تجمع بازنشستگان در روز ١٧ اسفند توسط دستگاه سرکوب به خشونت کشیده شد. دهها هزار بازنشسته همراه با کارگران و حامیان آنها در شهرهای مختلف ایران از جمله تهران، تبریز، کرج، اراک، قزوین، اصفهان، مشهد، رشت، اهواز، کرمانشاه، سنندج، ایلام، شاهرود، شوش و... علیه فقر و محرومیت به خیابانها آمدند. آنها خواهان تامین دستمزد مناسب، حقوق و مزایای در شان انسان، آزادی بیان و حق تشکل و تجمع و... شدند. تجمعاتی که در بسیاری از شهرها با تهدید و خشونت پلیس و نیروهای نظامی روبرو شد.
در تهران، در مقابل وزارت کار، نیروهای مسلح، مزدوران لباس شخصی، گارد ضد شورش و... را به منطقه آوردند تا صدای بر حق کارگران و بازنشستگان را برای تامین نان و ابتدایی ترین حق خود در گلو خفه کنند. دست به ضرب و شتم معترضین زدند و تعدادی را از جمله اسماعیل گرامی (بازنشسته)، اسعد مفتاحی (کارگر فست فود) و کامیار فکور(خبرنگار) را روانه زندان کردند. هنوز هم کامیار فکور خبرنگار، کسی که ترانه "هفت هزار تپه" را تقدیم کارگران هفت تپه کرده است، در زندان است و از سرنوشت دقیق او خبری نیست. حمله، ضرب و شتم، دستگیری، زندان و ...جواب حاکمیت به کارگران و بازنشستگانی است که زندگی چند برابر زیر خطر فقر را قبول نمیکنند و علیه دزدی و چپاول مشتی انگل بورژوا از کسیه جامعه و از دسترنج خود معترضد. این در شرایطی است که وزارات کار، خانه کارگر، شورای اسلامی، مجلس و قوه قضائیه و دولتشان این روزها در کمال پرروی از حداقل دستمزد و دلسوزاندن برای کارگر روضه خوانی میکنند.
همزمان فشار به کارگران هفت تپه، تهدید و توطئه چینی علیه آنها ادامه دارد. اسد بیگی و عواملش نه تنها در هفت تپه، که در قلب دولت و قوه قضائیه و مجلس، در دادستانی شوش، دادگستری خوزستان و اداره اطلاعات هر روز داستانی دیگر و پرونده ای "جدید" را روی میز کارگران میگذارند. این بار نیز یوسف بهمنی، ابراهیم عباسی منجزی، حمید ممبینی، مسعود حیوری و حسین حمدانی را برای صدور حکم به دادسرای عمومی انقلاب شهرستان شوش احضار کرده اند. بعلاوه تلاش برای اخراج ابراهیم عباسی تحت عنوان پایان قرارداد را علم کرده اند و بقیه کارگران و رهبران آنها را نیز عملا تهدید میکنند و نان شبشان را گرو میگیرند. همزمان پرونده علیه وکیل کارگران هفت تپه، خانم زیلابی توسط یاران و نوکران اسد بیگی در خوزستان در دست تولید است.
داستان توطئه، شکنجه و پرونده سازی، قطع نان و تهدید به اخراج، آدم ربایی و فشار روحی و روانی، به بازنشستگان، به نمایندگان آنها، به فعالین کارگری، مدافعان کارگران، به زنان مبارز و حق طلب، به معلم و پرستار، به دانشجو و روزنامه نگار و ترانه سرا و هر کس که در جدال میان کارگر و بورژوا، بر سر نان و علیه دزدی و چپاول، کنار طبقه کارگر بایستند در جریان است. این قانون مملکت و حکومت بورژوا ها است.
اما حاکمیت خوب میداند، در این دوره بورژوازی، اسد بیگی ها و نمایندگانش، دولت و همه ارگانهایش روی امواج خروشانی شب و روز میکنند، که هر لحظه ممکن است طغیان کند. امواجی که چهار دهه است کم کم تلنبار شده است. امواج نفرت عمیقی که مهر جنایت و کشتارهای صدهزار نفره در زندان، آدم ربایی و قمه کشی در خیابان و محل کار، تهدید و بی حرمتی به نیروی کار جامعه به وسعت ایران، از تحمیل فقر مطلق به دهها میلیون کارگر، از راندن بخشی از فرزندان ما به عنوان کودکان کار در کام توحش نظام سرمایه، از روی آوری صدها هزار دختر و زن شرافتمند به فحشا برای تامین نان، تا زندگی فلاکتبار بازنشسته و معلم و اقشار پایین جامعه را بر خود دارد. این موج خروشان صدای اعتراض دهها میلیون انسان در اعماق جامعه ایران است که امروز به سطح آمده است.
سرکوب این دوره حاکمین، از ترس این موج است که سد شدنی نیست. امواج دریای خروشان استثمار شدگان که دیگر قبول نمیکنند، که دیگر تحمل نمیکنند و چیزی برای از دست دادن ندارند، در همه جا جاری است. صف این توده وسیع که هر روز کارخانه به کارخانه و محله به محله به هم بافته میشود، منافع مشترکش را در جنگ برای نان، برای نفس کشیدن، برای زنده ماندن، برای دفاع از کرامت و حرمت انسانی خود درک میکند و به هم وصل میشود را با سرکوب و زندان و پرونده سازی، نمیتوان جواب داد و نمیتوان سد کرد. صدای نفرت این صف، پیوند خوردن و یکی شدن این صف، عروج سخنگویان و رهبرانش و ترس از سازمانیابی و اتحاد این صف، بالا را هراسان کرده است. پرونده سازی برای فعالین و رهبران هفت تپه، تهدید فعالین کارگری در نفت، پیروشیمی، فولاد، معادن و...، آدم ربایی و تهدید وکیل و شاعر و نویسنده و خبرنگار این صف، معلم و پرستار و...، مقاومت ارتجاع حاکم برای زنده ماندن است. این صف میلیونی اسرای خود را آزاد خواهد کرد. این صف میتواند و باید دستگاه سرکوب حاکمین را فلج کند. این صف اسد بیگی ها، روحانی ها، خامنه ای ها، رئیسی ها، قالیبافها، علوی ها و همه سران مرتجع حاکمیت را دشمنان قسم خورده خود میداند و آنها را افسار خواهد کرد.
طبقه کارگر و صف محرومان جامعه از جمهوری اسلامی عبور کرده است. جنگ برای نان، جنگ برای زنده ماندن به وسعت ایران در جریان است. صف ما برای پیروزی در این جنگ آماده میشود، ما کمونیستها، فعالین و رهبران هوشیار طبقه کارگر، زنان و مردان آزادیخواه برای موفقیت در این جنگ دست همدیگر را میگیریم و خود را سازمان میدهیم. جنگ آخر است! این خندقی که بورژوازی ایران و حکومتش برای ما کنده است، جهنمی که برای ما ساخته اند، خندق مرگ حاکمیت است. این جایی است که حکومت و دستگاه سرکوبش را در آن دفن خواهیم کرد.
١١ مارس ٢٠٢١