آنچه بورژوازی نمیخواهد بدهد، آنچه پرولتاریا، هنوز، نمی تواند بگیرد
فصل تعیین دستمزد پایه کارگران در ایران،  به گرمی در جریان است. ساده ترین شم طبقاتی و چهل سال تجربه زنده کافی  است که هر گونه توهم و انتظار نزد کارگران از این معرکه را بزداید. تصور اینکه از دل صورت جلسات شورای عالی کار حقوق حقه کارگر در زمینه دستمزدها برآورده شود، زیادی بچگانه است.  برای بورژوازی "مذاکرات دستمزدها" ابزار دیگری برای عقب راندن موقعیت و انتظارات طبقه کارگر است. دستمزدها باید به پایین تری سطح ممکن رانده شود، دینامیسم تعطیل ناپذیر استثمار و اصل سود پرستی سرمایه، حمله به معیشت کارگران را در تار و پود جامعه در حکومت سرمایه  بهم میبافد. نمایش و معرکه ای در کار نیست. جلوس مواجب بگیران خانه کارگر بعنوان نماینده کارگران در شورای عالی دستمزدها، همانقدر نشانه منافع کارگران میتواند باشد که خدمات بازجوی شلاق بدست زندان اوین در دفاع از قانون کار حافظ امنیت و رفاه شهروندان "عزیز و شریف" کارگر است. سوال اینست که طبقه کارگر با دستمزدش و با سناریوی فصل دستمزدهای سرمایه و حکومت آن چه میکند؟

پیدایش یک سناریوی دستمزد در آسمان آبی بیطرفی طبقاتی، ظهور یک شرایط برابر برای طرفین درگیر، به اندازه وجود یک دستمزد فرضی مورد توافق هم کارگر و هم کارفرما،  در بهترین حالت از خیالپردازی بی ارزش فراتر نمیرود. مساله محوری مذاکرات، درست مثل زندان و سرکوب و ممنوعیت تشکل و اعتصاب، همچنان تحمیل پایین ترین سطح دستمزد ممکن به کارگر است. اشکال و سناریوی تعیین دستمزدها فقط و فقط تابع قدرت طبقاتی کارگران است. بورژوازی ایران حقوق کارگران را تا شلاق بردگی، و معیشت خانواده کارگری را تا زباله دانی ها عقب رانده است. سوال اینست که طبقه کارگر کدام ارتفاعات را و چگونه میخواهد به تصرف درآورد؟

مجامع عمومی گسترده کارگری در فشرده ترین مصوبه ممکن در پاسخ به سناریو و مصوبه دستمزد دولت  قدم تعیین کننده در جهت شکل گیری  یک جنبش اعتراضی سراسری دستمزدها در ایران است. طبقه کارگر ایران نه از زمینه ها، نه از آمادگی، و نه از شبکه رهبران برای شکل دهی یک جنبش دستمزد کسری ندارد. نیروی اعتراضی طبقه کارگر خود را دست کم میگیرد و دقیقا از همین سر  از کنار  بسیج و وحدت نیروی اعتراضی خود میگذرد. در نقطه مقابل جبن و کاسه گدایی خانه کارگر، افق بلافصل طبقه کارگر در مبارزه بر سر دستمزدها، برچیدن استثمار سرمایه است. کشمکش بر سر دستمزدها، یک کشمکش داغ دائمی، آشکار و در اشکال متنوع است. مذاکره و توافق نقاط فراز و فرود در تنش ها در بیرون دفتر مذاکرات است. جز این نمیتواند باشد.  

طبقه کارگر ایران بدون یک جنبش فعال و قدرتمند دستمزد هرچه بیشتر در ورطه فلاکت و تباهی فرو میرود. این جنبش چه اشکالی بخود میگیرد، در چه اشکالی پنجه در پنجه بورژوازی و حکومت سرمایه می اندازد، را نمیتوان پیش بینی کرد. انبار باروت انباشته از تنفر و زخم ها و عقده ها شاید گور بورژوازی را در همان گام های اول بکند. همه چیز بستگی به این دارد، و دستمزدها همه مقدرات لازم را در خود گرد آورده است که بی تابی و بیزاری میلیونها میلیون کارگر و خانواده کارگری در اجتماعات کوچک و بزرگ در قسم نامه های مشترک سر بر آورد که: مصوبه دستمزد، بردگی و مهلکه فقر و تهیدستی، دزدی و گردنه گیری طبقه حاکم را نمی پذیریم.

نه، نه سرکش، نه پاسخ طبقاتی کارگری به مصوبه  دستمزدها، استخوان لای زخم، خون در رگ حق طلبی، مصادره انبارها و فروشگاه ها و حرام کردن خواب و آرامش بر بورژوازی است. جنبش دستمزدها باید میدان مین زیر پای حکومت سرمایه  پهن کند.  

---------------------------------

دستمزدها؛ خدمات چرکین خانه کارگر و شوراهای اسلامی

فصل دستمزدها، ایام شکوفایی و رونق بازار خانه کارگر و شوراهای اسلامی است. کیا و بیا پیدا میکنند، روی صندلی دسته دار جا میگیرند، در هردنبیل رسانه ها و فضای سیاسی ایران به درجه "نماینده کارگران" نائل میشوند. چند صباحی در ازاء چند منبر "تعزیه خوانی معیشتی" کلی پاداش اضافه خدمت را با چای قند پهلوی مجانی میهمان وزارت کار هستند. اینها دیگر حتی توانایی تظاهر به دفاع از منافع کارگر را از کف داده اند.

خانه کارگر و شوراهای  اسلامی  با همه دستگاه طویل و ساختار ضد کارگری، با همه مخارج مالی و سیاسی صرف آنها، دیگر کاملا به یک وبال گردن تبدیل شده اند. زمانی قرار بود اینها ستون توجیه سناریوی "مذاکرات دستمزدها" باشند. امروز که کل سناریو با یک حکم دیوان عدالت اداری پا در هوا است، گریه و زاری جملگی حضرات ضلع کارگری برای اجرای قانون کار زیادی لوس و خفت آور است. در تمام طول سابقه فصل دستمزدها، نقش این "نمایندگان" از بازار گرمی و توجیه مصوبات ضد کارگری فراتر نرفته است. همواره  درب توهم و انتظار دیگری را برای دوندگی بیهوده جلوی روی   کارگر قرار داده اند. با هر  عقب نشینی فاحش در دستمزدها، این جماعت رو به کارگر طلبکار و پر رو، و در مقابل بالایی های جامعه تو سری خور و بازیچه و بی عرضه تر از آب در آمده اند.

تا آنجا که به طبقه کارگر مربوط باشد ابواب جمعی شوراهای اسلامی و کل تشکلهای رسمی دولتی هرگز منشاء کوچکترین بهبودی در حقوق حقه نبوده اند. در مبارزه بر سر دستمزدها نباید گذاشت "ضلع کارگری" و سموم آن جان سالم بدر ببرد. رسوایی و جبن و دریوزگی چهل ساله را باید از  صحنه مبارزه بر سر دستمزدها پاک کرد. هیچ کس حق ندارد سرکوب و دشواریهای سد راه طبقه کارگر را دست کم بگیرد، هیچ کس نباید در فتح سنگرهای کوچک تردید بخرج دهد، اما هیچ کس نمیتواند منکر واقع بینی در تشخیص قدرت بالفعل صفوف مبارزات حق طلبانه کارگری باشد.

مصوبه دستمزدها نمیتواند طبقه کارگر را گرسنه تر کند، اما تجربه هفت تپه میتواند طبقه کارگر را در اصلی ترین عرصه نبرد خود، حریص و بلند پرواز و قوی تر نماید. این حقیقت شروع پر شور قرن جدید،  همزمان نقطه پایان قرن قبلی است که با خانه کارگر و شوراهای اسلامی بگور سپرده میشوند. 

-----------------------------------------------------

دستمزدها؛ مردانی با سامسونیت سیاه در ضلع سوم

واقعیت این است که تولید و صنعت به‌دلایل مختلف داخلی و خارجی حال و روز خوشی ندارند... فقط با رشد حقوق و دستمزد قطعا نخواهیم توانست شرایط مطلوب‌تری برای کارگران عزیز ایجاد کنیم و این موضوعی است که سال‌هاست مغفول مانده. امیدواریم امسال مجلس محترم با تخصیص بودجه مناسب و اجرای دقیق توسط دولت به این موضوع توجه عملی کند. ("آزادی محدود کارفرمایان"، سایت دنیای اقتصاد، 12 بهمن 1399 )

رضا آهنیها، نماینده کارفرمایان در مثلث مذاکرات دستمزدها نیازی به سر و صدا و جنجال ندارد. کیف سامسونیت سیاه رنگ او محتوای جدول و ارقام و منحنی هایی است که ادعاها و موقعیت کارفرما در ایران را بدون چون و چرا به پیش میراند. آقای رضا آهنیها بیرق بورژوازی ایران را در عرصه ای به دوش میکشد که قانون کار و جهنم بی حقوقی مطلق کارگر را در چرخ دنده تولید بکار میاندازد، تسمه نقاله بردگی کارگر به  سود و پول است. یک محاسبه سخاوتمندانه کارفرمایی گویای این است که سهم کل مخارج  نیروی کار از هفت درصد از ارزش تمام شده تولید یک محصول صنعتی فراتر نمیرود. این رقم خود گویای واقعیتی بسیار هولناک است که  دستمزدهای نازل تنها بخش کوچکی از آنرا تشکیل میدهد. ساعات کار طولانی، اضافه کاریها، ایمنی کار، شرایط استخدامی و اخراجها، بیمه ها و بازنشستگی از اجزای بلافصل دستمزدها است که در ایران به اختیارات خودسرانه کارفرما سپرده شده است.

برای شناخت کاراکتر و موقعیت اجتماعی بورژوازی ایران باید از مناطق ثروتمند نشین و سرسام امکانات و خدمات لوکس آغاز کرد، شتاب و جنب و جوش صنعتی بسیار پیشرفته را پشت سر گذاشت، و سر از صدها هزار بیغوله های تولید کوچک و خانه ای، کارگاههای از نفس افتاده نساجی و معادن متروکه در آورد. مذاکرات دستمزدها برای  بورژوازی  ایران به معنای واقعی کلمه بحثی بر سر بقا، بحثی بر سر امتیازات مستقیم مادی فردی و خانوادگی است. کارکرد این بورژوازی، موقعیت و امتیازات آن درست همانند حسابهای بانکی طبقه شان به خون کارگر آغشته است.  بورژوازی ایران، در قالب طبقه، از پیمانکاران وابسته به سپاه، پروژه داران نفت و پتروشیمی، بنگاه های شهرداری  تا شرکتهای دولتی و خصوصی با یک دهان ایران را ملک طلق خود میخواهند. زمین و آب و معادن درست مثل کارگر بر روی خاک اموال آنها است.

کارفرمای ایرانی بیجا میکند دهان گلایه از حمایت دولت و مجلس باز میکند. کسی هست مخارج دستگاه های جاسوسی و سرکوب محیط های کارگری، مخارج بازجویی و شلاق، مخارج انتر بازی قوه قضائیه در "ورود" به پرونده دزدی و جیب بری رسوا از دستمزد کارگران و ماست مالی بی پایان  مافیای کارفرمایی را  به صورت جلسات "مذاکرات" بیافزاید؟ در ایران مجلس و قانون رسمی جز در خدمت سودجویی افسار گسیخته در کار نیست، اینرا هر بچه مدرسه ای به شهادت مشاهده روزمره زندگی میفهمد، و با چشم و دهان خود از مسکن تا سفره خانواده میبلعد. ایران به تعداد کارگاه ها و مراکز تولیدی دارای دولت های خود مختار است و مجلس در ایران مرجع پرکار مشترک در  پژوهش و تثبیت مرزهای جدید و جدیدتر در کندن پوست کارگر است. بورژوازی بنا به ماهیت و اصالت خود، به کاسبی مشغول است و سود و پول را سجده میکند. کثافت مجلس و غش و ریسه مجلس بدنبال کیف سیاه سامسونیت را باید به حساب خود عمارت بهارستان گذاشت.       

فصل دستمزدها، اگر شاخص تنها یک چیز باشد، آن اینست که طبقه کارگر در ایران چگونه شریان های جامعه را در کنترل خود دارد. اقتصاد، دولت و تولید همه هیبت هیولایی در محاصره خطر اتحاد و اعتراض و اعتصاب به خود می‌پیچد.

وقت آنست که طبقه کارگر از بورژوازی بیاموزد. دستمزدها را به خمیر مایه اتحاد مراکز بزرگ و کوچک تبدیل سازد. منافع خرد و صنفی و محلی خود را فدای مصالح جمعی سازد. نبرد دستمزدها را به تمام سال تسری دهد و از هر مورد، نبردی بر سر مرگ و زندگی بسازد.