انتخاب جو بایدن و وعده بازگشت او به برجام، باردیگر آب در خوابگه مورچگان "پرو ترامپ" در اپوزیسیون ایران ریخت! طبق معمول کارزار عریضه نویسی از طرف طیفی موسوم به "دمکراسی خواهان"، "مدافعین حقوق بشر"، "میهن پرستان" و "فعالین مدنی" به راه افتاد. "کارزاری" برای ادامه سیاستهای "فشار حداکثری" و حمایت از "گذار خشونت پرهیز"! کارزاری به نام "ضدیت با حکومت آخوندی و فاسد"!
طیفی که بخش اعظم آن هرگز علاقه ای به ایجاد حزب و سازمان و انجمن و نهادی که بتوان برمبنای سیاست ها و تصمیمات و موضع گیری ها و پلاتفرم های روشن آنها، حرکات تاریخی آن ها را مورد قضاوت و بررسی قرار دهد، را نداشته و ندارند. طیفی که هر از چند گاهی و بنا به اقتضای زمان حول "کارزاری" که میتواند به چیزی غیر از نام خود، تفسیر و تعبیر شود و عمل کند و بکار گرفته شود، جمع میشوند.
آخرین و شاید مهمترین شمشیرزن این کارزار آقای رضا پهلوی "رهبر معنوی" این طیف است. "شخصیت سیاسی" که در دل فعالیت "شبانه روزی" و "فشرده" ایشان هنوز کسی مطلقا از ایشان حرف و صحبت صریحی در مورد حکومت مورد نظرشان، برای فردای ایران پس از جمهوری اسلامی، از نظر اقتصادی و سیاسی نشنیده است! ایشان بلافاصله پس از اعلام پیروزی بایدن، علاوه بر نوشتن عریضه، یک سلسله مصاحبه های "هشدار دهنده" علیه بازگشت به برجام و ضرورت ادامه سیاست "فشار حداکثری" ترامپ، داشت تا برای طیف متحدش در دوره ترامپ، همچنان نقش رهبری خود را در دنیای سیاست پسا ترامپ هم ایفا کند. فاز بعدی تامین رهبری بر این طیف، همراهی با بخش "خوش خیم" و "معتبرتر" و "داخل کشوری" تر این طیف است. کسانی که حول "نامه ۳۸ فعال مدنی به بایدن" ابراز وجود کرده اند! نامه ای با تقاضای ادامه سیاست فشار حداکثری ترامپ و دفاع از جنبش "خشونت پرهیز" و "دمکراسی خواه" و عدم بازگشت به برجام!
رضا پهلوی هم چون ۳۸ نفر امضا کننده نامه به بایدن خواهان حمایت بایدن از"جنبش دمکراسی خواهی و حقوق بشری" و" خشونت پرهیز"، جنبشی که فقط در ادبیات و تبلیغات و باندبازی های دیپلماتیک این طیف موجود است، و ادامه فشارهای حداکثری سیاسی، دیپلماتیک و مالی بر رژیم و تبدیل آن به "حمایت حداکثری از جنبش دمکراتیک مردم" شده است.
چه کسی نمی داند که این تحرک هم، علیرغم بسته بندی شیک آن، در اصل علیه جنبشی آزادیخواهانه و مردمی است که برای معیشت و آزادی، برای رفاه همگانی و برابری، بورژوازی ایران را زیر فشار خود له کرده است. جنبشی از اعماق جامعه که گسترش روزانه آن و بویژه اعتبار و نفوذ سوسیالیستها و کمونیستها در آن، علاوه بر "اسلامی های" در حاکمیت، "میهن پرستان دمکراسی خواه" برون حکومتی را هم، دستپاچه کرده است. هر دو در مقابله با این جنبش یک هدف را تعقییب میکند: حراست از نظم کاپیتالیستی و ضد انسانی حاکم و مقابله با خطر قدرتگیری طبقه کارگر و کمونیستها!
نه آقای پهلوی و نه "دمکراسی خواهان" و"حقوق بشری" های ما که دائما سنگ فقر و فلاکت و بی دارویی و ... مردم را به سینه میزنند و گاهگاهی مردم را به اعتراض"غیر خشونت آمیز" و"مدنی" علیه آن فرا میخوانند، از تاثیرات "سیاست موثر فشار حداکثری" و تحریمهای پی در پی ترامپ بر گسترش دامنه گرانی و تورم و بر گسترش بن بست اقتصادی جمهوری اسلامی که بلافاصله به تحمیل فقر و فلاکت بیشتر به میلیونها نفر در ایران تبدیل میشود، نمیگویند!
هیچیک از تاثیرات این "سیاست موفق اما ناکافی" بر باز کردن دست جمهوری اسلامی در توجیه تورم و گرانی و در تحمیل فقر به طبقه کارگر، به بازنشستگان، پرستاران، معلمان و .... و در خریدن فرصت بیشتر برای مقابله با تحرک عظیم اعتراضی مردم علیه گرانی و فقر و برای معیشت، قلمفرسایی نمیکنند. "دمکراسی خواهان" وطنی پشت "موثر بودن این فشار بر رژیم" مخفی میشوند تا بتوانند تاثیرات عمیقتر، اساسی تر و بنیادی تر آن بر زندگی اکثریت "هم میهنان" خود را، قلم بگیرند! اما این فقط ظاهر مسئله است. فشارهای حداکثری، یا به زبان آدمیزاد ادامه و گسترش تحریمهای اقتصادی، دقیقا بدلیل تحمیل این فقر و فلاکت است، که مورد حمایت اینها است! هر دو شاخه این "میهن پرستان"، در صف آقای پهلوی و در کمپ "آیت الله" خامنه ای، بر پایه گسترش هرچه بیشتر فقر و فلاکت و به استیصال کشاندن هشتاد میلیون مردم ایران، استوار اند. یکی با شعار "مرگ بر آمریکا" و دیگری با شعار "زنده باد آمریکا"!
قرار است فشار حداکثری و قدرت امریکا در کمک به تشدید فقر و فلاکت و تبدیل زندگی به جهنم، مردم را به استیصال و رضایت دادن به هر جهنم و لجنی منجمله بازگشت به گذشته بکشاند! قرار است مردم از فرط نداری و فقر به "هر حکومتی" رضایت دهند! "هرحکومت" بعدی بهتر از حکومت امروز است، نسخه جعلی "هر حکومتی" بهتر از شاه است. مردم ایران محصول این فریبکاری را چهل سال تجربه کرده اند! زیر پوشش پر زرق و برق "کارآمدی فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی"، زیر لفاظی"حمایت از جنبش دمکراسی خواه و خشونت پرهیز" این واقعیتهای سیاه و ضد انسانی، این دفاع از تحمیل فقر، این طرفداری آتشین از تحمیل استیصال و رضایت به هر کثافتی خوابیده است!
زمانیکه آقای پهلوی و لشکر ارتجاعی و گذشته پرست "دمکراسی خواهان حقوق بشری"، در سوگ عدم انتخاب ترامپ نشسته بودند و با دوندگی در دالانهای مجلس سنا و کنگره امریکا مشغول لابیسم و جمع آوری امضا علیه برجام و ادامه سیاست تحمیل فقر به مردم در ایران بودند، کارگران هفت تپه، فولاد، هپکو، پتروشیمی ها و .... علیه فقر و بیکاری و برای رفاه و معیشت در جدال بودند. همان روزها بازنشستگان شهرهای ایران را، با شعار "دیگر فقر را قبول نمیکنیم" به اشغال خود در آورده بودند. اعتراضاتی که همه عاملین تحمیل این فقر و فلاکت را از سران حاکمیت در ایران تا سران دول غربی و در راس آن "پرزیدنت ترامپ" و هوادارانش در اپوزیسیون را هدف تعرض و نفرت خود قرار داده اند.
آقای پهلوی و لشکر"حقوق بشری" ها بازگشت به برجام را بعنوان "سازش" هئیت حاکمه آمریکا با جمهوری اسلامی محکوم میکنند اما در واقع به امکان از دست رفتن مطلوبیت خود نزد هیئت حاکمه امریکا، معترض اند. بازگشت به برجام از نظر اینها یعنی "ارجحیت" بورژوازی حاکم به بورژوازی در اپوزیسیون و از دستور خارج شدن "رژیم چینج" و دخالت فعال امریکا در دست بدست شدن قدرت از بالا! یعنی کور شدن افق "به جایی رسیدن" شان برای ادامه نظام، ادامه همین فقر و بیکاری و بی حقوقی اکثریت ۶۰ میلیون نفری که زیر خط فقر زندگی میکنند! برای طبقه کارگر ایران و میلیونها مردمی که زیر خط فقر زندگی میکنند، خواست تامین معیشت و رفاه "با برجام یا بی برجام" جدال همین امروز است.
"به جایی رسیدن" برای طبقه کارگر و اکثریت محرومی که به این طبقه چشم امید دوخته است نه در گرو برجام یا "فشار حداکثری"، که در گرو گسترش جنبشی است که از سال ۹۶ شروع شده است. تلاشی که امروز از کارگران هفت تپه و نفت و فولاد تا بازنشستگان و معلمان و پرستاران و .... در جریان است. طیف آقای پهلوی، از نظر خصلت جنبش شان و طبقه شان، نه میخواهد و نه میتواند بر این صف و این جدال، لیدری کند و آن را رهبری کند! دست بدامان ترامپ و بایدن شدن برای حمایت پیشگیرانه علیه این جنبش ناشی از این ناتوانی و بیگانگی است.
اگر طبقه کارگر و لشکر میلیونی آن به چندرغاز بهبود اقتصادی و سیاسی رضایت میدادند، کماکان به اصلاح طلبان حکومتی، یاران امروز رضا پهلوی، دخیل می بستند و شعار "اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا" را سر نمیدادند.
اگر مردم آزادیخواه در ایران خواهان دخالت قدرتهای جهانی برای خلاصی از جمهوری اسلامی بودند، مانند آقای پهلوی خواهان حمله نظامی امریکا به ایران "در شرایط اضطراری" میشدند، اگر طبقه کارگر در ایران خواهان رفراندم و تغییر حکومت بورژوازیی از مععم به مکلا بود، سالها پیش به فراخوان رفراندم انتخابات آزاد شما جواب مثبت میدادند. این جنبش در دیماه ۹۶، در آبانماه ۹۸، در اعتراضات کارگری، در تجمعات بازنشستگان، در اعتراضات دانشجویی و .... به روشنی و صراحت به همه این "راه حل" ها نه گفته است.
هراس "دمکراسی خواهان" ما، که تاریخا و سنتا مستبد ترین و خشونت آمیز ترین راهها را دنبال میکنند، از رشد همین جنبش است! نگران رشد و عروج جنبش عظیم ابراز قدرت و اعتراضی هستند که در بطن و اعماق جامعه غلیان دارد! نگران اند که این قدرت در خلاء دخالت امریکا، پیشروی کند و کار جمهوری اسلامی را در راستای منافع مردم ایران، یکسره کند!
هراس مشترک نویسندگان نامه و آقای پهلوی از جنبش رادیکال طبقه کارگر و محرومان جامعه است که نه فقط علیه "حکومت آخوندی"، که علیه بنیادهای اقتصادی، اجتماعی نظم موجود است. جنبشی که نبض آن نه با انتخاب بایدن و شکست ترامپ، نه با برجام یا فشارهای حداکثری، نه با عریضه های "وطن پرستان دمکراسی خواه" و لابیسم آنها، که با نزدیک شدن و پیشروی شان در نزدیک کردن افق سرنگونی سیستم حاکم بدست خود و دستیابی شان به قدرت است. هراس از این جنبش البته نقطه اشتراک شاهزاده و بیت امام هم هست!
۱۸ فوریه ۲۰۲۱