به عنوان مقدمه؛ یک تصویر ساده از آنچه در جریان است؛
به دنبال یک دور تشدید اختلافات درونی بین رهبری کومه له و حزب کمونیست در ماههای گذشته، ظاهرا اخیرا روزنه ای برای برون رفت پدیدار شده است. این نتیجه که تا این لحظه در دیالوگ "پرهیز از انشعاب" و شرط و شروط برگزاری کنگره، خود را نشان میدهد، محصول روشن شدن اختلافات سیاسی فی مابین نیست. اصلا مسئله چنین نیست که جامعه بیرون از اینها شاهد مباحثات روشن و شفافی در مورد تفاوت های سیاسی اینها باشد و بر مبنای آن مواضع و خط و خطوط را بشود در مقابل هم مقایسه کرد. یک علت قضیه این است که هیچکدام از دو طرف اهل بحث باز ، شفاف و سیاسی با هم نیست. مسئله ویژه اینها هم نیست. چه کسی یک بحث سیاسی روشن و علنی و شفاف سیاسی بین جناح های یک حزب ناسیونالیست کرد دیده است؟ چه کسی تفاوت های سیاسی بین دو حزب دمکرات کردستان را از خود آنها شنیده است؟ چه کسی تعریف فاصله سیاسی بین دو شاخه سازمان زحمتکشان مهتدی و عمر ایلخانیزاده را از آنها شنیده است؟ سنت دسته جمعی اینها پیشبرد بحث ها در محافل و جمع های خودمانی است و آنچه بعدا جامعه از آن باخبر میشود سنگربندی و توطئه های ملون علیه همدیگر است.
در اختلافات سیاسی بین دو جناح این کومه له و حزب کمونیست هم، بعد از اصرار طولانی جناح ابراهیم علیزاده و بی حرفی جناح مقابل، بخشی از متحدین هیات اجرایی حزب کمونیست راه خود را کج و به ابراهیم علیزاده پیوستند. هواداران هیات اجرایی مدتها بود منتظر بحث حساب رهبران شان و نظرات اثباتی شان بودند و پاسخی نگرفتنند و سرخورده از بی جوابی، راه خود را بسوی کمیته مرکزی کومه له کج کردند. نتیجه عملی این اتفاق تغییری در تناسب قوا به نفع جناح کمیته مرکزی کومه له شد. به دنبال، ابراهیم علیزاده لیستی از اکثریت تشکیلات روی میز هیات اجرایی گذاشت و خواهان سپردن تصمیم به کنگره شد. امروز توپ در زمین کمیته اجرایی حزب کمونیست است و جناح علیزاده با اعتماد به نفس منتظر کنگره و تثبیت موفقیت هایش در آن مجمع است.
صلاح مازوجی رئیس کمیته اجرایی حزب کمونیست، هم ضمن پذیرش موقعیت اقلیت، ظاهرا برای کمک به تامین وحدت تشکیلاتی، و در اساس به دلیل بی جوابی سیاسی، طرح تقسیم ارگانهای رهبری بین طرفین به نسبت شمار رای، پیشنهاد داده است. این یعنی به جای بحث شفاف سیاسی و فرموله شده برای تصویب در ارگان کنگره، بحث ها به چانه زنی در مورد سهم هرکدام در رهبری ارگانهای بعد از کنگره است.
هدف این یادداشت نگاهی به فاکتورهای دخیل در نتیجه حاصل از چند ماه کشمکش سیاسی بین طرفین دو بلوک تشکیلاتی است.
علت ناکامی این چپ در دل کشمکش های درونی چیست؟
علت اول در بی نتیجه ماندن تقلاهای چپ این تشکیلات برای زدن مهر متفاوتی بر تحولات بعدی کومه له به نفع چپگرایی سوسیالیستی، ناتوانی سیاسی برای در پیش گرفتن یک افق سیاسی متفاوت از جناح راست خویش است.
این چپ، تمام دوران سی ساله گذشته را همراه این راست طی کرده و در جارو کردن تمام آثار رادیکالیسم کارگری از این تشکیلات، همراه راست بوده است. شروع این دگردیسی در فضای فروریزی دیوار برلین و بی جوابی کمونیسم سنتی به شرایط وقت بود. عروج ناسیونالیسم کرد در منطقه و یارگیری های متعاقب این کومه له از میان آن ناسیونالیسم، هموارگر پروسه سریع تر تحولات درونی این تشکیلات بود. ورود دسته جمعی این سازمان به جنبش ناسیونالیستی، ابتدا خزیده و بعدا بطور رسمی و علنی، آخرین میخ ها بر تابوت کومه له کمونیستی بود. تعیین مسئله ملی به عنوان اولویت رسمی رهبری این تشکیلات، با تایید دسته جمعی، افتخار دسته جمعی حضور در جنبش ناسیونالیستی و اشغال صندلی چپ در این جنبش ارتجاعی، تولید تئوری برای تقدیم انقلابیگری به ناسیونالیسم کرد، به هدف توجیه حضور در جنبش ناسیونالیستی، تقدیم عنوان "انقلاب روژاوا" به حاکمیت جریان پ ک ک بر مناطقی از کردستان سوریه، افتخار مشترک برای حضور در کمپ ارتجاع کنگره ملی کرد، همه و همه مسیری است که این چپ با این راست پیموده است. اگر در تمام پروسه چند سال اختلاف نظر در این رهبری، یک سنگربندی با افق متفاوت غایب بوده است، ناشی از همین اشتراک در سنت و افق و خط و مشی و اشتراک گام به گام در هر قدم بسوی لجنزار ناسیونالیستی بوده است. از این زاویه، ابراهیم علیزاده صد بار حق دارد که میگوید منتقدین از ارائه یک سند متفاوت سیاسی در قطع یک آچهار عاجزاند.
البته که کمیته اجرایی انتقاداتی دارد. البته که سر موضوعاتی، اینجا و آنجا بشیوه دیگری فکر میکند. با اینهمه، بر سر هیچ موضوعی قادر به ارائه یک سند و یک سیاست متفاوت برای تصویب در کنگره شان نیست. برای هیچ جهت و مسئله ای دارای بدیل روشن و قابل استناد نیست. برای کمونیستی که در موضوعات مهمه آلترناتیوهای سیاسی و معتبر دم دست دارد، به جای راه حل تشکیلاتی، بدیل های متفاوت خویش را ارائه میدهد، برایش تبلیغ و به مبارزه نظری علنی و شفاف و باز دست میزند و حول آن نیرو گرد می آورد. ناظر بیرونی میداند که صف پشت ابراهیم علیزاده متحد و منسجم و یک خط است. در مقابل، بنی بشری پشت صف کمیته اجرایی حزب کمونیست، سیستم فکری منسجم و قانع کننده ای در مقابل طرف مقابل ندارد. هرکدام هزار و یک نمونه از خطای تشکیلاتی تحویل مخاطب خود میدهند، ولی در توضیح تغییراتی که می خواهند رخ دهد، کسی شاهد نظرات مشروح و قابل استناد به عنوان یک سند برای یک ارگان حزبی نیست. همین مشاهده ساده به هر کسی ثابت میکند که طرف کمیته اجرایی به جز دست و پا زدن های پراکنده، ماتریال قانع کننده برای قانع کردن هوادار ناروشن خود هم ندارد. به همین دلیل از طیف کادرهای قدیمی خود، کسی جز لایک فیس بوکی، دو بحث قانع کننده از اینها تحویل نمی گیرد. یک دلیل از دست دادن نیرو به نفع طرف، همین تفاوت سطحی و غیرقابل تفکیک با جناح رهبری کومه له است. دارد فراموش میکنم بگویم که از میان لشکری کادر قدیمی این حزب، همین ابراهیم علیزاده ساعت ها تاریخ حزب کمونیست ایران را تحریف و جلو چشم اینها مشتی دروغ تحویل تاریخ داد، اما یک نفر از اینها پیدا نشد در مقابل اینهمه تحریف و کذب محض، حتی یک جمله معترضه تحویل دنیای بیرون خود دهد. از اینها انتظار مقاومت و استدلال برای دفاع از مثقالی چپ گرایی انقلابی، عبث ترین توقع از است. در کنار این همه لکنت زبان در مقابل ناسیونالیست های رفیق شان، زبان بسته ترین های اینها وقتی علیه ما کمونیست ها زبان باز میکنند، بلبل زمانه اند!
کافی بود فقط یک سیاست کمونیستی قد علم میکرد، کافی بود یک کمونیستی قدعلم میکرد و تمام اسناد برادری با ناسیونالیست ها را آتش میزد و فرمان تحکیم موقعیت کومه له در رهبری ارتجاع جنبش ملی را در آشغالدانی میریخت. در چنین حالتی، امروز تمام کمونیست ها و سوسیالیست های شرافتند این کشور را با خود داشت و تمام اسکلت کادی کمونیست در سنندج را پشت خود به خط میکرد. این اتفاق نمی توانست بیفتد.
تشکیلات شهرها چرا تا این لحظه حرف روشنی نداشته است؟
یک علت دیگر در غیبت یک سنگربندی سیاسی متفاوت در این تشکیلات، پرهیز تاریخی رهبری کومه له، حتی در دوران حضور منصور حکمت در رهبری حزب کمونیست، پرهیز رهبری کومه له از به رسمیت شناختن تشکیلات شهر به عنوان صاحب اصلی کومه له بود. تاکید آن زمان حکمت بر تحویل نقش اصلی به تشکیلات شهر، در چهارچوب سیاست سازماندهی کمونیستی، و دادن نقش جانبی به اردوگاه نظامی و تشکیلات خارج کشور، در خدمت رسمیت دادن به شهر در مقابل اردوگاه و خارج کشور بود. از این زاویه، منصور حکمت می گفت کارگر کمونیست در حالی عاشق یکطرفه کومه له است، که رهبری این سازمان نقش تعیین کننده آنرا به عنوان صاحب اصلی به رسمیت نمی شناسد.
نقش حاشیه ای تشکیلات شهر و رسمیت نیافتن سهم اصلی آن در تغییر و تحولات درونی این سازمان، مانع اصلی شکل گیری یک اسکلت رهبری شهری آگاه و با اعتماد به نفس بود، که در چنین مقاطعی، به جای نامه های پراکنده مملو از عجز و ناتوانی به اردوگاه نشینان مسلح، خود برای الویت و پیشروی تصمیم میگرفت و مسیر تعیین میکرد. اگر امروز تمام اسکلت کمونیست کومه له ای در شهرها، از بی پاسخی رهبری جناح چپ انگشت به دهان مانده است، و اگر این لایه کادری کمونیست شهری، روی پای خود، تا این لحظه از ارائه یک آلترناتیو کمونیستی در مقابل دو جناح ناسیونالیست در رهبری این سازمان ناتوان و مستاصل مانده است، ناشی از همین کمبود اعتماد به نفس تاریخی است که هرگز فرصت و امکان کسب آنرا نداشته است. اگر چنین نبود، کسی در اردوگاه نظامی زرگویز قادر به تعیین مسئله ملی به عنوان الویت سیاسی و تعطیل مبارزه طبقاتی به نفع تحکیم موقعیت در رهبری ارتجاع ملی نمی بود. این بدعت تنها زمانی ممکن شده که سهم لایه کمونیستی کادرهای شهری، در مقابل شمار رای اردوگاه نشینان صفر مطلق است. بحث سیاست سازماندهی ما در کردستان، در دوره های آخر حضور منصور حکمت در رهبری حزب کمونیست، در این مورد، برای کمونیست شهری، هنوز یک سند تازه است.
چرا تسلیم تنها راه کمیته اجرایی این حزب است؟
سوال میشود که علت انشانویسی طرفداران کمیته اجرایی اندر فواید حفظ اتحاد چیست؟
پاسخ ساده است؛ اولا اینها خط و افق سیاسی متفاوتی ندارند. "جنبش کردستان" و اردوگاه و دیپلوماسی و دریافت کمک از حاکمان منطقه برای حفظ چهره سیاسی در آن دره، تنها شیوه کار و سنت دم دست اینها هم هست.در غیبت این امکانات مالی و تدارکاتی رفقای حاکم بر سلیمانیه، قرار است انشانویسی های نشریه "جهان امروز" بنی بشری را به چپ یا راست هدایت کند؟
در غیبت سواستفاده از اعتبار تاریخی کومه له کمونیست، حتی از نیروهای حامی کمیته اجرایی، کسی حوصله و انرژی پیوستن به یک پروژه سیاسی تشکیلاتی مستقل ندارد. کسی که نخواهد در مراسم مرده خوری نام آن کومه له تاریخی شرکت کند، باید پاسخ های روشن کمونیستی برای تاریخ معاصر داشته باشد. سنت سیاسی کمونیسم نوع کومه له امروز، در غیبت نام و اعتبار تاریخی کومه له کمونیست، چیزی در طراز حزب طوفان و رنجران و شاخه ای از اقلیت و راه کارگر بیش نیست، که به عنوان سنت سیاسی، تاریخا منقرض شده اند.
به مشکل این نوع کمونیسم، غیبت شخصیت های با اعتماد به نفس و با افق و اشتها در صفوف کمیته اجرایی حزب کمونیست، را هم متاسفانه باید اضافه کرد تا دلیل عشق ناچاری اینها به اتحاد را درک کرد.
در غیبت همه اینها که یک انشعاب سیاسی نیاز دارد، چرا اتحادیه میهنی کردستان و فرزندان طالبانی باید هزینه مالی یک گروه دیگر و اردوگاه داری شان را متحمل شوند؟ تازه اگر کسی حتی از صفوف خودشان حاضر باشد زیر اتوریته این بی خطی و بی افقی، در اردوگاه فرضی فردای شان یک شب نگهبانی دهد.
چرا ابراهیم علیزاده به پیشنهاد تشکیلاتی اینها برای تقسیم کرسی به نسبت وزن تشکیلاتی، رضایت نمیدهد؟
صلاح مازوجی پیشنهاد داده که با جناح کمیته اجرایی، همانند عبدالله مهتدی رفتار شود، که زمان خود، بیست سال قبل، جناح ابراهیم علیزاده حاضر بود به نسبت رای، کرسی های کمیته مرکزی در اختیارشان قرار دهد.
پاسخ ساده است؛ عبدالله مهتدی یک افق سیاسی روشن، کمک های مالی و حمایت سیاسی حزب جلال طالبانی، یک الیت کادری قبراق و مصمم و صاحب حرف، چراغ روشنایی دوم خرداد و رویایی مذاکره با جمهوری اسلامی و ریاست ژاندارمری در بوکان را در چشم انداز، و به همین دلیل یک انرژی فشرده پشت سر خود و یک آینده قابل سنجش در مقابل خود و حتی برای حساب بانکی همراهانش داشت. به این امکانات سیاسی مالی و روانی، یک شخصیت با اعتماد به نفس چون عبدالله مهتدی را داشت که هوادارانش در صفوف طرف رقیب، روز به روز رو به ازدیاد بود، و اگر بی اعتمادی شخصی بین بقیه نسبت به او در کار نبود، بخش اکثریت همراهان امروز ابراهیم علیزاده را هم با خود در همان مسیر شبهه فاشیستی می برد. به علاوه، عبدالله مهتدی بشارت دهنده تزریق خون گرم در شریان بی جان آن کومه له بی جان بود که نه برای راست و نه برای چپ منبع انرژی و شور و شوق بود. در مقابل چنین نیروی متعرض سیاسی، فقط یک نیروی بشاش و متعرض و با افق سیاسی روشن میتواند بایستد و نه بگوید.
شخصیتی که امروز تحمیل همان شرط و شروط را به ابراهیم علیزاده در نقشه دارد، نزد خود حساب نکرده که هیچکدام از شرایط آن روز برای او مهیا نیست؛ متاسفانه نه شخصا از آن ویژگیهای فردی مهتدی بهرمند است، نه حاوی یک مژده برای یک تحرک سیاسی است، نه پشتی به جریان سیاسی قدرتمندی دارد. در کنار اینها، ناتوانی در حفظ حتی یک سنگر سیاسی در مقابل طرف مقابل، جای شک است پنج نفر ازهمراهان امروز او را در صورت جدایی همراهی کنند.
اینها یعنی جمع کمیته اجرایی این حزب، هیچ راهی چز تسلیم ندارد. تحویل چند کرسی به تعدادی از جمع منتقدین میتواند سیاست علیزاده برای جلوگیری از پراکندگی اینها باشد، اما این کرم بخشی قرار نیست میدانی برای مزاحمت جمع کمیته اجرایی و سنگ اندازی در مقابل پروژه های ناسیونالیستی رهبری کومه له باشد.
حزب کمونیست چه میشود؟
ابراهیم علیزاده زرنگتر از این است که همین امروز تابلوی آن را پائین بکشد. اولین فایده آن یک استفاده تزیینی برای ویترینی است که همین امروز تعدادی گروه و سازمان به اصطلاح چپ و کمونیست را دور خود جمع کرده، که برای بعضی وجوه فعالیت این کومه له مفیداند. در ثانی تعطیل همین امروز این حزب، پیام روشنی ترجمه میشود به همه چپ ها و کمونیست های شهر، که فکری به حال خود کنند. ثالثا یک فایده دیگر آن سرگرم کردن تعدادی چپ بی ضرر حول نشریه و اسم و رسم آن است تا دفتر تشکیلات خارج کردستان کومه له را دایر نگهدارند. دلیل آخر؟ چه معلوم آینده چه میشود، شاید روزی همین تابلو به درد کاری خورد! خارج از اینها، در تمام عمر این "حزب" هیچ کمونیست راه گم کرده این مملکت راه خود را بسوی آن کج نمی کند!
کومه له چه میشود؟
این کومه له که امروز در سایه غیبت یک نقد رادیکال مشغول جمعاوری دستاوردهای درونی است، به دنبال کنگره، بی مانع، بی مشکل، و سرراست سراغ تمام اهدافی میرود که در نقشه دارد. طبعا این روزها وضع روحی جبهه ناسیونالیسم کرد، به دنبال شکست ترامپ، پریشان تر از این است که ابراهیم علیزاده فوریا پروژه های مشخصی در نقشه داشته باشد. نتیجتا، از این زاویه او هم ناچار است منتظر تحولات در منطقه و کشف شکاف های احتمالی جدید برای گرم کردن "انقلاب کرد" باشند. خارج از مسئله انتظار جنبشی ناسیونالیسم کرد، تاریخ از این بعد این کومه له، مسیری بدون مانع درونی خواهد بود که ناسیونالیست های راس آن سکان آنرا در دست خواهند داشت. از نظر کارگر و کمونیسم، تا زمانی که اینها با عنوان کمونیست و کومه له از اتوریته و اعتبار تاریخی آن سواستفاده میکنند، یک پای کار ما افشای بی امان ارتجاع نهفته در تمام کار و نقشه های اینهاست. کمونیسم ما تضمین میکند آن اعتبار تاریخی را از دست اینها در آورده و نهایتا جامعه هم اینها را به همان عنوان می شناسد که هستند؛ کومه له کاملا جدید در کنار بقیه ناسیونالیست ها در کمپ ارتجاع ملی کرد. اقدامات ما باید به پایان تاریخی بیانجامد که اینها به نام کمونیسم از طبقه کارگر برای جنبش ناسیونالیستی سربازگیری میکنند.
کمونیست کومه له ای چکار میکند؟
شبکه کادری متشکل در محافل و جمع های کومه له ای در کردستان، تا این لحظه عکس العمل هایی از خود نشان داده و مرزهایی علیه ناسیونالیسم هر دو جناح این سازمان کشیده است. با این حال، این مرز کشیدن ها، علیرغم نشانه های مثبت، هنوز شکل یک پلاتفرم روشن سیاسی برای جمع کردن تمام شبکه کمونیستی محافل، را به خود نگرفته است. کارگر کمونیست برای این کار لازم نیست راه دوری برود؛ چون تاریخ کومه له کمونیست در گذشته، اسناد و منابعی را شامل میشود که حتی برای امروز منشا پلاتفرم های سیاسی روشن اند. اسناد کنگره ششم کومه له، و منجمله قطعنامه های آن، هنوز ماتریال کافی برای پیشبرد فعالیت کمونیستی را در درون خود دارد. ارائه چنین پلاتفرم هایی، کارگر کمونیست در شبکه های این جریان را صاحب پرچم و هویت روشن کمونیستی میکند و در مقابل تعرض راست، صاحب سنگری میکند.