جنایت جمهوری اسلامی در سراوان و کشتار بیرحمانه و از قبل برنامه ریزی شده سوختبران، زحمتکشانی که تامین زندگی خود و خانوادهایشان به خرید و انتقال سوخت در مرز ایران و پاکستان مشغولند، و به قتل رساندن ده تن و زخمی کردن بیش از ۵۰ نفر از آنان برگ دیگری از جنایت سازمان یافته جمهوری اسلامی علیه مردم محروم است.

مردم محرومی که در این مملکت طاعون زده اسلامی برای زنده ماندن و سیر کردن شکم گرسنه کودکان خود به زباله گردی، کلیه فروشی، تن فروشی، کولبری یا سوختبری و ..... مشغولند، در این سرزمین معادن طلا و دریای نفت و... از تهران تا مریوان و از بلوچستان تا تبریز، از اهواز تا گیلان تعرض به سطح معیشت وسفره های مردم سیاست نهادینه نظام کاپیتالیستی حاکم است. فلاکت اقتصادی، فقر و گرسنگی در این جامعه بیداد می کند و زنده ماندن و فرار از مرگ دراثر گرسنگی به داده زندگی جامعه تبدیل شده است. اما تلاش برای زنده ماندن، برای بقاء، برای ذره ای آسایش و تکه ای نان نیز از تعرض وحشیانه نیروهای حافظ این نظم سیاه در امان نیست. روزی دستفروشان تهران و سنندج و ... مورد تعرض اوباش رژیم قرار میگیرند، روزی کولبران و سوختبران در مرزها مورد تعرض و هدف گوله های نیروهای سپاه قرار میگیرند و روزی کارگر معترض به این توحش و فقر سازمان یافته، حکم شلاق و زندان میگیرند.   

کشتار اخیر سوختبران در مرز پاکستان به حق اعتراض وسیع و گسترده مردم محروم در بلوچستان را به دنبال داشت. حمله به پاسگاه های نیروهای انتظامی، به آتش کشیدن خودروهای آنان، لگد مال کردن پرچم جمهوری اسلامی، اشغال فرمانداری سراوان، و ... جمهوری اسلامی را وادارکرد ارتباطات این منطقه را با سایر نقاط ایران قطع کند و به نوعی این منطقه را به محاصره در آورد. آتش خشم مردم محروم بلوچستان جمهوری اسلامی را به هراس انداخت و شهرهای مختلف بلوچستان چهره شهرهای اشغالی دوره جنگ با حضور تانک و نیروهای نظامی به خود گرفت و همزمان ارتباطات اینترنتی و تلفنی کلا در این منطقه قطع شد. مسئولین و سران جمهوری اسلامی یکی بعد از دیگری برای توجیه این توحش و تخفیف ابعاد دهشتناک جنایت خود، به حرف آمدند. تعدادی از امام جمعه های شهرهای کردستان فریاد وا مصیبتا سر دادند و به بهانه لگد مال شدن پرچم جمهوری اسلامی، نه فقط این اعتراضات را محکوم کردند، بلکه خواهان مجازات مردم معترض شدند! کشتار سوختبران و قتل عام مردم معترض خم به ابروی این مفتخوران نیاورد اما به زیر کشیدن پرچم الله خون شان را به جوش آورد و به نمایندگی از طرف "اهل تسنن" در کردستان خواهان مجازات مردم معترض و خانواده قربانیان شدند. اینها هم به نوعی خواستند تصویری مذهبی از اعتراضات مرد در  بلوچستان به دست بدهند.

اما این همه تصویر نیست. کشتار سوختبران در بلوچستان، نیروهای قومی و ناسیونالیست را به یاد همبستگی "ملل" و "اقوام" انداخت. تلاش کردند قربانی شدن ده نفر زحمتکش و اعتراض مردم در سراوان به فقر و فلاکت و کشتار خود، را زیر هیاهوی "ستم بر خلق بلوچ" خفه کنند. با تبلیغات میدیایی خود  جدال بر سر نان و رفاه را به جدال قومی و منافع مشترک "خلق بلوچ"و "کورد" و "تورک" تقلیل دهند و همه نیروهای ناسیونالیست و قومی را به دفاع از "خلق بلوچ" دعوت کردند.  

نامه "اعلام حمایت جمعی از فعالین سیاسی و مدنی کورد از خلق آزادیخواه بلوچ" نمونه برجسته این تلاش از طرف ناسیونالیستهای کرد بود که این اعتراضات را با اسم رمز اعتراض "خلق آزادیخواه بلوچ" و دفاع منوط و جهت دار"فعالین سیاسی و مدنی کورد" از آنرا با مسئله قومیت رنگ بزنند. "فعالین سیاسی و مدنی" که در مقابل حمله به دستفروشان تهران و شیراز و اصفهان و ... به جرم "فارس" بودن آنها خفه خون گرفته اما قربانی شدن ده زحمکتش در بلوچستان را دستمایه باد زدن احساسات قومی میکنند.

چپ ملی و خلقی هم برای عقب نماندن از قافله با تقلید از نیروهای قومی هویت طبقاتی مردم زحمتکش بلوچستان را زیر شعار پر طمطراق و پرچم "بلوچستان تنها نیست"، "دفاع از مبارزات مردم بلوچ" به میدان آمد و به سیاق ناسیونالیسم کرد که کارگر و اقشار محروم در بلوچستان را در "خلق آزادیخواه بلوچ" هضم کردند، اعتراض کارگر و اقشار محروم مردم در بلوچستان را در "مبارزات مردم بلوچ" حل کردند. این "چپ" شناسنامه سوختبر و کولبر قربانی توحش رژیم، شناسنامه کارگر، زن، جوان معترض، برابری طلب و آزادیخواه را چک میکنند و بعد مهر قومی به آن میزنند. چپی که از سر بدهکاری تاریخی خود به "ملل تحت ستم" و اثبات دوستی خود به انواع نیروهای مرتجع ناسیونالیست، هویت قومی را به جای هویت طبقاتی قرار میدهد.

این "چپ" باید سری به هفت تپه بزند و از کارگران هفت تپه بیاموزند که کارگر، کارگر است نه کارگر عرب و فارس و ترک و کرد! بیاموزند که چگونه تلاش در دامن زدن به تفرقه قومی در میان کارگران و همزمان بردن کارگران زیر پرچم نیروهای قومی "نماینده خلق عرب" را هوشیارانه خنثی کردند. این چپ را باید فرستاد و اعتراضات مردم پاکستان را  با شعار "نان کار امنیت" و "نان به قیمت جان" را در دفاع از سوختبران نشانش داد تا یاد بگیرند مسئله اصلی نان و معیشت و امنیت است نه مسئله قومی بلوچ. به طور واقعی "چپ خلقی" و " چپ ملی" به دلیل ویژگی و سنت سیاسی و غیر کارگریشان هرچه  نبض و عروج و افولش با نبض تحرکات قومی هماهنگ است، به همان اندازه و بسیار بیشتر با مبارزه کارگر و اعتراضات معیشتی و رفاهی بی ربط است.

باید در مقابل قومی و مذهبی کردن اعتراضات رادیکال اجتماعی که بر متن مشکلات اقتصادی و معیشتی صورت می گیرد، ایستاد. کمونیستها و طبقه کارگر ایران یکی از وظایف مهمشان در بطن تحولات موجود در جامعه متلاطم ایران، خنثی کردن نقش مخرب جریانات قومی و مذهبی باید باشد. رنگ قومی و مذهبی زدن به اعتراضات برحق و رادیکال جامعه، نتیجه ایی جز ایجاد شکاف و تفرقه در میان طیفهای اجتماعی دخیل در مبارزه و جدال با حاکمیت نخواهد داشت. شخص و یا هر جریانی که اعتراض به کشتار سوختبران در سراوان را و اعتراض بر علیه کشتار کولبران در کردستان و اعتراض بر علیه تعرض به دستفروشان و بازنشسته ها را در تهران و سنندج و ... به عنوان مبارزه قوم و خلق بلوچ یا اعتراض قوم کرد یا فارس و ترک جا بزند قطعا نتیجه سیاسی اش در سطح اجتماعی چیزی جز ایجاد شکاف در میان آدمهای منتسب به اقوام و مذاهب مختلف نخواهد داشت. چنین اتخاذ سیاستی به غایت ارتجاعی است و کمونیستهای جامعه قطعا در برابرش سد خواهند بست و با ایجاد اتحاد و صفی طبقاتی جامعه را از قومی و مذهبی کردن مصون خواهند کرد.

در جدال طبقاتی در ایران آنچه که عیان است، جامعه حول مسئله معیشت و اقتصاد پولاریزه شده است. خواست و مطالبه ایی که عموما طبقه کارگر و طیفهای محروم جامعه در راس آن قرار دارند. به طول حاکمیت بورژوا اسلامی ایران طبقه کارگر در جدالی هر روزه برای خواست زندگی بهتر و تلاش برای بهبود شرایط زندگیش بوده است. سال ۹۶ و ۹۸ این طبقه در راس اعتراض عمومی تر به پهنای کل جامعه ایران قرار گرفت و به مثابه تنها نیروی تاثیر گذار با وجود رهبران سرشناس و قابل اتکا تبدیل شد. طبقه کارگر ایران در فولاد خوزستان، در هفت تپه، در پتروشیمی ها، در شرکت واحد و اتوبوسرانیها، در شهرهای مختلف ایران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور، جامعه را حول خواست و مطالبات اقتصادی و معیشتی قطبی کردند. در بطن جامعه پولاریزه شده ایران و بر متن بحران عمیق رژیم و زمینگیر شدنش در برابر جامعه معترض و به میدان آمده ایران، طیفهای وسیعی از جمله دستفروشان، بازنشستگان، کارگران بیکار، سوختبران و کولبران با قدرت در این مبارزه همراه شدند. در تمام این مبارزات و در بطن این مبارزه وسیع اجتماعی با قاطعیت می توان گفت که هیچکدام از اعتراضات حول مسائل قومی و یا مذهبی شکل نگرفت و همین ویژگی باعث همه گیر شدن خواستهای مشترک و اساسی در جامعه شده است.

هر تلاشی در قومی و مذهبی کردن اعتراضات و مبارزات جاری، تلاش برای ایجاد شکاف و ایجاد تفرقه معنی خواهد داد. رهبران کمونیست و کمونیستهای حکمتیست قطعا در مقابل چنین تلاشی قرار خواهند گرفت و در برابرش ایجاد سد محکمی خواهند کرد.

۴ مارس ۲۰۲۱