مارکس نقد پرولترى و بى رحمانه جامعه سرمايه دارى است که تنها و تنها سوسياليسم را به مثابه چاره نهائى تناقضات آن طرح ميکند" (نوشته حکمت درباره سه منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی)
سوسیالیسم یک پدیده عینی است
سوسیالیسم برای منصور حکمت یک فرض و داده اجتماعی است. کمونیزم و سوسیالیسم پدیده های آشنا، و نه فقط آشنا، بلکه پدیده انتگره، در اذهان کارگران و کل جامعه است. بخش مهمی از کارگران با گرایشات روشن و تعلق به سوسیالیسم خود را میشناسند و میشناسانند. حزب و سیاست حکمت این تعلقات را برسمیت میشناسد، از آن شروع میکند و آینده خود را در تقویت و هدایت این جریان استوار میسازد. سوسیالیسم در تمام لحظات و فعل و انفعال و ابراز وجود سیاست حکمت هست، حضور دارد، خود را تحمیل میکند، و ایفای نقش اول به عهده آن است.
سوسیالیسم در این دیدگاه همانقدر واقعی است و در اعماق وجود فردی و اجتماعی انسانها ریشه دارد که آدمها نخواهند و نتوانند کثافت جامعه کاپیتالیستی را تحمل کنند، این جهان را شایسته فهم و شعور و شایستگی های بشری خود ندانند. این ورطه ایفای نقش آدمهایی است که با خواندن کتاب آزادیخواه نشده اند، برابری طلبی آنها " ورای فرمولها، ورای کتابها، ورای سیاستها، ورای جملات قشنگ و بحثهای عمیق علمی که پشت سر کمونیسم هست، ورای این تاریخ دویست ساله کمونیسم" قلبشان برای تغییر دنیا میتپد، فکر میکنند دنیا باید عوض شود و برای ایجاد این تغییر آرام نمینشینند.
سوسیالیسم یک ضرورت اجتناب ناپذیر است
در دستگاه فکری و سیاست حکمت همانقدر ضروری و اجتناب ناپذیر است که انسانها میخواهند خوشبخت باشند و برای خوشبختی خود نیاز به مسکن و رفاه و آزادی دارند. انسانها در مناسبات وحشی کاپیتالیستی یک آن و در هیچ عرصه ای از تعرض سرمایه در امان نیستند. در این مناسبات دست روی دست گذاشتن همانقدر نشدنی و مخرب است که دلخوش کردن به مبارزات و دستاوردهای نیم بند و موقت. سوسیالیسم در دستگاه فکری حکمت بازگشت بی کم و کاست به ریشه های علمی آن است، سوسیالیسم همانقدر علمی است که خود کاپیتالیسم علمی است. نقد اخلاقی، انساندوستانه، نقد "رادیکال" برای اصلاح کاپیتالیسم نزد حکمت جایی ندارد. رقابت، گرایش نزولی نرخ سود، رشد باروری کار، مکانیسم بحران های دوره ای جزو کارکرد کاپیتالیسم است که بهای آنرا طبقه کارگر در صف اول اکثریت بزرگ جامعه با محنت و ناامنی و محرومیت هر چه سنگین تری میپردازد. مقاومت و صف بندی در اتحادیه ها یک واکنش طبیعی و مشروع است، اما دامنه تاثیر مفید و واقعی آن تنها زمانی خود را ظاهر میکند که توهمات حاشیه آنرا زدود، سترونی و عدم کارآیی آنها را با شاخص های علمی کارکرد سرمایه تشخیص داد.
سوسیالیست بودن برای حکمت نیاز به هیچ تخصصی ندارد، اما سوسیالیسم منصور حکمت دریچه ای بسوی کوهی از کتاب و فرمول و تحلیل و گنجینه علمی در سطح جهانی، و زرادخانه بزرگی برای مبارزه در این راه است. این سوسیالیسم نمیتواند انقلابی نباشد و به چیزی جز نابودی فوری کل جامعه کاپیتالیستی رضایت دهد.
سوسیالیسم در متن مبارزه طبقاتی
سوسالیسم برای حکمت یک پدیده وسیع و عمیقا اجتماعی است. سوسیالیسم را در همه تقابل های فکری فردی و جمعی، هر جا که آزاد اندیشی، ترقی خواهی، هر جا که توقع برابری و رفاه، هر جا که امید به زندگی بهتر برای بشریت مطرح است باید جستجو کرد. موجودیت و بقا حکومت سرمایه بر تعرض دائمی و بی وقفه به سوسیالیسم متکی است. برای سرمایه آحاد جامعه یک دشمن، یک سوسیالیست بالقوه به حساب میایند که باید خنثی شوند. برای حکمت دفاع از سوسیالیسم یک امر هر روزه و دائمی و در تمام عرصه ها است، دفاع از سوسیالیسم به معنای مقابله با تفرقه و خرافه فقط به کارگران، و فقط به کشمکش های صرفا در محیط های کارگری محدود نمیشود. سوسیالیسم همیشه در ایران و در جهان، بدرجات و اشکال مختلف دستگاه سرکوب دولتی را در مقابل خود داشته است، اما کشمکش های اصلی آن در خارج از حیطه قانون، در میدان مذهب، اخلاقیات و باورها است.
بر این اساس سوسیالیسم حکمت، در دل کشمکش طبقاتی بحثی بر سر ابتکار عمل، تاکتیک ها، فرصت ها، تشخیص بموقع جبهه های اصلی نبرد، بحثی بر سر پیروزی و ناکامی و عقب نشینی است. این سوسیالیسم نمیتواند جز در موضع تعرضی ظاهر شود و امر خود را پیش ببرد. باید بتواند پایه های توده ای خود را بسیج کند. قهرمانان جزو ذاتی این پدیده است، همانطور که حق طلبی در قالب کارگران رادیکال سوسیالیست و در دل مجامع عمومی، هر کارگر و هر جمع کارگری را به جبهه ای از نبرد بزرگتر تبدیل میکند، که در کار و بیکاری، در اعتصاب و در رفاقت های روزمره به همان امری مشغول است که باید باشد: آمادگی برای سوسیالیسم!
برنامه، انضباط، سازمان و حزب مکانهای محوری در سوسیالیسم منصور حکمت بخود اختصاص میدهند، اما همزمان و بطریق اولی، مطلوبیت هر یک از این عوامل آنجاست که به امر مبارزه حزب در کشمشکهای طبقاتی خدمت کند. کشمکشهای طبقاتی علنی است و سوسیالیسم منصور حکمت را با سازماندهی توده ای، رهبران عملی، عضویت وسیع کارگری، آژیتاتورها، شخصیت ها و حزب در دسترس عجین میکند. تعرض و موضع تعرضی در خون سوسیالیسم حکمت میجوشد.
سوسیالیسم شدنی و ممکن است
تاکیدات منصور حکمت بر ممکن بودن تحقق فوری سوسیالیسم تمامی ندارد. این یک تاکید تبلیغی و یا با هدف تهییجی نیست. این عرصه ای است که حکمت خود و حزب خود را بارها آماج بیرحمانه ترین انتقاد و باز بینی های نظری، سبک کاری و سازمانی قرار میدهد. حکمت زیباترین و پرشورترین وجه سوسیالیسم را به نمایش درآورده و تحقق آنرا به اراده آدمهای زنده و معین گره میزند که تصمیم دارند سوسیالیسم را به کرسی بنشانند. برای او این آدمها و تلاش برای تحقق فوری سوسیالیسم یک پدیده عینی و پرشور جامعه است و ابدا به حزب حکمت محدود نمیشود.
"سوسیالیسم ممکن" عرصه مباحث و پلمیک هایی است که حکمت تمام پهنای سیاسی – طبقاتی ایران و تاریخچه چپ و کارگری ایران را با معیار مارکس و اهرم های نظری مارکس از مانیفست کمونیست، نقد برنامه گوتا، ایدئولوزی آلمانی از یک طرف و تزهای فویرباخ از طرف دیگر شخم میزند.
انسجام نظری حکمت در "سوسیالیزم در ایران فورا ممکن است" ستودنی است و " دشواری سوسیالیسم امروز در بعد اقتصادیش نیست" را جز یک ادعانامه گستاخانه کارگری نمیتوان به حساب آورد. کارگر و سوسیالیسم هرگز اینقدر دست خود را از مبانی و روشهای برقراری فوری سوسیالیسم پر ندیده است. منصور حکمت تجربه جهانی در راه سوسیالیسم را از خزعبلات "ارتداد" و "خیانت" و عبارت پردازی های مالیخولیایی و مکتبی زدود، بجای روایت های رویزیونیستی تلاش های ناموفق در راه پیاده کردن جامعه سوسیالیستی را نشاند. سوسیالیسم حکمت چشم طبقه کارگر ایران را به آنچه در سایر تجربه های جهانی عملا بکار گرفته شد، گشود. همین متدولوژی است که امروز در سوسیالیزم منصور حکمت پیچیده ترین گره گاه های ساختار سوسیالیسم، از جمله خلع ید از مالکیت خصوصی، مساله پول، کار یدی و فکری، شهر و روستا، سازماندهی اجتماعی کار و غیره اینقدر ساده و قابل درک خود را ظاهر میکند. دهها سال است میشنویم "سوسیالیسم خوب است، اما شدنی نیست". در دنیای فکری و سیاسی حکمت، و از آن مهمتر در منطق حزبی و مبارزاتی حکمت این دوره به گورستان تاریخ تعلق دارد. در همراهی با حکمت صحنه سیاست در ایران در شوق و انتظار کسانی است که بخواهد و توانایی به کرسی نشاندن پلاتفرم سوسیالیستی حاضر و آماده را در دستور قرار دهند.
"سوسیالیسم یک نقد است"
روایت بورژوایی از کارگر و حتی روایت بورژوایی از کاپیتال مارکس، ادبیات سوسیالیستی بزبان فارسی را تا مغز استخوان به تحقیر و تصویر مینیمالیستی از کارگر آلوده ساخته است. سوسیالیسم اگر میخواهد اتوپی های احمقانه و در خدمت تداوم حاکمیت بورژوایی نباشد باید سرمنشاء نقد روابط کاپیتالیستی حاکم باشد. سوسیالیسم منصور حکمت، گنجینه ای از کاربست دیدگاه طبقاتی کارگری و در قامت مدعی و طلبکار دستمایه شرافت و عزت سوسیالیسم بزبان فارسی است.
منصور حکمت خود در ادبیات خویش از سوسیالیسم در قالب عباراتی چون هدف، هویت، جنبش، موضوع دائمی کار، افق، فلسفه وجودی، نهضت، نقد، حرکت و جنبش نام میبرد. من شخصا عبارات اراده، عطش، تعصب، بیقراری، یک دندگی، جسارت، و چه بسا به نقل از خود او، عبارات تخس و "کله شق" را ترجیح میدهم.