برای نسلی که در حیات جمهوری اسلامی متولد شده و روایت های مختلفی از انقلاب ٥٧ شنیده اند و یا اساسا روایت جمهوری اسلامی را.

سوال اول - چرا رژیم  شاه را انداختید؟ آیا رژیم شاه بهتر از جمهوری اسلامی نبود؟

سوال دوم -  چه چیزی کمر رژیم شاه را شکست؟

سوال سوم - آیا انقلاب ٥٧، انقلاب اسلامی بود؟ چرا می گویید انقلاب شکست خورد؟

سوال چهارم - آیا انقلابی دیگر اجتناب ناپذیر شده است؟

***

چرا رژیم  شاه را انداختید؟ آیا رژیم شاه بهتر از جمهوری اسلامی نبود؟

*  نه. بهتر نبود. پس از اصلاحات ارضی رژیم شاه میلیون ها روستایی بی زمین به شهرها روی آوردند  و در حاشیه شهرها ساکن شدند. اکثریت این جمعیت عظیم به خانه سازی خارج از محدوده و بصورت غیر قانونی و بدون سند پرداختند. خانه هایی که اکثرا گلی بودند. محلات حاشیه شهرها که به دست خود مردم ساخته شدند، بعدا آب و برق و اسفالت و خدمات شهرداری طلبیدند. و شهرداری ها هم با بولدوزر به جان خانه های خشت گلی پرداختند. و از اینجا اولین تحرکات و اعتراضات اجتماعی شروع شد. پس باید گفت که اعتراضات اجتماعی محرومان حاشیه نشین شهرهای یکی از نیروهای محرکه انقلاب ٥٧ بود.

* طبقه کارگر به شدت استثمار می شد. با مهاجرت روستائیان بی زمین به شهرها میلیون ها انسان به خیل بیکاران پیوستند. هر گونه تشکل مستقل کارگری ممنوع بود. اعتصاب کارگری ممنوع بود. نارضایتی طبقه کارگر از بهره کشی و بی  حقوقی و استبداد بیشتر از دیگر  اقشار اجتماعی بود.

* مذهب یکی از ارکان قدرت شاه بود. مراسم و مناسک مذهبی اجرا می شد. در ماه رمضان روزه خواری جریمه داشت. شاه به مکه رفت و حاجی شد.  حوزه های علمیه، آیت الله ها، ملاهای شیعه و سنی، لشکری از مردان خدا حول رژیم شاه حلقه زده بودند.  این ها هم از آخور اوقاف می خوردند و هم از توبره ی مردم. اگر چه در ظاهر آخوندها در پست های دولتی نبودند، اما این جماعت مفتخور بنا به خصلت جیره خوار مآبانه شان از دعاگویان نظام شاهنشاهی بودند. از نظر آن ها شاه سایه خدا در زمین بود.

* استبداد سلطنتی هر گونه آزادی های سیاسی را ممنوع کرده بود. شاه، اواخر سال ١٣٥٣ حزب رستاخیز را بعنوان تنها حزب درست کرد. پس از اعلام تشکیل این حزب همه احزاب و سندیکاهای کارگری را منحله اعلام کرد و خواست که همه به حزب رستاخیز بپیوندند. حزب رستاخیز هم می بایست به نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت متعهد و وفادار باشد. به عقیده بسیاری تشکیل حزب رستاخیز تیر آخری بر مشروطیت بود.

* شاه منافع بورژوازی را نمایندگی می کرد. اما در همان حال تنها سرمایه داران بزرگ وابسته به دربار شاه توانستند پر و بال بکشند. بقیه بخش های دیگر بخصوص بورژوازی متوسط و بازاری نسبت به بالایی ها و درباری ها کم تر دستشان در خوان یغمای داراییهای جامعه بود. احزاب و نمایندگان سیاسی مربوط به این بخش مانند جبهه ملی و حزب توده و غیره هم با تشکیل حزب رستاخیز از میدان بدر شدند. در نتیجه این بخش سرمایه داران متوسط که نمایندگان سیاسی شان در احزاب نامبرده اجازه فعالیت نداشتند، پشت شاه را خالی کردند و "انقلابی" شدند. 

 

نتیجه: در نتیجه در مملکتی که طبقه کارگرش استثمار می شود و از حق ابتدایی تشکل و اعتصاب و از رفاه و سعادت بی بهره است، خانه های گلی حاشینه نشینان شهرها بر سرشان خراب می شود، آزادیهای سیاسی ممنوع است و شاه و درباریان تمام داراییهای جامعه را قبضه کرده اند. شاه سایه خدا روی زمین است، دستگاه مخوف ساواک تا پستوی خانه های مردم سرک می کشد و زیرزمین هایش محل شکنجه های وحشتناک آزادیخواهان است... به نظر شما با این رژیم چکار باید کرد؟ جواب روشن است  باید علیه آن قیام و انقلاب کرد. و این اتفاق افتاد!

 

چه چیزی کمر رژیم شاه را شکست؟

اولین اعتراضات توده ای و اجتماعی از محلات حاشیه شهرها شروع شد. به تدریج مردمان شهر از محرومان حاشیه نشین که از روستاها به شهر مهاجرت کرده بودند،  حمایت کردند و در اعتراض و تحصن و تجمع شان شرکت کردند. بعد صدای آزادیخواهی از دانشگاه ها بلند شد. همزمان بخش هایی از جامعه از جمله معلمان تشکل های مستقل خود را ساختند. بازاریان هم در اعتراض به رژیم شاه بارها بازار را تعطیل کردند. احزاب سنتی مثل جبهه ملی و حزب توده سر راست کردند اما در نهایت آن نیرویی که توانست کمر رژیم شاه را بشکند اعتصاب کارگران بخصوص در شرکت نفت بود. کارگران نفت در اعتراض به رژیم اپارتاید افریقای جنوبی صدور نفت به این کشور را ممنوع کردند.

 

آیا انقلاب ٥٧، انقلاب اسلامی بود؟ چرا می گویید انقلاب شکست خورد؟

نه. به هیچ وجه انقلاب اسلامی نبود.  جمهوری اسلامی انقلاب ٥٧ را انقلاب اسلامی می نامد. اما این یک دروغ آشکار و تحریف تاریخ است. مخالفت خمینی از همان اول و قبل از تبعیدش با شاه  نه بخاطر ایده های انقلابی و انساندوستانه بلکه بخاطر باورهای ارتجاعی در مخالفت با اصلاحات ارضی و حق رای زنان بود.

با ظهوراولین نشانه های مطرح شدن خمینی و ایجاد محافل مذهبی و گروه هایی چون فدائیان اسلام و غیره، بوی قدرت و ثروت به مشام ناراضیان از رژیم شاه  خورده و فرصت را غنیمت شمرده و آشکار و پنهان دور خمینی و هوادارانش حلقه زدند. تبلیغات اولیه ی جناح اسلامی اپوزیسیون  دینی و ایدئولوژیک و وعده بهشت نبود. تبلیغاتشان در باره عدالت و برابری و حقوق مردم بود. قرار بود درآمد نفت را بر سر سفره مردم بیاورند و آب و برق و حمل و نقل و آموزش و بهداشت و درمان را مجانی کنند. رهبران و مبلغین مذهبی از این طریق خود را به نارضایتی های کارگران و زحمتکشان  روشنفکران چسباندند و بر موج این نارضایتی ها سوار شدند. نه بخاطر دین و مذهب شان. بخاطر تکرار خواسته های مردم زحمتکش و ازادیخواهان علیه رژیم دیکتاتوری شاه و بخاطر فرصت طلبی و دروغگویی شان.

به همه ی این دلایل انقلاب اسلامی نبود. پیروزی قیام پیروزی توده های عظیم مردم علیه رژیم دیکتاتوری شاه بود. به این معنا قیام ٥٧ پیروز شد. اما نتیجه ی قیام آن چیزی نشد که مردم قیام کننده و انقلابیون و کارگران و زحمتکشان و زنان می خواستند و به این اعتبار انقلاب به خواستهایش نرسید و شکست خورد.

بعد از رسیدن به قدرت  از اسلام و دین و مذهب و شریعت و  خرافات و امام زاده های قلابی و سینه زنی، علیه طبقه کارگر و زحمتکشان و انقلابیون ایران بعنوان ابزار سرکوب و در خدمت حفظ نظام سرمایه دارانه و تبعیض و ستم و نابرابری استفاده کردند. زمانی به نیروهای سیاه دوروبر خمینی یاد دادند بگویند: "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله !" دقیقا ادامه ی همان شگرد رژیم شاه بود که می گفت "حزب فقط رستاخیز و رهبر فقط شاهنشاه!"

جناح مذهبی اپوزیسیون شاه به محض این که دستش به قدرت رسید، تمام آن و عده ها و تکرار شعارهای مردم دود هوا شد. شوراهای کارگری را سرکوب و منحل نمودند. به مناطقی که هنوز تب و تاب انقلاب نخوابیده بود حمله کردند از جمله شمال و ترکمن صحرا و جنوب و کردستان. زنان را زیر تیغ آپارتاید جنسی قرار دادند و هر گونه صدای ازادیخواهی را در نطفه خفه کردند. در طول جنگ و دهه ی ٦٠ حمام خون راه انداختند و خاوران ها را ساختند. و نهایتا فلاکت اقتصادی را به جامعه تحمیل کردند.

با این تاریخ سیاه آیا هنوز کسی هست بگوید انقلاب ٥٧ اسلامی بود؟ کسی هست بگوید مردم بخاطر دین و مذهب انقلاب کردند؟ بگوید مردم بخاطر کشاندن نیمی از جامعه یعنی زنان زیر چادر و حجاب و تحقیر و توهین انقلاب کردند؟ کسی هست بگوید مردم بخاطر برپایی چوبه های دار و اعدام های دستجمعی انقلاب کردند؟ بخاطر گرسنه شدن و مردن انقلاب کردند؟ نه. به قدرت رسیدن اسلامیون نه بخاطر رهبری خمینی بلکه با حمایت امریکا و اروپا بود. شاه را برداشتند و خمینی را اوردند.  

بعلاوه کل جریانات سیاسی چپ و راست اپوزیسیون شاه زیر پرچم خمینی جمع شدند. از جبهه ملی و طرفداران مشروطه و مصدق تا حزب توده و مجاهدین و اکثریت چریک ها فدایی و غیره... این ها هم به بازوی جمهوری اسلامی برای سرکوب انقلابیون و شکست انقلاب تبدیل شدند.

وبالاخره دلیل دیگر نبود حزب کمونیستی قدرتمند بود. طبقه کارگر شوراهایشان را برپا کردند، اما آن ستون فقراتی که کارگران را در شوراها نگه می دارد، کمونیسم است که آن زمان در صحنه نبود  گروه های چپ و کمونیست آن دوران در حاشیه جامعه ماندند. حتی اگر تنها چریک های فدایی خلق در بهمن ٥٧ مدعی قدرت می شد،  جناح خمینی و متحدانش نمی توانستند به آسانی انقلاب را شکست بدهند و چپ نه الزاما به معنای کمونیستی و کارگریش تنها به معنای سکولاریسم و ازادیخواهی و مقابله با ارتجاع مذهبی، شانس قدرت گیری داشت. اگرحتی گرفتن تمام قدرت هم نبود اما وزنه ای در مقابل جناح مذهبی و سدی در مقابل جنایتهایش می توانست بسازد.

 

آیا انقلابی دیگر اجتناب ناپذیر شده است؟

جمهوری اسلامی با دست خود گورش را کنده است. کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان ایرانی تاوان سنگین بیش از چهار دهه حاکمیت سیاه اسلامی را پرداخته اند. امروز در ایران بیش از نود درصد جامعه روزمره با این رژیم درگیر است. جنگ نان، علیه فقر و نداری و بیماری، علیه تبعیض و ستم وتحقیر و نابرابری، علیه سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام و ده ها موضوع دیگر جدال پایینی ها علیه بالایی ها. انقلاب آتی مثل انقلاب ٥٧ نخواهد بود. انقلاب آتی مذهب و خرافات را از جامعه جارو می کند. برابری زن و مرد را به قانون جامعه تبدیل می کند. آزادی بی قید و شرط سیاسی برقرار می کند. مدیریت جامعه را به شوراهای کارگران و مردم می سپارد. از اقلیت مفتخور که داراییهای جامعه را تصرف و به  مالکیت خود در آورده اند؛ خلع ید می کند! رفاه، امنیت و آزادی واقعی را در جامعه برقرار می کند.

کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان با شعار مرگ بر شاه علیه نظام دیکتاتوری و مادام العمر شاهنشاهی شوریدند و بساطش را برچیدند و امروز بقایای انقلابیون ٥٧ که از زیر تیغ استبداد جمهوری اسلامی جان سالم بدر برده اند بهمراهی نسلی که  بعد از ٥٧ متولد شده اند، با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر خامنه ای آمده اند تا بساط این دیکتاتوری بورژوایی و اسلامی را برچینند. انقلاب دیگر اجتناب ناپذیر شده است!

بهمن ٩٩– فوریه ٢٠٢١