جناب احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان رهبری، اخیرا روی تپه رفته و اعلام كرده است كه «انتخابات ۱۴۰۰ برای كشور سرنوشت ساز است و هر رای كه به صندوق انداخته میشود، رای «آری» مجدد به نظام مقدس جمهوری اسلامی است.»
اگر جناب احمد خاتمی و اعوان و انصارشان بعد از چهل سال حاكمیت استبداد و تحمیل فقر و تبعیض به جامعه هشتاد میلیونی ایران، كاسه گدایی بدست گرفته و مشغول جمعآوری رایاند و هنوز «مطمٸن» نیستند كه مردم بعد از این همه سال به جمهوری اسلامی ایشان تمكین كردهاند یا نه، معلوم است كه زمین زیر پای نظام آقایان داغتر از همیشه است.
اگر شرایط موجود، یك عضو از مجلس خبرگان را به گدایی رای برای «آری به نظام» در انظار عمومی كشانده است و هر دوبال نظام، كرور كرور به سمت انتخاباتشان دنبال استخوان «اعتمادسازی در میان مردم» افتادهاند، دیگر كشف حال و روز این نظام از زبان نگهبانانش به دانش بالایی نیاز ندارد. آینده نظام در حال بخارشدن است و از پوزه اخمآلود آقایان پیداست كه دهن سران نظام همه خشك و نفس جناحها پس میرود. اینها نه چشم براه انتخابات ریاست جمهوریاند، نه جنگی بر سر منصب ریاستجمهوری در جریان است، و نه این انتخابات ابزار پیشروی هیچكدام از بالهای نظام است؛ اینها جنگشان بر سر «دفع» خسارتی است كه نفس فرارسیدن انتخابات، آنهم در شرایطی كه جامعه از هر دوبال نظام عبور كرده است، برای كل نظام ببار میآورد. فضای سیاسی ایران تا چشم كار میكند با سرعتی خیرهكننده توسط پرچم طبقه كارگر و سوسیالیستها، حول محور معیشت و رفاه و امنیت، با آهنگ یكنواختی در حال رادیكالیزه شدن است. این در تكتك اظهارات سیاسی سران نظام به صراحت و مكررا در این چند ساله اخیر بعد از دیماه ۹۶ تاكید شده است. جنگ آخر با این نظام را طبقه كارگر ایران با گامهای سنجیده خود اعلام كرده است. طبقه كارگر و كمونیسم به طور بالفعل از نظر مردم به اپوزیسیون اصلی نظام تبدیل شده است و در میدان زورآزمایی با تمام نیروهای دست راستی، لیاقت و شایستگی خود در رهبری و هدایت تودههای وسیع مردم را به اثبات رسانده است. این روند رادیكالیزاسیون و پیوستن به طبقه كارگر و اهداف كمونیستی این طبقه در دل جنبش رهایی زنان در ۸ مارس امسال، به طور چشمگیری مشهود بود و مهر گرایش سوسیالیستی طبقه كارگر در جنبش رهایی زن را بر خود داشت. دود از كنده بلند شده است و آقای خاتمی مجبور است با سیلی روی خود را سرخ نگه دارد.
در این انتخابات برخلاف انتخاباتهای قبلی، نه فقط این نظام چیزی برای تصرف ندارد، بلكه حتی اگر شانس و اقبالی در عبور بیدستانداز از آن داشته باشد بسیار رنگ پریدهتر و شكنندهتر از این مناسك بیرون خواهد آمد. این انتخابات تاكیدی بر پایان بالماسكه پوچ انتخابات و اسطوره قانون و نهادهای فرمال دولت و در یك كلام، پایان فتح ارتفاعات توسط جمهوری اسلامی است. منطق سرازیری و شوریدن علیه نظم موجود، منطق دوران جدید و شرایط امروز در ایران است.
این نظام، این وصله ناجور، چنان به خطر طبقه كارگر و كمونیسم در مقابل خود هوشیار است كه جز با زور سرنیزه و اختناق، با گرو گرفتن معاش و امنیت و آزادی انتخاب مردم، قادر به ادامه حیات نیست. اینها اگر جربزه داشتند تنها چند ساعت بدون چماق سركوب به انتخاب واقعی جامعه گردن بگذارند، محال بود یك لحظه در مسند قدرت بمانند. اینها اگر جبون نیستند، درب زندانهایشان را بگشایند تا جهان امروز انتخاب واقعی هزاران هزار زندانی سیاسی را بشنود! تا ببینند که زنان آزاده ایران چگونه قوانین آپارتاید جنسی و ضد زن نظام اسلامی را به آتش میکشند، تا ببینند که طبقه کارگر چگونه رهبران سوسیالیست و جسور خود را انتخاب كرده و در هدایت تحولات، پشت به آنها بسته است؛ و در یك كلام، چگونه کمونیستها بعنوان رهبران و نمایندگان مردم در راس شوراها قد علم میكنند.
اینها اگر قلاده چاقوكشان بسیجی و سپاهیشان را تنها یكساعت شل نكنند و مانند سگهای هار به جان مردم نیاندازند، محال است كه شب را به روز برسانند. با وصف تمامی اینها، اما زمان كماكان به نفعشان نیست! بیش از چهل سال است که جامعه ایران یك دم از تكاپو و عطش به رفاه و آزادی نایستاده است. امروز معمای این تغییر در دستان ما كمونیستها و رهبران طبقه كارگر است. این انتخابات، فقط ایستگاهی در سیر بلعیدن جمهوری اسلامی از جانب محرومان جامعه است. حال كه میخواهند این مسخرهبازی را تحت نام انتخابات جلو مردم بگذارند، پس بگذاریم گورشان را گودتر بكنند!