این روزها گروه ها و نمایندگان و سخنگویان اپوزیسیون بورژوایی کفش و کلاه کرده و از رهبری جنبش انقلابی ایران حر ف میزنند. رهبرتراشی برای امروز جنبش و جانشین نظام اداره جامعه پس از جمهوری اسلامی.
سرو ته حرفای جناح راست و طرفداران نظام سرمایه داری یکی است. میگویند انقلاب ایران برای دمکراسی است. می گویند مردم ایران دمکراسی میخواهند. با چنان آب و تابی از دمکراسی حرف میزنند که انگار بهشت موعود است.
می گویند دمکراسی یعنی آزادی. یعنی ازادی رای بدهی. حزب و سندیکا درست کنی و حرف بزنی و انتقاد و اعتراض کنی.
می پرسم اگر اعتراض کردم و جوابم را ندادند یا جواب سر بالا دادند چکار کنم؟ میگویند باز هم اعتراض کن. میگویم اگر در طول هر چهار سال رییس جمهوری و مجلسی را سر کار بیاورم تازه به فرض رای خودم ولی دزد و فاسد و دروغگو از آب درآمدند چکار کنم؟ میگویند صبر کن تا دوره چهار ساله تمام شود، دوره ی بعد به انها رای نده ...
این است دمکراسی شان. واقعا همین است. غیر از این هر چه از دمکراسی بگویند کشک است، دروغ است، کلاهبرداری است.
خوب، هر آدم عاقلی از خودش می پرسد، چرا باید حکومتی سر کار بیاورم و جامعه را دستش بدهم و خودم مطالبه گر باشم. بروم نان سفره ام را و مزدم را طلب کنم و برای هر مطالبه و اعتراضی هم جواب سر بالا بشنوم و کتک بخورم و زندان بروم. کدام انسان عاقلی است که سرنوشتش را دست کسان دیگری بدهد جز خودش؟
در دمکراسی بورژواها، در قبال یک سری ازادیهای ابتدایی سرنوشتت را دست میگیرند و تو باید چشم به دستشان بدوزی برای دستمزد ناچیزی و حتی برای نان سفره ات. در دمکراسی شان تبعیض و فقر و نابرابری سر جایش است. جامعه به بالایی ها و پایینی ها تقسیم می شود و پایینی ها باید کمر خم کنند و به سرمایه داران و طبقات دارا سواری بدهند. چرا؟
اقلیتی سه چهار درصدی همه ی داراییهای جامعه را صاحبند و اکثریت 95 درصدی از کم ترین درآمد و رفاه برخوردار اند. و میگویند تا دنیا دنیاست دارا و ندار، فقیر و ثروتمند، سرمایه دار و کارگر، بالا و پایین وجود داشته و دارد. این دیگر دست تو نیست. دمکراسی یعنی همین. می گویم برادر، من چاه های نفت و معادن و کارخانه ها را دست تو دادم. من کل داراییهای مملکت را دست تو داده ام. سهم من همین است؟
اگر اعتصاب کنم و سهم بیشتر از انچه که با دستان خودم ساخته ام بخواهم، نظام دمکراسی عصبانی می شود و سعی می کند قانعم کند که سرمایه شان سود نمی دهد و دستمزد هم همین است. اگر اصرار کنم می گویند شلوغ کردی و اغتشاش کنی میری زندان. میگویند زیاده خواهی نکنید. قانون را رعایت کنید. دمکراسی یعنی همین. یعنی جامعه ساکت و امن باشد.
میگویم این قانون را که نوشته؟ میگویند مجلس و نظام حاکم. میگویم اگر قانون به ضررم بود چه؟ میگویند این دیگر تو نیستی تشخیص میدی چه به ضرره و چه به نفعه. قانونگزاران بلدند چکار کنند.
این تمام هنر دمکراسیه. ازادیهای ابتدایی را گویا به ملت هدیه میدهند آنهم به شرطی که ساکت باشی و شلوغ نکنی. چشم طمع به ملک و مال سرمایه دارن ندوزی و اقتصاد و داراییهای جامعه را بگذاری کف دستشان و تو در انتظار هر پایان ماهی باشی که هشتت در گرو نه است.
می پرسیم پس تکلیف برابری چه می شود؟ میگویند از برابری حرف نزن این کمونیستیه، کفره اصلا. مگه ندیدی استالین چکار کرد؟
میگویم چرا من را حواله استالین میدهید؟ مگر من از رهبران شما مثل یتلر و بوش و ترامپ و تاچر حرف می زنم. من میگویم میخواهم جامعه ای بسازم که توش برابری باشد. سوسیالیستم و برای برابری انسان ها در تمام حقوق مادی و معنوی و همه چیز می جنگم.
تمام هنر دمکراسیشان این است که میگوینددمکراسی بهتر از دیکتاتوریه. همین دمکراسی خواهان امروز تا دیروز می گفتن جمهوری اسلامی را دست نزنین مگر داعش و طالبان و بشار اسد و صدام حسین و اینا رو ندیدین؟
میگویم اره دیکتاتوری بدتره. ولی چرا من را به مرگ میگیرین تا به تب راضی شوم.
دمکراسی دیکتاتوری سرمایه داریه. در دمکرات ترین کشورها کارگر کارگره و سرمایه دار سرمایه دار و این تبعیض و نابرابریه. این عادلانه نیست. سهم ده تا از سرمایه داران بزرگ در دمکراسی ترین کشورها به اندازه سهم کل کارگران و زحمتکشان جامعه است. و من سوسیالیست این را نمیخواهم. من تمام آزادی و تمام برابری را میخواهم. نسل های قبل از من 50 سال با رژیم سرمایه داری شاه که از نظر همین اقایان دمکراسی خواه، دیکتاتور نبود برای برابری جنگیدیم. 40 سال هم هست با جمهوری اسلامی سر همین ازادی، تمام ازادی و برابری می جنگیم. قرار نیست نسل اندر نسل اکثریت محرومان جامعه و طبقات فرودست قربانی شوند. باید یه روزی به این نظام خاتمه داد.
سوال این است که سوسیالیسم چیست که طبقات دارا و سرمایه دارها از آن می ترسند؟ و مردم را ازآن برحذر میدارند؟ مردم عوام را و آن را به دین و مذهبشان ربط می دهند.
ولی سوسیالیسم دین نیست. مذهب نیست. باخدایی و یا بی خدایی نیست. ایدئولوژی نیست. مسجد نیست که ملت روزی 5 بار بروند توش نماز بخوانند. سالی یه ماه برای سوسیالیسم روزه بگیرند یا نذری بدن یا قربانی کنند.
سوسیالیسم زندگی است . یه جور زندگی است که انسان ها توش برابرن و همه به یک اندازه از داشته های جامعه سهم دارن.
قرار نیست داراها و ثروتمندان و سرمایه داران و حکام شان هر روز و شب سر سفره رنگین و سنگین بنشینند و مردم را به قناعت دعوت کنند.
سوسیالیسم، تقسیم جامعه به طبقات دارا و ندار و کارگر و سرمایه دار نمی پذیرد. سوسیالیست ها این تبعیض و نابرابری را نمی پذیرند.
برای همین است طبقات دارا و سرمایه دارها و حکامشان با سوسیالیسم مخالفند. بایدم هم باشند. اگر مخالف نباشند عجیبه. معجزه س. چون چیزایی دارند که اکثریت مردم ندارند . چیزی دارن نمیخواهند از دست بدهند. ولی اکثریت مردم محروم چیزی برای از دست دادن ندارند. برای همینه وقتی انقلاب میکنند همه چیز را به دست می آورند. صاحب جامعه میشوند. صاحب سرنوشت خودشان میشوند.
این بچه هایی که این روزها در خیابانند، از خانه های ویلایی و با ماشینهای لوکس نیامده اند. گاوصندوق و پول دزدی پدرشان تو بانک ندارند. اکثریتشان لباس و کفش مناسب هر فصلی را ندارند. کفشهایشان پاره است. بچه های بلوچستان، بچه های خوزستان حتی کفش هم ندارند. کردستان را نگا کنید. بچه های پایین شهر تهران را نگا کنید. این ها ماشین چند میلیاردی ندارند. این ها از رفاه و تفریح و زندگی و خوشبختی بی بهره اند. پول شهریه مدرسه و دانشگاهشان را ندارند. باید تمام تابستان را کار کنند. حتی کولبری کنند تا شهریه ترم پاییز را داشته باشند. تغذیه درست حسابی ندارند. غذایی که دوست دارند را نمیتوانند بخورند. پول دارو ودکتر کودکان مریض و سالمندهایشان را ندارند.
به همین دلایله که طبقه دارا و صاحب ملک و سرمایه با سوسیالیسم مخالفند. با برابری مخالفند. عارشان می آید سوار پراید بشوند. یک روز کارگری نکرده اند، کولبری نکرده اند. با گلوله ی مرزبانان مسلح کشته نداده اند. هر صبح نرفته اند کنار خیابان تا کسی بیاد برای یه روز اجیرشان کند تا نان شب بچه هابشان را بخرند. دست به سیاه و سفید نزده اند. 6 نفر در آلونک یا خانه یک اطاقه و دو اطاقه اجاره ای زندگی نکرده اند.
خوب، باید با سوسیالیسم مخالف باشند. از سوسیالیسم بترسند. جالبه طبقات دارا که خودشان از سوسیالیسم می ترسند، فقرا و طبقات پایین جامعه را هم از سوسیالیسم می ترسانند. دلایل شان هم عوامفریبانه و حیله گرانه است. پای دین و مذهب و مسجد و آخوند را به میان می کشند تا کارگران و زحمتکشان را قانع کنند که خدا فقرا را دوست دارد. انگار خدایشان شریک دزدها است. دارایی های مملکت را بالا می کشند و من را به آخرت حواله می دهند.
اگر من کارگر، کولبر، بیکار و ندار بخواهم داراییهای جامعه را از آن ها پس بگیرم و انقلاب کنم با ارتش و سپاه و پلیس سراغم می آیند و با چنگ و دندان از آنچه که متعلق به جامعه است و مال خود می دانند، دفاع می کنند.
طرف رفته تو یه کاخ به اندازه یه محله نشسته دورو برش را سیم خاردار کشیده و یه گردان کماندو و نیروی مخصوص دور خودش چیده و ادعا می کند صاحب مملکته. دم درب هر نفرشان تفنگچی گذاشته اند. کسانی که داراییهای مملکت را تصاحب کرده و به اسم خودشان و دوروبریا های سپاهی و نظامی و مدیران شرکت ها وزرا و وکلا کرده اند، دم درب هر نفرشان تفنگچی گذاشته اند. اگر دزد و مجرم نیستند این حصار بلند نظامی و پلیس چیست دور خود چیده اند؟ می ترسند. باید هم بترسند. از انقلاب و از سوسیالیسم می ترسند.
در سوسیالیسم ما قاضی و دادگاه و زندان و پلیس مخفی و جاسوس وجود ندارد. کسی جیب دیگری را خالی نمی کند. در همه جیب ها به یک اندازه پول هست. همه سفره ها به یک اندازه نعمت و خوراکی دارند. چه میخواهند بدزدند. از که میخواهند بدزدند. زورگیری و دعوا و زدن کیف زن ها و این ها وجود ندارد. نیازی نیست. بچه ها در خیابان دستفروشی نمی کنند؟ در میان زباله ها دنبال غذا نمی گردند...
در دمکراسی بورژوایی تازه در خوب هایش، به ملت لطف می کنند و این اختیار را به مردم میدهند هر چهار سال یه بار یکی از خودشان رییس جمهور می شود. چهار سال یک بار ادمهایی را می فرستی مجلس که حتی نمیشناسیش. و افسار زندگی و سرنوشتت را میدهید دست آنها. آدم هایی که فقط گشادی جیب شان را می شناسند. هر کدامشان آخر هر ماه ده برابر یک کارگر و یک فرهنگی به نام حقوق به جیب میزنند.
طبقه کارگر و مردم زحمتکش و پایینی های جامعه این نظام را نباید بپذیرند. باید افسار زندگی و سرنوشتشان دست خودشان باشد.
سوسیالیسم و برابری مورد نظر ما با شوراهای کارگری و مردمی درست می شود. کارگران در محل های کار شورا دارند. مردم در محلات زندگیشان شورای محله دارند و در شهر شورای شهر از همین اعضای شورای محلات تشکیل می شود. دولت اداره جامعه هم کنگره سراسری شوراهای مردمی است. شورا برای چند سال یا مادام العمر نیست. هر وقت عضو شورایی چه در کارخانه چه محله و شهر خطا کرد و از قانون و منفعت جامعه پیروی نکرد فوری عزلش می کنی و یکی دیگر را به جایش می فرستی. اعضای شورا از پایین تا بالاتیرن شوراها مثل پارلمان حقوق بگیر از جیب مردم و از سفره مردم و دارایی های جامعه نیستند. خود مردمند و حقوقی که میگیرند اندازه حقوق یک کارگر است. این جور اداره جامعه، اداره شورایی جامعه که هر کارگر کارخانه و هر شهروند محله عضوش است، به همه چیز کار دارد و قانون را خودش می نویسد...، و این یعنی سوسیالیسم و این جامعه یعنی جامعه ی سوسیالیستی. یعنی جامعه ی برابر. جامعه ای که بهداشت و دکتر و درمان توش مجانی است. حمل و نقل مجانی است. آموزش و پرورش از مهد کودک تا دانشگاه مجانی است. همه مسکن دارند. اگر رفاه هست برای همه هست. به یک اندازه. یکی تا خرخره نمیخورد و یکی گرسنه بخوابد.
اقتصاد، صنعت، معادن، نفت و کل دارایی و خرج و دخل واردات و صادرات، دست شوراها است. یعنی دست خود مردم و تا دینار آخر صرف رفاه، مسکن، جاده، بیمارستان. مدرسه و معیشت جامعه بطور برابر میشود.
در دولت سوسیالیستی شوراهای مردمی، نیازی به ارتش و زندان و پلیس مخفی و بوروکراسی و ادارات عریض و طویل مفتخوری و ... نیست
نظام سرمایه داری به ارتش و پلیس و دستگاه قضایی و مجلس و غیره نیاز داره. یک گله قاضی برای اجرای قوانین ضد انسان و زندانی و شکنجه و اعدام مخالفین دارند. یک طویله قاضی تربیت می کنند برای حفظ ثروت هایی که از مردم دزدیده اند تا اگر من اعتراض کردم محاکمه ام کنند یا بدون محاکمه بفرستند زندان. اگر بگویم قبولت ندارم طناب را دور گردنم می اندازند.
قاضی و دادگاه و زندان و اعدام برای نظام سرمایه و سود لازم است . نباشد نمیتوانند بخورند وبچاپند به ریش ملت بخندند. نماینده خدا و صاحب ملک و مال و حتی جان و حرمت جامعه شوند. بدون قاضی و زندان و شکنجه واعدام نمیتوانند حتی یک روز دوام بیاورند. نه تنها در جمهوری اسلامی بلکه در همه نظام هایی که یک طبقه و اقلیتی بر اکثریت جامعه حکم می کنند. دمکراسی و رای و انتخابات هم فقط یک بازی است. کلاهبرداری است. مشروعیت دادن به نظام طبقاتی و نابرابر و ناعادلانه شان است.
در این نظام صدها هزار نیروی نظامی پشت اسلحه و تانک و توپ هایشان نشسته اند و می خورند و میخوابند تا شاید روزی یا جنگ بشود و یا برای ساکت کردن طبقات پایین از ان ها استفاده کنند. اصلا چرا جنگ بشود. ما با کسی سر جنگ نداریم. اگر کسی بخواهد با ما بجنگد با تمام مردم ما میجنگد. از جمعیت 80 میلیونی اگر بچه ها و سالمندها را کنار بگذاری 60 میلیون انسان اسلحه دارند و می جنگند. ویتنام بمب و هواپیما جنگی و سلاح سنگین نداشت. فقط تفنگ و جان آدم هایش را داشت. امریکا و دولتهای سرمایه داری شریک جرمش بیست سال بمب ریختن روی سرشان و دست اخر شکست خوردند و فرار کردند و هنگام فرار پاهای همدیگر را لگد کردند. چه کسی میتواند با یک جمعیت میلیونی مصمم دفاع از سوسیالیسم و برابریش بجنگد و غلطی بکند. چرا من باید بمب داشته باشم تا به جنگ جایی بروم و بر سر مردم آنجا بمب بریزم.
جنگ جزو قانون و اصول نظام سرمایه داری است. جنگ مثل کارخانه است. مثل سرمایه است برایشان. اسلحه میفروشند. زورگویی می کنند. کشوری را تصرف می کنند. نفتش را میبرند. به بهانه ی حذف صدام، عراق را ویران کردند و شرکتهای پیمانکاری امریکایی و اروپایی نفتش را بار کردند و مجانی بردند.
ما برای تغییر نظام سرمایه داری و برقراری جامعه سوسیالیستی انقلاب می کنیم. همین الان داریم انقلاب می کنیم چرا که نابرابری را نمی پذیریم. چون دیگر نمیخواهیم سرمایه داران دزد و فاسد و قاتل سرنوشت جامعه ما را رقم بزنند و بیش از این اکثریت مردم را در فقر و نداری و فلاکت نگه دارند.
آغایان و خانم هایی که می خواهند درس دمکراسی به ما بدهند از سر دلسوزیشان نیست. خیر ما را نمیخواهند. قدرت و ثروت جامعه را می خواهند تصاحب کنند. میخواهند نظام سرمایه و سود را حفظ کنند. ارتش و پلیس و زندان و دستگاه قضایی و مجلس شان را حفظ کنند و بجای حاکمان کنونی دسته دیگری از خودشان را جانشین کنند.
می خواهند باز هم یک طویله به نام وکیل مردم به مجلس بروند تا به مدت 4 سال هر غلطی میخواهند بکنند و مردم دستشان به آن ها نرسد. همین ها قرار است برای جامعه ما قانون بنویسند و من هیچ کاری نمیتوانم با آن ها بکنم. هر غلطی کردن نمیتونم بیارمشان پایین.
آیا دلایل بیشتری لازمه تا ما بگوییم چرا انقلاب می کنیم و چرا دمکراسی این آغایان را نمیخواهیم! این شازده ها و روشنفکران ریز و درشت نوکر نظام سرمایه داری از همین حالا شکم را صابون میزنند تا به ایران برگردند و دولت تشکیل دهند و رییس جمهور بشوند و مجلس باز کنند و با گله ای وزیر و قاضی و سیاستمدار واقتصاددان و محقق و مفسر، آغا بالاسر ما شوند. انگار مردم بلد نیستند جامعه را اداره کنند. جامعه چوپان نمی خواهد. ما نمیگذاریم و به خیبان آمدیم که کل نظام سرمایه و سود و استبداد سرمایه داری را از بیخ و بن بکنیم. قدرت و ثروت را از آن ها باز پس بگیریم. قرار نیست مردم انقلاب کنند، هزینه بدهند و درد و رنج بکشند و یک نظام تبعیض و ستم و نابرابری به همان نظام با سران و حکام دیگر تغییر بدهند. نظام سرمایه با اسلام و آخوند یا بدون آن نظام تبعیض و ستم و نابرابری است. نظام اقلیت دارا علیه اکثریت ندارهای جامعه است.
به همین دلیل است که ما سوسیالیستیم. یعنی زندگیمان راخودمان میسازیم. یعنی جامعه برابر را خودمان سازمان می دهیم.
کارگرانی که اعتصاب می کنند و بچه های امروز خیابان سوسیالیستند، حتی اگر بعضی هایشان نام سوسیالیسم را نشنیده یا نخوانده باشند. ولی سوسیالیستند. "نه روسری نه تو سری، ازادی و برابری" سوسالیسمه. برابری سوسیالیسمه. ازادی هم بدون برابری نمیشود. هر چقدر ازاد باشی حتی شاه سوید را فوش بدی ولی کاری به کارت نداشته باشند اما این ازادی پشیزی نمیارزد اگر کارگری و ده دقیقه دیر برسی سر کار از مزد ان روزت کم میشود. اگر یک روز مریض شوی حقوق نداری. تمام عمرت را باید کار کنی تا وقتی بازنشسته میشوی بخوری و نمیری بهت بدن. پیر که شدی اگه یه آپارتمان 50 متری دو اطاقه داشته باشی شانس اوردی. این تازه در پیشرفته ترین و دمکرات ترین کشور دنیا است.
ولی این نابرابری است. در حالی که دو درصد، فقط دو درصد سرمایه داران هر کشور سرمایه داری اندازه تمام شهروندان جامعه دارایی دارند. در بهترین جزیره های دنیا ویلا دارند. هواپیمای شخصی دارند. بانک دارندف چندین ماشین و قصر دارند. قمارخانه دارند. هتل و دختران جوان تن فروش از کشورهای فقیر که خود فقیرشان کرده اند دارند. تا خرخره میخورند و سیر نمیشوند... این نابرابری است و این که ازادی به دولت و به شاه شان فوش بدهی زندانی نمی شوی به درد جدشون میخوره.
اگر اکثریت هم بگوید دمکراسی و پارلمان و ما اقلیت باشیم باز هم میگوییم سوسیالیسم و دست بر نمیداریم. ما سوسیالیست ها دست بر نمیداریم . چون ازادیخواهیم و برای ازادی و برابری و رفاه و خوشبختی می جنگیم.
ما با هر حکومتی که حقوق شهروندی را نفی کند میجنگیم. مذهب را سوار سر مردم کنند با آن ها میجنگیم. تبعیض و نابرابری روا داشتن علیهشان میجنگیم. ضد زن بودند علیهشان می ایستیم. ما باز و باز ناچاریم انقلاب کنیم و نمی پذیریم که کارگر را به فقر و سکوت و نداری و بردگی محکوم کنند. ما جمهوری اسلامی را به این خاطر میخواهیم سرنگون کنیم.
حتی اگر خود قربانیان نظام سرمایه هم ما را تایید نکنن. ما نظام سرمایه را بر میاندازیم. اگر مردمان قربانی نظام نابرابر و ناعادلانه سرمایه و سود ما را تایید نکنند، دلیلش مخالفت با سوسیالیسم نیست. فریب خورده اند. برابری و خوشبختی را جور دیگری برایشان تعریف کرده اند. بی ارادشان کرده اند. با وعده ی دنیای موهوم و خوشبختی موعود تسلیم شان کرده اند. به مردم قبولانده اند که مالکیت مقدسه. یا نه با یک دستگاه عریض و طویل نظامی و پلیسی و امنیتی و قضایی مردم را محاصره کرده اند تا هر صدای مخالفی را خفه کنند.
طرف به نام دولت دین و سرمایه هر چه هست و نیست جامعه را در دستان خود قبضه کرده و ده ها میلیون انسان را به زندگی فلاکتبار محکوم نموده و برای ادامه ی آن هم حاضر است هر چقدر بخواهد آدم بکشد...!
ما با همه ی مقدسات دنیای سرمایه می جنگیم تا برسیم به همه ی ازادی و به همه ی برابری...
قرار نیست 50 سال با حکومت شاه بجنگم و در ساواک شکنجه بشوم و اعدام بشوم تا بلکه یه خورده زندگیم بهتر بشود. چهل سال با جمهوری اسلامی بجنگم و زندان بروم و اعدام شوم تا شاید سالی بیست در صد دستمزد کارگر و معلم و کارمند و بازنشسته اضافه شود و همان روز قیمت نان و سوخت و مسکنم چند برابر شود.
یک بار میزنم و میاندازم و سوسیالیسم و برابری برقرار می کنم و تمام. چرا باید نسل اندر نسل قربانی نظام ظالمانه و تبعیض و ستم و سرکوب سرمایه شوم. شادی یه بار شیون یه بار... امر ما کار ما و وظیفه ی ما مبارزه برای آزادی و برابری انسانهاست.
هیچ کارگری، زنی، جوانی، معلمی، زحمتکشی پیدا نمی شود، بگوید من از برابری خوشم نمی اید و در نتیجه از سوسیالیسم خوشم نمی آید. تبعیض را دوست دارم. نابرابری را دوست دارم. به سهمم در نظام سرمایه داری قانعم. سکوت یا تسلیم طبقات پایین جامعه علاوه بر بی ا راده شدن و به قدرت خود باور نداشتن در مقال اقلیت مفتخور دلایل دیگری هم دارد. یکی مسخ شدن آدم ها و تحمیق و باور به خرافات سرنوشت بشر که گویا جای دیگر تعیین شده است. دلیل دوم اساسا سرکوب و استبداد است. با این دو ابزار بشر را و زندگیش را و سرنوشتش را به اسارت گرفته اند.
با وجود این سوسیالیست ها و کمونیست ها هم باید از خود بپرسند که آیا نقش خود را بعنوان مبشران ازادی و برابری و خوشبختی جامعه ایفا کرده اند؟ پاسخ واقعی به این سوال که در عمل شاهد قصور و کم کاری و عدم تعجیل سوسیالیست ها برای تغییر وضع دردناک و فاجعه بار جامعه بشری هستیم، خود یک دلیل دیگر تداوم زندگی بشر تحت سلطه سرمایه و سود و دین و استبداد است.
ما می خواهیم کارگران شوراهایشان را تشکیل دهند. همین امروز. زحمتکشان و جوانان و زنان محلات، در شوراهای محله متحد و متشکل شوند. دانشجویان شوراهای دانشجویی را سازمان دهند و با ایجاد یک رهبری سراسری مبارزات خود را هماهنگ کنند. ما به این شیوه می توانیم پیروزی را حاصل و قدرت را دست بگیریم. تمام قدرت را از طریق کنگره سراسری شوراهای مردمی، بدون هیچ واسطه ای و تنها از طریق دخالت و عمل مستقیم توده های کارگر و زحمتکش در سازماندهی جامعه در همه ی ابعاد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ...
اداره شورایی جامعه از طریق کنگره سراسری شوراهای مردمی، حاکمیت انقلابیون ایران پس از نظام نکبت بار جمهوری اسلامی است. ما به کم تر از این قانع نیستیم. مردمی که میتوند انقلاب کند، توانایی و قدرت اداره جامعه و تحقق ازادی و برابری و سوسیالیسم را دارد. بگذار بورژواهای ضد سوسیالیست وضد برابری، زوزه بکشند. انها حق دارند بترسند. باید بترسند. و ما باید مواظب باشیم از درب بیرونشان کردیم از پنجره وارد نشوند.
کسانی که رویای حکومت کردن بر ما مردم را دارند. این رویایشان را به یاس تبدیل می کنیم. برویم شوراهایمان را بسازیم. برویم انقلابمان را به پیروزی برسانیم. و تلاش مذبوحانه و فریبکارانه ی الترناتیو سازی طیفی دیگر از مخلصان نظام سرمایه داری را پاسخ بدهیم.
ما سوسیالیست ها به این آقایان و خانمهایی که کفش و کلاه می کنند تا به نام مردم به نام "همه با هم"، جایی برای خود دست و پا کنند، اجازه نمیدهیم از شعار "ما همه با هم هستیم" انقلابیون خیابان و کارگران سوء استفاده کنند و به نفع خودشان تعریف و مصادره کنند. در صف "ما همه با هم هستیم"، دارا و ندارد و طبقات پایین و بالای جامعه کنار هم قرار ندارند. همانطوری که در اعتصاب کارگری، کارفرما و سرمایه دار و مدیر کنار کارگران نیستند. در اعتراض خیابان هم مردان و زنان و دختران و جوانان بورژوا و طبقات دارای شمال شهر و بچه های مدیران و وکلا و وزرا و قضات در کنار جوانان و انقلابیون ما نیستند. چون از ما نیستند. چون جامعه طبقاتی است. چون دارا و ندار هست. پس روشنفکران طبقه سرمایه دار و بالایی ها لطفا خود را قاطی جنبش ما نکنید. فریبکارانه این جنبش را از خودتان ندانید. چون این جنبش شما را از خود نمیداند.
"همه با هم" شما طبقات دارا و حامیان تان یعنی همزیستی و هم منفعتی کارگر و سرمایه دار که غیرممکن است. یعنی ازادی های ابتدایی و نیم بند به نام حقوق بشر... و از این مزخرفات.
نه. جنبش ما و سوسیالیسم ما یعنی همه ی ازادی، همه ی حقوق انسان و همه ی برابری. اکثریت جامعه از طبقه کارگر تا همه مزدبگیران و زنان وجوانان انقلابی با اقلیت سرمایه داران و صاحبان ملک و ثروت که همه ا ش مال مردم است و دزدیده اند هیچگونه همزیستی ای وجود ندارد. این، "همه با همی" ما نیست
حاکمیت شوراهای مردمی نفی حاکمیت طبقات دارا واقلیت سرمایه داران است. تحت هر نامی مشروطه، جمهوری، دمکراسی و غیره
سوسیالیسم ما مکتب دولت های سرمایه داری از چین و روسیه تا امریکا و اروپا و شرق و غرب نیست. سوسیالیسم صادرات واردات نیست. سوسیالیسم زندگی است. در همین جهان و روی همین زمین و برای همه ی بینوایان. سوسیالیسم ازادی است. برابری است.
ما حکومتهایی را که حقوق مدنی شهروندان را نفی میکنند بزیر میکشیم،
ما علیه حکومتهای مذهبی هستیم، ما رژیمهایی را که بر تبعیض، هر نوع تبعیض، مبتنی هستند بزیر میکشیم. ما حکومتهای ضد زن را سرنگون میکنیم، ما رژیمهایی را که کارگر را به فقر و سکوت و بی تشکیلاتی محکوم کرده اند سرنگون میکنیم. حتی اگر این حکومتها مورد تائید قربانیانشان باشند.
در یک کلام جنبش ما جنبش برای ازادی و برابری است. برای سوسیالیسم است. اگر از همین امروز همه ی مخلصان و طرفداران سرمایه و بازار و پارلمان و ارتش و پلیس مخفی که همه ش در دمکراسی بورژوایی جمع میشوند تشریف ببرند و شرشان را کم کنند، انقلاب ما زودتر به پیروزی می رسد. آن وقت یک تک نفر از ما نگاهمان به بالا و به کمک این و اون دولت سرمایه داری و مرحمتشان نیست. برای انقلاب فقط خودمانیم و برای اداره مملکت هم فقط خودمان.
ما از گفتن این واقعیت خسته نمی شویم که آزادی بدون برابری پوچ است. آزادی برای ما و جنبش ما این نیست که ازادم هر چه خواستم بپوشم ولی سفره ام خالی باشد. مجبور باشم از کسی دستمزد بگیرم. انهم چندر قاز و تا نمیرم. تا ابد من کارگر باشم و تو سرمایه دار و کارفرما. تا ابد برده ی کار تو باشم و برای پر کردن جیب و صندوق بانکهایتان. تمام دارایی های مملکت را از رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی پس می گیریم. و تحت کنترل قدرت شوراهای خودمان قرار میدهیم. در دنیای پس از جمهوری اسلامی دیگر هیچ بنگاه و نهاد اقتصادی و افراد صاحب ملک و تجارت و بانکداری و صنعت وجود نخواهد داشت. تمام ملک و مال کشور مال همه است. همه به یکسان از آن بهرمند میشوند. همه چیز در دست های شوراهای مردم از یک محله و یک کارخانه تا شهر و تا کنگره سراسری شورا ها است. از این پس هر عضو شورا از کارخانه تا محله و شهر و روستا نقش وکیل و وزیر و دولت خودش را دارد. دخالت می کند و افسار زندگی و سرنوشتش را خودش به دست میگیرد. قانون را خودش می نویسد و خودش اجرا می کند.
کارگران، زنان، جوانان، فرهنگیان و زحمتکشان!
برای این که جمهوری اسلامی را سریع تر و کم درد تر سرنگون کنیم از همین امروز شوراهایتان را برپا کنید. شورا قابل سرکوب نیست. شورا یعنی تمام کارخانه. شورا یعنی تمام محله و تمام شهر. که را میخواهند بزنند یا دستگیر کنند. از ده هزار و صدهزار عضو شورای هر کارخانه و محله چند نفر را دستگیر می کنند؟
پرچم این سرنگونی و همین امروز و پرچم جنبش انقلابی پرچم دمکراسی راست ها و بورژواها و طبقات دارا نیست. پرچم سوسیالیسم است. شانس پیروزی سریع هم همین است.
طبقه کارگر آگاه سوسیالیسم را نمایندگی می کند. زنان برابری طلب پرچم سوسیالیسم را در دست دارند. "نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری". این برابری چیزی جز سوسیالیسم نیست. برابری واقعی زن و مرد فقط در سوسیالیسم ممکن است.
در جنبش انقلابی جاری ما در ایران، صدای ازادیخواهی و برابری طلبی بلند است. ما میخواهیم با پیروزی جنبش به برابری برسیم. ما نمیخواهیم حکام جدید سرمایه و قوانین شان دوباره جامعه را در همان نظام نگه دارند که حالا هست. حداکثر بدون حکومت دین. یا با کمی تفاوت مثلا زنان روسری نداشته نباشد. کمی آزادی هم باشد در همان حدی که در قانونشان به مردم اجازه می دهد. این فاجعه است. خونی که امروز در خیابانها میریزه، کودکانی که کشته میشوند برای دست به دست شدن قدرت از بالای سر مردم و با الگوی انتخابات و مجلس و دستگاه های عریض و طویل بوروکراسی و نظامی و پلیسی کنترل و سرکوب به نام دمکراسی، که دیکتاتوری سرمایه است، نیست.
ما برای به بار نشستن انقلابمان باید از همین امروز شوراها را برپا کنیم. تا هم نیرویمان را برای سرنگونی سازمان بدهیم و هم تمام قدرت بعدی دست خود مردم باشد. بورژواها اگر ریگی به کفش ندارند هر کجا هستند بروند عضو شورای ان محل بشوند. اندازه یک کارگر حقوق بگیرند. ما جمهوری پارلمانی و مشروطه طبقات بالا را قبول نداریم. به هر چیزی که باور دارند بروند در شوراها مطرح کنند. توانستند شورا را قانع کنند.
طبقه کارگر آگاه و کارگران سوسیالیست بورژوازی و حامیان نظام سرمایه داری را می شناسد. می می دانیم که آن ها این کار را نمی کنند. برای مخالفت با سوسیالیسم و برابری بهر حقه و دغل و فشار و زوری اگر داشته باشند متوسل می شوند. مردم انقلابی ایران تصمیم گرفته اند با هم باشند و سرنوشتشان را رقم بزنند. انقلابی که جمهوری اسلامی را سرنگون می کند، کل نظامش را از مجلس و سیستم قضایی و ارتش و پلیس مخفی و نهادهای مذهبی اش را زیر و رو می کند. انقلابیون به هیچ جناح دیگر بورژوازی این بار با کراوات اجازه نمی دهند ستون های نظام سرمایه را مثل مجلس و ارتش و پلیس و زندان و اعدام را نگه داشته یا دوباره بازسازی کند. ما مصممیم سرنوشت جامعه را دست هیچ قیم و وکیل و وصی ندهیم. ما پارلمان و مجلس و مشروطه و جمهوری شما طبقات دارا را نمیخواهیم. ما حکومت شوراهای مردمی را برپا و سوسیالیسم را قانون جامعه می کنیم. برابری را در اقتصاد و سیاست و اداره جامعه برقرار می کنیم. پرچم ما پرچم سوسیالیسم و برابری است.
شعار جنبش ما زنده باد حاکمیت شورایی و زنده باد سوسیالیسم است.
آبان 1401- نوامبر 2022