این روزها بحث بر سر کمپین "نه به جمهوری اسلامی" در میان جریانات و شخصیت ها روشنفکران بورژوازی با هلهله و شادی داغ شده است. مردم ایران از خود خواهند پرسید چه شده است؟ یا قرار است چه بشود؟

جواب به روشنی این است که طیف های ضد و نقیضی در کمپ اپوزیسیون بورژوایی از اصلاح طلبان دیروز، ملی مذهبیون، طرفداران حمله نظامی امریکا و اسراییل و هواخواهان تحریم های ترامپ ...، فرمول جدیدی پیدا کرده اند. فرمولی که شاهزاده هم به احترام آن تاجش را برداشته و دمکرات شده است. شاهزاده ی بی یال و دمی که تا کنون ولیعهد پدر و نظر کرده ی مشروطه خواهان و سلطنت طلبان بود.

شعار "نه به جمهوری اسلامی" اما فرمول جدیدی نیست و چهار دهه از تاریخ عقب است. در همان سال های اول اعلام موجودیت جمهوری اسلامی، زنان در تهران و در تظاهرات بزرگ خود به این رژیم و آپارتاید جنسی اش " نه" گفتند. کمونیست ها در راس جنبش انقلابی مردم کردستان به رفراندوم خمینی "نه" گفتند. از آن زمان تا به امروز کمونیست ها، کارگران، دانشجویان، زنان به عناوین مختلف وخیزش های میلیونی مردم  گرسنه و اسیر فقر و فلاکت و تبعیض و کشتار در دی ماه 96 و ابان 98 خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی بوده اند. کارگران پیشرو در اعتصابات و اعتراضات خود خواهان اداره شورایی جامعه شده اند.

در چنین شرایط اجتماعی و کشمکش طبقاتی در ایران، اپوزیسیون بورژوایی کشان کشان پوست انداخته و طرفدار تغییر مشروط نظام جمهوری اسلامی شده است. کمپین "نه به جمهوری اسلامی" نهایت این دگردیسی جریانات و شخصیت ها و روشنفکران بورژوایی است. در شعار تغییر نظام البته کلی اما و اگر و قید و شرط وجود دارد. از جمله، رضا پهلوی شان نزول کرده و جمهوریخواه شده البته فرموده اند که اگر مردم ایران شاه بخواهند ایشان ناچار به قبول این مقام و منصب هستند! بقیه لشکر کمپین جدید هم خواهان تغییر رژیم به شرط  گذار مسالمت آمیز و از طریق مقاومت مدنی و مبارزه خشونت پرهیز، پایبندی به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی مردم ایران، تلاش برای استقرار دموکراسی سکولار و پارلمانی در ایران هستند...

کل هم و غم این طیف رنگارنگ اپوزیسیون بورژوایی اجتناب از انقلاب مردم و سرنگونی با قیام توده های میلیونی کارگران و زحمتکشان ایران است. به این اعتبار شرکت کنندگان در این کمپین کماکان کمر همت به ضدیت با انقلاب آتی در ایران بسته اند.

فعالین کمپین با افتخار اعلام می کنند که علاوه بر شاهزاده ی دمکرات شده، طیفی از روشنفکران و شخصیت های "چپ" را هم همراه خود دارند. پشت این کمپین بظاهر بی شکل و قواره، اما جریانات سیاسی بورژوایی از قبیل "فرشگرد" شورای مدیریت گذار، مشروطه خواهان و سلطنت طلبان و محافلی از روشنفکران و هنرمندان قرار گرفته اند. قرار است فرمول کشف شده ی "نه به جمهوری اسلامی" آن ها را سوار بر موج جنبش سرنگونی "البته مسالمت آمیز" کرده و از طریق مجلس موسسان و انتخابات پارلمانی به قدرت برساند.

اعضای این کمپین صریحا می گویند به طبقاتی بودن جامعه باور ندارند و همه مردم ایران از کارگر و کارفرما و صاحبان ثروت تا حاشیه نشینان شهرها و جمعیت میلیونی بیکاران و گرسنگان به یک اندازه از جمهوری اسلامی آسیب دیده اند. در نتیجه تغییر این نظام منفعت مشترک همگان را در بر دارد.

از نظر این عالیجنابان، اسدبیگی و شرکا بعنوان صاحبان شرکت بزرگ نیشکر هفته تپه با کارگران این شرکت منفعت مشترک دارند. بعلاوه گله دارند که بخشی از صاحبان صنایع و معادن  حذف و خلع ید و ورشکسته شده اند و فکر می کنند با حذف جمهوری اسلامی این ها هم به حق خود می رسند و به املاک و داراییهای خود بر میگردند.

 

پاسخ بیش از بیست میلیون کارگر شاغل با دستمزدهای بخور و نمیر و قراردادهای موقت و به همان اندازه کارگر و زحمتکش بیکار و فصلی و دستفروش و زنان بی اجر و مزد کار خانگی به این کمپین و فرمول اپوزیسیون بورژوایی روشن است: "نه به جمهوری اسلامی و نه به اپوزیسیون بورژوایی" چه در داخل ایران و چه خارج کشور.

کارگران ایران به توهم و یا بهتر است بگوییم به فریبکاری صاحبان این کمپین که مدعی اند جامعه ایران طبقاتی نیست، می خندند. کارگران ایران ماسک جدید اپوزیسیون بورژوایی را از چهره شان بر می دارند و اعلام می کنند که  سرنگونی جمهوری اسلامی تنها با یک انقلاب توده ای از پایین و اداره شورایی جامعه و اعلام حاکمیت شوراهای کارگران و زحمتکشان می تواند منافع اکثریت عظیم جامعه یعنی طبقه کارگر و زحمتکشان و زنان و جوانان و محرومان را تامین کند. فهم این واقعیت البته برای بورژوازی چه در حاکمیت و چه در اپوریسیون آسان نیست. اما غیر قابل انکار است.

پذیرش این حقیقت که جامعه فلاکت زده، گرسنه، تحقیر شده و زخمی ایران، بار دیگر زیر بار حکومت بورژواهای صاحب ثروت و جریانات سیاسی و شخصیت ها  و روشنفکرانش نخواهد رفت. بیداری طبقاتی و هشیاری سیاسی و سوسیالیستی در ایران نمی گذارد  زندگی و سعادت جامعه را به دست انتخابات های پارلمانی بورژواها بسپرد و برای تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و تداوم  نظام ستم و استثمار از هر نوع  ارزشی قایل نیست.

من می پذیرم که گرایش جدید اپوزیسیون بورژوایی به تغییر نظام جمهوری اسلامی بهتر از مدافعین نظام و یا حذف ولایت فقیه و اصلاحات است. اما این تغییر فاز در میان اپوزیسیون بورژوایی را به فال نیک نمی گیرم. جمع شدن لایه های مختلف اپوزیسیون بورژوایی دور یک کمپین، در همان حال یک کاسه شدن این اپوزیسیون، به معنای گشودن یک جبهه دیگر جدال سیاسی و طبقاتی به روی مبارزه کارگران علیه این ائتلاف و شعار فریبکارانه شان است.  جبهه ای که آمده است و مدعی است با شعار همه باهم و با مسالمت، جمهوری اسلامی را بر می دارد، اولا بلحاظ سیاسی بی شعوری خود را به نمایش می گذارد که گویا سرنگونی جمهوری اسلامی با فعالیت مدنی و مسالمت کنار می رود، دوما به طرز بیشرمانه ای  دروغ غیر طبقاتی بودن جامعه ایران را می خواهد به باور مردم تبدیل کند، چشمان خود را بر اعتصابات عظیم کارگری و خیزش های میلیونی زحمتکشان می بندد و در توهم شیرین کشاندن اکثریت مردم ایران زیر پرچم نظام دمکراسی پارلمانی و تداوم کار مزدی طبقه کارگر و زحمتکشان ...، به سر می برد.

ما کمونیست ها و سوسیالیست های کارگری و جنبش های عظیم گرسنگان، دست این شیادان را خوانده ایم.  ادعای شرم آوری که ، جامعه ایران طبقاتی نیست، پیام این که بعد از جمهوری اسلامی باز هم نظام سرمایه دارانه به قوت خود باقی و رژیمی بر اساس انتخابات و پارلمان سر کار می آید، برای جنبش کمونیستی و کارگری ایران  معنایی جز ضدیت با انقلاب مردم، ضدیت با کارگر و با کمونیسم نیست.

نقد کمونیسم و طبقه کارگر ایران به این کمپین و طیف گسترده ی اپوزیسیون بورژوایی این نیست که این ها اگر دستی در حکومت آینده ایران داشته باشند کم تر دمکرات اند. حرف ما این است که،

 اولا، شعار سرنگونی مسالمت آمیزشان، اگر توهم نباشد، فریبکاری است،

دوما، درس های انقلاب 57 و انقلابات موسوم به بهار عربی به طبقه کارگر و زحمتکشان ایران نشان داد که هر گونه آلترناتیو بورژوایی با یا بدون مذهب، ضد کارگری، ضد کمونیسم و ضد آزادی و برابری است.

سوما، طبقه کارگر و زحمتکشان ایران منفعت مشترکی با بورژوازی و سرمایه داران و صاحبان ثروت ندارند و آزادی و می دانند که رفاه و خوشبختی و برابری انسان تنها و تنها در رهایی جامعه از نکبت نظام سرمایه دارانه است.

طبقه کارگر و توده های میلیونی زن و مرد و جوان درد مشترکی دارند. جریانات بورژوایی و شخصیت ها و روشنفکرانش با این دردها بیگانه اند.ما اعلام می کنیم، به همان اندازه که شما از انقلاب، از حکومت کارگری و جمهوری سوسیالیستی وآزادی  وبرابری متنفرید ما هم از حکومت ملی و قومی و دمکراسی پارلمانی و نظام بردگی مزدی بیزار و متنفریم.

جامعه ای که شما طرفدار آن هستید دو جور آدم هست. . يکى بايد هر روز از نو زندگى را به دست بياورد، هر روز از نو با دادن تن خودش براى کارى حق زندگى کردن، حق سخن گفتن، حق محترم بودن در جامعه را با کار خودش به دست بياورد. کارگر بيکار در جامعه مورد نظر شما با نمایندگان مجلس تان و با وزرا و صاحبان صنایع و بانک ها زمین تا آسمان فرق دارد. خیل حکومتگران شما از صبح تا شب بيکار است، بی نیاز از هر چه  و خيرش به هيچکس نميرسد. در جامعه ی سرمایه داری شما  برابری زن و مرد فقط یک پز و شعار مردسالارانه است.  برابری زن و مرد زمانی حاصل می شود که سیستم اقتصادی سرمایه دارانه شما برچیده شود. شعار "نه" ما به جمهوری اسلامی یعنی برچیدن همه ی این دردها و مصیبت ها و تبعیض و نابرابری ها.

اگر شما یک عده مشنگ زبان دراز می توانید حکومت کنید، چرا ما نتوانیم؟ همه ی خیل و حشم کمپین شما به اندازه ی یک سوم کارگران هفت تپه نیست. ما  کمونیست ها و کارگرها ميخواهيم حکومت کنيم، تا ما حکومت نکنيم درد کسى در اين مملکت حل نميشود، در هيچ کجاى دنيا حل نميشود. کمونیست های طبقه کارگر باید صف خود را مطمئن کنند و بسیج  کنند برای چنین حکومتی.

شما جریانات و شخصیت ها و روشنفکران تان را بسیج کنید. شعار "نه به جمهوری اسلامی" را همین جامعه کارگری و زحمتکشی به شما تحمیل کرده است. وگرنه اهلش نبودید، حالا هم نیستید. تکرار این شعار شما را در کنار طبقه کارگر و ده ها میلیون زحمتکش گرسنه و بیکار و زن تحت ستم و تبعیض جنسی و جوان بیکار قرار نمی دهد. ما کنار شما نیستیم. صف ما ولو شما به سرنگونی تظاهر کنید از صف شما جدا است. این را در خیزش های آتی، در اعتصابات گسترده کارگری و در قیام و انقلاب اتی ایران خواهید دید. آب ما به یک جوی نمی رود.  ما شما را بعنوان ضدیت با انقلاب، بعنوان ضدیت با کارگر و کمونیسم به جامعه معرفی می کنیم. 

4 فروردین – 24 مارس 2021