اول ماه مه/می روز همبستگی جهانی طبقه کارگر فرا میرسد. روزی که کارگران در جهان به عنوان یک طبقه واحد، مستقل از مرزهای ملی و کشوری، داشتن و نداشتن باورهای مذهبی و هویت های ملی، رنگ پوست و جنسیت و ...... همبستگی بین المللی خود را بیان، و اعلام میکنند که ما هم طبقه ایم، یک طبقه جهانی در مقابل نظام کاپیتالیستی و یک منفعت مشترک داریم. این روز همچنین روز جشن کارگران و خانواده های آنها و شاد بودن در کنار هم است. روز سخنرانی رهبران و فعالین در تجمع و میتینگ و مراسم های کارگری است که بارها اعلام کرده اند ما منفعت مشترک داریم، ما در همه دنیا بردگان مزدی نظام کاپیتالیستی هستیم و علیه این بردگی کیفرخواست جهانی و مشترک خود را بیان میداریم.

اعلام میکنیم که بانی و عامل همه نابسامانی ها، همه جنایت ها و کشتارها، بیکاری و فقر و گرسنگی در جهان، حاکمیت نظام سرمایه داری بر اساس بردگی ما کارگران و تولیدکنندگان جهان است. کارگران در سراسر جهان در این روز در مراسمهای خود، در مراکز کار، در محلات کارگری، در سالن ها و میادین شهرها و.... جمع میشوند و کیفرخواست خود علیه جهان کاپیتالیستی را در قطعنامه های خود، در سخنرانی زنان و مردان کارگر بیان میکنند و این روز را جشن میگیرند، شیرینی پخش میکنند، اول مه را به همدیگر تبریک میگویند.

اما در کنار این سنت کارگری و سوسیالیستی جنبش کارگری، انواع و اقسام بحثهای دیگر انجام میگیرد. در سالهای قبل در بعضی محافل "کارگر دوستان و مدافعان آنها" و گاها حتی در میان فعالینی از خود کارگران گفته میشد که این روز فقط روز اعتراضات خیابانی برای کسب مطالبات "بیست بندی" کارگران، آنهم در صف مشترک همه مخالفان جمهوری اسلامی و صف رنگین کمان آنها است.

طیف دیگری از همین چپها و " حامیان طبقه کارگر" اما پا را فراتر گذاشته و گاها فعالین کارگری داخل و کمونیست های خارج از کشور را به دلیل برگزاری جشن و شادی کردن در این روز، مورد نقد و سرزنش قرار میدهند و می گویند "تا زمانی که طبقه کارگر از یوغ بردگی سرمایه آزاد نشود این مسائل بی معنی و خرده بورژا ماآبانه است".

من بعنوان یک فعال کارگری کمونیست معتقدم این تزها به هیچ وجه کارگری و کمونیستی و جهان شمولی نیست. اینها ربطی به سنت دیرینه اول مه ندارد و بیان فاصله انواع جریانات چپ غیر کارگری از جنبش کارگری و سنتهای سوسیالیستی این جنبش و طبقه اش است. در این زمینه لازم میبینم به یک تجربه اشاره کنم. فعالین و نمایندگان کارگری سنندج در اوج خفقان دهه شصت، در کنار تدارک مراسم اصلی روز اول مه که برنامه ریزیهایش از چندین هفته قبل شروع میشد، جمع کردن خانواده ها دور هم برای تفریح و شادی بخصوص در طبیعت جزئی جدا ناپذیر از برنامه های اول مه بود.

در کنار فعالیت های کارگری دیگر که در طول سال انجام میگرفت و فقط به یک مَی محدود نشده بود، همین سرزنده بودن و اهمیت به تفریح و ساختن روزهای شاد برای خانواده ها و بازی کودکان و حتی بخشا اهمیت به مشکلات مالی با تشکیل "صندوق خانواده های کارگری" فضایی ایجاد شده بود که کارگران زیادی با خانواده شان به این جمع ما بپیوندند. در همین جمع شدنها پرداخت های صندوق مالی برای خود خانواده ها هم جمع میشد و همچنین ایده های مختلفی رد و بدل میشد. در این مناسبت علاوه بر کیفرخواست علیه وضع موجود، کارگران و خانواده های آنها، با هم آشنا میشدند، به عنوان یک خانواده بزرگ کارگری رابطه و مناسبات آنها تحکیم میشد، با همکاران خود در بخشهای مختلف آشنا میشدند، محافل کارگری دامنه خود را وسعت میکرد و به هم وصل یشدند، حتی کودکان آنها در روز کارگر و مراسم و جشن و شادی آنها سهیم میشدند. این سنت مُدرن سی سال پیش در جریان بود، اما بعد از سی سال بخشی از فعالین که سنت شناخته شده ای را پیش میبرند، دهه ها عقبگرد کرده اند و اگر جمع و گروهی که آنها باهاش مخالفند، جشن و دور همی را سازمان بدهند، توسط این خط فکری مورد نکوهش و سرزنش قرار میگیرند.

احقاق حقوق کارگران شاید بعد از خواباندن چرخ کارخانه ها فقط در یک روز معین در سال و یا در شرایط خاصی، جایش در تظاهرات ها و آکسیون های خیابانی هم باشد، که این معمولا در شرایط ویژه و استثنایی است اما امری روتین و مکانیزم قدرتمند شدن و رسیدن طبقه کارگر به مطالبات اش نیست. اولا مرکز قدرت و اعمال فشار کارگر به بورژوا ها و دولت و قدرتشان محل کار و چرخ تولید است. کارگر نفت قدرتش در تولید نفت و شهرداری در تمیز نگهداشتن شهر و آب وبرق در تامین آب و روشنایی شهر است. همه اینها در خیابان و در یک اعتراض همه با همی قدرت بزرگی نیستند و مانند بقیه آحاد مردم مانند، دانشجو و کسبه و... هستند که در این روز اعتراض کرده اند. اما قدرت این کارگران بسیار عطیم تر از قدرت در خیابان این اتمهای متفرق است. کارگر نفت دست از کار بکشد یکی از منابع بزرگ مالی و... خواهد خوابید و بخشی از مراکز کاری دیگر از کار خواهد افتاد، کارگر شهر داری اعتصاب کند زباله های شهر از کاخ کاخ نشینان بالا خواهد رفت. نفت و برق اعتصاب کنند، زندگی شهر تماما می ایستد. فشار کارگران این مراکز در نقش این کارگران در چرخش زندگی جامعه بشری است. بحث این نیست که کارگر به خیابان نیاید بلکه جایگاه اعتراض کارگری و توان و قدرت او در مقابل حاکمین است. طبقه کارگر بالاخره روزی به خیابان می آید و با تظاهراتهای بزرگ و موج جمعیت، با حاکمیت تعیین تکلیف و قیام میکند، حتی ممکن است برای شکست مقاومت طبقه حاکم و دستگاه سرکوب آن، پادگان ها را ِبگیرد و مسلح شود و مجبور شود قیام مسلحانه کند و بجنگد. اما این امر روتین کارگر و فقط در یک روز آنهم اول مه نیست.

اول مه اهمیت آن در یک آکسیون سیاسی در خیابان با بقیه ناراضیان نیست. اهمیت اول مه درک این واقعیت است که کارگران بدانند یک طبقه واحد و هم منفعت، هم سرنوشت با بقیه کارگران در سراسر جهان علیه نظام حاکم هستند. اهمیت این است احساس یکی بودن و تعلق به خانواده بزرگ کارگری در مقابل بورژوازی حاکم را درک کنند. اهمیت تاکید بر نفس کارگر بودن و تعلق به این طبقه جهانی است و اهمیت منافع مستقل و متفاوت خود از بقیه طبقات و اقشار است.

مهمترین مسئله تجمعات کارگری و خانواده های آنها از جمله در اول مَی، اعلام یکی بودن و تعلق داشتن به یک طبقه، احساس همبستگی و لزوم اتحاد صفوف این طبقه است. قطعا نوع ابراز وجود در این روز تابعی از میزان و سازماندهی و آمادگی طبقه کارگر و توازن قوای حاکم بر جامعه، همچنین توازن میان این طبقه و بورژوازی حاکم است. این را خود رهبران و فعالین کارگری تشخیص میدهند و بر این اساس نوع مراسم و شکل و مکان آنرا تعیین میکنند. اما و مستقل از هر اوضاعی اول مه روز کارگران است، روز همبستگی جهانی و روز اعلام یکی بودن کارگرن و روز جشن هبستگی آنها با شاغل و بیکار آن است.

یک حُکم مُسلم دیگر کارگری این است که اول مَی " روز ملی و ملیتها" نیست، روزه همه آحاد جامعه نیست، روز تجمعات پراکنده و بی صاحب همه با هم نیست. بلکه روز کارگران است. روز مراسمهای کارگری، تجمعات، میتینگها، سخنرانی های پرشور کارگری و جشن و شادی آنها با هم است. اگر این را از اول مه بگیرید هیچی از این سنت باقی نمی ماند و این چیزی جز مُلاخور کردن این روز به نام کارگر و تبدیل آن به سنت طبقات دیگر و در خدمت امیال آنها و بر دوش روشنفکران ناراضی این طبقات به نام کارگر نیست. همچنانکه شاهد هستیم، کارگران مطالبات و احقاق حقوق خود را در طول سال و با بارها تجمع و اعتراض و اعتصاب می توانند بدست بیاورند نه در یک روز نمادین و صرفا در یک آکسیون خیابانی اول مَی . تبدیل کردن این روز به چنین اهرم فشاری روی کارگران، هم اول مه را از محتوای خود دور میکند و هم بعد از این روز، طبقه کارگر را بعنوان کسی که به مطالبه اش نرسیده است نا امید و پراکنده میکند.

برای یک کارگر هر روز باید روز برپایی میتینگ، مجمع عمومی و مبارزه با سرمایه و حامیانش بر سر این یا آن خواست در محیط های کار و ایجاد همبستگی طبقاتی بیشتر باشد. اما روز یک می روز اعلام همبستگی طبقاتی در برابر سرمایه بطور جهانی است. این همبستگی فقط شامل جلسات سخنرانی برای همدیگر و راهپیمایی و.... که البته مهم اند، نیست. بلکه جشن و پایکوبی، دور هم جمع شدن و پخش شیرینی، گرفتن خبر از شرایط یکدیگر و ..... را هم شامل می شود. این کارها جدا از روز جهانی کارگر نیست و بخشی جدایی ناپذیر از آن است.

نتیجه این نگرش به اول مَی که جشن و .... را نفی میکند، همانی است که در بخشی از اول مه های اروپا میبینیم. بعنوان مثال در لندن که یکی از بزرگترین مراسم های اول مه برگزار میشود مارش خیابانی با صف همه با همی از اقشار مختلف ناراضی از کشورها و "ملیتهای" مختلف است.  صف رنگین کمانی چپ های پارلمانی و غیر پارلمانی اروپایی، چپ های ایرانی از جنس خلفی و صرفا ضد امپریالیست و چپهای صرفا ضد رژیمی و پرو غربی که فقط بدلیل ضد رژیمی بودن در مارش شرکت میکنند، جریان پ ک ک و همچنین جریانات قومی و مذهبی مثل علی اللهی ها، قوم پرستان عرب و ... جنبش سبزی های ایران (در دوران جنبش سبز و چند سال بعدتر با پرچم های دیگر) و .... که ماهیت و خط فکری و پراتیک هیچکدام شان در راستای منافع طبقه کارگر نیست بلکه اکثرا عملا ضد کارگر هستند. در اروپا تاریخ اول مه بر دوش سوسیال دمکراتها و اتحادیه های زرد کارگری زیر نفوذ آنها ملی شده است، مال هم شده است غیر از خود کارگران. این سنت کارگری عملا در ضعف احزاب کارگری کمونیستی و لطماتی که جنبشهای بورژوایی به طبقه کارگر زده است عملا روز همه چیز است غیر از خود کارگران.

مارش خیابانی نه فقط هیچ ایرادی ندارد، بلکه جزئی جدایی ناپذیر از ابراز وجود طبقه کارگر در مقابل سرمایه است. هزاران عکس و دهها ویدیو کلیپ و مصاحبه و .... در این روز از مارش خیابانی گرفته و ساخته میشود. میلیون ها شهروند در جهان ابراز وجود طبقه کارگر را میبینند، با رهبران و چهره های کارگری آشنا میشوند، کارگران بیشتری جذب میشوند و ..... . در نتیجه بحث نفس مارش و راهپیمایی نیست بلکه مشکل اصلی اینجاست که اولا این مارش خیابانی فقط مارش کارگران و جریانات کارگری نیست. اتفاقا جمعیت کارگری کمی در این مارش شرکت دارند، بلکه اکثرا جریانات رنگارنگ همه با همی هستند که بالاتر اسم بردم.

دوما، بخش زیادی از جریانات یک می را فقط در این مارش و آکسیون خیابانی بویژه برای ابراز وجود و خودنمایی خودشان میبینند.

بخشی از این جریانات ماهیتا ضد طبقه کارگر هستند و از روز یک مه صرفا بعنوان یک فرصت و ابزار برای تبلیغات استفاده میکنند. متقابلا طبقه کارگر هم با چنین جریاناتی مشکل ریشه ای دارد. مبارزه هر روز کارگران برای مطالباتش هیچ وقت مسئله این جریانات نبوده است. معضل بخش عمده این جریانات طبقه کارگر، اتحاد این طبقه، منافع این طبه و حتی همبستگی این طبقه در اول مه نیست. اول مه برای آنها بهانه و فرصتی است که به نام این روز پرچم قوم و ملت و مذهب و کشور و قشر و دسته و سکت خود را بلند کنند. این اول مه نیست ، این بزرگترین تعرض به صف مستقل کارگری، به همبستگی جهانی این طبقه و به اتحاد و همسرنوشتی آن است.

طبقه کارگر از همه این جریانات صرفا ضد رژیم،  بیشتر ضد جمهوری اسلامی است. با بخش زیادی از این طیفها هم مشکل دارد، بخشی زیادی که ضد منافع کارگر هستند و با هدف های دیگری در اول مه شرکت میکنند. این روز صاحب دارد و صاحب آن خود کارگران و سوسیالیستها و کمونیستهای این طبقه است. به همین دلیل این روز امکانی برای تقویت یکی بودن در میان کارگران از شاغل تا بیکار و خانواده های آنها علیه نظم موجود است.

اول مه روز اعتراض اقشار مختلف مثل همین جریانات و طیفهای مختلف از روشنفکران و دگر اندیشان و هر معترضی به هر گوشه ای از بی حقوقی نیست، بلکه روز اعتراض و همزمان هم مراسم و جشن طبقه کارگر است. بخشی از کارگران و فعالین کمونیست که در این روز بیکارند، در طول روز چند ساعتی را در مارش خیابانی یا میتینگ شرکت میکنند و از عصر به بعد هم لباس جشن شان را می پوشند در جشن و دور همی و شادی شرکت میکنند. که صد البته هم اعتراض و هم جشن برایشان فقط در این روز خلاصه نمیشود.

بعلاه و مهمتر این جشن و مراسم ها میتواند امکانی فراهم کنند که در دل روز خود و در دل جش طبقاتی خود، در مورد مسائل خود و هم قطارنشان حرف بزنند، شبکه ارتباطی خود را محکم کنند، پایه های انواع تشکل ها و کلوپ ها و انجمن ها و کمیته ها را بریزند و متحد تر و متشکل تر و آگاه تر از جشن خود بیرون بیایند. با کارگر زن ، افغان ، عراقی، فارس زبان ، کرد زبان ، ترک زبان ، عرب زبان و ..... از هر جنسیتی، مذهبی و بی مذهب و بی خدا، بر سر یک چیز آنهم منافع طبقاتی مشترک فارغ از دین و جنسیت و نژاد متحد شوند. به این آگاهی طبقاتی برسند که همه با همِ خواهر و برادر های طبقاتی و جهانی هستیم.

 اول مه، کارگران چه در ایران و بخصوص در اروپا و امریکا  در جلسات و راهپیمایی های اول مَی، میتینگها و تجمعات خود بهترین لباس های خود را می پوشیدند و جشن میگرفتند و در کنار آن در مورد موفقیت خود، مبارزه خود و تشکل و اتحاد صفوف خود با هم بحث و مشورت میکنند.

کاش سالی چند فستیوال کارگری در ایران و سراسر جهان برگزار میشد و در کنار این فستیوال ها جلسات و میتینگ های زمینی و کارگری صورت میگرفت، در مورد کمیته کمونیستی کارخانه و دست آوردهایش حرف زده میشد، کمک مالی برای خانواده های فعالین کارگری دربند جمع می شد و دهها ایده و مسئله دیگر مطرح میشد.

کاش سنت های دهه شصت کارگران و فعالین کارگری سنندج در مورد یک مه دوباره زنده میشد و الگوی این مِتُد سنتی میشد که رقابت و شلوغ بازی فلسفه اش است. سنتی که یک مه را فقط آکسیون و جلسه نمی دانست. سنتی که در کنار جلسات و فعالیت، چندین هفته قبل و در آستانه و روز یک می، بارها خانواده های کارگری را به پیک نیک و دور هم بودن و جشن و شادی و کنار هم بودن دعوت میکرد که پیوند طبقاتی برقرار شود، که احساس قدرت و اعتماد بنفس با هم بودن را به فعالین و خانواده هایشان میداد و برای حل مشکلات مالی شان صندوق مالی تشکیل میداد. با این مجموعه فعالیت ها در طول سال بود که بزرگترین روز جهانی کارگر در سنندج در اوج اختناق دهه شصت برگزار میشد. ( سالهای ۱۳۶۶، ۶۷ و ۶۸)

اول مه روز یکی بودن و تاکید بر همبستگی کارگران جهان است.اگر در ایران و در این روز مردم ایران شاهد مراسمهای کارگری، میتینگهای کارگری، سخنرانی فعالین کارگری در جمع کارگران و خانواده هایشان باشد، اگر در این روز فضای جشن و شادی این مراسمها، پیام کارگران و آژیتاتورهای آنها، ابتکارات کارگران در این روز، در محل کارِ، در محلات کارگری، در میادین شهرها و هر جا برگزار شوند، به گوش مردم ایران برسد و فضای جامعه را به خود اختصاص دهد، جنبش کارگری در این جامعه پیروزی بزرگی کسب کرده است.

به  امید و تلاش برای برچیده شدن نظام سرمایه داری و حامیانش و برگزاری یک مَی های باشکوه و عظیم در میادین شهرها

زنده باد اول مه، روز همبستگی جهانی طبقه کارگر

سرنگون باد سرمایه داری و حکومت هایش

بختیار پیرخضری

آوریل ۲۰۲۱