گفتگوی با رادیو نینا
وریا نقشبندی: جمهوری اسلامی همزمان با دستگیریهای وسیع در کردستان و به بهانه ی سالگرد انقلاب بهمن یک "مستند" و یک سریال طولانی تولید کرده و به نمایش گذاشته است. قبل  از هرچیزی کمی در باره سابقه این موضوع  تعریف کنید
مظفر محمدی: تبلیغات و پروپاگاند جمهوری اسلامی از طریق سینما و تلویزیون و مستند سازی و غیره جزئی از فرهنگ فاسد، دروغگو و در واقع ضد فرهنگ  برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی است. رسوایی صدا و سیمای جمهوری اسلامی را همه می شناسند. مدیای سراسری و محلی رژیم،  نهادهای وابسته و در خدمت اطلاعات سپاه و خضعبلات مبلغین مذهبی اند. دستگاه های تبلیغاتی رژیم و تولیداتشان از فیلم و نمایشنامه و سریال و مستند و غیره مثل حوزه های علمیه  و نماز جمعه ها، بلندگوی وارونه کردن حقایق اند. و این به داده اکثریت جامعه ما تبدیل شده است. لشکری از مبلغین و فیلم سازها و مستند سازها و خبرنگار بازجوهای جیره خوار به این صنعت و انقلاب فرهنگی  که در واقع  فاضلاب فرهنگی است، خدمت می کنند.
سالانه بودجه عظیمی صرف این کار می شود. این تبلیغات و مغزشویی در جریان جنگ ٨ ساله ایران و عراق و ده سال جنبش مقاومت مردم کردستان اوج گرفت. تبلیغات به نام دفاع مقدس، ایدئولوژی جنگ طلبانه و شهادت طلبی و آخرالزمانی و غیره را موسسه عظیم بنیاد تبلیغاتی فتح انجام داده است. خیل عظیمی از سینماگران و مستندسازان در خدمت این تبلیغات قرار گرفتند و علیه واقعیت های جامعه و وارونه نشان دادن جنایات جنگی،  فیلم، نمایشنامه، سرود و سریال در سینمای "دفاع مقدس" ساختند.
هدف این تبلیغات تاریخ سازی و روایت سازی وارونه از اتفاقات و تحولات جامعه است. بیش از یک میلیون جوان و نوجوان را با کلید بهشت در گردن و دستمال حسین بر پیشانی روی مین فرستادند. بعد شوهای نوحه خوانی راه انداختند، شکست هایشان را فتح نامیدند و هنوز هم آمار دقیق کشته و زخمی و معلول های جنگ را به مردم نگفتند. سال های بعد از جنگ و تا به امروزبرای مردم ایران روشن شد که تبلیغات جنگی وایدئولوژیک زمان جنگ چه وقایع و نتایج تکان دهنده و فاجعه باری را لاپوشاین کرده است، یک میلیون کشته و به همان انداز مجروح و معلول روی دست مردم افتاد، برای هیچ!
بخشی از این تاریخ سازی و روایتهای وارونه علیه جنبش مقاومت مردم کردستان صورت گرفته و می گیرد. فرمان حمله به کردستان با موجی از تبلیغات بی شرمانه که به خورد مردم می دادند همراه بود. تلاش کردند افکار عمومی مردم ایران را علیه جنبش انقلابی در کردستان تحریک کنند و این جنبش را  طرفداران شاه،  تجزیه طلب ها و کفار نامیدند. خمینی فرمان جهاد علیه کفار در کردستان داد!
حجم سنگین  این تبلیغات که کردها پاسداران را سر می برند و چنین وچنان می کنند قطعا بر افکار عمومی مردم ایران که از کردستان بی خبر بودند بی تاثیر نبود.
تبلیغات اخیر و سریال طولانی "روزهای ابدی" هم تکرار همین کار کثیف و بی شرمانه علیه مردم کردستان است و برای هر بیننده ای مشمئز کننده ، کمدی مسخره و به شدت نازل و مزخرف است. این که تاریخ یک جنبش و مقاومت توده ای درکردستان را اینطور وارونه کنی و به مردمی نشان بدهی که خود در این تاریخ بوده و آن را ساخته اند، وقاحت زیادی می خواهد. این که درچشم مردم کردستان نگاه کنی و تاریخش را اینطور روایت کنی که در سریال روزهای ابدی آمده و قبلا هم بارها این کار را انجام داده اند بی شرمی و بی حیایی زایدالوصفی می خواهد.
وریا نقشبندی: این تبلیغات و شوهای تلویزیونی تکراری و برای مردم کردستان آشنا است. با این وصف هدف این تبلیغات چیست و مخاطب ان ها کیا هستند؟
مظفر محمدی: دقیقا همینطوره که سریال کذایی پس از ٤ دهه باز هم  همان روایات و ادبیات و فرهنگ و ایدئولوژی کثیف مذهبی علیه مردم کردستان را این بار مسخره تر و بشدت عقبمانده و آخوندی و نفرت انگیز تکرار کرده است.
اما این بار این روایت از یک تاریخ را جمهوری اسلامی برای مردم کردستان که خود بخشی از این تاریخ اند و در  آن زندگی و مبارزه و تلاش کرده اند درست نشده است.  بلکه اساسا مخاطبش مردم ایران و بخصوص آن بخش از مردم است که با این تاریخ آشنا نیستند و روایتش را فقط از جمهوری اسلامی و دستگاه تبلیغاتی اش دیده و شنیده اند. دو نسل که  پس از قیام بهمن متولد شده اند بخشا از این تاریخ چیزی نمی دانند و جمهوری اسلامی می خواهد به این شکل به این بخش بگوید در کردستان مردمان کوهی زندگی می کنند، پاسدار را سر می برند،  گونی گونی دلار امریکایی گرفتند. دختران مردم را به زور مسلح می کردند ونگذاشتند هدایای جمهوری اسلامی برای کردستان  از طرف  بسیجی ها به مردم برسد و احزاب آن هدایا را به زور می گرفتند.  
این روایات و تبلیغات در میان مردم آگاه ایران قطعا بی تاثیر و مشمئز کننده است. اما حتما در جامعه پیدا می شوند کسانی از تحولات واقعی بی اطلاعند و هر چه دیده و شنیده از تبلیغات رژیم بوده و بخصوص برای مغزشویی جوانان و نوجوانان و تحریک نیروهای حزب اللهی، این شگردهای مسخره تاثیر می گذارد.
ولی اگر حجم عظیم تبلیغات ضد مردم کردستان و مقاومت شان در برابر حمله به کردستان و اعدام های گسترده  توسط خلخالی و تحمیل یک دهه جنگ نابرابر به مردم کردستان، نتوانست چهره ی جنبش مقاومت در کردستان را خدشه دار کند، ادامه ی آن به شکل امروز و با همان محتوای مشمئز کننده نمی تواند مردم کردستان را منزوی کند.
نفس محتوای پروپاگاند اطلاعات سپاه در مدیای دولتی اهمیتی ندارد و مردم ایران با این نوع تبلیغات آشنا هستند. کارگران و مردم ایران مستندهای سوخته جمهوری اسلامی علیه فعالین کارگری و سیاسی را دیده اند.
جمهوری اسلامی در آغاز سر کار آمدنش که هنوز مردم به ماهیت ضد انسانیش پی نبرده بودند نتوانست افکار عمومی مردم ایران را علیه مردم کردستان بشوراند. نتوانست کردستان را  منزوی کند. الان دیگر برای این تمهیدات و ترفندهای زبونانه خیلی دیر شده است.  مردم کردستان علیرغم تبلیغات ناسیونالیستی جریانات قومی، از همان آغاز روی کار آمدن رژیم اسلامی سرنوشتش را با سرنوشت مبارزه و قیام و انقلاب در سراسر ایران گره زده و آزادی و رفاه و امنیتش را در گرو یک مبارزه هماهنگ و همبسته می داند. برای این موضوع نمونه های بسیار زیادی وجود دارد.  
در همه ای این دهه ها مبارزه مردم کردستان با مبارزه کارگران و زحمتکشان در سراسر ایران چنان در هم تنیده است که قابل تفکیل و جدا کردن نیست. از اعتصابات کارگری و حمایت کارگران و ازادیخواهان کردستان از جنبش کارگری، اعتصابات هماهنگ و سراسری معلمان و بازنشستگان و شرکت و همراهی مردم کردستان در خیزش های دی ماه ٩٦ و آبان ٩٨ شانه به شانه زحمتکشان و حاشیه نشینان شهرهای ایران و کمک های بیدریغ به سیل و زلزله زدگان و  لیست بسیار بالایی از این همبستگی های کارگری و مردمی در حقیقت کردستان را به ایران، سنندج را به اهواز و مهاباد را به ارومیه وصل کرده است.
وریا نقشبندی: در این تبلیغات اخیر جمهوری اسلامی می خواهد بگوید که احزاب سیاسی و نیروهای مسلح جنبش مقاومت یک طرف اند و مردم کردستان طرف دیگر و مردم کردستان این احزاب را نمی خواهند.  یا می گوید جمهوری اسلامی می خواست به مردم کردستان خدمت کند اما احزاب نگذاشتند کردستان پیشرفت کند...
مظفر محمدی: ببینید، از این قسمت آخر سوالتان بگویم.  گیریم ده سال جنبش مسلحانه در کردستان نگذاشت جمهوری اسلامی مستقر شود و جلو آباد کردن کردستان را گرفت. از انوقت تا حالا ٣٠ سال است جمهوری اسلامی در کردستان بساطش را پهن کرده است و مبارزه مردم و رابطه شان با احزاب سیاسی به شیوه های گوناگون دیگر غیر از شیوه نظامی است. خوب می پرسم  در این ٣٠ سال که ما جلوشان را نگرفتیم چه گلی به سر مردم کردستان زده اند. آمار بیکاری بیشتر و بیشتر شده و مردم هر روز فقیر و فقیرتر شده اند.  کارگران کردستان برای پیدا کردن کار از شمال تا جنوب ایران پخش و سرگردانند.  بخشی از کارگران خانه و زندگی را جا گذاشتند و به کردستان عراق برای کار رفتند. علاوه بر کار فصلی و دستفروشی، هزاران کارگر بیکار و تحصیلکرده حتی نوجوانان در سنین پایین به شغلی به نام کولبه ری رفته و علاوه بر خطرات برف و کولاک و مرگ و میر در مسیرها، تعداد زیادی از این کولبرها با تیر مستقیم نیروهای رژیم کشته شده اند.
با استناد به آمار به ثبت رسیده، طی سال ۲۰۲۰ میلادی، دستکم ۵۹ شهروند کُرد زبان اعدام و بیش از ۵۰۰ شهروند نیز بازداشت شده‌اند که ۱۵۳ نفر از آنها محاکمه و به اعدام، حبس و شلاق محکوم شده‌اند. در این مدت  ۲۳۸ کولبر و کاسبکار و همچنین ۳۰ شهروند مدنی کشته و زخمی شده‌اند و ۴۰ شهروند نیز در اثر انفجار مین قربانی شده و ۲۲ زندانی نیز در زندان‌های کُردستان جان باخته‌اند. مردم خوب می دانند در صورتی که ما حضور داشتیم، رژیم نمی توانست بخودش جرات بدهد که به جان و مال مردم دست درازی کند و به دستگیری و زندان و اعدام فرزندان مردم دست بزند. در تمام این ده های پر مشقت و فقر و بیکاری و نداری، همین مردم  با رژیمی که با زبان اسلحه و تعقیب و زندان و شکنجه و اعدام بامردم حرف می زند، جدالی نابرابر اما پیگیر و موثر داشته اند.
در رابطه با مردم هم گویا احزاب در یک طرف و مردم در طرف مقابل هم یک خیالبافی و آرزوی برآورد نشده ی جمهوری اسلامی است. کردستان یک جامعه تحزب یافته است وهمه احزاب با هم و یکی نیستند و رژیم هم این را می داند. رابطه احزاب با مردم را هم رژیم با چشمان خود دیده است که حاصل یک دهه مقاومت مسلحانه و سیاسی و مبارزاتی علیه جمهوری اسلامی و حاصل تلاش آگاهگرانه کمونیست ها، این شده که کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان کردستان با  فرهنگ پیشرو و ادبیات کمونیستی و ازادیخواهانه و برابری طلبانه  آشنا شوند. اول مه ها و ٨ مارس های باشکوه داشته اند. برابری زن و مرد را تجربه کرده اند. حقوق کودک را محترم شمرده اند و با نمایشهای آدم برفی ها، به دنیای کودکان شادی و نشاط بخشیده اند. آکسیون های بیشماری علیه سیاستهای رژیم سازمان داده اند. اعتصابات عمومی علیه جنایات رژیم انجام شده است.  بعلاوه، در کردستان دو جنبش، دو سیاست و دو الگوی مبارزه در معرض انتخاب مردم قرار گرفته و مردم ازادانه انتخاب کرده اند.
یکی جنبش کمونیستی و کارگری است که به چیزی کم تر از آزادی و برابری رضایت نمی دهد. در تبلیغات و رفتار و عمل این جنبش انسان ها صرفنظر از قومیت و زبان و مذهب و نژاد با هم برابرند. در فرهنگ و سیاست و عمل این جنبش انسان فی النفسه محترم و صاحب حقوق برابر و بی اما و اگر است. در سیاست و عمل  این جنبش جامعه  به نژادها و اقوام و ادیان و زبان ها تقسیم نمی شود. جامعه طبقاتی  است و دو طبقه اصلی یکی کارگران و دیگری سرمایه داران در مقابل همدیگر قرار گرفته اند و هیچ منفعت مشترکی با هم ندارند. در فرهنگ و سیاست و عمل کمونیست ها جدال اصلی اجتماعی جدال این دو طبقه است.
طبقه سرمایه دار وحکامش با وجود شعار تمامیت ارضی و ایران اسلامی رژیم، اما در اساس جامعه  را به کردها و ترک ها و فارس ها  و بلوچ ها و عرب ها و سنی و شیعه  تقسیم می کند. از نظر کمونیسم و طبقه کارگر این تقسیم بندی مردود است. طبقه کارگر هر کجا باشد و با هر زبانی حرف بزند و هر لباسی بپوشد و هر مذهبی داشته یا نداشته باشد، یک منفعت مشترک طبقاتی دارد. و آن رهایی از بند و زنجیر طبقاتی و کار مزدی و بردگی مزدی برای سرمایه داران است.
در کردستان نه تنها جریان کمونیستی حزبی بلکه صف وسیعی از کارگران و جوانان و زنان هستند که با این فرهنگ و سیاست و عمل و آگاهی بار آمده اند. کمونیسم در کردستان اجتماعی است همانطوری که ناسیونالیسم هم جنبشی اجتماعی است. ما کمونیست ها با وجود اختلاف عمیق سیاسی با احزاب و جنبش ناسیونالیسم کرد، و علیرغم دشمنی آشکار ناسیونالیست ها با کمونیستها، اما نگذاشتیم ناسیونالیسم کرد و احزابش منافع و ارزش های کارگران و زحمتکشان کردستان را بر سر میز مذاکره به جمهوری اسلامی بفروشند. با وجود این که ناسیونالیست ها جنگی هم به ما تحمیل کردند اما ما با شکستش نگذاشتیم جامعه کردستان را اسیر سیاست و فرهنگ طبقه حاکم کند و به نیروی ذخیره و سرباز خود در خدمت به معامله و بند و بست با جمهوری اسلامی و دشمنان مردم تبدیل کند.
طیف وسیعی از کارگران و زحمتکشان کردستان از همان دوران اول حزب کمونیست ایران و کومه له کمونیستی ما تا امروز با فرهنگ و ادبیات و سیاست کمونیستی بار آمدند. کارگران کمونیست مهاجر به تهران و جنوب ایران  کمونیسم و تجارب دفاع از خواستهای انقلاب را با خود به میان کارگران همسرنوشت خود برده اند.
کردستان انقلابی زمانی که جمهوری اسلامی قتل عام دهه ٦٠ را به راه انداخت به منطقه امن و آزاد  کمونیست ها و فعالین کارگری و سیاسی سراسر ایران تبدیل شد. ما اجازه ندادیم رژیم در کردستان هم حمام خون راه بیندازد و خاوران های دیگری بسازد. ما هم کشته دادیم اما ما جنگیدم و کشته دادیم ولی قربانی نبودیم.
وریا نقشبندی: دلیل تمرکز بر کردستان و حجم گسترده تبلیغات در رابطه با این بخش ایران و با  احزاب سیاسی چیست؟  ایا با این کار می خواهد کردستان را منزوی کند؟ یا این کار نشانه ترس و نگرانی از کردستان است بعنوان یک منبع خطر برای جمهوری اسلامی؟
مظفر محمدی: هر دو به نظر من. ما به تلاش این رژیم برای منزوی کردن کردستان آگاهیم. ما می فهمیم که در تمام این دهه ها جمهوری اسلامی سعی کرده است کردستان را از چشم مردم ایران بیندازد. ولی مدت ها و سال ها است که مردم ایران به ما حق داده اند که کار درستی کردیم مشروعیت این رژیم را به رسمیت نشناختیم. کار درستی کردیم به فرمان خمینی لبیک نگفتیم و جمهوری اسلامیش را نپذیرفتیم. برخلاف تلاش های مذبوحانه و زبونانه ی رژیم، طبقه کارگر و مردم آگاه ایران امروز هم کردستان را یکی از سنگرهای محکم خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی و ساختن جامعه ای آزاد و برابر می دانند. جمهوری اسلامی حتی درماه های اول بعد از قیام و بعد از شکست  اولین حمله اش به کردستان  به خودمختاری که دخالت محدود مردم کردستان در اداره جامعه بود، تن نداد. تمام نیرویش را بکار گرفت تا کردستان را مثل بقیه ایران زیر سلطه سیاه مذهبی و سیاسی خود در آورد. این کار را  کرد اما به قیمت کشتن و به کشتن دادن مردم از هر دو طرف. برای جمهوری اسلامی چقدر از نیروی نظامی سپاه و ارتشش کشته می شوند اهمیتی نداشت. چقد از ما فرزندان مردم کردستان کشته می شوند برایش علی السویه بود. مهم این بود کردستان را تصرف و حاکمیت سیاهش را برقرار کند.
همینطور، رژیم اسلامی حق دارد از کردستان بترسد. جمهوری اسلامی از کمونیست ها و کارگران و مردم کردستان سیلی خورده است. مردم کردستان این تاریخ را سینه به سینه از ٤٠ سال قبل تا حالا نقل کرده و به مبارزات خود افتخار می کند. نسل انقلاب ٥٧ و جنبش مقاومت مردم کردستان هنوز زنده است و تجارب و دستاوردهای پر افتخار این مبارزات را به فرزندان و نوه های خود رسانده اند.
این تاریخ را ما ساختیم و این تاریخ متعلق به اکثریت کارگر و زحمتکش کردستان است. چه آن بخش زنان و مردانی که مسلح شدند و علیه حمله رژیم به کردستان ایستادند و چه آن بخش بسیار وسیع تر که هیچوقت در مقابل سیاستهای رژیم سر فرود نیاوردند و با اکسیون ها و تظاهرات ها و تجمعات وتشکل و اعتصابات سراسری در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند، صاحب این تاریخ پر افتخار هستند.
زمانی که در کردستان زنان مسلح می شدند، در تهران و شهرهای دیگر ایران حزب اللهی ها و بسیجی ها به صورت دختران و زنان تیغ می زدند، اسید می پاشیدند و به پیشانیشان پونز فرو می کردند.
صحنه ای از فیلم "روزهای ابدی" نشان میدهد که گویا پیشمرگان تنها دختر یک پیرمرد را به زور از او جدا می کنند و با خود می برند تا مسلح کنند. خوب شما فکر کنید چند میلیون مردم که شاهد مبارزه مسلحانه و سیاسی ما بوده وهستند، در مقابل این روایت چه احساسی دارند.
به قول خودشان ما فقط به این دروغ بیشرمانه می گوییم  تف به شرفتان! اولا احزاب ناسیونالیست در کردستان ایران هیچ وقت زنان و دختران را مسلح نکردند. مسلح شدن دختران در کومه له و حزب کمونیست آن زمان شبیه به یک انقلاب زنانه علیه ستم و نابرابری و فرهنگ مردسالار بود. بارها پیش می آمد دخترانی از روستاها  و شهرها با طی مسافت طولانی خود را به مقرات یا واحدهای مسلح ما می رساندند. فرهنگ کثیف مذهبی و ضد زن جمهوری اسلامی می خواهد با وقاحتی آشکار دراینجا هم ضدیتش را با زن نشان دهد. چرا که از نظر این نظام زن لیاقت و توانایی مبارزه ندارد آنهم در عالی ترین سطح مبارزه مسلحانه. زن و دختر باید برای بیرون رفتن از خانه اجازه بگیرد. حق سفر به تنهایی ندارد و صد تا بیحقوقی دیگر. شرکت زنان در مبارزه نظامی همچنان در تجمعات و تظاهرات و آکسیون های روز جهانی زن و در دفاع از حقوق انسانی خود برای همسرنوشتانشان به الگوهایی افتخار آمیز تبدیل شدند.
وریا نقشبندی: جمهوری اسلامی در مستند سازی خود سعی کرده همه احزاب سیاسی کردستان را بعنوان حقوق بگیران امریکا و جدا از مردم تصویر و تعریف کند. این چقدر با واقعیت نزدیک است.؟
مظفر محمدی: ببینید، زمانی که رژیم در مرداد ٥٨ اولین حمله اش را به کردستان سازمان داد، تنها مدت کوتاهی توانست دوام بیاورد. در گزارشی محرمانه از سپاه به دولت گفته شده که ما انگار به سرزمینی ناشناخته آمده ایم. نه کسی ما را می شناسد و نه ما کسی را و ما این جنگ را با توجه به نفرت عمومی مردم و کورمال کورمال نمی توانیم در آن پیروز شویم. در نتیجه عقب نشستند و طی مذاکره ای اداره ی کردستان را به خود مردم واگذار کردند تا خود را برای حمله دوم آماده کنند و وقت بخرند. این ادعا و سناریو سازی و روایت از رابطه مردم و فرزندان مسلح شان که تاریخ با شکوهی را ساخته، باز هم برای رژیم در مقابل مردم کردستان یک روسیاهی محض است
مردم کردستان در تمام این مدت مقاومت مسلحانه  جانانه ای که  حدود ده سال طول کشید انجام دادند. ما پیشمرگان در تمام این مدت طولانی بجز نان و سفره مردم هیچی نداشتیم. مردم تدارکات پیشمرگان که فرزندان خودشان بودند و داوطلبانه به جنبش مسلحانه می پیوستند از لباس تا خوراکی و دارو تامین کردند. ارتباطات ما را برعهده گرفتند. این باعث شد ما مدت طولانی ای در مقابل یورش نیروهای ارتش و پاسدار و بسیج از هوا و زمین و بمباران و توپ باران بایستیم و بارها پوزه اش را به خاک بمالیم.
در سریال بی آبروی رژیم صحنه هایی را نشان می دهد که گویا یک جاسوس امریکایی در لباس خبرنگار به کردستان آمده و با یک ماشین پر از دلار به مقرات پیشمرگان سر زده و پول را بین آن ها تقسیم می کنند! در اینجا هم باز بینندگان در کردستان چیزی نمی توانند بگویند جز این که تف به شرفتان. با چه رویی می توانید در چشمان مردم کردستان نگاه کنید و با این اندازه از پررویی، دروغ و بی شرافتی خود را به نمایش بگذارید. این دلارها کجا بودند که ما چند سال اول مبارزه مسلحانه کفش لاستیکی به پا داشتیم که در تابستان داغ  و در زمستان خشک و سرد می شد! بجز کمک های مردم ما دیناری در جیب نداشتیم. کسی حقوق نمی گرفت. سربازگیری اجباری نبود. انقلابیگری داوطلبانه بود...
جمهوری اسلامی نمونه های خود را در سازماندهی نیروهای مزدور نیابتی در عراق و سوریه و لبنان و یمن و افغانستان دارد. تلاش احمقانه و زبونانه ای می کند تا مبارزه مسلحانه و سیاسی توده ای مردم کردستان را مثل ارتش آزاد سوریه و یا فاطمیه خود و یا حشد شعبی قلمداد کند. در حالی که دوست و دشمن می داند که ما کمونیست ها نه تنها در کردستان بلکه در کل منطقه مخالفت خود را با نیروهای مزدور و نیابتی جمهوری اسلامی و قوم پرستان بارها ابراز کردیم و با آن مبارزه کرده ایم و می کنیم.
وریا نقشبندی: در مستند به نظر می رسد که لبه تیغ تبلیغات رژیم بیشتر متوجه احزاب ناسیونالیست است. چرا؟ آیا در این کار عمدی وجود دارد؟
مظفر محمدی: نه. به نظرم عمدی در کار نیست.  واقعیتی هست که جمهوری اسلامی و جریانات بورژوایی ناسیونالیست و قومی از یک جنس اند. از یک خانواده اند. حالا چطور از بد زمانه در مقابل همدیگر شده اند، این تناقض را باید خودشان هم احزاب و هم رژیم جواب دهند که چرا جریاناتی که از همان آغاز پیدایش جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره و توافق و همکاری بوده اند و بارها درب ماموران  امنیتی رژیم را برای گفتگو و مصالحه زده اند، حالا به این شکل مورد غضب قرار گرفته اند. 
ببینید، سیاست تفرقه و کند کردن لبه تیغ مبارزه مردم و خنثی کردن بخشی از احزاب سیاسی در کردستان اساسا در میان ناسیونالیست ها همیشه در دستور رژیم بوده است. برای مثال مدت ها است احزاب ناسیونالیست و قومی را با شگرد مذاکرات بدنبال خود کشانده است. ما علیرغم دو سیاست و سنت متفاوت اما تبدیل شدن احزاب و جریانات ناسیونالیست به همکار جمهوری اسلامی در کردستان را به مثابه خنجری از پشت به مردم کردستان می دانیم.
جمهوری اسلامی خیلی دلش می خواست احزاب ناسیونالیست و قوم پرست را در آغوش خود بپذیرد و جنگ داخلی ای در کردستان راه بیندازد. اما می دانست که با توجه به نیروی عظیم کارگر و زحمتکش و کمونیست ها و آزادیخواهان در کردستان این یک سناریوی بازنده است. و این ریسک را هیچ وقت نکرد. چه زمانی که حزب دمکرات به خمینی لبیک گفت و چه مذاکرات پنهانی مکرر این حزب و همکارانش مثل خالد عزیزی و عبدالله مهتدی در کنسولگری جمهوری اسلامی در اربیل و در نروژ و غیره.در همه این موارد و سال ها رژیم جرات نکرد این احزاب را بپذیرد و خطر باخت خود و آن ها را در مقابل جنبش کمونیستی و کارگری و انقلابیون کردستان بخرد.
علیرغم شدت و غلظت تبلیغات  سریال و مستندش علیه ناسیونالیست ها و قوم پرستان اما  این سنت هر کجا باشد جزئی از ماهیت رژیم اسلامی است. جمهوری اسلامی بورژوایی و شیعی با خالد عزیزی سنی و طرفدار ملایان و مکتب قرآن مفتی و سلفی های کردستان و طرفدار حکومت کردی که از نظر او هیچ اشکالی نداره اگر حکومت کردی مردم را اعدام کند، تفاوتی ندارند. تفاوت در این است که یکی در حکومت و آن یکی در دریوزگی بارگاه حکام. و گرنه هر دو از یک جنس اند. از یک خانواده اند.
به نظر من جمهوری اسلامی و قوم پرستان دو قطب در ایجاد سناریوی سیاه در کردستان هستند. ما قوم پرستان را چه در بند وبست با جمهوری اسلامی و چه درنقش نیابتی دیگران علیه رژیم، جزو عناصر سناریوی سیاه در کردستان می دانیم.  چه زمانی که ناسیونالیستها و قوم پرستان دورو بر جمهوری اسلامی و سازمان امنیتی سپاه می پلکند و چه زمانی با هم در تخاصم هستند، در هر دو  حالت عناصر ضد جنبش انقلابی مردم کردستان و علیه منفعت کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان کردستان هستند. ما تلاش می کنیم جلو این سناریو را بگیرم.
با سرنگونی جمهوری اسلامی یک قطب این سناریو حذف می شود اما کماکان ما با مخاطره تبدیل کردستان به جنگ جناح های ناسیونالیسم و قوم پرستان بعد از جمهوری اسلامی هم مواجه هستیم. ما تلاش می کنیم با بسیج اجتماعی و سیاسی و در صورتی که ما را مجبور کنند با تسلیح توده ای مردم جلو این مخاطرات را بگیریم و نگذاریم به جامعه خون بپاشند.
از طرف دیگر جمهوری اسلامی خوب می فهمد که تفاوت جنبش کمونیستی و کارگری و آزادیخواهانه و برابری طلبانه با جنبش ناسیونالیسم کرد و قوم پرستی چیست؟ می فهمد که ما با این رژیم سر سازش نداریم. می فهمد که نمی توانند ما کمونیست ها را در کمپ این و آن دولت و احزاب بورژوایی ببینند یا بچسپانند. می فهمند که دیگر نمی تواانند به مردم بگویند  کمونیست یعنی خدا نیست. یا کمونیست ها زن را اشتراکی می کنند... نمی توانند این ها رو بگویند چون ایده ی کمونیسم در جامعه جاری شده است. کمونیسم  برای کارگر و زحمتکش یعنی مبارزه اجتماعی برای دنیایی بهتر و آزادی و برابری انسان ها. یعنی کسی برای کسی کار نکند. یعنی همه نعمات جامعه مال شهروندانش است. یعنی تامین امنیت و سلامت و رفاه و شادی و تامین حرمت انسان  و برابری زن و مرد، زشت بودن تقسیم انسان به این و آن ملت و قوم و طایفه و زبان و نژآد و لباس و مذهب. یعنی شکوفایی بشری که اکثریتش نیازمند اقلیت مفتخور به نام سرمایه دار نیست. این ها دیگر به داده بخش آگاه جامعه تبدیل شده است. جمهوری اسلامی یا هر جریان سیاسی و مذهبی و قومی اگر بخواهد با ما بجنگد و علیه ما تبلیغ یا تحریکات و دشمنی کند باید علیه همه ی آن خواسته های انسان ازاد و برابر بجنگد.