در طی چند روز اخیر، اخبار سیاست "تنش زدایی" بایدن در خاورمیانه بار دیگر به یکی از اخبار اصلی جراید تبدیل شده است. سیاستی که قرار است هر چه سریعتر اوضاع را به سمتی سوق دهد که دولت فعلی آمریکا از یکطرف برای خود در قبال نابسامانی های داخلی آن کشور فرصتی بخرد و از طرف دیگر، موقعیت آمریکا را در رقابت های موجود خود با چین را تحکیم کند. قدرت چین، برخلاف هیاهوی ترامپ، یکی از معضلات اصلی و بخشی از تقابل هایی است که در جهان چند قطبی امروز، گریبان سرمایه جهانی را گرفته است. ادامه جنگ تجاری و گسترش سیاست های قلدرمنشانه ترامپ، تحت نام "آمریکا اول" بر موقعیت و دسترسی سرمایه آمریکا و پیشبرد سیاست های چند جانبه این قطب جهانی تاثیرات منفی داشته و حتی بنا به آمارهای ارائه شده دولت، بر تعمیق بحران موجود افزوده و ادامه آن جایگاه امریکا را با مخاطرات بیشتری مواجه می ساخت.
در این میان، برخلاف ابراز نظرهای میدیایی سخنگویان دولتی آمریکا در رابطه با عدم الویت خاورمیانه در لیست مسائلی که دولت بایدن با آن مواجه است، کانون های فکری بورژوازی مشخصا در خود این کشور، نیاز به "کاهش تنش ها" در خاورمیانه را یکی از محوری ترین مسائل برای تقابل و ابزاری برای برون رفت از وضعیت موجود و راهی در پیشروی در رقابت های موجود با چین، معرفی کرده اند. این سیاست، در تخفیف دادن نقش آمریکا و دخالتگری های بیشتر آن در بحران های متعدد این منطقه، و همچنین در افزایش توان آمریکا در مقابله با چین بمثابه قدرت عظیم تجاری جهانی تاثیر گذار خواهد بود. علاوه بر این موقعیت اقتصادی بسیاری از حکومت های این منطقه آنچنان وخیم است که چین با سرمایه عظیم خود و فراهم ساختن امکاناتی هر چند اندک برای این کشورها، از طریق قرادادهای اقتصادی هنگفت با آنان از شانس و موقعیت بهتری برای نفوذ در بازارهای تثبیت شده امریکا و محدود کردن وزن و نقش آمریکا و غرب در مناطق سنتا تحت نفوذ خود، دست یابد.
امریکا در کنار پیشبردن مذاکرات برجام اقدامات دیگری را در دستور خود و متحدین منطقه ای خود گذاشته است. در این میان عراق و نقشی که دولت این کشور در ایندوره می تواند، در پیشبرد سیاست "تنش زدایی" بایدن، بازی کند، مشهود است. دولت عراق بدلیل وضعیت بی ثبات و بحرانی خود اولا در کاهش تنش ها بشدت ذینفع است و دوما بدلیل روابط "حسنه" با دولتهای ایران و هم عربستان، می تواند واسطه مناسبی برای اجرای این سیاست باشد. اگر سفر پاپ به این کشور تحت لوای "رسیدگی و نزدیکی با مسیحیان این کشور" جنبه ای از همین سیاست بود که توسط واتیکان انجام گرفت، جنبه دیگر آنرا، در ارائه امکانات بانکی و اعتباری به عراق توسط ماسترکارت، و یا قرارداد برپایی تولید برق در عراق توسط شرکت جنرال الکتریک آمریکا، می توان دید.
در همین رابطه، دولت عراق اخیرا میزبان اجلاس مقامات جمهوری اسلامی و عربستان سعودی، به منظور بهبود رابطه این دو کشور بود. ادامه جنگ یمن و گسترش اخیر آن در پرتاب موشک های متعدد به مراکز تولید نفت در این کشور، و همچنین اختلاف ها و ناهمگونی های اخیر میان عربستان و امارات، مدتی است ناکام بودن سیاست ترامپ برای پایان دادن به این بن بست را نشان داده است. بر خلاف ادعاهای "بشر دوستانه" و اشک تمساح ریختن های بایدن برای مردم یمن، خارج کردن حوثی ها از لیست نیروهای تروریست و همزمان قرار دادن بخش هایی از اسناد مربوط به قتل خاشوقچی توسط کاخ سفید به بن سلمان و حاکمان عربستان از طرف دولت بایدن بخشی از "بازگرداندن آرامش" به منطقه بود. در عین حال، وعده بازکردن ۴ تا ۵ میلیارد دلار بدهی دولت عراق بابت خرید برق از ایران، و امکان استفاده از آن برای اعتبار توسط تجار ایرانی، بخشی از نشان دادن چراغ سبز به جمهوری اسلامی در این مذاکرات است.
علاوه بر این، مسلما اسرائیل و دولت اولترا راست این کشور، به خصوص پس از برقراری روابط خود با امارات و دیگر کشورهای عربی، خواهان برسمیت شناخته شدن نقش و موقعیت خود بمثابه ژاندارم منطقه و تعیین کننده هرگونه سیاستی در کل خاورمیانه، را محور اصلی سیاست های خود اعلام داشته است. امری که رودرویی با ایران و جلوگیری از هرگونه گسترش نفوذ و رسمیت یافتن رابطه جمهوری اسلامی با آمریکا را در بطن خود دارد. سیاستی که رسما و علنا در تقابل با سیاست دولت بایدن و بازگرداندن آرامش به منطقه و ایجاد فرصت و امکان در تمرکز نیرو بر جدال با اصلی ترین رقیب اقتصادی خود در خاوردور، قرار دارد و شانس کمی برای موفقیت دارد. مدتها است خاورمیانه اهمیت استراتژیک خود را برای امریکا از دست داده است.
در یک چنین شرایطی، هم جمهوری اسلامی و هم عربستان، علیرغم میل خود اما بنا به نیاز امریکا، به پای این مذاکرات رفته اند. هر دو دولت به یافتن راهی برای حل این کشمکش و ادامه روابط خود بر آمریکا و امتیاز گیری از آن نیازمندند. خاصیت تخفیف کشمکش میان جمهوری اسلامی و عربستان، خروج نیروهای امریکا از افغانستان، "حل" مسئله یمن و ....، همگی کم کردن "دردسرهای" امریکا در خاورمیانه است. یکی از دردسرهای امریکا و بورژوازی جهانی و منطقه موج رو به گسترش اعتراضات رادیکال و آزادیخواهانه مردم در منطقه است.
خاورمیانه امروز تنها جولانگاه این مرتجعان نیست. در عراق، لبنان و مشخصا ایران، امروز دیگر نه تنها بورژوازی، بلکه مردم و طبقه ای سر بلند کرده اند که بمراتب قویتر از پیش عرض اندام کرده است. اعتراضات توده ای علیه این قومی و مذهبی کردن خاورمیانه و سیاستهای دول ارتجاعی حاکم، از شعار "منظور از همه، همه" در لبنان، تا سوت پایان عمر جمهوری اسلامی در ایران، طنین انداخته است. امروز نیرویی در منطقه عرض اندام کرده است که دیگر نه خواهان و نه قادر به تحمل راه حل هایی است که ارتجاع محلی و جهانی برایشان ترسیم کرده اند.
اعتراضات امروز در ایران، خواست سرنگونی جمهوری اسلامی را با پرچمی کارگری برای پایان دادن به توحش سرمایه گره زده است. اعتراضاتی انقلابی که با پیشروی خود تمامی رشته های این طرح ها را به سرعت پنبه کرده و حکومت کارگری، آزادی و برابری را بعنوان تنها آلترناتیو رادیکال در مقابل همگان قرار داده است.
۲۲ آوریل ۲۰۲۱