سرزمین شماست، قاپ بزنید!

بورژوازی ایران در اجلاسی  متشکل از الیت دانشگاهی،  در زمینه ابراز وجود اجتماعی خود پوست تازه انداخت. سیزده بهمن ماه، این محمد شریعتمداری، وزیر کار بود که سنگ های سنگین را از روی سینه طبقه سرمایه برداشت. پا در نیمه کارگر در زمین "بازی طبقاتی" گذاشت و در چهار جمله پلاتفرم بورژوازی در ایران را بر زمین کوبید. ("شناسایی ۷ میلیون ..."، سایت گسترش نیوز، ۱۳ بهمن ۱۳۹۹)

-          " ۷ میلیون کارگر رسمی بیمه نشده داریم. یعنی ۷ میلیون کارگری را شناسایی کردیم که کارگر هستند و کار می‌کنند ولی عضو تأمین اجتماعی نیستند"

-          " به حدود ۳ میلیون نفر در شرایط کرونا منابع بلاعوض بین ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان پرداخت شده است که این سه میلیون نفر جزو هیچکدام از گروه‌های شناسایی شده نبودند و هیچ گونه بیمه‌ای نداشتند و تحت پوشش هیچ نهاد امدادی نیز نبودند."

-          " اطلس شناسایی بانوان سرپرست خانوار تهیه شد، یک میلیون و بیست هزار نفر از این جمعیت کسانی بودند که از هیچ بیمه‌ای در کل خانواده برخوردار نبودند و هیچ گونه حقوقی را دریافت نمی‌کنند."

معلوم نیست منظور آقای وزیر کار از "هفت میلیون کارگر رسمی بیمه نشده" چیست، آیا خارج از  96 درصد کارگران قراردادی در ایران جا میگیرند؟ بلاخره کسی پیدا میشود معلوم کند چند کارگر بمعنای آدمیزادانه آن در این مملکت به کار مشغولند؟ آیا با همین قرطاس بازیهای "رسمی"، "غیر رسمی"، بیمه شده و نشده و غیره با دستمزد و شرایط کار طلاب و اعضای واحد ضد شورش و بازجوهای اوین هم بازی در میاورید؟ آیا شغل وزیر کار خود از چه نوع به حساب میاید؟

از حاشیه که بگذریم، هیچ بیانی به اندازه این سه جمله نمیتواند نه فقط تفرعن بلکه کینه و نفرت و تحقیر بورژوایی را به ییرون استفراغ کند.   باید این جملات را از زبان وزیر کار و در زمینه "رفاه اجتماعی" از نظر گذراند. محمد شریعتمداری از معدود چهره های "آبرومند" حکومتی در پست خویش است، سابقه خدمت در ارگان های امنیتی را ندارد. پرونده ای از ارتشاء را یدک نمیکشد. ایشان بر خلاف رئیس جمهور و یا اعضای بدنام تر از کابینه، مبادی آداب است و باید حرفهای او را جدی گرفت.

در سخنرانی بحث شریعمتداری روی یازده میلیون و بیست هزار کارگر آن جامعه است. جناب ایشان باد "شناسایی" به غبغب بورژوایی خویش میاندازد تا بتواند بالادستی طبقاتی خود و آن موجودات بنام کارگر را به کله مستمعین فرو کند. او خوب میداند در مورد یازده میلیون  انسان صحبت میکند.  او میداند این یازده میلیون نفر  حتی از همان شرایط زیر خط فقر جهنمی محروم مانده اند. این یازده میلیون حتی از همان بیمه و تامین اجتماعی فکسنی و کذایی هم برخوردار نبوده اند. یک سر سوزن سمپاتی و همدردی، یک سر سوزن پشیمانی و انتقاد در این سخنان پیدا نیست.  کلمه  "شناسایی" آنقدر  زمخت و ولنگارانه  است که بیش از هر چیز رقت انگیز است، رقت انگیز بحال سخنران، رقت انگیز بحال مخاطبین. حبس این کلمات و حبس این مواضع باید سخت و دردناک بوده باشد.

بیچاره کارمندان دولت باید رنج بسیار بر خود هموار کرده باشند تا این هفت میلیون نفر را از میدانهای کار ساختمانی،  پشت گاری های دست فروشی، در معادن، کنار سطل های زباله، پای تیر چراغ برق تن فروشی، در پی گیری آدرس فروشندگان کلیه، کارتن خوابها و بیغوله های کار کودکان "شناسایی" کرده باشند! اما حرف حساب وزیر کار چیز دیگری است.

وزیر کار در این اجلاس چشم اندازهای امید بخش اقتصادی را پیش پای طبقه خود قرار میدهد. او یازده میلیون کارگر گرسنه را جلوی دماغ بورژوازی میگیرد. اطمینان میدهد که دولت محترم هیچ بیمه ای، هیچ حمایتی، هیچ حقوقی در دستور نداشته است، هیچ بنیادی و هیچ نهادی برای پوشش در کار نیست. پیام این اجلاس در رگه ابراز وجود بورژوازی ایران بدون چوب دستی های "خانه کارگر" و شوراهای اسلامی جا میگیرد. سالهاست که این بورژوازی در پهنای تفاوت عظیم طبقاتی زندگی سوپر لوکس و انگلی خود را بر توده عظیم فقیر و فلاکت زده تحمیل کرده است. ظاهرا وقت آن است که پوست تازه ای انداخت. شریعتمداری جلودار گانگسترهای بورژوا جلو افتاده است، آنها را از آروغ های خیریه باز میدارد، و شلاق میچرخاند: بورژوازی ایران، با چنگ و دندان بقاپید!

در اهمیت این اجلاس نباید زیاد اغراق کرد. در پایه ای ترین سطح، بورژوازی چشم اندازهای خود برای کل جامعه را جلو میبرد و از هر تک بورژوا میخواهد با قطب نمای مشترک بیاندیشد و عمل کند. اهمیت این اجلاس ها در پاسخ  طبقه کارگر نهفته است. جایی که معیشت و امنیت کارگران را امر هر اعتراض و حق طلبی خود قرار دهد و در هر اعتراض پرچم طبقاتی خود برای کل جامعه را بلند کند.