جنبش زنان در ایران ۸ مارس دیگری را با آماده باش و لشکر کشی دولت علیه روز زن پشت سر گذاشت.
از روزهای قبل از ۸ مارس و ۱۷ اسفند نیروهای نظامی و امنیتی رژیم در کردستان آماده باش بودند و با حضور گسترده در سطح شهرها و حتی کوه های حاشیه شهر، خود را برای مقابله با حضور زنان و مردان ازادیخواه و برابری ظلب آماده کردند. این لشکر کشی بار دیگر نشان داد که جنبش برابری زن و مرد مثل دیگر جنبش های اجتماعی و جنبش کارگری برای جمهوری اسلامی مخاطره آمیز است. بعلاوه از آنجا که مسئله زن یک معضل جدی و پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است، اعتراضات وسیع به بیحقوقی زن در ایران حساسیت و هراس رژیم را از برگزاری مراسمها و تجمعات بزرگ و توده ای بخصوص در کردستان چند برابر کرده است. جعفر منتظری دادستان کل کشور گفته است: "بدحجابی خط قرمز جمهوری اسلامی است".
جمهوری اسلامی خط قرمزهای متعدد دارد! رهبری خط قرمز است. نظام خط قرمز است. مقدسات جمهوری اسلامی خط قرمز است. اعتصاب کارگر و اعتراض معلم خط قرمز است...
در این مملکت برای هر چیز ولو کوچک باید از روی جنازه این خط قرمزها گذشت. برای نان، برای آزادی بیان، برای شادی، برای حفظ حرمت انسانی، حتی برای لباس پوشیدن آزادانه، برای آتش روشن کردن و شادی و پایکوبی در چهار شنبه سوری، برای جشن سال نو و لباس زیبا پوشیدن و آرایش کردن و جشن و رقص و آواز خواندن باید جنگید و در این جنگ وجدال اجتماعی دختران و زنان با تلاش و پافشاری كم نظیری بر حجاب اسلامی غلبه کرده اند. بسیاری از قوانین شرعی و اسلامی در عمل از طرف زنان و دختران جوان زیر پا نهاده شده اند. پسران و دختران مرزهای مذهب و شریعت را در هم شکسته و رابطه آزاد و انسانی و زندگی مستقل زیر یک سقف را به عمل در آورده اند. روابط اجتماعی و انسانی زن و مرد و پسر و دختر، از بسیاری خط قرمزهای شریعت اسلامی و قانون خانواده آن گذشته است.
حضور زنان در اعتصابات کارگری، شرکت زنان کارگر و خانواده های کارگری در تظاهرات و اعتصاب شانه به شانه ی هم سرنوشتان خود به این مبارزات رنگ و بوی اجتماعی بسیار معنادارتری بخشیده است. ده ها و صدها مبارز زن در میان معلمان، پرستاران، بازنشستگان و در عرصه مبارزه با خشونت علیه زنان و قتل های ناموسی قدعلم کرده اند.
در روز جهانی زن امسال، کارگران، معلمان، کانون ها و نهادهای مختلف جامعه ایران آنطور که شایسته است از مبارزات خستگی ناپذیر زنان و دختران جوان علیه تبعیض جنسی در ۴ دهه اخیر حمایت و این مبارزات را ارج نهاده است. چرا که در ایران مساله زن و خصومت ارتجاع مذهبی با برابری زن و مرد، یکی از پایه های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را تشکیل داده و زنان به مصاف با آن برخاسته اند. ایدئولوژی کثیف مذهبی و ضد زن رژیم، در مقابل جنبش زنان برای برابری، شکست خورده است. این را بخشهایی از خود حاکمیت اعتراف می کنند. ما بارها از دولتمردان جمهوری اسلامی شنیده و می شنویم که می گویند: " ما در مقابل حق طلبی و برابری طلبی زنان و اعتراض علیه حجاب اجباری و تبعیض جنسی و تلاش برای اسیر و منفعل کردن نیمی از جامعه، شکست خورده ایم."
حضور موثر و مبارزات در همه عرصه های کارگری و اجتماعی و بویژه علیه قوانین اسارتبار ضد زن، به زنان بعنوان نیمی از انسان های جامعه شخصیت و موقعیتی بخشیده است که کارگران، معلمان و دیگر بخشهای اجتماعی در 8 مارس امسال در کنار زنان بایستند و این روز را روز خود بدانند. زندگی دو نسل زنان جامعه ما را كشمكشی اجتماعی و انسانی تشکیل داده است كه حاكی از افتخار و غرور و در همان حال هم سرشار از تراژدی انسانی است.
امروز همگان شاهدند که اسارت زن و رویای اسلامی ضد زن در ایران به سرعت رو به زوال و افول نهاده است. جمهوری اسلامی در 4 دهه حاکمیت ننگینش، هیچ روزی از تعرض زنان به تبعیض جنسی، حجاب اجباری و قوانین شریعت اسلامی ضد زن در امان نبوده است. سیاستهای ضد زن رژیم یکی پس از دیگری با شکست فجیع و ابروباخته ای روبرو شده اند. پوشش اجباری چادر و مقنعه و مانتوی سیاه، با لچک یک وجبی و مانتوی کوتاه و شلوار کوتاه جواب گرفت. روسری ها بر چوبه های دار قرار گرفتند. اسارت زن در جامعه با هجوم بیسابقه ی دختران جوان و تصرف دانشگاه ها روبرو شد. ممنوعیت رابطه پسر و دختر با برقراری رابطه ی دوستی برابر و همخانگی و ازدواج سفید جوانان دختر و پسر پاسخ داده شد.
در عرصه مبارزه طبقاتی هم زنان کارگر و خانواده های کارگری، در کنار اعتصابات همسرنوشتان خود ایستادند. زنان در اعتصابات معلمان نقش پیشروی داشته اند. زنان، اعتراضات و اعتصابات پرستاران را سازمان داده اند. در مراسم های روز کارگر و 8 مارس تمام قد ایستادند و آگاهگری کردند. در ایستگاه های مترو و داخل قطار به مناسبت 8 مارس به همسرنوشتانشان گل دادند و سرود خواندند. و بالاخره در زندان های رژیم پیامشان را به جامعه فرستادند.
سپیده قلیان از زندان پیام فرستاد که: "من ایستاده ام!" "دادگاه باید علنی باشد!"...
منیره عربشاهی یکی از فعالین زنان که بهمران دوستانش بخاطر اهدای گل به زنان در روز زن در متروی تهران بازداشت و زندانی شد، او هم از زندان پیامی را فرستاد که من فقط چند جمله اش را اینجا یادآوری می کنم. اوگفته : دغدغه های ذهنی ام باعث می شد تا احساس آب راکدی را داشته باشم گرفتار در گودالی تشکیل شده از گل و لجن های زن ستیزی که بوی تعفن خشونت، بهره کشی، بی عدالتی، تبعیض، تحقیر و فرودستی آن حتی مشام عرشیان را میآزرد."
"اهدای گل به بانوان مترو زندگی مرا زیر و رو کرد. همه انسان ها میتوانند از فردای خود آگاه باشند ولی نه با پیشگویی های شیادان فال بینی و رمالی. بلکه با قدمهایی که به سوی فردا برمیدارند با اندیشه ای که به زندگی جهت می دهند و با قلبی که به اندیشه و قدمهایشان باور دارند."
این سخنان زنی است که بر اساس رای شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، بهمراه مژگان کشاورز و دخترش یاسمن آریانی، به اتهام "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی"، "تبلیغ علیه نظام" و "تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا" مجموعا به ۵۵ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شده اند. و جواب او به احکام سنگین ناشی از ترس و وحشت حاکمان و به زنان و مردان ایران این است: "ترس کالایی است که می فروشند اگر نخری می پوسد. پس نخر!"
زنان درمقابل دشمنی هیستریک دستگاه های تبلیغاتی و کنترل و دخالت روزمره جمهوری اسلامی و بورژوازی پنهان شده در پشت مذهب، این حلقه محاصره را شکسته و با اراده و تصمیم و انتخاب خود، ضربات کاری ای به پیکر نظام ضد زن جمهوری اسلامی وارد آورده اند. زوزه های آیت الله ها و امام جمعه ها و دستگاه های قضایی و پلیسی و اجرایی حکومت را نگاه کنید که مدام دادشان نسبت به یاغیگری زنان بلند است. آخوند ها بر سر وسینه خود می کوبند که دین و ایمان شان بر اثر تعرض آزادیخواهانه زنان برباد رفته و از شریعت شان چیزی باقی نمانده است.
فراموش نکنیم ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی می رفت تا در اوایل قرن ٢١ ، به زندان سیاه و تاریک برای زنان و یک بربریت تمام عیار و آپارتاید جنسی آشکار تبدیل شود. اگر این اتفاق می افتاد ایران بسیار وحشی تر و ضد زن تر از طالبان در افغانستان و داعش در خاورمیانه بود. اگر چنین نشد، به دلیل مقاومت زنان و دختران جوان در مقابل تعرض مذهبی و اسلامی ضد زن جمهوری اسلامی است. تاریخ باید مدال افتخار دفاع از آزادی و برابری زن و مرد را بر سینه ی دو نسل از زنان و دختران جوان ایران بزند . زنان در خاورمیانه و همه کشورهای اسلام زده، باید از مقاومت تاریخی زنان ایران علیه ارتجاع اسلامی ضد زن در این دوره، بیاموزند.
اعتراضات و ایستادگی زنان در افغانستان در دفاع از برابری زن و مرد حقوق و حرمت انسان تحسین بر انگیز است. یکی از فعالین و رهبران این جنبش می گوید: "الگوی مبارزه ما زنان و دختران جوان در ایران است"!
اینکه این جنبش توانست ۸ مارس را که از دستاوردهای جنبش سوسیالیستی و کارگری است، بعنوان روز زن در جامعه تثبیت کند، نشانه ابراز وجود گرایش سوسیالیستی، رادیکال و چپ در جنبش دفاع از حقوق زن در ایران است.
زنان ازادیخواه و برابری طلب در کردستان علاوه بر فشار تبعیض و ستم قوانین دولتی بطور ویژه ای با ناسیونالیسم و فرهنگ ارتجاعی آن روبرو است. ناسیونالیسمی که هیچ قرابتی با حقوق زن و دفاع از آن ندارد. فرهنگ ناسیونالیسم کرد مملو از تحقیر زن است و اساسا فرهنگی مردسالار است. مردسالاری و ضدیت با برابری زن و مرد، خشونت علیه زنان، کشتن زن، ناموس پرستی و غیره اخلاقیات گندیده ی سنت ناسیونالیسم و قومگرایی است چه در کردستان چه خوزستان و بلوچستان و آذربایجان یا افغانستان و کردستان عراق.
در چنین شرایط و فشار مضاعف، جنبش برابری زن در کردستان سنت مبارزه اجتماعی گرانبهایی دارد. زمانی یک تشکل زنان به نام "جامعه حمایت زنان" تجمع چند صد نفری در بزرگ ترین سالن های شهر سنندج برگزار می کرد. در سخنرانی و بیانیه های زنان در 8 مارس، برابری کامل زن و مرد و نفرت از آپارتاید جنسی به پیشانی نظام و نوکرانش کوبیده می شد.
محافل زنان سوسیالیست در تهران، شمال ایران تا جنوب و کردستان بسیارند. سنت و الگوهای اجتماعی و سوسیالیستی می تواند بر نظام اسلامی و گرایش و سنت های بورژوایی و ناسیونالیستی و قومی هژمونی پیدا کند. نیروی خواهان رهایی زن از تبعیض جنسی در ایران بی سابقه است.
ویژگی مهم دیگر ۸ مارس امسال، شرایطی است که مساله نان و معیشت و گذران روزانه به امر حیاتی و مماتی جامعه تبدیل شده است. ما جامعه ای فلاکت زده داریم که گرسنگی جان هزاران و ده ها هزار کودک و انسان گرسنه را تهدید می کند. زنان بیکار، زنان سرپرست خانواده ها، زنان خانه دار بی اجر و مزد با سفره های خالی فرزندانشان بیشترین قربانی این اوضاع فلاکتبار هستند. فشار کمرشکن بر زنان قابل تصور نیست. امروز مبارزه برای رفع گرسنگی، برای دستمزد بیشتر برای همه مزدبگیران، برای بیمه بیکاری به همه بیکاران و برای تامین معیشت خانواده ها، به امری اول و آخر هر خانواده تنگدست و محرومی تبدیل شده است. و زنان در این شرایط بیشتر از همه رنج می برند و تحت فشار روحی و روانی کمر شکنی هستند. حاکمان پست و بی شرم خودشان می گویند ۶۰ درصد جامعه زیر خط فقر زندگی می کند. از این ۶۰ در صد حداقل ۳۰-۴۰ درصدش نه تنها زیر خط فقر بلکه در گرسنگی، بی دارویی، بی نانی و بی آبی زندگی می کند.
به این اعتبار مطالبات کارگری و جنبش های اجتماعی تحت تاثیر گرسنگی و عوارض آن قرار دارند و خواست تامین معیشت به اولویت اول همه ی محرومان تبدیل شده است.
حکام بورژوایی ایران، قید اقتصاد و اداره مملکت را زده اند. قید جواب دادن به ابتدایی ترین نیازهای مردم را زده اند. تمام قوایشان را بکار گرفته اند تا شبانه روز پاسبانی کنند که مردم چکار می کنند، چه می گویند، چه می خورند، چه می پوشند و مقاومت در برابر تعرض زنان برای لغو حجاب اسلامی یکی از اولویتهای جمهوری اسلامی است. با این وصف مدت زمان طولانی است که مساله حجاب اسلامی توسط زنان و دختران جوان بر سر چوبدستی ها و به تمسخر گرفته شده است. این آب ریخته قابل جمع آوری نیست. شیشه شکسته ی حجاب اسلامی قابل ترمیم نیست. تاریخ به عقب بر نمی گردد.
اشتباه است اگر در ایات و حدیث و فقه و شریعت سراغ بی حقوقی زن را گرفت. گویا تغییر بندی در شریعت می تواند موقعیت زن را در جامعه تغییر دهد. ایدئولوژی اسلام، زشت ترین و وقیحانه ترین ابزار توجیه کالا بودن زن در نظام سرمایه دارانه جمهوری اسلامی است. یک کالای جنسی برای به تصرف و مالکیت در آمدن ، زن به عنوان یک کارگر ارزان با مزد بسیار کم تر از مرد در کارخانه، در کار بی اجر و مزد خانگی، در مزارع چای و برنج، پشت داربست های قالی، قطعه کاری و کار کنتراتی در منازل برای بازار و غیره است. جنبش اجتماعی زن در ایران، جدالی برای رهایی از بردگی جنسی و جسمی و کالایی است. درست همانند جدال طبقاتی کارگران علیه سرمایه داران. بهر درجه زن به آگاهی و دانش و تحصیل و شغل و استقلال اقتصادی دست یافته است، این زنجیر بردگی سست و بی اعتبار و گسستنی شده است.
زمانی زن بعنوان انسان برابر در جامعه است، که به ریشه ی این نابرابری دست می برد. بدون برابری اقتصادی، ازادی زن کامل نیست. به همین دلیل است ازادی و برابری زن و مرد امر طبقه کارگر است. بدون رهایی طبقه کارگر، بدون برابری و سوسیالیسم، رهایی زن از بردگی جسمی و جنسی و کالایی ممکن نیست. بردگی زن با لغو بردگی مزدی بطور کامل پایان می یابد.
بخش آگاه زنان در ایران دست به ریشه برده اند. رهایی خود را در گرو رهایی کارگران و زحمتکشان و تنگ دستان و محرومان می دانند. زمانی که حجاب اجباری در اتش سوزانده شود، این نه صرفا ایدئولوژی مذهبی و ایات و احادیث و شرع است که می سوزد، این موقعیت صاحبان قدرت و ثروت است که در آتش خواهد سوخت.
نهایتا و در آخر میخواهم بگویم که، حق زن، حق جهانشمول انسان است. جنسیت و نژاد و مذهب و قومیت نمی شناسد. عامل زن ستیزی و نابرابری زن و مرد، "فرهنگ مردم" نیست. نظام و سیستمی است که از آن سود میبرد. رهایی کامل زن در گرو رهایی طبقه کارگر و برقراری سوسیالیسم است. برای کم درد و کم دردسر شدن پیروزی، زنان و جنبش شان به اتحاد رهبران سوسیالیست زنان، تشکل های توده ای زنان، نشریات و تبلیغات آگاه کننده و الگوهای مبارزه ی جمعی نیازمند است.
اگر برای یک روز، یک ساعت، زور و اسلحه و پلیس و زندان و اعدام را بر سرجامعه ما بردارند، برابری طلبی مثل آتشفشان ازعمق جامعه بیرون می زند.
روزی می رسد و در یکی از همین روزهای ۸ مارس زنان و مردان برابری طلب مملکت ما به دنیا اعلام کنند:
آپارتاید جنسی و همه قوانين تبعيضآميز جمهوری اسلامی لغو و برابری کامل زن و مرد به قانون بی برو برگرد جامعه تبدیل می شود!
۱۹ دیماه ۹۹- دهم مارس ۲۰۲۱