مصاحبه با دبیر کمیته مرکزی حزب در مورد
"سند ارزیابی از حزب کمونیست کارگری ایران"
حکمتیست: اخیرا در پلنوم ٤٩ کمیته مرکزی حزب سند "ارزیابی از حزب كمونیست كارگری ایران" به تصویب رسیده است. در سند اشاره شده است که در سال ٢٠٠٧ از این جریان به عنوان یک جریان متعلق به ناسیونالیسم پرو غرب ایرانی ارزیابی شده است. حزب حکمتیست از سال ٢٠٠٤ در مقاطع مختلف، حزب کمونیست کارگری را به عنوان جناح چپ ناسیونالیسم پرو غرب نقد کرده است. سند همچنین به یك شرایط جدید در جامعه ایران اشاره میكند و به تبع آن، ارزیابی مجددی از حزب كمونیست كارگری ایران را نتیجه میگیرد. اولا، مولفه های این شرایط جدید كدامند؟ و ثانیا چه نیازی به تصویب چنین سندی بود؟
آذر مدرسی: امروز چهارده سال از زمانیکه ما این ارزیابی را اعلام کردیم میگذرد. در این چهارده سال تحولات زیادی چه در سطح دنیا و چه در ایران رخ داده است. در سطح جهانی ما بهار عربی، انقلاب مردم مصر، تبدیل انقلاب و اعتراض مردم در لیبی و سوریه به جنگی ویرانگر، سیل آوراگان جنگی این مناطق به اروپا، جنبش جلیقه زردها، گسترش تروریسم اسلامی به اروپا، عروج انواع باندهای جنایتکار مذهبی منجمله داعش و بوکو حرام و ...، عروج ساختار شکنی راست در غرب در قالب برگزیت و ترامپ و بالاخره بحران کرونا و تغییر چهره دنیا را داشتیم. در ایران طی این سیزده سال جدال مردم و جمهوری اسلامی گسترده تر و عمیقتر شد. در ایران ما برجام و وعده گشایش اقتصادی و شکست آن، تشدید فقر و فلاکت به اکثریت مردم، گسترش اعتراضات کارگری، به میدان آمدن جنبش کارگری با پرچم و آلترناتیو سوسیالیستی خود، عرض اندام گرایش رادیکال و چپ جنبش کارگری بعنوان نماینده تام و تمام برابری و آزادیخواهی و بالاخره خیزشهای سرنگونی طلبانه مردم در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ را داشتیم. این تحولات نه فقط چهره سیاسی ایران و جهان را تغییر دادند، بلکه برخورد نیروهای سیاسی به هر یک از این تحولات جایگاه این نیروها در جدال روزمره بشریت بر سر رفاه و آزادی و امنیت را تعیین میکرد و بر صفبندی نیروهای سیاسی چه در سطح جهانی و چه در سطح ایران تاثیرات جدی داشت.
تا جائیکه به ایران برمیگردد، ما شاهد یک پولاریزاسیون سیاسی در صحنه سیاست هستیم. پولاریزاسیونی حول جدال دو طبقه اصلی جامعه، پرولتاریا و بورژوازی، و جنبشهای سیاسی آنان، کمونیسم و ناسیونالیسم، شکل گرفته است. پولاریزاسیونی که همه نیروهای سیاسی را وادار به انتخاب کرد. اگر عروج گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر محور متحد شدن و جمع شدن بخشهای مختلف طبقه کارگر و اقشار پائینی و محروم جامعه و نیروهای سیاسی این طبقه حول جنبش سیاسی خود، یعنی کمونیسم شد، در مقابل ناسیونالیسم بستر اصلی همه نیروها و جریانات بورژوایی شد. حزب کمونیست کارگری (حککا) از این قاعده مستثنی نیست.
حزب کمونیست کارگری، مانند هر نیروی سیاسی دیگری، برای دگردیسی کامل، برای حل شدن کامل در یک جنبش و تبدیل شدن به بخشی از یک جنبش سیاسی دیگر در همه ابعاد آن یا باید علنا بند ناف خود را از چپ و کمونیسم ببرد و رسما بعنوان یک نیروی ناسیونالیست حرف بزند (مانند باند زحمتکشان)، یا اگر بخواهد کماکان بعنوان چپ و کمونیست ابراز وجود کند برای این چرخش، این حل شدن و دگردیسی، برای این کمونیسم زادیی در همه ابعاد آن به زمان و پروسه ای نیاز دارد (مانند کومله علیزاده). در نتیجه این حزب طی این چهارده سال ماهیتا تغییری نکرده است. پولاریزاسیون امروز در جامعه و در سطح احزاب سیاسی عاملی در تسریع دگردیسی این حزب و شکل گرفتن و یا پیدا کردن قالب مناسب برای خود بوده است. این حزب به نام کمونیسم و کارگر حرف میزند، از تاریخ و اعتبار پر افتخار و کمونیستی حزب دوره منصور حکمت سواستفاده میکند و اما در دنیای سیاست کنار ناسیونالیسم پروغرب ایران ایستاده است و کمترین بارقه های چپ، قبل از جدایی ما از این حزب را از خود تکانده و امروز تماما یک جریان ناسیونالیست، صرفا ضد اسلامی و پرو غرب است.
چهارده سال پیش دفاع ازهخا شروع این پروسه بود، اما پس از آن ما شاهد دفاع این حزب از جنبش سبز و سران آن، تغییر انقلاب سوسیالیستی به انقلاب انسانی، با اتکا به تئوری های من در آوردی و ضد مارکسیستی حمید تقوایی، دفاع از دخالت ارتجاعی دول غربی و اساسا امریکا در به خون کشیدن سوریه تحت عنوان مقابله با متحدین جمهوری اسلامی، دفاع از "ارتش آزاد سوریه" که داعش و جبهه النصر اعضا آن بودند، دفاع از دخالت ناتو در لیبی زیر پوشش "کمک به پیشرفت انقلاب"، اعلام آتش بس با اپوزیسیون بورژوایی راست پرو غرب مانند رضا پهلوی و تعرض به چپ و کمونیسمی که به جنگ این اپوزیسیون میرود، تحت عنوان "ضربه زدن به مبارزه علیه جمهوری اسلامی" و صدها نمونه دیگر نه خطاهای معرفتی یا تاکتیکی که حاکی از یک تغییر استراتژی عمیق و بنیادی در حککا و پیوستن کامل آن به کمپ اپوزیسیون راست پرو غرب و صرفا ضد اسلامی است. در سیاست ایران حککا امروز در حاشیه بستر اصلی جنبش ناسیونالیسم ایرانی پرو غرب قرار گرفته است.
حککا مانند هر نیروی بورژوایی و ناسیونالیست دیگر استراتژی خود را "سرنگونی جمهوری اسلامی" اعلام میکند. نتیجتا دنیا را از این زاویه نگاه میکند و رسما اعلام میکند هر نیرویی که علیه جمهوری اسلامی است متحد یا دوست این حزب است. این نیرو ناتو است یا کارگر هفت تپه برای این حزب فرقی نمیکند. شاخص و مولفه تعیین کننده در دفاع این حزب از"ارتش آزاد سوریه" در مقابل اسد، دفاع از دخالت امریکا در لیبی، سوریه، جنگ موصل، افغانستان و...، سکوت در مقابل جنایات عربستان در یمن، سکوت در مقابل جنایات اسرائیل در فلسطین، ضد روسیه و چین بودن و ارجاع به تئوریهای سه جهانی، آتش بس با اپوزیسیون بورژوایی پرو غرب و ... فقط و فقط تضعیف جمهوری اسلامی است. اینکه طبقه کارگر چه در ایران چه در فلسطین، سوریه، لیبی، روسیه، چین، امریکا و ... در این تقابل چه بلایی سرش می آید سر سوزنی در تعیین سیاست این حزب تاثیر ندارد.
همانطور که اشاره کردید از سال ۲۰۰۴، زمانی که با جدایی ما، خط حمید تقوایی که در دوره حکمت در حاشیه بود، بر این حزب غالب شد، ما نقد این حزب، سیاستهای آن، تحلیل دلایل موقعیت جدید این جریان و خط جدید حاکم بر آن، لحظات تعیین کننده این چرخش را در دستور داشته ایم و مبانی و تزهای اصلی این سند متکی به این تحلیلها، ارزیابیها، نقدها و ... است. اما با توجه به مولفه های امروز، با توجه به تعیین تکلیف نهایی این حزب با کمونیسم، باید موقعیت و جایگاه امروز این حزب را در جدال طبقاتی، رابطه امروز این حزب با طبقه کارگر و کمونیستها، رابطه این حزب با انقلاب کارگری را روشن و شفاف تر اعلام میکردیم.
حکمتیست: سند اشاره دارد که این حزب بر خلاف اپوزیسیون راست که ایرانی بودن را هویت خود گذاشته است، اما حککا سکولاریسم نیم بند و "ضد اسلام" بودن را به هویت و شاخص خود تبدیل کرده است. آیا این تناقض نیست؟
آذر مدرسی: به هیچ عنوان تناقضی در این مسئله نیست. من در رابطه با قرار گرفتن این حزب در جنبش اپوزیسیون راست پرو غرب توضیح دادم. قرار گرفتن در این جنبش الزاما به معنی ناسیونالیسم عظمت طلب بودن این حزب نیست. حککا با پرچم و هویت و شاخصهای خود، یعنی صرفا ضدیت با اسلام، عضو این بلوک شده است.
برای حزبی که زادگاه ناسیونالیستی ندارد، تاریخچه ای از تقابل با ناسیونالیسم ایرانی، بخصوص ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی دارد، حزبی که اعتبار مبارزه ای جدی علیه اسلام سیاسی را با خود یدک میکشد، تنها یک دریچه برای پیدا کردن هویت جدید خود دارد. آنهم اسلام است. تقلیل مبارزه علیه "اسلام سیاسی" به مبارزه با اسلام، تقلیل ضدیت کمونیستها با مذهب به ضدیت با اسلامیت جمهوری اسلامی و هر آنچه جمهوری اسلامی به نام "مسلمان" معرفی میکند، اتفاقی نیست. این تصویر از ضدیت با روبنای سیاسی حاکم در ایران، این تصویر از ضدیت با "اسلام سیاسی" دقیقا تعبیری است که دول غربی، نیروهای راستی چون سارکوزی، ماکرون و یا ترامپ به دنیا میدهند. کمپین علیه پناهجویان "مسلمان" به جرم برگزاری مراسم مذهبی در کمپها و به نام "دفاع از پناهجویان سکولار"، پروژه "اکس مسلم" انعکاس همین تصویر و همسویی با تصویر بورژوازی غربی است. دلیل استقبال نیروهای راست افراطی، محافظه کار و مذهبی (غیر اسلامی) از چنین کمپینها و پروژه هایی را باید در این همسویی و هم تصویری دید. تصویری که خصلت کاپیتالیستی جمهوری اسلامی، نیاز بورژوازی به جنبش اسلام سیاسی برای مقابله با چپگرایی و کمونیسم و... را زیر فرش میکند و به جای آن درست مانند بورژوازی غرب جنبش علیه "مسلمانها" را در دستور خود میگذارد.
جدلهای این حزب با ناسیونالیسم عظمت طلب ایران، البته قبل از اعلام آتش بس، جدال دو گرایش در یک جنبش، جدال دو نیرو در جبهه و قطب بورژوایی پرو غرب است.
حکمتیست: چه در سند و چه در توضیحات شما به اوضاع ویژه کنونی و تحولات در جامعه ایران و قطبی شدن فضای سیاسی جامعه و تاثیرات آن بر این حزب معین اشاره شده است. آیا این جریان وزنه ای جدی در سیاست ایران است که ارزیابی ویژه ای طلب میکند؟
آذر مدرسی: حککای امروز وزنه جدی در سیاست ایران و بخصوص در مبارزه طبقه کارگر نیست. اما کمونیسم کارگری هست! مدتها است چه جامعه و چه جمهوری اسلامی کمونیسم کارگری را نماینده چپ و کمونیسم در ایران می شناسند. اعتبار و اتوریته ای که ناشی از سیاستهای کمونیستی- کارگری این جنبش و قدرت این حزب قبل از درگذشت منصور حکمت میشود و حککا امروز کاملا با آن بیگانه است و اتفاقا در مقابل آن قرار گرفته است. امروز نه وزارت اطلاعات، نه صدا وسیما، نه دفتر ولی فقیه و نه کارگر سوسیالیست در فولاد، هفت تپه، نفت و ... جریاناتی مانند راه کارگر، حزب کمونیست ایران، فدایی و .... را نماینده کمونیسم نمیدانند. این واقعیت دفاع از این کمونیسم، ممانعت از دامن زدن به هر اغتشاشی در طبقه کارگر را صد برابر مهم میکند. بخصوص که حککا تلاش زیادی میکند از این اعتبار بیشترین استفاده تبلیغی را بکند. استفاده تبلیغی که تاثیرات مخربی هم در طبقه کارگر داشته است.
این حزب امروز نه فقط بدلیل سیاستهای ماکرو و راست خود، بلکه بدلیل سیاستهای غیر كارگری، سیاستهایی که به اتحاد درون این طبقه لطمه زده، بدلیل دامن زدن به فرقه گرایی، بدلیل فرصت طلبی و ... در میان فعالین کارگری حزب خوشنامی نیست و از آن دوری میشود. تلاش ما تعمیق این نقد، نشان دادن دلایل و پایه های سیاستهای راست، فرقه گرایانه، اپورتونیستی و ... این حزب به کارگران سوسیالیست و فعالین چپ و سوسیالیست در ایران است. تلاش ما نشان دادن فاصله اجتماعی، طبقاتی و جنبشی این حزب از کمونیسم، از طبقه کارگر و از رادیکالیسم کارگری است.
تلاش این جریان برای استفاده از اعتبار کمونیسم کارگری و منصور حکمت و دفاع از این کمونیسم، نقد سیاسی و نظری تئوری های ضد مارکسیستی رهبری این حزب، سیاستهای راست و ضد اجتماعی ناشی از این تئوری ها، نقد ظاهر چپ و منتسب کردن خود به کمونیسم کارگری و حکمت را نه بعنوان جدلی حزبی، که جدلی اجتماعی و سیاسی ضروری میکند.
حکمتیست: شما بارها گفته اید که این حزب جریانی اجتماعی نیست و بیشتر شبیه فرقه های مذهبی است. با این اوصاف این جریان در سیر تحولات آتی چرا باید بتواند "نقشی مخرب" ایجاد کند ؟ چگونه و با توسل به چه اهرم هایی این حزب میتواند چنین نقشی بازی كند؟
آذر مدرسی: فکر میکنم تحولات ایندوره در خاورمیانه و ایران نشان داده كه سیاست دخالت در تحولات از طریق نیروها و باندهای دست ساز، جنایتکار و باند سیاهی و ... امروز سیاست همه قدرتهای ارتجاعی است. اگر بیست سال پیش حمله نظامی امریکا و متحدینش خطری در مقابل انقلاب کارگری و حکومت کارگری بود، امروز دامن زدن به تفرقه ملی، ایجاد باندهای قومی و مذهبی، مسلح کردن نیروهای ارتجاعی موجود و ... مکانیزم دخالت دولتهای ارتجاعی و تقابل آنها با انقلاب کارگری و حکومت کارگری خواهد بود. این سیاست، شرایطی را فراهم کرده که برای ایفای نقش در تحولات سیاسی لازم نیست حتما نیرویی اجتماعی و یا با پایه اجتماعی وسیعی باشید. کافی است در بلوکبندی های جهانی یا منطقه ای در کنار یکی از این دولتها قرار بگیرید تا بتوانید نقشی ایفا کنید. رضا پهلوی و سلطنت طلبان هم در ایران نیروی جدیی نیستند اما یکی از آپشن های همیشه روی میز دول غربی برای تقابل با انقلاب کارگری در ایران هستند. ورژن سناریو سیاهی آن مجاهدین است که ابزار خون پاشیدن به انقلاب آتی است. بهر حال متاسفانه به یمن سیاست دولتهای غربی امروز هر نیروی حاشیه ای میتواند در تحولات آتی نفش مخرب خود را ایفا کند.
از این زاویه حککا میتواند مخاطراتی برای انقلاب کارگری و نیروهای کمونیست ایجاد کند. بعلاوه این حزب هنوز هم این سیاستها و افق و ارمان راست و ارتجاعی را به نام حزب کمونیست کارگری، به نام کمونیسم معاصر حکمت پیش میبرد و لطمه جدی به آن میزند. اعلام جنگ به دانشجویان چپ و کمونیست که علیه مجاهد و پهلوی شعار دادند، بعنوان "جهان سومی، عقب مانده و پرو حزب توده" و... هشدار دهنده است و ظرفیت این حزب در تقابل با کمونیستها به بهانه تقویت مبارزه علیه جمهوری اسلامی را نشان میدهد. ظرفیتی که قطعا اپوزیسیون راست و اتاق فکری دول غربی روی آن حساب باز میکنند. ظرافت مسئله در این است که حککا بعنوان یک نیروی چپ و کمونیست وارد این جدال میشود و اگر از امروز ماهیت و جایگاه این حزب را در سیاست در ایران و مخاطراتی که میتواند ایجاد کند را روشن نکنیم، میتواند عواقب جبران ناپذیری داشته باشد.