یاداشتهایی درباره یک قیام، یک پیروزی و یک شکست
پایان یک جنگ و آغاز جنگ دیگر
با آغاز ماه مارس جنگ خلیج فارس متوقف میشود.
هم اکنون کشور عراق دارای یک حکومت متزلزل، شکست خورده با یک ارتش تحقیر شده و توسری خورده مردم گرسنه و در خطر مرگ، اما امیدوار، امید به اینکه هرچه باشد این رژیم رفتنی است و این تنها دستاورد مردم میبود که تاوانش بس عظیم و نابود کننده بوده است. این آرزوی بالغ بر ۱۶ میلیون مردم یک کشور از ترک و کرد و عرب و اقلیت های مذهبی است.
و با این هدف در دریائی از فلاکت و فقر دسته های قیام در شهر های کردستان عراق در جنوب و شمال سازمان میابد.
دسته های قیام در شهر سلیمانیه
اخبار قیام مسلحانه را از چند شهرک شمال کردستان شنیدیم و خبر درگیریهای جنوب عراق را هم داشتیم. زمزمه قیام اینجا و آنجا در شهر بود و ما عناصر رادیکال و باقیمانده از گروه های متعدد چپ در شهر که اغلب همدیگر را می شناختیم اولین دسته های مسلح قیام را تشکیل دادیم. ما میدانستیم که با صدای اولین شلیک صدها نفر مسلح از خانه هایشان بیرون خواهند امد. افراد مسلح رژیم آشکارا مایوس بودند و متزلزل. حالت دفاعی آنها برای همه آشکار بود و این بمردم روحیه میداد. ونگرانی بمباران شیمیائی در میان مردم کم شده بود.
عصر روز ۶ مارس اولین تظاهرات کوچک و پراکنده جوانان ونوجوانان و جنگ وگریز آنها در کوچه ها و خیابانها شروع شد. افراد مسلح و پلیس مخفی رژیم تیر هوائی شلیک میکنند و بچه ها به کوچه های باریک وخانه ها عقب مینشینند. تب و تاب تظاهرات و قیام را در چشم همگان می خواندیم. اما نشانه هایی از سازماندهی یک قیام با نقشه وجود ندارد. وما تدارک اولین حمله را کامل کردیم. ما میدانستیم که حمله ما بمثابه کشیدن ضامن و آزاد کردن چاشنی خواهد بود.
میشندیم که نیروهای امنیتی رژیم خود را برای کشتار جمعی آماده کردند و بین خودشان گفته اند اگر تظاهرات بشود درس خوبی بمردم خواهند داد. تانکهایشان را به خیابانها آوردند اما انها نمی دانستند که با تظاهرات آرام و دست خالی مردم روبرو نمیشوند. انها میدانستند پیشمرگان در این نزدیکیها نیستند و خبر حرکت آنها به طرف مرزهای کردستان عراق وجود داشت. این به نیروهای رژیم دلگرمی میداد. اما کور خواندند.
اولین ساعات صبح ۷ مارس اولین دسته های مسلح قیام از دوتا از محله های شمال و شرق شهر بطرف خیابانهای اصلی و مرکز شهر را افتادند. اولین تیراندازی افراد مسلح رژیم را با تیراندازی متقابل جواب داده شد و آنها نسبتا غافلگیر شدند. نیروهای رژیم انتظار قیام مسلحانه را نداشتند.
شاید کمتر از یک ساعت طول کشید که کلیه محلات اطراف شهر از سربازان و پلیس رژیم تخلیه و پاک شد و نیروهای امنیتی در مقرها ومراکز خود سنگر گرفتند و با این ترتیب قیام مردم که گویی همگی از قبل آماده بودند سراسر شهر را پوشاند.
۱۶ اسفند (۷مارس)
خیابانها در دست مردم قیام کننده است. بخش زیادی از سربازان و افراد مسلح محلی به مردم پیوسته اند و اکثر جوانان شهر که در جریان جنگ کویت مسلح شده بودند هم اسلحه هایشان را در آوردند و اسلحه های جدیدی هم که از نیروهای رژیم گرفته شده بین مردم تقسیم میشوند.
قیام مسلحانه خودبخودی و سازمان نیافته است. اینجا و آنجا کمونیستها و مبارزین و هواداران نیروهای مسلح اپوزیسیون حضور دارند و نقش مهمی دارند. اینها اغلب پیشمرگان سابق اند و استفاده از انواع سلاحها را بلدند بخصوص آر.پی.جی. اما جلوداران خود مردم اند بخصوص جوانان و جوانان.
امروز بعد ازظهر تعدادی نوجوان یکی از پایگاههای نیروهای رژیم را محاصره میکنند با دست خالی. و افراد رژیم بعد از تیراندازی چندی برای ترساندن بچه ها وقتی آنها را در پای خاکریز پایگاه میابند تسلیمشان میشوند و بچه هائیکه استفاده از تفنگ را بلد نیستند تفنگها را تحویل مردم میدهند. تا ساعت نزدیک غروب دو سوم شهر در دست قیام کنندگان است. اوایل شب آرام است و تیراندازی و حمله نهائی از ساعت چهار-پنج بعد از نیمه شب شروع میشود.
۱۷ اسفند ( ۸مارس)
ساعت چهار و سی دقیقه صبح با صدای آر پی جی قیام کنندگان و خمپارهای دشمن، شهر بیدار شد، شهری که آماده کارزار است.
حمله نهایی قیام کنندگان است. نیروهای امنیتی که مرگشان حتمی است میجنگند. در ساعات اول صبح حداقل ۱۶ جنازه مردم در خیابان جلو یکی از مقرهای نیروهای افراد رژیم افتاده بود که مردم نمی توانستند انها را جمع آوری کنند.
مبارزه سازمان نیافته است. تیراندازیهای بیمورد و هجوم های بدون سازمان با تلفات زیاد همراه است. تعداد کشته ها و زخمی ها لحظه به لحظه بیشتر میشود. بیمارستانها از زحمی و کشته پر شده اند. نزدیک ظهر هواپیماهای توپدار رژیم که از ارتفاع بالا تیراندازی میکنند به بالای شهر رسیده اند، تا ساعت ۱۲ ظهر قسمتهایی از محل تجمع مردم در اطراف مقرهای تسیلم نشده رژیم با توپ و راکت زده شد. و سرانجام ساعت ۱۲ و ۱۵ دقیقه ظهر آخرین سنگرهای دشمن که مقر نیروهای امنیتی به نام (امنه سووره که) که در زیرزمین هایش سلول های مخوف شکنجه وجود داشت، فتح شد.
شهر سرتا پاغرق شادی و رقص و پایکوبی بود. قیام مسلحانه پیروز شد و مردم زجر کشیده آلام چند ساله را فراموش کرددند.گویی تازه از مادر زاده شده اند.
در جریان قیام انبارهای دولت مصادره شدند و اجناس بین مردم توزیع شد. مواد خوراکی توسط مردم مسلح با تراکتور و تریلی در محلات فقیرنشین توزیع شد.
تعداد در شهر فریاد میزدند ما از هیچ همه چیز شدیم. ما حزب کارگری نداریم و پاکتهای سیگار را که از بزرگترین فروشگاه دولتی شهر مصادره شده بهم تعارف میکنند.
حالا وقت آنست در مورد چه باید کرد بعدی بنشینیم و تصمیم بگیریم. این کارها شامل سازماندهی قدرت شورایی و تسلیح همگانی و وظایف شورا، شوراهای کارگری و قوانینی که فورا اجرا میشود و برخورد کارگران به احزاب بورژوازیی و جبهه (۱) آنها است. اینها تقریبا یک نقشه عملی برای قیام و بعد از پیروزی یعنی نتیجه آنست.
جا انداختن و عملی کردن این نقشه کار میخواهد. آیا کارگران و توده های مردم دور آن جمع خواهند شد؟ این سوالی است که در حال حاضر جوابی برایش نداریم. باید برایش کار بشود.
۱۸ اسفند (۹ مارس)
ایده شورایی وسیعا در شهر پخش شده است.
اعلامیه های کوتاه اما روشن در مورد وظایف پس از قیام پخش شده اند. در محلات فعالین جنبش شورایی مشغولند. اولین جلسات توده ای برگزار میشوند.
در کنار این، مقرات متعدد احزاب جبهه دایر شده اند. آنها دیروز و دیشب خود را به شهر رسانده اند و مستقر شده اند. همه چیز آماده است. قیام در شهر پیروز شده مردم آماده اند سازمان یابند، همه منتظرند تا ببینند وظیفه شان چیست؟ چه چیزی میماند و چه چیزی میرود.
از نظر احزاب "جبهه" چیز زیادی نباید تغییر کند. سازمان نظامی کردهای مزدور رژیم دست نخورده باقی مانده اند. حتی روسایشان که "مستشار" نامیده میشوند تشویق هم میشوند که گویا آنها هم در قیام نقش داشته اند. البته اینها که تزلزل رژیم و قدرت مردم را دیدند در اخرین لحظات بمردم پیوستند. اما نه از سر انقلابیگریشان بلکه از فرصت طلبی تاریخیشان که همیشه چنین کرده اند و بین نیروهای مردم و دولت مرکزی در نوسان بوده اند. گاهی اینطرف و اغلب طرف رژیم و حالا فرصت غارتگری را هم یافته اند البته. مدیران ادارت و کارخانه ها بنظر میرسند ابقا شوند و دستورهای از بالا و از رادیوی احزاب "جبهه" صادر میشوند. در این دستورها به مردم گفته می شود:
"سلاحها را بیاورید و تحویل مقرات جبهه بدهید؛"، "وسایل غارت شده را پس بدهید؛" که در عین حال بمعنی کارت معافیت مصونیت از مصادره انبارها و پول بانکهایشان است.
۱۹ اسفند (۱۰مارس)
امروز مردم زیادی در خیابانها جمع شده اند. در محل درگیریها اجسادی اینجا و آنجا افتاده است و هنوز جمع نشده اند. هنوز از ساختمانهای محل پلیس امنیتی و زندان دود بلند میشود. ردیف ماشینهای سوخته در حیاط افتاده اند و مردم مشغول گشتن در زیر زمینها برای یافتن زندانیها هستند.
زیر زمینها و سلولهای هولناک اطاقهای نمناک، اطاقهای شکنجه با چنگکهای آویزان از سقف، صندلی الکتریکی- کابلهای پاره شده لباسهای پاره زنان- محل تجاوز به زنان و دختران، همه این ها اجساد سوراخ شده شکنجه گرها با گلوله های مردم عصبانی را در حیاط قابل هضم و توجیه میسازند.
مردم از زیر زمینهای افسانه ای که هنوز کشف نشده حرف میزنند. به هر چیزی مشکوکند و با دست و بیل و کلنگ و بالاخره با ماشینهای مخصوص حفاری زمین را میکاوند. اما چیزی پیدا نمیکنند. حیف از هزاران انسان مفقود شده!
بهنگام بیرون آوردن تسلیم شدگان از پلیس امنیتی زنی اجازه می خواهد بگردد و در میانشان کسی را پیدا میکند که بهنگام دستگیری به او تجاوز کرده و بالاخره او را مییابد و مردم عاصی به جانش می افتند و او را از پا در میارن. از دختری نام می برند که در زندان سه بار حامله شده است.
محل زندان و ساختمانهای سوخته و اجساد متعفن از جمعیت موج میزند. در مرکز شهر تانکها و نفربرهای سوخته اینجا و آنجا افتاده اند و بچه ها از سرو کولشان بالا میروند.
موج وسیع مردم بطرف زندان براه افتاده اند غمی عمیق چهره ها را فرا گرفته، گویی خبری از شادی نیست. هنوز ابهام و ترس وجود دارد. یک علامت سوال. آینده چه میشود؟ آیا همه چیز تمام شده یا باز هم انتظار زندگی مخوف دیگری و شکست دیگری.
انتظار میرفت مردم در خیابانها بخوانند و برقصند ولی هنوز خبری از شادی نیست. تک و توکی زنان پیدا میشوند و بقیه مردان هستند. مردم یک سوال دیگر هم دارند و آن این که چرا روسای مزدوران (مستشاران) ابقا شده اند پس خیانتهایشان چه میشود؟ اینجا و آنجا هم انتقاد از زیاده رویها در مصادره ها است، مثل شکستن و بردن وسایل مدارس و ادارت و شکستن ماشینهای کارگاهها وکارخانه ها و بردن داروهای انبارهای دارو و بیمارستانها.
کسانی هستند که این اشتباه را بهانه میاورند تا کل مصادره ها انقلابی را زیر سوال ببرند و مردم را متهم به غارتگری و دزدی میکنند.عجب بیشر می ای.
۲۰ اسفند(۱۱مارس)
شوراها برپا میشوند
شورای چند محله تشکیل شده، دوستان امروز راضی اند. ساعت ۸ شب است بطرف منزل کارگری از دخانیات در محله شان را میافتم همراه یکی از دوستان پیاده میروم راه طولانی است و اینجا و آنجا تیراندازی هوایی مردم مسلح.
به خانه دوست کارگرمان میرسیم. محفل کوچکی از کارگران، با چند کارگر و همسرانشان که همگی کارگر دخانیات اند گپ مفصلی میزنیم در مورد شورا. یکی از کارگرها که قدیم کمونیست است و آدم داغانی است که معتقد است کارگران نمیفهمند. مگر روشنفکرها کاری بکنند و میگوید اگر پیروز شویم حاضرم ۲۴ ساعت کار کنم. مایوس و بد بین است. روزهای قیام از خانه بیرون نیامده است با همسر و شش فرزندش. چندتای دیگر هم مذهبی اند اما شورا را میخواهند.
شرایط کار آنها در دخانیات اینطور است. هفت ساعت کار و هفت ساعت اضافه کار بدون دستمزد- تعطیلی آخر هفته ندارند. ۱۹۰۰ کارگرند فقط ۶۵۰ نفرشان خانه سازمانی و دولتی دارند و بقیه در شهر پراکنده اند. وقتی بازنشسته شوند خانه را از آنها میگیرند. اخیرا تعداد زیادی از خانه ها را به آنها فروخته اند. زن کارگری می گوید: اگر وسط کار بخواهیم چند دقیقه ای استراحت کنیم با شیلنگ، آب زیرمان می ریزند که نتوانیم بنشینیم و برگردیم به سرکارمان.
توافق می کنیم بروند پای ایجاد شورا و خلع مدیر کارخانه و خیلی کارهای دیگر ... و بروند کارخانه را تصرف و اگر بشود راه بیندازند، اما درهرحال سنگر کارخانه سنگر شورا باشد. این هم اولین نطفه ایجاد شورای کارگری است.
آخرهای شب دختران بزرگ خانواده کارگری به اطاق ما میایند. دو دانشجو و یک معلم و یک محصل و پسر بزرگ هم دانشجوی پزشکی است. او کمونیست است و هوادار یک جریان کمونیستی. دختران از اوضاع گله دارند. ازمحدودیتهایشان در خانه و توسط پدر و مادرشان که هردو کارگرند.
شب قبل هم در یک محفل زنان خون دل داشتند از عقب ماندگی و کهنه پرستی، دوتای آنها بخاطر شرکت در یک اجتماع عمومی توسط دایی شان کتک خورده بودند. مفصل صحبت کردیم. دست اخر یکیشان گفت من میروم و از این به بعد "تمرد" میکنم... صحبت از شرکت وسیع زنان شد و ایجاد تشکلی برای زنان ولی هیچکدام تصویر روشنی و اعتماد به نفس و امیدی به این کار نداشتند و این هم نتیجه نسلها تبعیض و ستم و سرکوب جنسی حتی در خانواده.
۲۱ اسفند (۱۲مارس)
یک دریا کار و آدم کم. چقدر کارگران و مردم قیام کننده تشنه کار و حرف و اقدام اند. چقدر ابهام دارند. نمیدانند چه کنند ولی آماده هرکاری اند. هیچ تصویر روشنی از شورا نیست. حالا بین فعالین جنبش شورایی، تا چه رسد به توده های کارگری و زحمتکش. اولین کار ما جمع کردن فعالین جنبش شورایی در یک مرکز است و ما دسته های قیام در سطح رهبران جمع میشویم و اولین تمرکز فعالین جنبش شورایی را بر پا می کنیم.
وحالادسته های قبام به "دسته های پیشبرد جنبش شورایی" تغییر نام و کار داده اند و پلاتفرم "قدرت شوراها" پلاتفرم مشترک مرکزیت است.
امروز اولین جلسه شورای کارگران دخانیات تشکیل می شود.
۲۲ اسفند (۱۳ مارس)
باید تصویر روشنی از شورا داده شود. شورا چیست؟ چگونه تشکیل میشود؟ چرا لازم است؟ افق و دور نمای شورا، امروز چه می کند، در آینده چه خواهد کرد؟ حکومت شورایی چکونه حکومتی است؟ جامعه چطور اداره میشود و چیزی های از این قبیل.
چند تز و توضیح در باره شورا باید فورا نوشته و پخش گردند.
قبلا با مبانی شورا، شوراهای کارگری، رابطه شوراها و کارگران با احزاب غیر کارگری و پاره ای وظایف اساسی پس از قیام از جمله تسلیح عمومی، ابقای نیروهای مسلح حرفه ای. با مبانی شورا، شوراهای کارگری، رابطه شوراها و کارگران با احزاب غیر کارگری و پاره ای وظایف اساسی پس از قیام از جمله تسلیح عمومی، ابقای نیروهای مسلح حرفه ای و قانون کار، حقوق زحمتکشان، حقوق زنان ، آئین نامه داخلی شورا لازم است نوشته بشود.
و این کار را میکنیم. و به این ترتیب دسته مرکزی فعالین جنبش شورایی به مراکز شوراها در محلات و کارخانه ها وصل است و نمایندگان در آنجا حضور دارند و تقریبا در همه محلات بنکه های(۲) فعالیت جنبش شورایی اغلب متشکل از کارگران و جوانان مسلح تشکیل شده است. اینها در واقع مدافعین و محافظین شوراها هستند.
اما هنوز تا شوراهای واقعی و توده ای فاصله داریم و کار میبرد.
از جانب احزاب جبهه هیچ حرفی برای مردم وجود ندارد. آینده چه میشود؟ بکجا میرویم؟ آنها چه می کنند؟ حاکمیت چه می شود؟ از نظر آنها حاکمیت تامین است: حاکمیت احزاب مسلح جبهه و تمام. اما کارگران و مردم در اجتماعات و مجامع عمومی و در شوراها، در بنکه ها، در محافل، در منازل، در کوچه ها و خیابانها صحبت و از دخالت خودشان در سرنوشتشان می کنند. اما هنوز سخت است پذیرفته شود که شوراها همان حاکمیت است. برای احزاب جبهه هم حاکمیت مردم اصلا و ابدا قابل تصور و قابل قبول نیست.
فعالین شورایی در کارگاه ها و کارخانه ها و محلات تلاش می کنند توده های هر چه بیشتری را در شوراها جمع کنند و به مردم بگویند که دخالت یعنی شورا و شورا هم یعنی حاکمیت مردم. یعنی آزادی، نان، کار و درمان و بهداشت و ....
تا حالا شوراهای بیشتری بوجود آمده اند درمحلات و درمیان کارگران- اما هنوز شوراها کاملا توده ای نیستند. تب وتاب شوراسازی زیادی است. در خیلی از محلات جوانان و زحمتکشانی دور هم جمع میشوند و بنکه شورا درست می کنند تا بعد به تشکیل شورا از توده ها بپردازند.
شورای کارگران شهرداری و آب و برق خطوط قانون کار را تصویب می کنند و از امروز اعلام میکنند ۳۵ ساعت کار میکنند با تعطیلات پنج شنبه و جمعه ها.
۲۳ اسفند (۱۴ مارس)
اخبار آزادی شهرهای دیگر میرسد. از جمله شهر "اربیل" و این به شور و شوق و اطمینان خاطر مردم افزوده است. قیام در "اربیل" شبیه قیام در سلیمانیه بوده است، اما با تلفات کمتر. مجموع تلفات مردم در هردو شهر حدود ۵۰۰ کشته و همین اندازه زخمی بوده است و تلفات نیروهای امنیتی رژیم بیشتر از اینها.
۲۴ اسفند(۱۵ مارس)
برای حضور در یک جلسه شورا راه می افتیم. در محله ای با حضور حدود ۱۰۰۰ نفر که در مسجد و حیاط و جاده های اطراف جمع شده اند، در باره شورا گفتار کوتاهی داشتیم. تعدادی برای نمایندگی شورا داوطلب شدند. امکان رای گیری با ان جمعیت زیاد نبود و اصلا لازم هم نشد. چون کسی اعتراضی نداشت.
بعد از این تجمع، ساعت ۷ شب به طرف محله کارگران قند و شکر راه افتادیم در مسیر تجمعی را دیدیم. پرسیدیم گفتند جلسه تشکیل شورای کارگران خیاطی (البسه) است که همه شان زن بودند. تجمع شلوغ و بی نظمی بود. بیشتر بی نظمی از طرف حواشی تماشاچی کارگران خیاط بود. از فعالین شورایی خواهش کردیم حواشی را مرخص کنند و درب سالن را ببندند و حرفهایشان را بزنند. (زنان و دختران جوان از حضور تماشاچیانی در اطراف راحت نبودند) .
از آنجا به محله کارگران قند و شکر و بعد از آن به محله کارگران دخانیات رفتیم. ساعت ده شب بود شش نفر کارگر و از فعالین شورا حضور داشتند. بحث در باره شورا تا ۱۲ شب طول کشید. شام را نان و چای شیرین خوردیم. ان روزها کم تر چیزی برای خوردن پیدا می شد. به طرف مقر هیات نمایندگی راه افتادیم و در آنجا در مورد سازماندهی توزیع نیازهای مردم، تشکیل صندوق، درخواست کمک از ثروتمندان، مسکن برای بی مسکن ها و ... حرف زدیم و تقسیم کار شد تا هر کسی به شوراهای کارگری و محلات برود و کار را شروع کنند.
۲۵ اسفند (۱۶ مارس)
امروز قرار است متینگ راه پیمایی بمناسبت سالروز حلبجه برگزار شود و من عازم اربیل هستم برای یک تماس و هماهنگی. در مسیر جاده ستون درهم شکسته نظامی را میبینیم. ماشینهای نفربر و تانکها و توپها سنگین در هم شکسته یا سوزانده شده اند.ساعت پنچ بعد از ظهر در اربیل هستیم. خانه دوستمان ما را بگرمی پذیرفت یک زن کارگر بیوه با یک پسر دانشجو که اغلب اخمهایش توی هم است و یک عروس خوشرو و مهربان و چهار دختر که بزرگترین آنها دانشجو و بقیه محصل هستند. یک ساعت بعد بطرف خانه دوست کارگری راه افتادیم. او در منزل نبود. بعد از گشتی در شهر بطرف محله کارگران دخانیات راه افتادیم.
شهر هنوز در گیجی و ابهام روزهای قیام بسر میبرد. جنگ در کرکوک در نزدیکی اریبل پیروزی را برای مردم نامطمئن ساخته بود. مقرات زیادی مربوط به احزاب سیاسی وجود دارند. ماشینهای سنگین و تانک و نفرببرها سالم پا شکسته در خیابانها وجود دارند هنوز آثار چشمگیری از تحرک توده ای بچشم نمیخورد. مردم زحمتکش از مصادره ها چیزی زیادی نصیبشان نشده کما کان ثروتمندها و ماشین دارها اجناس را برده اند و نیروهای احزاب جبهه هم در مسیر مردم اجناس مصادره شده را پس گرفته اند اگر زحمتکشی دو کیسه برنج داشته یکیش را پس گرفته اند.
ساعت هفت در یک جمع کارگری در محله کارگران دخانیات اربیل هستیم. بحث از قیام و جنگ و چه باید کرد است.
یک کارگز که سابقه مبارزاتی داشته و شرکت انگلیسی دخانیات تلاش کرده او را بخرد اما موفق نشد، در جمع ماست. کارگران او را دوست دارند و او هم چیزیهای زیادی سرش می شود.
بزودی جمع ما بیست نفر میشود و بحث شورا. کارگران بنوبت از شرایط کارشان در دخانیات حرف میزنند. یک کارگر پیر گفت که این روزها بازنشسته می شود و شرکت ازاو خواسته خانه را تخلیه کند. این جزو مقررات دولت است که کارگران بازنشسته باید خانه دولتی اجاره ای را ترک کنند. صحبت از ساعت کار طولانی شد و دستمزد کم. شرکت می خواسته ۲۵ نفر از کارگران را اخراج کند و اعلام می کند اگر این کارگران حاضر شوند به شمال شرقی در مرز بین سوریه بروند اخراج نخواهند شد و آنها ناچارا خانه و زندگی را ترک و به انجا میروند. آنجا یک کارخانه مواد شیمیایی است. در مجموع کارگران به نیروی خود باور نداشتند و باز هم صحبت از نقش روشنفکران کردند. اما در هرحال با شورا موافق بودند و با قانون کار جدید و باحذف مدیر و با دخالت در امور کارخانه و به این ترتیب نطفه شورا بسته شد. ما اطلاعات لازم و تجربیات و چم وخم کار را چه شفاها و چه با نوشته در اختیارشان گذاشتیم. علاوه بر کارگران فرزندان آنها هم که اغلب تحصیلکرده و چپ بودند حضور داشتند. نصف شب بمنزل اول برگشتیم منتظر ما بودند و گپ و صحبت قیام و شورا و کار و بار تا نزدیکیهای صبح- دوست کارگرمان هم در انجا منتظر مان بود و حرفهایمان را زدیم....
۲۶ اسفند(۱۷ مارس)
امروز صبح قبل ار مراجعت ملاقاتی کوتاه داریم با دوستانی در یک بنکه مرکزی شورا- در اربیل هم این مرکز بوجود آمده. ساعت ۱۱ صبح بطرف رانیه و بعد سلیمانیه براه میافتیم. خانواده میزبان از رفتن ما دلتنگ شدند فقط چند ساعتی از آشنایی ما گذشته بود. می پرسند، کی بر میگرین؟ و ما نمیتونیم وعده ای بدهیم...
متینگ عظیم روز قبل در سلیمانیه در دست شورا وفعالین جنبش شورای بوده. نمایندگان شوراهای کارگری و محلات سخنرانی کردند. احزاب بورژوایی مزاحمتهای فراهم کردند اما بیفایده بوده. از طرف بنکه مرکزی شوراها بیانیه حقوق زحمتکشان قرائت شده و به تصویب مردم رسیده است.
تعرض تبلیغاتی به شوراها و از طرف جبهه
عصر امروز رادیو جبهه اعلام می کند که شوراها باید منتفی شوند و بجای آنها باید انجمن های محلی گذاشته شوند، انجمنهایی که از بالا و با تائید جبهه انتخاب میشوند. امروز جنب وجوش وسیعی بین کارگران و مردم شهر و بخصوص فعالین جنبش شورایی بوجود آمده است. بعد از ظهر جلسه نمایندگان بنکه مرکزی شوراها با نمایندگان شوراهای کارگری و محلات به نتیجه مطلوبی نرسیده است. نمایندگان بر سر انتخاب تاکتیک و پاسخ به تعرض جبهه در مورد اعلام الغا شوراها اتفاق نظر کامل ندارند.
صبح این روز دو تن از نمایندگان بنکه مرکزی به مقر اصلی جبهه میروند و توضیح میخواهند. اما خوب تحویلشان نمیگیرند. یکی از نمایندگان می گوید: این آخرین بارتان باشد با نمایندگان مردم اینطور رفتار می کنید، خیال نکنید با مشتی بچه طرفید. با شوراها طرفید. فهمیدید. پس از اعتراض به اعلامیه رادیویی شان در مورد انحلال شوراها از مقر خارج میشوند. طرف صحبت نمایندگان ار انها معذرت می خواهد. چند ساعت بعد از طرف جبهه نامه ای به دفتر مرکزی شوراها میرسد که خواستار مذاکره می شوند. بالاخره جلسه نمایندگان با رای گیری در مورد مذاکره و تظاهرات همزمان خاتمه می یابد. ۱۱۰ رای موافق و ۳۶ رای مخالف.
ساعت ۸ شب با سه تن از رهبران و فعالین دفتر مرکزی شوراها قرار داریم. ملاقات و گفتگوی ما با آنها چهار ساعت طول کشید و سر خطوط آتی کار توافق داشتیم: مذاکره از موضع قدرت و بدون نشان دادن ضعف. اگر توازن قوا مناسب باشد راه پیمایی همزمان با مذاکره- اگر نیوری کافی جمع نشد راهپیمایی نشود.
وبالاخره یک اعلامیه اعلام موضع شوراها و پاسخ به اعلامیه رادیویی جبهه نوشته شد و در مورد ادامه فعالیت جدی تر برای گسترش و تحکیم جنبش شورایی.
۲۷ اسفند (۱۸مارس)
صبح امرو در جلسه کوتاه نمایندگان شوراها ۵ نفر برای مذاکره انتخاب می شوند و فراخوان راهپیمایی بدون نقشه اینجا و آنجا در میان کارگران و مردم محلات می پیچد. اما پاسخ جدی نمی گیرد. کار جدی برای بسیج مردم صورت نمی گیرد. صبح کارگران دخانیات حدود ۴۰۰ تن در جلسه شورای هودشان فرمان الغای شورا ها را محکوم می کنند و بعد از جلسه دست به راهپیمایی می زنند و در جلو مقر اصلی جبهه اجتماع می کنند. این اجتماع همزمان است با جلسه مذاکره نمایندگان شوراها با نمایندگان "جبهه".
کارگران قطعنامه ای به جلسه می فرستند مبنی بر محکوم کردم اعلامیه رادیویی و پشتیبانی از شوراها. بعد از ظهر هم جلسه شورای نمانیدگان خیاط به راهپیمایی مشابهی میانجامد و اجتماع جلو مقر جبهه و این همزمان است با اواخر جلسه مذاکره.
مذاکره به نتیجه نمیرسد. نمایندگان جبهه حقه ای بکار میگیرند و تعدادی از هواداران خود را که نماینده شوراهای محلات هستند به جلسه مذاکرات دعوت میکنند. پنج نماینده واقعی اعتراض می کنند که اینها را برای چه اوردید و آنها میگویند که اینها هم مثل شما نماینده هستند. بر سر ماندن یا رفتن از جلسه بین ۵ نماینده اختلاف میافتد و اکثریت می گویند اشکالی ندارد بگذار آنها هم باشند و مذاکره چند ساعته خسته کننده و بی نتیجه شروع میشود.
نمایندگان جبهه در باب دمکراسی ساعتها حرف می زنند و اکثر نمایندگان هم با کرنش و دست به سینه حرفی نمی زنند. تنها دو نماینده از پنج نماینده واقعی به صحبتها و روال جلسات اعتراض میکنند و اعلام می کنند ما نظر شوراها را نوشتیم و قبل از آمدن به جلسه هم پخش کردیم شما یا حرفتان را که از رادیو زدید پس می گیرید و یا با شوراها در می افتید. نمایندگان جبهه اعلام می کنند که کماکان سر حرفشان هستند و شوراها باید منحل شوند.
یکی از نمایندگان واقعی از جلسه خارج شده و به میان کارگران خیاط و مردمی که اطراف آنها در جلو مقر جبهه جمع شده میاید و نتیجه مذاکره را اعلام میکند، او میگوید: نماینده های شما سازش کردند. آنها به شما خیانت کردند مردم باید فورا این نماینده ها را عوض کنند و کارگران و مردم همانجا رای به اخراج آنها می دهند.
از طرف دیگر از جانب جبهه اعلام میشود که مدیرهای کارخانه ها را عوض میکنیم (غیر رسمی)، برای اجناس نرخ گذاری می کنند. چهار میلیون دینار از سرمایه داران شهر گرفته اند تا حقوق کارمندان را بدهند. اما برای کارگران هیچ حرف و اقدامی در بین نیست.
یکی از نمایندگان جبهه در جلسه مذاکره با نمایندگان شوراها میگوید: کارگران حالا باید ۲۴ ساعت کار کنند چون برای خودشان کار می کنند. و دیگری گفته حالا دور دور کارگر نیست دور دور دمکراسی است. حالا وقت کار است . وقت بازسازی است. همه باید کار کنند!
۲۸ اسفند (۱۹مارس)
جبهه عملا به شوراها حمله می کند.
- رهبران شورا متهم می شوند،از قبیل اینکه همکار رژیم اند- بداخلاق و فاسدند خائن اند و ...
- تجمع اهالی شهرک نصر و جلسه شورای آنها را با تیراندازی از بالا سر مردم میخواهند بهم بزنند.
- از تجمع اهالی شهرک "با زیان" بلندگوهایشان را میگیرند.
- بلندگوی شورای محله "ملک کندی" را میگیرند.
افراد مسلح را جلو کارخانه میگذارند. افراد مسلح در بیمارستان مواظبند کارگران و کارکنان تجمع نکنند. دختری را که می خواسته برای کارگران صحبت کند را به زور می خواهند از بیمارستان بیرون کنند ولی کارکنان خواستار حضور و ادامه صحبتهایش می شوند.
حزب کمونیست عراق زیرجلکی اعلام می کند موافق شوراست اما مشروط.
حزب سوسیالیست کردستان(پاسوک) هم شورا میخواهد اما به شرط قبول جمهوری کردستان (معلوم نیست این جمهوری چیست).
بعد از جلسه مذاکره دیروز بین اعضای شورا مرکزی اختلاف میافتد و انشعاب می کنند. هشت نفر سر دفاع از شورا محکم می ایستند سی نفر خواستار ادامه مذاکره و سازش اند حتی به قیمت تن دادن به انجمن محلی بجای شورا. و ۸ نفر بیرون میایند و باین ترتیب بنکه مرکزی شوراها دوتکه میشود. ساعت هشت شب با سه نفر عضو اصلی از هشت نفر انشعابی بحث مفصلی داشتیم. از فراخوان برای راهپیمایی انتقاد شد. مردم کمی جمع شده بودند و "جبهه" هم در مقابل بهمان اندازه فالانژ جمع آوری کرده و به تحریک پرداخته بود. جمعیت ۵۰۰ نفره شوراها و ۵۰۰ نفر جبهه علیه یکدیگر شعار دادند – شعار جبهه ایها : چی تان ده وی کورده کان – هه لوه شاندنه وی شوراکان(۳)، شورا شورای چیتانه – میلله ت رقی لیتانه(۴) و شعار شورایی ها : چی تان ده وی کریکار – سی و پنج ساعت کار(۵)، حکوومتی شوراکان یا قرارگای رمضان(۶)
قبلا قرار داشتیم که راهپیمایی و تظاهرات بشرطی است که بتوانیم نیرو جمع کنیم و بالاخره قرار شد:
۱- به میان شوراها برویم و برای گسترش و تحکیم آنها کار کنیم.
۲- نمایندگان شوراها به جلسه ای دعوت شوند و موضوع رسمی شوراها را اعلام کنند، بعلاوه مواضع و مبانی جنبش شورایی را رسما اعلام کنند.
۳- برای ایجاد شورای نمایندگان کارگران و حتی الامکان نمایندگان شوراهای محلات هم کوشش جدی بعمل آید.
۴- و بالاخره از راه اندازی آکسیون خودداری شود. اما از شورا دفاع جدی بعمل آید.
۲۹ اسفند (۲۰ مارس)
با صدای اولین تیراندازی بخاطر شب عید نوروز خسته و بیحال از اطاقم خارج شدم. شهر بزرگ کرکوک هم توسط مردم تصرف شده. دیگر پیروزی از نظر مردم کردستان تکمیل شده است. شادی و شور به اوج خود رسیده است. اما جنبش شورایی و فعالین جنبش شوراها با همه شیرینی پیروزی، تلخی ای را در گلوی خود احساس می کنندو نگرانی در عمق چشم هایشان، نگران آینده شوراها و دشمنی جبهه با آن، اما امید به پیش رفتن از ما کار بیشتری می طلبید.
اعلامیه در مورد رابطه شوراها و نیروی پیشمرگ باید نوشته شود – تعرض جبهه به شوراها باعث شده که مردم برخورد سرد و دور از انصافی به خود پیشمرگان بکنند. در این جا پیشمرگ مقصر نیست. آنها قربانی سیاست احزاب بورژوایی و ناسیونالیسم بی افق و بی خاصیت آن هستند..
۱فروردین (۲۱ مارس)
تعرض و تهدید جبهه ادامه دارد. از بلندگو اعلام کرده اند که هر کس به شوراها مراجعه کند مجازات میشود. زنی را برای انتصاب به انجمن محله دعوت می کنند و او می گوید: اگر شورای محله به او رای بدهد انجمن می شود و گرنه حاضر نیست.
افراد چپ و کمونیستها زیر کنترل پلیسی قرار میگیرند و مانع از حضور آنها در میان کارگران می شوند. وآخرین خبرها اینست که تعدادی از اعضا و کادرها و پیشمرگان"جبهه" به تعدیات جبهه علیه شوراها اعتراض دارند. و مهمترین خبر اقدام امروز انتخاب نمایندگان شوراها بطور رسمی است.
در نوروز همه غرق شادی و جشن اند. تنها کسانی که از این شادی و چشن محروم اند نمایندگان شوراها هستند که امروز هم جلسه گرفته و رسما شورا نمایندگان را انتخاب می کنند.
۲ فروردین (۲۲ مارس)
جلسه نمایندگان شوراها برگزار شده – کمیته ای ۱۳ نفره برای هدایت و متمرکز کردن کارها انتخاب شده، دوستان ما این کمیته را کمک می کنند و قرار براین است فردا در جلسه ای برنامه و خطوط کار کمیته بررسی و تصویب بشود – این برنامه توسط دوستان ما به کمیته پیشنهاد می شود.
علاوه برآن قرار شده اطلاعیه ای خطاب به نیروی پیشمرگ داده شده و به پشتیبانی از شوراها فراخوانده شوند. در همین جلسه گسترش فعالیت شوراها و دخالت در امور اجرایی محلات و کمک به فقرا بیچیزان از طریق صندوق تعاونی و ثروتمندان مورد تاکید قرار میگیرد.
یکی از دوستان ما به کرکوک رفته. او اصلا کرکوکی است و تجارب فعالیت شورایی دوهفته ای سلیمانیه را هم با خود برده است. ببینیم چکار میکند. مساله ارتباط با او جدی و مهم است و هماهنگ کردن و یکپارچه کردن فعالیت شوراها.
۳ فروردین (۲۳ مارس)
امروز در نشست جمع رهبران و فعالین جنبش شوراها اوضاع را برسی کردیم.
کارخانه ها توسط افراد مسلح جبهه قرق شده وتنها کارگران حق ورود به کارخانه را دارند و حق تجمع ندارند."جبهه" یک اطلاعیه تهدید آمیز داده و گفته: شوراهای بدون اجازه و اطلاع "جبهه" باید برداشته شوند و کسانیکه به شورا مراجعه کنند مجازات میشوند و در آخر اطلاعیه آمده است که : "البته این به معنی مخالفت با آزادی بیان و عقیده نیست!!"
امروز جلسه نمایندگان شورا تشکیل شده، با ۲۳ عضو – ۱۱عضو شوراهای کارگری و محلات و ۱۱عضو محلات و با دعوت رسمی از ما (دونفر) برای شرکت در جلسه.
در جلسه ۴ برنامه و قطعنامه پیشنهاد شده و پس از بحث و بررسی آنها به تصویب کمیته میرسد. کمیته یک اطلاعیه هم خطاب به مردم و نیروهای پیشمرگ می دهد، با این مضمون که شورا وابسته به هیچ حزب و گروهی نیست – شورا خواهان آرادی بی قید و شرط است. شورا با احزاب جبهه و نیروی پیشمرگه دشمنی ندارد و خواهان پشتیبانی آنها از شوراهاست...
کمیته یک هیئت روابط خارجی و یک کمیسیون برای انتشار نشریه انتخاب می کند.
دوستان ما و اعضای اصلی کمیته جلسه تشکیل داده و نقشه فعالیت خود را با جزئیات تعریف کرده اند که خطوط آن: کار با کمیته نمایندگان شوراها، فعالیت محلی شورایی (کارخانه ها و محلات)، تلاش برای کمک به معیشت مردم گرسنه از طریق خرید وسایل ضروری از مرزها و توزیع در محلات از طریق شوراهای محلات- ایجاد دفتر بیکاران- کمیته زنان- مرتبط کردن فعالین و رهبران کارگری و جنبش شورایی - تحویل سلاح به کمیته مرکزی شوراها - کمک به کارگران بازنشسته- ایجاد صندوق تعاونی- ایجاد شورای کارگران منطقه صنعتی (کارگران کوچک نزدیک بهم)- تعیین خطوط تبلیغی برای فعالین و آرایش درونی خود شان و تقسیم کار.
ضمنا مسایلی از این قبیل مطرح شد که اگر از طرف جبهه به بنکه ها حمله شد - در محلات اجتماعات کماکان برپا نگهداشته شوند - اگر حمله به شوراهای کارگری ادامه یابد، از محلات کارگری بسیج برای خنثی کردن و قرق کارخانه ها و اعتصاب کارگری و تشکیل کمیته اعتصاب.
تعدادی از دوستانی که از دسته سابق "دسته پیشبرد جنبش شورایی" جدا شده اند مجددا به فعالیت بر میگردند و به اشتباهاتشان در مورد جبهه اعتراف می کنند.
و دیگر تصمیمات:- بشکل محافل بهم پیوسته و تقسیم کاری بین خود و نوعی کار کمیته ای محفل اصلی و دورنمای کنفرانس رهبران کارگری شوراها برای تدارک یک سازمان کارگری.
- کمیته نمایندگان شوراها باید با نمایندگان بیشتری از کارگران تقویت شود – اکثریت با کارگران باشد.
- برای تصویب سیاست کارگری و رادیکال در کمیته و شوراها باید اکثریت کارگری حاصل شود.
- اگر انجمنهای محلی از بالا تشکیل شد آلترناتیو شورا زنده نگداشته شود تا انجمنها منزوی و عملا منحل گردند.
بحث تشکیل دولت موقت از جانب اپوزیسیون سراسری و جبهه کردستانی است.
- در برخورد به دولت موقت قرار شد ۱- تبلیغ آلترناتیو توده ای، شورا ۲- دخالت در امور اجرایی و اداره امور کار و زندگی در کارخانه و محلات. در این رابطه احتیاج به بررسی مشخص هست. دوستان می گویند دولت موقت دست نشانده آمریکا خواهد بود.
- و بالاخره ارتباط سراسری و تشکیل کمیته هماهنگی سراسری همه ی شهرهای کردستان
نشست ما نصف شب به پایان رسید
اریبل: شوراها گسترش میابد. پارتی (حزب دمکرات کردستان عراق) گفته موافق شوراست تا بدینوسیله مخالفت خود را با بزرگترین حزب جبهه که قدرت را قبضه کرده اعلام کند. حزب شیوعی غیر رسمی گفته است که موافق شوراست اما چون در جبهه است رسما نمی تواند موضعگیری کند. در کرکوک هم مردم گفته اند نمی گذاریم جبهه خود را تحمیل کند.
۶ فروردین (۲۷مارس)
- کارگری می گوید: این اولین بار است در انقلاب عراق کردایه تی و کرد بودن کمرنگ است . صحبت از کارگر میشود و این مدیون فعالیت شورایی است. ما بحساب میائیم و خودمان هم می دانیم.
- در یک جمع پیشمرگان در یکی از مقرات جبهه اکثرا می گویند بحث کارگر و شورا چیز تازه ای است و ما پیش بینی نکرده بودیم.
در حالیکه شوراها در شهر کرکوک گسترش می بابند و اخبار آنها میرسد و در حالیکه شهر اربیل شوراها زیر فشار قرار دارند شوراهای سلیمانیه بدلیل کارشکنی های زیاد جبهه فعالیتشان کند شده و دچار رکود گشته اند. توده مردم از ترس ایجاد اختلاف و تفرقه و نگرانی از آینده چه به لحاظ یورش مجدد دولت و چه بلحاظ تثبیت احتمالی احزاب جبهه و اذیت و آزارهای بعدی در فعالیت شورایی دچار سستی شده و کمتر سراغش را میگیرند.
چند بنکه مسلح شوراها تعطیل شده.
کارخانه ها کماکان در قرق افراد مسلح جبهه است و از ورود افراد غیر کارگر بداخل جلوگیری بعمل میاید. حتی نمایندگان شوراهای کارگری را هم نمیگذارند بداخل کارخانه بروند و آنها را تهدید کرده اند. نمایندگان شورای کارگری دخانیات بجز یک نفرشان گفته اند که استعفا می کنند. مدیر دخانیات "عزیز خوشناو" ابقا شده و علیرغم مخالفت کارگران بهمراه افراد مسلح جبهه به کارخانه میرود او چند بار توسط کارگران اخراج شده و فراری داده شده بود. و به این ترتیب در این روزها شور وشوق کمتری در چشمان فعالین شوراها و تودهای مردمی که دارند دخالتگری شورایی را تمرین می کنند و می آموزند، دیده میشود. بیم آینده بیشتر شده و به این دلیل است که شعارهای ناسیونالیستی و کردایتی و تهییج های بی محتوای تبلیغات رادیویی جبهه کسی را خوشحال نمیکند و به هیجان نمی آورد و بسیج نمی کند و این خطر بزرگی برای قیام و انقلاب و دفاع از آن است. این وضعیت در شهر سلیمانیه در حالیست که عربها و کردها و ترکمن ها در کرکوک در مجامع عمومی با هم اند و در شورای محله یک زن عرب نماینده شده و اخبار شوراها به عربی و کردی پخش میشوند و شوراها دارند خود را برای دفاع در مقابل حمله رژیم مسلح میکنند. زمزمه حمله رژیم به کرکوک هست. دولت تمرکز بزرگی از نیروهایش را به کرکوک آورده است.
۷ فروردین (۲۸ مارس)
دولت به کرکوک حمله کرده و کرکوک برای مقابله آمادگی ندارد. شوراها هنوز حسابی پا نگرفته اند و نیروی مسلح جبهه هم پراکنده و سازمان نیافته است اما شوراها و مردم مصمم اند بجنگند.
با آغاز حمله به کرکوک مردم زیادی از شهر خارج شده اند وتعداد نه چندان کمی هم به سلیمانیه رسیده اند. ساعت ۷ بعد از ظهر در منزل یک زن و مرد که کودکی پنج ماهه دارند منتظر تعدادی از دوستان هستیم. اینجا همه چیز شلوغ و درهم برهم است و صاحبخانه زن و مرد به دورو بر خود اهمیت نمی دهند و انگار اصلا نمی بینند و هر کدام ذهن شان درگیر مشغله و دغدغه های بسیار است . ساعت نه شب دور هم جمع میشویم. هفت نفر.
ابتدا اخبار:
- نمایندگان کارگران شهرداری ۳۰ دستگاه آپارتمان خالی دولتی را به کارگران بی مسکن داده اند و جبهه اعتراض کرده و کارگران ورقه شورا را نشان میدهند و پیشمرگان می گویند که قبول نیست و آنهاگفته اند رای شورا برای ما کافی است. هنوز قانون کار مصوب شورا عملی نمی شود. امروز پنج شنبه کارگران بسر کار رفته اند.
- مدیر کارخانه سیگار توسط جبهه ابقا شده و هر روز با اسکورت مسلح جبهه به کارخانه میرود. نمایندگان شورا مایوس شده و اکثرا پس کشیده اند تنها یکیشان باقیمانده - کارگران هنوزاز شورایشان دفاع می کنند. کارگران به هشت گروه تقسیم شده و هر روز یک گروه به کارخانه میرود برای تعمیرات.
- کارگران البسه جلسه شورایشان را ادامه می دهند. مدیر با دونفر مسلح خواسته در یکی از جلسات شرکت کند اما کارگران راهش نداده اند. مدیر سه میلیون و هفتصدهزار دینار پول نقد کارخانه را به جبهه تحویل داده کارگران خواستار آنند. کارگران بشدت مشغول راه اندازی کارخانه اند و بعضی از چرخ های خیاطی را از کارخانه پس گرفته اند. کارخانه و انبار پارچه که باقی مانده در دست خودشان است.
- امروز تعدادی از کارگران مرغداریها دور هم جمع شده اند. صاحب کار ایشان را تهدید کرده که اگر شورا تشکیل دهند اخراج خواهند شد. اما کارگران مصمم اند با سایر مرغداری ها بر سر شورا به مذاکره بپردازند. در جلسه امروز کارگران مرغداریها یک نماینده البسه حضور داشته و از طرف شورای خود از آن ها پشتیبانی کرده. کارگران البسه اکثرا زن هستند. کارگران مرغداریها هم همینطور. در جلسه کارگران مرغداریها که در محل شورای کارخانه سیگار تشکیل شده یک زن کارگر سیگار حرف زده و گفته: مدیران سابق را آورده اند، قوانین سابق اجرا میشود، مثل سابق زور میگویند، تنها رئیس دولت سابق مانده که برگردانند او را هم میاورند.
- بنکه های محلات و شوراها کماکان مورد تعرض افراد جبهه قرار میگیرد - بنکه شورای"ز ه رگه ته"(۷) را دو بار بسته اند اما کارگران با پوشش بهداری که در محل بنکه است کماکان جمع میشوند - به شورای"خه بات"(۷) تعرض شده و یک اطاق از محل بنکه را اشغال کرده اند برای کارشکنی و دخالت. به شورای"سیوان"(۷) هم تعرض شده و بلندگوی بنکه را برده اند وتهدید کرده اند – افراد پاسوک پوسترها و پلاکاردهای بنکه مللک کندی(۷) را از دیوار کنده اند. اما شوراهای محلات و بنکه ها کماکان کار می کنند البته با دلسردی. در محلات آواره های جنگ کرکوک را اسکان می دهند و خوراکی و پول و وسایل برایشان جمع کرده اند. اسامی بیکاران محلات را می نویسند و آمار بی مسکن ها را، در فکرایجاد تعاونی مصرف و صندوق تعاونی و توزیع خوراکی به قیمت ارزان هستند. درمانگاه ها کار می کنند. در یک محله سلمانی دایر کرده و مجانی اصلاح می کنند. امروز ۴۰ نفر مجانی اصلاح شده اند. افراد پاسوک کارگران سلمانی را تحقیر کرده اند و آنها هم پاسخ داده اند. همچنین افراد پاسوک وسایل جمع آوری شده برای آوارگان را در محله مللک کند ضبط کرده و خود به تقسیم آن پرداخته و شاید حیف ومیل کرده اند، به مردم محله گفته اند شما نباید دور وبر آواره ها بپلکید....
- کمیته مرکزی نمایندگان شورا امروز جلسه گرفته اند و تصمیم گرفته اند برای ایجاد تعاونی مصرف صندوق دایر کنند و از مرز خوراکی ارزان بخرند و توزیع کنند. به وضع بیکاران رسیدگی کنند. دسته های مسلح شورا را به جنگ کرکوک بفرستند. روزنامه شورا را در بیاورند...
هنوز با احزاب جبهه مذاکره نکرده اند، اختلافاتی با هم دارند ، عده ای می گویند بنکه ها را ببندیم (رای نیاورد) و یکی گفته جبهه چپ درست شود اما توافقی حاصل نشده.
بحث اساسی ما امشب حمله دولت به کرکوک است و مساله جنگ مقاومت- بقیه مسائل تقریبا فرعی شده اند- اما اصل بحث:
در شورا و در کمیته دو نظر هست:
۱- نظریه پاسفیستی که می گوید شوراها ضعیف اند به ما تعرض شده و مردم دلسردند جنگ کار مردم است و ما قدرت بسیج نداریم.
۲- نظریه دوم (اکثریت) با شروع حمله مساله مقاومت اولویت ماست و وظیفه شوراها سازماندهی مردم برای مقاومت است. اگر این کار نشود شوراها دیگرخاصیتی ندارند. نمی توان صحبتی از شورا کرد و جلسه شورا گرفت و دیگران برون و بجنگند – کارگران و اعضای شورا باید بهترین جنگجویان و سازماندهندگان جنگ مقاومت و دفاع از قیام و انقلاب باشند. این تنها راه دفاع از شورا هم هست. این نظریه غالب است.
۸ فروردین (۲۹ مارس)
یک بحث کوتاه: ارزیابی از وضع کنونی و وظایف شوراها:
جنبش شورایی روحیه مردم را بالا برد و بمیدان آورد. ناسیونالیستها جبهه به شورا تعرض کردند و مردم را مایوس و سست نمودند- آنها گفتند شما بشینید ما درست می کنیم- چند هفته عمر شورا جانی به مردم برای ادامه انقلاب داد و "جبهه" ان را تضعیف کرد. افراد مسلح جبهه تمایلی به جنگ علیه حمله رژیم وندارند. به مردم و شوراها هم کاری ندارند جز مزاحمت و اذیت و آزار. حالا ریاکارانه میگوید سلاحهایتان را بیاورید به ما بدهید تا بجنگیم، گویا مشکل کمبود سلاح است. در حالیکه بطور واقعی مشکل نجنگیدن، سازماندهی نامناسب، ناهماهنگی، فرار از جبهه و ناتوانی در جمع آوری افراد مسلح بخصوص جاشهای سابق است. در یک فراخوان به ۱۵۰۰ نفر از عشایر و همکاران سابق دولت، فقط ۱۵۰ نفر حاضر شده اند و تا به جبهه رسیده اند فقط ۴۰ نفر باقی مانده اند.
اگر حالا شوراها و نمایندگان و ما فعالین جنبش شورایی نمی توانیم توده ها را به پشت شوراها بکشانیم تاوان آن بر عهده جبهه است. این وضع باید خاتمه یابد. از کجا شروع می کنیم:
- دیگر اولویت فعلی ما کار فرهنگی و تبلیغی و اجرایی و خلاصه روال سابق نیست – اولویت مقاومت است.
- نیروی نظامی وسیعی از اعضای شورا تشکیل شود و از داوطلبین مسلح و غیر مسلح.
- داوطلبین بدون سلاح مسلح شوند - اسلحه از میان مردمی که خود نمیخواهد بجنگد جمع آوری شود و رسید داده شود.
- افراد مسلح سازماندهی شوند و آموزش داده شوند و فرماندهان تعیین کردند. نمایندگان نظامی کار مردم بیایند فرماندهی کنند.
- تدارکات نظامی خوبی جمع آوری شود. کار تدارکات پشت جبهه بخوبی سازمان داده شود. خوراکی- دارو و غیره- زنان و جوانان فعال شوند.
- شوراها و نمایندگان در سطح سه استان سلیمانیه، اربیل و کرکوک هماهنگ شوند و نیروی مسلح شوراها مشترک و هماهنگ شوند وزیر فرماندهی واحد درآیند.
- نیروی نظامی شورا با نیرو"جبهه" هماهنگ شوند- برسر اینکه فرماندهی دست کیست جدل نشود. آنها اکثریت اند. اتحاد عمل نظامی مهم است.
- از جنبش مردم جنوب عراق حمایت شود. سرکوب جنبش در مرکز و جنوب خطر حمله به شمال را بیشتر میکند و آسان میکند.
مشکل کنونی و کمبودها
۱- سلاح کم است.
۲- مهمات کم است.
۳- فرمانده کم است.
سلاحهای موجود جمع آوری شود و به افراد داوطلب داده شود.
یک ملاحظه: کار تبلیغ و تدارکات وتوزیع و گرسنگی مردم کماکان جزو اولویتها و در خدمت جنگ مقاومت است نباید کمرنگ شود.
خواربار مردم فقیر تامین شود – آواره ها سامان داده شوند و تامین شوند ...تعاونیها و توزیع خواربار ارزان.
تصمیمات:
۱- جلسه اضطراری ساعت ۱۰ صبح کمیته مرکزی نمایندگان شوراها و تصویب مسائل بالا و شروع فوری اقدامات عملی و فراخوان کمیته به مردم
۲- تنظیم یک بیانیه با مفاد بالا.
۳- انتخاب هیاتی و ارسال نزد جبهه برای بحث سر مسائل فوق و رفع مزاحمت و کارشکنی و ایجاد هماهنگی برای مقاومت
۴- یک نامه سر گشاده به رهبران جبهه جلال طالبانی و مسعود بارزانی
۵- ارسال نمایندگانی به اربیل و ...
۶- اعلامیه محکومیت مجاهدین
۹فروردین (۲۹ مارس)
جنگ کرکوک شدت یافته، دولت مدعی است کرکوک را بازپس گرفته و جبهه ایها می گویند دولتی ها به شهر نفوذ کرده اند. دوستان میگویند وضع جبهه ها خوب نیست – ناهماهنگی وجود دارد. پیشمرگان کم اند- جاشهای سابق خود را بخطر نمی اندازند – تنها راه نیروی مسلح توده ای است بشرطیکه سازمان یابند و مردم استقلالشان حفظ شود و حرمتشان و اعتماد به نفسشان.
پادگان واقع درحومه کرکوک را بخاظر همین ناهماهنگی و آماده نبودن نیرو برای تقویت و تعرض از دست دادند.
شهر کرکوک نیروی چندانی ندارد(۸) مردم وسیعا شهر را تخلیه می کنند. توپ باران و بمباران و موشک اندازیها کشته و زخمی زیادی از مردم گرفته است.
"جبهه"چشم کمک به امریکا دوخته و تائید او،چشم انداز دیپلماسی و کمک خارجی برای جبهه تاریک است و ناسیونالیستها اگر این را نداشته باشند روحیه شان را می بازند و افقشان تاریک می شود.انها عقیده ندارند توده ها با نیروی خود می توانند انقلاب را به سر انجام برسانند و از آن دفاع کنند.
ناسیونالیستها این بی افقی را یا در واقع افق پیروزی تنها با کمک خارجی وتائید امریکا ممکن است را به جامعه تلقین کرده اند. بهمین دلیل این روزها عکس بوش خریدار دارد و وسیعا پخش شده. عکس بوش بهمراه جلال طالبانی و ملا مصطفی بارزانی. تعدادی از افراد مسلح و مردم هم عکس بوش را به سینه خود میزنند.
بنظر میرسد تا حال هیچ توافقی بین اپوزسیون کرد یا سراسری عراق با امپریالیستها نشده و هر دو طرف منتظر توازن قوا هستند اما امریکا ترجیح می دهد حکومت مرکزی قدرتمندتر بماند و از باصطلاح تجزیه عراق پرهیز شود و بخصوص اسلامی ها در جنوب کاری نتوانند بکنند و کردها هم زیاد پا نگیرند. امریکا خواستار عراقی باثبات و یا یک حکومت مرکزی مسلط براوضاع است. اما بدیل حاکمیت وجود ندارد و خود امریکا راسا قدرت را دراختیار میگیرد.
آخرین خبر: نماینده "جبهه" در سلیمانیه در نشستی با گروه مهندسین گفته: ما نظامی هستیم و از آبادان کردن و بازسازی چیزی سرمان نمیشود. مملکت دست شما آبادانش کنید. مردم به روستا بر میگردند، طرح خانه سازی خوبی به آنها بدهید. وضع مالی هم خوب نیست. ضمنا گفته ما خودمختاری میخواهیم به اضافه ۳۰% درآمد نفت برای کردستان و نیروی نظامی خودی در کردستان!
۱۰فروردین (۳۰ مارس)
اخبار وحشتناک قتل وعامها، زنان و مردان وکودکان دست و پا قطع شده در کرکوک و بیمارستانها مملو از زخمیها. شهر سلیمانیه پر از آواره ها در کنار خیابانها و در کنار جادهای اصلی، بچه های گرسنه که برای یک لقمه نان گریه می کنند.
یک میلیون آواره و هزاران زخمی، بی دارو و بی نان ومسکن، اینها مردمانی هستند که تنها چند روزی طعم آزادی را چشیدند و حالا دارند تاوان آن را پس می دهند. تنها یک هفته ده روز فرصت داشتند به شورا فکر کنند و آزادانه در بنکه های شورایشان اجتماع کنند. اینها مردمانی هستند که یک زن عرب را نماینده شورایشان کردند در یک محله کرد و عرب نشین کرکوک. این مردم چقدر شایسته آزادی و رهائی اند. در چه دنیای زندگی می کنیم! که میلیاردها انسان در سراسر دنیا قتل عام این مردم شریف را نظاره گرند و کسی دم برنمی آورد. انگار دنیا خفه و لال و خرفت شده است، چه سرنوشتی داریم. آیا ما شایسته این سرنوشتیم؟
کارمان را باید با شدت بیشتری ادامه بدهیم. تنها یک جنگ توده ای میلیونی ممکن است ما را این وضع نجات بدهد، آیا شوراها را میتوان مسلح کرد؟ آیا فعالین کنونی این قدرت را دارند؟ جواب این سوالات هر چه باشد تنها راه همین است باید این راه را رفت.
جنگ بر سر کرکوک ادامه دارد. ۱۶ لشکر و هزار و پانصد تانک برای این حمله بکار گرفته شده بعلاوه هلیکوپتر و بمب افکنها و موشکهای اسکاد. نبظر میرسد برای دولت جنگ مرگ و زندگی است و البته برای مردم هم همینطور، و همه این را میدانند که با موشک اسکاد مردم قیام کننده را زدند. مرد وزن کودک وپیر را زدند ، چه ظرفیتی برای جنایت و انسان کشی.
دولت امریکا و بوش طرفدار دمکراسی و عدالت بیشرمانه نظاره گر این قتل و عام هستند و تائیدش نمی کنند. غربیها با لبخندی بر گوشه لبهایشان صحنه را تماشا می کنند، آنها میدانند تنها این دولت ظرفیت قتل وعام این قیام کنندگان را دارد و ارزیابیشان این است که همین تنها راه حذف رئیس دولت هم هست که انها منظور نظرشان است. پس تنها دوطرف نفع میبرند. تورگوت اوزال هم حاضر است شیرهای نفت را باز کند تا حیات به رگهای دولت بر گردد و از پا درنیاید و تا قیام سرکوب شود. تف برهمگیتان.
۱۱ فروردین (۳۱ مارس)
لحظه به لحظه بر تعداد کشته ها و زخمی ها افزوده میشود. شاید میزان آواره ها از مرز یک میلیون گذشته. یک بمب بیمارستانی را با زخمیها وپرستاران و پزشکها در کرکوک با خاک یکسان کرده.
پسر جوانی میگوید مادرم زخمی شد وبرادرم رفت او را بلند کند او را هم زدند نوبت خواهرم شد او هم بر جسد مادر وبرادرم افتاد و مرد و من فرار کردم!
امروز نیروهای مسلح شوراهای سلیمانیه مستقلا وارد نبرد شد. صدها نفر مسلح، این تنها امید است. صدها نفر باید بسرعت هزاران و دهها هزار بشوند، این تنها راه است. بنظر میرسد دوستان خوب کار می کنند قرار است وحدت عملی بین دو گروه چپ وشورا بوجود بیاید که این خوب است.
آشپزخانه های خلقی باید درست شود نباید گذاشت بچه ها از گرسنگی بمیرند. انبارهای ثروتمندان را باید پیدا کرد و خالی کرد و هر کس هرچه دارد بدهد. شوراها رسید بدهند اگر پیروزی حاصل شد شوراها عوضش را خواهند داد. این آخرین تصمیمات فعالین شوراها است.
تب ضد ایرانی در شهر بالا گرفته. مجاهدین ایرانی این کفتارها نوع دیگر جنایت وحشتناکی کرده اند. آنها دوش بدوش قاتلان دولتی مردم را قتل وعام کرده اند بخصوص در چمچمال. آنها میگویند سرنوشتشان به سرنوشت این دولت گره خورده. اگر این رژیم ازبین برود فاتحه شان خوانده است.
اما این بیشرفها چرا قیام مردم را با حکومت مذهبی عوضی گرفته اند؟ آیا خرفت شده اند؟ خیر، این عین ماهیت خیانت پیشگی و گندیدگی و بی آبرویی و مزدوری محض شان است. ننگتان باد!
اما چرا"جبهه" احساسات ضد ایرانی را دامن میزند؟ آیا از این فرصت می خواهد برای تصفیه حساب با کمونیستهای ایرانی استفاده کند؟
۱۲ فروردین (۱ آوریل)
به اربیل هم حمله شده.
صف طولانی آواره ها، زنان، مردان، کودکان با پای پیاده و حتی پای برهنه به طول دها کیلومتر از اریبل به طرف شمال در حرکت است. بجز عده معدودی که خرت وپرتی را بر تراکتور و کامیون و تاکسی بار کرده اند، اکثریت عظیم این انسانهای بی پناه هیچی بهمرا ندارند حتی بعضی ها کفشهایشان را هم ندارند. دمای هوای کوهستانی این منطقه در شبها نزدیک به صفر است.
مردم پر شور و شوق وانقلابی دیروز هم اکنون انسانهای بی افق، روحیه باخته وشکست خورده بنظر میایند و جبهه بورزوازی که تنها امیدش به حمایت امپریالیستها و بوش است هیچ بذل توجهی به این وضعیت ندارد و قلبش برای سازش، مذاکر و گوشه چشمی از خارج و دوردستها در امریکا می طپد.
نشانه ای از مقاومت دلیرانه نیست. مردم فرصت نیافته اند کاملا سازمان یابند و امید خود را از دست داده اند.
آینده ای بس تاریکتر از گذشته و سرنوشتی بس خطرناکتر از سابق را پیش چشم خود مجسم میسازند و از وحشت این آینده بر خود میلرزند، آینده انتقام دولت، قتل وعامها سرکوب و تحقیرها و زندگی ای تلخ تر از مرگ.
آیا هنوز امیدی هست؟ آری هنوز امیدی هست. به مرکز و پایتخت هنوز امید هست و حتی هنوز امید مقاومت دلیرانه تماما از دست نرفته. آیا مردم صرف نظر از احزاب مسلح جبهه می توانند سازمانهای نظامی خود را توسعه دهند و مقاومت کنند و پوزه دشمن را در چندین نوبت به خاک بمالند و شمشیر سرکوبش را کند کنند؟؟
کاش میشد به این آقایان بورژواهای ناسیونالیست ورشکسته، به این خوکهای کثیف و بیغیرت گفت بی زحمت راهتان را بگیرید و زحمتتان را از سر این مردم کم کنید و بگذارید خودشان تصمیم بگیرند. اما نه، مثل اینکه این آوار، آوار ناسیونالیسم بار دیگر بر سر مردم ریخته خواهد شد و تاریخ تکرار خواهد شد تاریخ سالهای ۶۰ و۷۰ و اکنون ۹۰! عجب مصیبتی است!
۱۳فروردین (۲ آوریل)
ساعت ۸ شب است. ستون ماشینهای حامل آوارگان و فراریان از شهر سلیمانیه بطرف مرزهای ایران بطول دهها کیلومتر مشاهده میشود. کوچ عظیم زنان و مردان بی پشت وپناه، وجدان کرم خورده بشریت امروز. آخرین شهر بزرگ کردستان، سلیمانیه در انتظار فرود آمدن بمبها و توپ ها و موشکها است. صدای توپها و بمباران نزدیک شده است و از شهر و اطراف آن شنیده میشود و این باعث شده نیم میلیون آواره کرکوکی و اربیلی در سلیمانیه بهمراه میزبانانشان "اهالی سلیمانیه" راهی مرزها و دشت و کوها شوند. میهمانها و میزبانها هر دو با هم بسوی سرنوشتی تاریک در یک شب تاریک و سوزناک. شاید تا فردا و ۲۴ ساعت دیگر بیش از یک میلیون آواره شهر را ترک کنند.
و این در حالی است که شوراها شهر واحد نظامی مستقل خود را تازه سازمان داده و به جبهه رفته اند و گروههای پزشکی و خدماتی و کار و توزیع تدارکات وسیعا خستگی ناپذیر در محلات مشغول کار بودند. آواره ها اسکان داده میشوند و نانهایشان را با آنها تقسیم میکردند. قرار بود از امروز آشپزخانه های عمومی در مراکز تجمع آوارگان در مدارس شهر دایر شوند و از جانت شوراها اداره شوند و خوراک مجانی توزیع کنند.
و باز این کوچ در حالی است که امروز جمعی ۵۰-۶۰ نفره از زنان مبارز شهر اجتماع کردند تا تشکل زنان را پایه ریزی کنند و قرار شد فردا در اجتماع بزرگی تشکل توده ای و مستقل زنان را اعلام کنند.
واین کوچ در حالی است که نمایندگان باقی مانده از شوراهای شهرهای کرکوک و اربیل با نمایندگان شوراهای شهر سلیمانیه در تدارک نیروی نظامی مشترک، و ستاد نظامی و عملیاتی و واحدهای تدارکاتی و پشت جبهه و ایجاد شوراهای آوارگان بودند.
آیا با این کوچ پرونده شوراها بسته شده است؟ ممکن است اینطور باشد. اما عمر کوتاه کمتر از یک ماه شوراها در تاریخ با افتخار و سر بلندی فعالینش ثبت خواهدشد و تجارب و خاطرات آن تا مدتهای طولانی در یادها خواهد ماند و در هر برآمد توده ای راهنمای عمل و تحرک احتماعی توده های کارگر و زحمتکش برای اعمال اراده انقلابیشان خواهند بود. زنده باد شوراها!
۱۴ فروردین (۳ آوریل)
کوچ عظیم ادامه دارد و سرو کول ماشینها پر از آدمهای بخت برگشته است. در تریلی یک تراکتور بالغ بر ۴۰ نفر جا گرفته اند. یکی از تریلیهای دوچرخ با ۴۰ نفر انسان یک چرخ ندارد و روی آهن حرکت می کند. علاوه بر آن از گلگیرها و بدنه و جلو و عقب آن آدمها آویزانند، روی تانکر ها و داخل تانکرهای خالی بچه ها سر میکشند. بر سقف مینی بوسها و حتی روی پله های آن، روی کاپوت عقب و جلو ماشینها بطرز وحشتناکی زنان و مردان جا گرفته و اویزان شده اند، حرکت بقدری کند است که پیاده سریعتر میتوان عبور کرد. ۱۰ کیلومتر را با ۲-۳ ساعت می توان پیمود. با این سرعت معلوم نیست تا صبح کسی بجایی برسد.
باد و باران از صبح زود شروع شده و یک میلیون آواره بدون سرپناه و بدون هیچ اسکانی زیر باران قرار دارند کسانیکه دیشب را هم تا صبح در هوای سرد بکندی راه پیموده و نخوایبده اند. صدای توپخانه دولت طپش قلبها را تندتر و گامها را سریعتر و در عین حال سست و کم توان میسازد.
ما می خواهیم در سختترین لحظات در کنار هم باشیم که چه خاطرات تلخ و شیرین با هم داریم و چهه آرزوهایی که برآورده نشده اند. زمان به ما فرصت نداد پایه های عقاید و اتحاد و تشکیلات توده های انقلابی و کارگری را محکم کنیم. آنچه ساختیم هنوز هم سرپاست و می جنگد. بالغ بر ۳۰۰ عضو پیشرو جنبش شوراها در جبهه است. اما فقط پیشروان، تودها فرصت نداشتند در آموزشگاه یک موفقیت انقلابی پرورش یابند و وسیعا بمیدان بیایند. اگر وضع اینطور پیش برود هر آنچه را که ساختیم فرو میریزد اما تجارب و افتخار و سربلندی یک جنبش رادیکال کارگری و مردمی انقلابی سالهای سال زنده خواهد ماند.
ساعت ۱۲ ظهر است نیروهای دولتی وارد شهر شدند. در حالیکه بخشی از مردم هنوز فرصت فرار از شهر را پیدا نکردند. مقاومتی در کار نبود. معلوم نیست این همه نیروی مسلح جبهه احزاب بورژوازی چگونه آب شدند و به زمین رفتند. بخشی از فعالین مسلح شوراها در جبهه بین کرکوک و سلیمانیه موضع گرفته بودند. قطعا مقاومت سختی کرده اند اما به تنهایی کاری از دستشان ساخته نیست.
صف طولانی مهاجرین و فراریان از حومه شهر سلیمانیه تا مرز ایران است یعنی به طول ۶۰-۷۰ کیلومتر! این تازه یک خط و یک صف آوارگان و فرار بطرف مرزهاست. دهها صف اینطور از جنوبی ترین قسمت کردستان تا شمالی ترین آن هم اکنون بالغ بر ۲ میلیون آواره را از داخل کردستان به لبه مرز ایران وصل میکند. هوا سردتر شده است و گاهگاهی می بارد. امروز و امشب چند نفر از سرما و گرسنگی خواهند مرد؟ چند کودک تلف خواهند شد؟
به این ترتیب نقشه ادامه کار فعالین جنبش شورایی ناتمام ماند. نقشه ای که هرگز تکمیل نشد و زمان مجال نداد. نقشه توده ای شدن شوراها، نیروی مسلح توده ای شوراها و بالاخره تشکیل یک سازمان کارگری از رهبران و فعالین جنبش شورایی بخصوص از میان کارگران و نطفه تشکیل یک حزب کارگری و تدارک برای آن. تخیلی بود؟ خیر. بی عرضگی و بن بست و خیانت جبهه متحد بورژوازی اساسی ترین علت شکست قیامی بود که می توانست یک انقلاب توده ای را به سرانجام برساند.
و حالا دسته های قیام یک ماه قبل دوباره همان دسته ها هستند اما یکنوع فعالیت دیگر بعد از طعم تلخ یک شکست. و با امید به آینده باز هم به کار خود ادامه خواهیم داد. افتخار بر شما دوستان عزیزم در شهرداری و دخانیات و کارخانه قند و خیاطی و در محلات شهر ها و ما همه یک راه را داریم میرویم و من هیچگاه فداکاری و صداقت شما و محبت همسرانتان و خنده بچه هایتان را فراموش نمی کنم.
۱۵ فروردین (۴ آوریل)
یک شکست
ارتش شکست خورده و تحقیر شده جنگ کویت اما فاتح جنگ داخلی اکنون در شهرهای کردستان عراق هار و درنده می کشد، میغرد و غارت می کند، کمتر خانه ای است که درب و پنجره هایش نشکسته و اموالش به غارت نرفته باشد. یک سرباز گارد جمهوری گفته است: ما دستور داریم هر جنبنده ای را بکشیم و در بصره، در نجف و ... ما همه تظاهر کنندها را کشتیم و کسی نمانده تظاهرات بکند. این در حالیست که دسته دسته مردم آواره در راه فرار به مرزها تلف میشوند.
کودکان سرما زده و گرسنه، سالخوردگان و زخمیها و مریضها از همه شانس کمتری دارند خود را به مرز برسانند. آن بچه هائیکه روی یک چهارچرخه در هم لولیده اند با دستهای ضعیف پدر با مادر پیرشان به جلو هل داده میشوند. آن بچه هائی که در چرخ دستی مخصوص گل کاری حمل میشوند. آن زخمهائی که روی صندلیهای چرخدار بیمارستان در جاده ها روانند. زنی بچه ۹ ماهه اش را روی سنگی زیر باران می گذارد تا بقیه فرزندانش را نجات دهد. او در آخرین لحظه به بچه اش می گوید: فرزندم! بمیر. اینطور راحت تری!
مریض ها و زخمیها بدون دارو و استراحت وزیر باران شدید سوزش باد و در فاصله کرکوک تا مرز، در فاصله مرز اربیل تا مرز و در فاصله سلیمانیه تا مرز در جاده ها و کوهها، در دشتها زنان و مردان و کودکان پخش وپلا، سرمازده، گرسنه و بی پشت وپناه، کودکان زیادی ول شده اند. و زنان و مردان زیادی هم مرده و خواهند مرد تا یک دیکتاتوری روبزوال سرپا بماند. این حکم امپریالیسم امریکاست! حکمی که بیشرمانه و آشکارا به جهانیان اعلام شد.
این یک توطئه جنایتکارانه علیه بشریت بود. این یک ننگ بر پیشانی تمدن قرن بیستمی به رهبری بوش بود. و این خفت برای کل بشریت لال و خفه زمان است. و این یک ننگ دیگر بر دامان ناسیونالیزم بی عرضه و بی خاصیت آخر قرن بیستم است، ناسیونالیستهای بورژوا در کردستان یک صفحه سیاه دیگر را بر تاریخشان افزودند و شاید برای همیشه پروندشان بسته خواهد شد.
هیچوقت توی عمرم به اندازه این روزها و ساعتها احساس حقارت، ناتوانی و بیچارگی نکرده ام. هیچوقت توی عمرم به اندازه این روزها و ساعتها احساس تنهایی و عجز نکرده ام. تنها در میان میلیاردها انسان که بر صفحات تلویزیون میبینند و از رادیوها میشنوند که ۴ میلیون انسان تباه میشوند اما دم بر نمی آورند.
چه کاری از دستم ساخته است است: قطرات اشکی به نشانه استیصال و بغضی که در گلو دارد خفه ام میکند. و رژه تصاویر کارگران دخانیات سلیمانیه و اربیل، کارگران شهرداری و خیاطان سلیمانیه، زحمتکشان محلات شهرها در پیش چشمانم، جوانان پرشور مسلح، کودکان شاد و آزاد روزهای آزادی و صورتهای خسته و چشمان گود افتاده دوستان از بی غذایی و بیخوابی و کار و فداکاری خستگی ناپذیر، دوستتان دارم و ما باز هم سر راست میکنیم. ما، در همه جای این کره خاکی، بشریت اسیر امروز فردا ارباب جامعه خواهد شد.
توضیحات (زیر نویس):
۱- توضیح اینکه کلیه احزاب بورژوایی چپ و راست از مدتها قبل در یک جبهه "به ره" ائتلاف کرده اند و هم اکنون در پشت مرزها منتظرند و صحبت از حاکمیت دمکراتیک در عراق و خودمختاری در کردستان می کنند. اینها از پیش خود را برای حاکمیت از بالا آماده کرده اند و آن را حق مسلم خود میدانند/ در این یادداشت هر جا کلمه "جبهه" آمده منظور همین ائتلاف است.
۲- بنکه در کردی بمعنی مقر است.
۳- کردها چه می خواهید؟ انحلال شوراها
۴- چه شورا شورائی سرداده اید؟ ملت از شما نفرت دارد.
۵- کارگران چه میخواهد؟ ۳۵ ساعت کار
۶- حکومت شوراها یا قرارگاه رمضان!
۷- یکی از محلات سلیمانیه
۸- نیروی پیشمرگ دو هزار نفر خسته، افواج عشایر خیلی زیاد اما بی پرنسیب، نامنظم، لمپن، غارتگری، نیروی زرهی و توپخانه ضعیف و غیر تخصصی، توده های مسلح نا منظم خیلی زیاد اما بی سازمان – ضعف دفاع هوایی و ...