از زمان اولین مبارزات بزرگ کارگران در امریکا برای تصویب قانون ٨ ساعت کار در روز، در اواخر قرن نوزدهم حدود ١٥٠ سال می گذرد. با قدرت گیری جنبش سوسیالیستی در کشورهای صنعتی دراوایل قرن بیستم، اول مه به عنوان روز جهانی کارگر اعلام شد. مارکس محدود شدن ساعت کار و جنبش تعاونی ها را دو پیروزی طبقه کارگر اروپا در آن زمان در مقابل سرمایه داران نامید.

در مورد اهمیت اول مه بسیار گفته شده و می شود. فکر نکنم در دنیا هیچ تک کارگری باشد که اول مه را نشناسد. اما در مورد این که اول مه  چه باید کرد و چه باید گفت  فکر نمی کنم همه ی کارگران یک کشور و حتی همه ی کمونیست های یک  یا هر کشوری نظر واحدی داشته باشند. برای مثال:

در بخش  هایی از جهان که آزادی نسبی وجود دارد، طبقه کارگر چه در اتحادیه ها و چه پشت سر احزاب خود که اساسا احزاب سوسیال دمکرات یا چپ هستند میتینگ ها و راه پیمایی های با شکوهی برپا می شود. اما این ابراز وجود قدرتمند بلحاظ تعداد شرکت کنندگان،  اما در محتوا و اهداف، منفعت تام و کمال طبقه کارگر را نمایندگی نمی کند. دراین بخش از جهان، فعالین کارگری و نمایندگان احزاب کارگری، در سخنرانی هایشان از همه چیز حرف می زنند بجز یک چیز و آن اعتراض طبقه کارگر به دنیای وارونه ای است که مارکس می گوید باید برقاعده اش نشانده شود. باید قدرت و ثروت از اقلیت مفتخور سرمایه داری به اکثریت کارکن و تولید کننده جامعه واگذار گردد.

در نتیجه در این بخش جهان با وجود آزادی تجمع و میتینگ و تظاهرات، اما سنت های غیر کارگری و غیر کمونیستی احزاب به نام کارگر و سوسیال دمکرات و اتحادیه های وابسته به آن ها، طبقه کارگر را از ابرازوجود مستقل و قدرتمند توده ای محروم کرده است. چپ های جامعه و دوستدار کارگر عکس های مارکس را در دست دارند، اما حرف های او و ادعانامه ی او علیه نظام بردگی مزدی را بازگو نمی کنند.

در ایران هم  اشکال گوناگون برگزاری های اول مه وجود داشته و دارد.

قبل از هر چیز تشکل های دولتی خانه کارگر و شوراهای اسلامی کارگران را حتی به خیابان می کشانند و به کارگر سربزیر و حرف شنو کارفرما، جایزه می دهند. این که دولت سرمایه داران بیاید و روز کارگر را برگزار کند، پرچم سفید دست کارگران بدهد، آشتی ملی و آشتی کارگر و سرمایه دار را تبلیغ و ترویج کند، کارگر را به تسلیم و رضا و کار بیشتر و شکوفایی اقتصاد سرمایه داری تشویق کند، چرندیات اقتصاد مقاومتی و جهش اقتصادی را به خورد کارگران بدهد...، تا دولت و سیستم سیاسی و نظامی اش سر پا بماند، این شکل اول مه دولتی توهین به شعور طبقه کارگر، کسر شان کارگر و کاملا مردود است.

همچنین اول مه در ایران قانونا تعطیل است اما کارفرمایان از آن تبعیت نکرده و کارگران را از ابراز وجود طبقاتیش محروم می کنند. فرصت ادعانامه ی کارگران علیه نظام بردگی را به کارگران نمی دهند و اعتماد به خود به معنای یک طبقه ی واحد جهانی را از کارگران می گیرند.

با وجود این از نظر من  سرکوب و یا فشار کارفرما به تنهایی مانع بزرگداشت اول مه از جانب میلیون ها کارگر و خانواده هایشان نیست. مانع اصلی تر این است که طبقه کارگر ایران بخصوص در مراکز صنعتی بزرگ مانند نفت، پتروشیمی ها، معادن، ماشین سازی ها، بخش خدمات و غیره هنوز نتوانسته است اول مه را به فرصتی تبدیل کند که در آن به عنوان گردانی از لشکر طبقه کارگر جهان ابراز وجود کند. در غیاب سنت کارگری و حضور گسترده و سراسری  طبقه کارگر در اول مه و اعتراض به نظام بردگی مزدی و استثمار طبقه کارگر توسط اقلیت سرمایه داران و دولت شان، انواع سنت های غیر کارگری و یا تلاش هایی اینجا و آنجا برای پر کردن این خلا خود را نشان می دهد. 

برای مثال، تجمع دوستداران کارگران در گوشه ای خارج از محل های کار و محلات کارگری در حاشیه شهرها،  در گل گشت ها و یا آکسیون های چند ده نفره به نیابت از کارگر، جای تجمعات و میتینگ ها و حضور قدرتمند توده های کارگر در محل های کار و محلات کارگری را می گیرند. اینجور اقدامات که با ناآمادگی کارگران و یا مانع سرکوب توجیه می شود، به خودی خود ایرادی ندارد، اما باید پذیرفت که نمی تواند نشان قدرت طبقه کارگر باشد و یا کارگران  بخاطر آن احساس قدرت و اعتماد به نفس کنند. اینجور کارها در اول مه در حاشیه ی قدرت و اتوریته و جنبش کارگری واقعی است. درک این حقیقت نباید برای کارگران کمونیست و رهبران کارگری  کار سختی باشد.

در حالی که در ایران طبقه کارگر حزب سیاسی کمونیستی علنی خود به معنای اینکه توده کارگران و فعالینش آنرا بدست گرفته باشند به ظرف اتحاد خود تبدیل کرده باشند، را ندارد، لذا امر به میدان آوردن توده های کارگر و خانواده هایشان در اول مه بر عهده ی کارگران کمونیست و محافل و شبکه های کارگری است.

در پاسخ به این شرایط :

اولا، طبقه کارگر ایران باید یک بار و برای همیشه اعلام کند که اول مه، کار تعطیل است. اگر بورژوازی قانون اش را پذیرفته پس باید درعمل هم کارفرماها به آن گردن بگذارند. بنا بر این روز کارگر کار تعطیل است و این اولین گام در بزرگداشت اول مه است. کارگران به هیچوجه نباید زیر بار فشار کارفرما تسلیم شده و سر کار بروند.

دوما، کارگران حق دارند هر طوری که صلاح بدانند از راه پیمایی تا میتینگ های چند صد و چند هزار نفره با خانواده هایشان در خیابان، در پارک ها و یا محلات کارگری، مراسم های روز کارگر را برگزار کنند.

سوما، در هر تجمع کارگری علاوه بر سرودهای کارگری، سرود  انترناسیونال و آژیتاسیون های ضد سرمایه داری، بیانیه مشترک و سراسری کارگران کشور که از قبل توسط شبکه ها و محافل و تشکل های مستقل کارگری تهیه و تنظیم شده قرائت شود.

این واقعیت را باید پذیرفت که اگر کارگران همت کنند و آگاهانه سراغ اول مه بروند و تجمعات وسیع برگزار کنند، دست کارفرما و دولت و نظامیانش بسته است. این ها وقتی جرات دخالت به خود می دهند که حضور کارگران اندک باشد.

نهایتا، اول مه روزی باشد که فردایش هر تک کارگری بعنوان عضوی از طبقه کارگر جهانی احساس قدرت و اعتماد به نفس کند.

بورژوازی با تمام قدرت تلاش می کند کارگر را بعنوان مزدبگیر، کارپذیر در مقابل آفرینندگان کار تعریف کند. کارگر را مستضعف و بدبخت بیچاره و دست به دامان کارفرما و سرمایه دار نشان دهد. کارگر را موجودی دست و پا ترک خورده و کم توقع و تسلیم و راضی به رضای خدا می نامند. مبلیغین مذهبی سرمایه داران خوشبختی انسان را به آخرت محول می کنند. این تعریف و نگاه به طبقه کارگر، تحریف و لاپوشانی موقعیت حیاتی اش در چرخاندن چرخ های جامعه است. اول مه بر این گونه تعریف از جایگاه و موقعیت طبقه کارگر خط بطلان می کشد.

جامعه بدون کار کارگر مرده است. پول و طلا و بانک های سرمایه داران بدون کار و تولید بر گرده کارگر، ورق پاره هایی بیشتر نیستند. از نگاه طبقه کارگر و اول مه او، کارفرماها و سرمایه داران اند که باید از موقعیت مفتخوری  و استثمار کارگر شرم کنند وسر خجالت پایین بیندازند. کل نظام سرمایه از کارفرما تا هیات دولت و نمایندگان مجلس و قضات و نظامیانش انگل ها و زالوهایی بیش نیستند. همه شان را اگرمرخص کنی و به خانه بفرستی آب از آب جامعه تکان نمی خورد. اما اگر یک روز چرخ کارخانه نچرخد، درب تونل های معادن بسته شود، نانوایی ها تنور روشن نکنند، کارکنان خدمات شهری کار نکنند، کارگران حمل و نقل دست از کار بکشند، زندگی جامعه می ایستد. نانی از تنور در نمی آید، آشغال و تفاله های سفره سنگین ورنگین بورژواها تا بیخ گوششان می رسد. بنا به همین واقعیت های بی برو برگرد، شرافت، حرمت و انسانیت هر تک کارگری  بر خیل وسیعی از کارفرمایان و دولتمردان و نظامیان برتری دارد.

پیام اول مه

مبلیغین و آژیتاتورهای طبقه کارگر در اول مه هر چه  از موقعیت نابسامان طبقه کارگر بگویند، از دستمزد کم و ساعت کار طولانی بگویند، که حتما خواهند گفت، اما هنوز پیام اول مه را نرسانده اند. اول مه یک پیام اصلی دارد و آن این است که : طبقه کارگر طبقه ای جهانی است. یک منفعت واحد و یک هدف و آرمان  و خواست واحد و مشترک دارد. آن هم  لغو کار مزدی است.  بردگی مزدی کارگر امروز چیزی کم تر از دوران برده داری نیست. برده داری مدرن است. هنوز جامعه طبقاتی است و اقلیت مفتخور بر اکثریت جامعه حکم می راند. بین طبقه کارگر که اکثریت است و طبقه سرمایه دار که اقلیت است فاصله ای به  عمق یک دره است.

در دنیای مدرن امروز و در خیلی از کشورهای جهان از چین تا برزیل و از شمال تا جنوب کره زمین، با اندکی تفاوت سرمایه دار و کارفرما نیروی کار کارگر را می خرند، مبلغ ناچیزی از محصول کارش را به عنوان دستمزد که همان نان روزانه است به او می دهند و هر وقت خواستند بیکارش می کنند و اگر اعتراض کرد به گلوله می بندند.

قیام بردگان، کمون پاریس، انقلابات اروپا، انقلاب اکتبر و...، تاریخ و الگوهای رهایی طبقه کارگر از بردگی مزدی است.  طبقه کارگر و کمونیسم اش در مقاطعی از تاریخ آرمانش را متحقق می کند. کارگر بجای کار برای کارفرما و سرمایه دار، خود صاحب جامعه و صاحب قدرت می شود. برابری انسان ها را اعلام و آزادی های اجتماعی و برابری زن و مرد را به قانون جامعه تبدیل  ودر زندگی انسان از اقتصاد و سیاست و فرهنگ و هنر و اخلاقیات، تغییرات اساسی و شکوفایی عظیم بوجود می آورد. بورژوازی شکست کمون پاریس را جشن  گرفت و ژنرالهایشان گفتند: "حالا برای مدتی از شر سوسیالیسم خلاص شدیم!"

اول مه برای طبقه کارگر جهان، گرامیداشت یک خاطره نیست. پیغمبری از آسمان به زمین نمی آید یا به آسمان برنمیگردد. طبقه کار در اول مه به جامعه جهانی اعلام می کند که بشر شایسته است سرنوشتش را به دست بگیرد. طبقه کارگر به هیچ خدا و پیغمبر و ملت و قوم و زبان و نژادی بدهکار نیست. طبقه کارگر با گسستن زنجیرهای اسارت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، جامعه بشری را با خودش نجات می دهد.

اول مه روز تاکید و تکرار پیام مارکس است که می گوید: "دنیا وارونه است و باید بر قاعده اش نشانده شود." بجای این که اقلیتی مفتخور سکان جامعه و زندگی بشر را در دستان خود نگه دارد، اکثریت جامعه یعنی کارگران و زحمتکشان و تولید کنندگان،  قدرت و ثروت را در اختیار می گیرند و همگان به یکسان از دارایی و نعمات جامعه برخوردار هستند. مالکیت خصوصی و تصرف خاک و مسکن و معادن و نان سفره مردم توسط اقلیت مفتخور، جایش را به مالکیت کل انسان های جامعه بر همه نعماتش می دهد. کار فروشی نیست. نان فروشی نیست. ملک ومال خصوصی نیست. همه چیز اجتماعی است و همه به یک اندازه سهم دارند...

طبقه کارگر جهان اول مه با این مضمون، با این هدف و با این پیام  ابراز وجود می کند. پیام طبقه کارگر خوشبختی کل جامعه است. پیام  طبقه کارگر به طبقه بورژوا و صاحبان ثروت و قدرت این است که نظم شما را نمی پذیریم. قدرت و ثروت باید اجتماعی بشود و شما هر تک بورژوا بعنوان یک شهروند از داراییهای جامعه سهم دارید.  هر بورژوا فردی است با حقوق برابر با هر انسان زن و مرد دیگر جامعه. در جامعه مورد نظر طبقه کارگر، نظام کاخ نشینی  بورژوازی و بهره برداری و انباشت سود و سرمایه از دسترنج و خون کارگر، به پایان می رسد و صاحبان سرمایه و کارخانه و زمین و مسکن و آموزش و بهداشت و فرهنگ، به شهروندان متساوی الحقوق  جامعه، تبدیل می شوند. نه کم تر و نه بیشتر!

اول مه اگر کارگران خواهان بازگرداندن رفقای اخراجیشان، دستمزد بیشتر، ساعت کم تر کار و... باشند، اما کنه اعتراض طبقه کارگر در این روز لغو سیستم و نظامی است که سرنوشت کارگر را به دست کارفرما و سرمایه دار و دولت سپرده است. اگر توان بالفعل کارگران امروز محدود به مطالبات رفاهی و آزادیهای سیاسی است و زورش همینقدر است، اما از توان بالقوه ی تغییر اجتماعی و حذف نظام کار مزدی برخوردار است.

بورژوازی طی بیش از یک صده بارش را بسته است. بجز مقاطعی در تاریخ، بورژوازی به معنای یک طبقه واحد جهانی تمام قدرت و ثروت را تصرف کرده است. ارتش و پلیس و زندان هایش را ساخته، پلیس مخفی اش را با پیشرفته ترین تکنیک و تجربه برای خفه کردن صدای آزادی خواهی و برابری طلبی سازمان داده است. احزاب و پارلمان و دستگاه قضاییش را درست کرده، مذاهب و ادیان و خدایان و مساجد و کلیساهایش برای تقدیس و دفاع از سرمایه و تحمیق بشر بخدمت گرفته. و افزون بر این ها اتحادهای بین المللی سیاسی و نظامی مثل سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، ناتو و... را سازمان داده و بمب های اتمی اش را بعنوان تهدیدی بر سر جامعه بشری ساخته و نگه داشته است.

بورژوازی، طبقه کارگرهر کشور را بعنوان جزئی از ملت آن کشور با احترام به ملیت و پرچم و مرز و دولت معرفی می کند. برای طبقه سرمایه دار، کارگر جزو یک ملت واحد کشوری است با مرزهای معین تا هر وقت خواست مسلح شان کند و از مرزها و مالکیت مقدس و از قدرتش دفاع کنند. ملیت، مذهب، قومیت، نژاد و وطن، ابزار بورژوازی برای فریب توده های کارگر و زحمتکش است. اما  این مفاهیم مقدس بورژوایی، برای طبقه کارگر پوچ و بی معنی است.

طبقه کارگر به وضعیت خودش آگاه است

طبقه کارگر جهانی در بخشی از جهان دستاوردهایی داشته و دارد. اما در اکثر کشورهای سرمایه داری از چین و هند تا امریکای لاتین و آسیا و آفریقا، کشمکش میان بورژوازی و پرولتاریا یکی برای مکیدن خون کارگر و دیگری برای زندگی بهتر مدام و روزمره در جریان است.

طبقه کارگر ایران هم به شرایط کار و زندگیش آگاه است. در این جا تازه، کارگری که کار می کند مزدش زیر خط فقراست و به موقع پرداخت نمی شود تا چه رسد به نزدیک ده میلیون کارگر بیکار و فصلی و دستفروش و کولبر و غیره. طبقه ای که مسکن مناسب ندارد، بهداشت و درمان پولی است و کارگر جماعت بضاعتش را ندارد، بازنشسته ها کم ترین حقوق را دارند، زنان اگر کار کنند مزد ناچیز تر از مرد کارگر می گیرند و اگر درخانه بمانند، کودکان را که کارگران آتی هستند بی اجر و مزد ترو خشک و بزرگ می کنند. جامعه ای که کودکانش بجای تحصیل کار می کنند.

طبقه کارگر ایران در شرایطی است که مالیات ها افزایش یافته، هزینه های سوخت و بنزین اتومبیل و هزینه ی برق و اب و گاز  منازل چند برابر شده است. نیازمندیهای اولیه ی خوراک و پوشاک که به شکل سرسام آوری مدام گران و گران تر شده اند و کارگران  زحمتکشان را به فقر شدید غذایی دچار کرده است.

میزان مرگ و میر حوادث کار. داربست های ساختمان سازی، مواد شیمیایی شرکتهای پتروشیمی، ناامنی سلامتی کارگران معادن، فرسودگی و پیری زودرس دختران و زنان کارگر قالیباف، زنان تن فروش بدون حمایت بهداشتی، کارتن خوابان، گورخوابان، پشت بام خوابان، معتادان، دزدانی که بخاطر قطعه نانی برای نمردن در زندانند، در حالیکه قاچاقچیان مواد مخدر صاحبان زر و زور و  اسلحه ی سپاه هستند...

 این است وضعیت طبقه ی ما که در نتیجه اش بیماری و مرگ و میر و فقر مطلق و گرسنگی بدنبال خود آورده است. سلامتى عمومی يعنی سلامتى تودۀ مردم کشور و این توده‌ها بعيد است از سلامتى برخوردار شوند مگر اينکه حتی در پايه‌اى‌ترين سطح حداقل  بضاعت را داشته باشند. این چیزی نیست جز تقلا برای بقا !

اگر به وضعیت مردم در بحران کرونا نگاه کنیم می بینیم که در حالی که دولت پول هایش را می شمارد مردم مردگانشان را و این مصیبت پایانی ندارد. سلامتی وقتی کالا می شود یعنی دیگر طبقات فرودست جامعه به آن دسترسی ندارند. همانطوریکه آموزش کالا شده است و از دسترس فقرا خارج گشته است.

به مزد و حقوق بگیران می گویند باید مدت زمان بیشتری کار کنید و طولانی مدت تر استثمار شوید. در نتیجه سن بازنشستگی تان بیشتر شود.

تحت چنین وضعيتى از سلامت له و لورده شده، اخلاق فاسد شده، و روح و روان منهدم شده ی مردم، افزايش سرسام‌آور ثروت و قدرت، تماماً به طبقات دارا منحصراست. همه جا توده‌های عظيم طبقه کارگر و فرودستان در حال نزول به اعماق پايين‌ترى هستند، در همان حال و با همان سرعت، بالادستان مثل خفاشان از راه مکيدن خون، از جمله خون کودکان،.در حال صعود به مدارج بالاتر اجتماعى.

اول مه برای طبقه کارگر یعنی اعتراض به این شرایط برده وار، به این فقر مطلق و ذلتی که طبقه سرمایه دار و دولتشان به کارگران و زحمتکشان تحمیل کرده اند.

طبقه کارگر در اول مه می آید و می گوید اگر امروز زورم نمی رسد که نظامت را برچینم اما، ادعا و تصمیم و اراده اش را دارم. و این اراده را در هر مبارزه ی اقتصادی و سیاسی ولو بر سر معوقه ها و یا برای افزایش دستمزد ...، نشان می دهم. طرح و تکرار این ادعا و نشان دادن قدرت و اراده و تصمیم طبقه کارگر جهان به تغییر این شرایط نابرابر جامعه، لرزه بر اندام قدرت و ثروت و زور سرمایه داران می اندازد. 

کارگران!

رهايی کارگران مستلزم همگامى و هماهنگى رفیقانه صفوف طبقه کارگر است! جوامع بشری در اعتراض  به نابرابری های گوناگون مثل نابرابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی  در حال انفجار است و غیرقابل قبول. همه چیز بشریت را به خروج از سرمایه داری فرامی خواند. این یک تخیل و تحلیل و روشنفکرانه نیست بلکه اعتراض جنبشهای اجتماعی و بحران سلامتی در دوران جهانی شدن امروز بشر است.

 ما در ایران با یک حکومت ازهم گسیخته و به خطر افتاده در بالا؛ یک سپاه  فاسد و دزد، ارتش مأیوس؛ عدم اطمینان و ترس در میان صاحبان سرمایه و ملک؛ خشم و نارضایتی عمیق در بین توده ها؛ پرولتاریایی که به لحاظ کمّی نیرومندتر از هر زمان دیگری است و در آتش اعتراضات آبدیده شده است...، روبروئیم.  همۀ این ها، تأیید می کنند که طبقه ی ما می تواند ازاین شرایط فلاکتبار عبور کند، پشت کارفرماها را به دیوار بکوبد، یقه دولت را بچسبد و مطالبات حداکثری خود را بدست آورد. در جریان این مبارزات آبدیده شود، متحد تر گردد و سازمان های توده ای و حزب سیاسی خود را برای یکسره کردن کار جمهوری اسلامی بنیان بگذارد. خوشبختی و رهایی طبقه کارگر و مردم زحمتکش در بهشت موعود نیست. همین امروز و در دستان همین نسل کارگرانی است که خود را برای شرکت در انقلاب آتی آماده می کند. مطالبات فوری امروز مردم را نمی توان به تغییرنظام موکول کرد، برعکس مبارزه برای این مطالبات است که تغییرات بنیادی تر و از جمله تغییر نظام را به دنبال خود خواهد آورد.

اول مه به ما می گوید که باید به مارکس، درس های کمون و درس های انقلاب اکتبر برگردیم. از شکست انقلاب های با خرافات میهن پرستانه و توهمات مشترک ملی دوران اخیر بیاموزیم. اکنون در جامعه ایران فوریت دارد که بگوییم: بیایید اقلام ضروری زندگی را از چنگ بازار درآوریم. بیایید به روشی متفاوت آن‌ها را تأمین و عرضه کنیم. این کار را می‌توان با آموزش، با خدمات درمانی، و با مسکن هم کرد. این منطبق بر ایده‌ی مارکس است که می گوید: "فقط زمانی می‌توانیم در قلمروی آزادی گام نهیم که تمام ضروریات اساسی را که برای یک زندگی درخور نیاز داریم واقعاً تأمین کرده باشیم."

آزادی های سیاسی در جهان امروز بدون برابری در قلمرو اقتصاد به دست نمی آیند. جامعه را برای سرپا نگاهداشتن و حفظ کار مزدی سازمان داده اند. در چنین جامعه ای نمی شود کار مزدی داشت ولی ارتش و زندان و دادگاه نداشته باشد.

جامعه‌ی سوسیالیستی هم به دنبال همین ایده از آزادی است. بر اساس این ایده، امور جامعه باید به‌ طور جمعی اداره و حل و فصل شوند. طبقه کارگر ایران دارد به این سطح از آگاهی قدم می گذارد و این را مبارزات کارگری  این دوره بخصوص در میان بخش پیشرو طبقه و در شعار "نان، کار، آزادی،  اداره شورایی" نشان داده است. کارگران آگاهند به این که جهان می تواند و باید جور دیگری باشد. کارگران در محيط اجتماعى و محيط خانوادگى شان ریشه مذهب و تبعیض جنسی را بزنند و باورهاى قديمى و خرافى و سنن ملى و مذهبى را نقد و طرد کنند.

باید امیدوار بود که طبقه کارگر ایران در اول مه امسال قدرتمند و یکپارچه و سراسری به استقبال اول مه برود و ضمن تاکید بر مطالبات فوری معیشتی، ادعانامه اش را علیه نظام بردگی مزدی سرمایه داران اعلام کند!

٢١  فروردین ١٤٠٠( دهم آوریل ٢٠٢١)