اعتراضات و جنبش اعتراضی در کردستان عراق، احزاب ناسیونالیستی را چه در حاکمیت و چه در خارج از آنرا با محک و چالشی عمیق و استراتژیک روبرو کرد.

احزاب ناسیونالیستی حاکم، در سرکوب اعتراضات وسیع کارگران و اقشار محروم مردم کردستان عراق علیه احزاب حاکم ، علیه استثمار و بردگی و بی حقوقی، زن کشی، ترور و جنایت و فقر مطلق، دزدی و چپاول احزاب ناسیونالیست و اسلامی حاکم، شمشیر را از رو بستند و "سنگ تمام" گذاشتند. در این اعتراضات تا کنون صدها نفر دستگیر و روانه زندانها شده؛ دهها نفر از مردم جان باختند و صدها نفر زخمی شده اند.

احزاب حاکم چهره واقعی و بی پرده خود و ماهیت طبقاتی و پایه های جنبشی خود را تمام رخ به جامعه نمایان کردند. نتیجه این جنگ در آخرین خندق و سنگرشان، فاش شدن بیشتر چهره  آنها برای مردم و ریختن تمام توهماتی بود که هنوز بخشی از جامعه نسبت به احزاب ناسیونالیست کرد داشت. این تقابل همزمان ماهیت واقعی احزاب و نیروهای قومی و مذهبی خارج از حاکمیت، علیرغم تمام تلاشی که کردند تا خود را تافته جدا بافته از جنبش ناسیونال بورژوایی کردی نشان دهند، و هم کاسه بودن آنها در حفظ وضعیت فلاکتبار موجود را افشا کرد و مردم به حق آنها را در کنار احزاب حاکم قرار دادند.  

اعتراضات کارگران و زحمتکشان کردستان شکاف بین  حاکمیت و جامعه را به شدت عمیقتر کرد و کردستان عراق را از نو شخم زد. صفبندیها در این جامعه روشنتر شد و ماهیت جنبشها و سنتهای سیاسی در کردستان و متعاقب آن برای طبقه کارگر در بخشهای مختلف کردستان روشنتر شد. در این از نو شخم  خوردن  و در دل این جدال ، ما تلاش می کنیم، علاوه بر حمایت از اعتراضات توده ای علیه فرعونهای حاکم، درسها و تجارب این پدیده را، بر متن برخورد احزاب و نیروهای ناسیونالیستی کردستان ایران، برای طبقه کارگر و رهبران و فعالین کارگری ایران و کردستان، برجسته تر و روشن کنیم. در این میان افشا احزاب و جریانات موجود در کردستان بویژه نیروهایی که با تابلو و شعار دفاع از کمونیسم و طبقه کارگر اما در عمل و سیاست در کنار و در سنگر ناسیونالیسم و احزاب حاکم بورژوا-ناسیونالیست قرار گرفتند، اهمیت ویژه ای دارد.

سکوت "کومه له ابراهیم علیزاده"، این مدعی "مدافع کارگر و زحمتکش" و "چپ" در حمایت از اعتراضات توده ای در کردستان عراق و خفه خون گرفتن آنها در مقابل سرکوب خونین و کشتار و جنایات "دولت اقلیم" و احزاب ناسیونالیست حاکم، ادامه سیاستی است که این جریان در سی سال گذشته در قبال جدال طبقاتی در این جغرافیا داشته است.

بهروز ناصری از کادرهای این سازمان به دفاع از "سیاست سکوت" برخواسته است و "درایت و کاردانی" رهبری کومه له را به رخ مردم و بویژه "حکمتیست های تندرو" و "غیر مسئول" میکشد و با عوامانه ترین توجیهات تلاش میکند، برای سازمان مطبوع خود آبرو بخرد. انچه ناصری به عنوان نظرات شخصی بیان کرده است توجیهات سه دهه گذشته رهبری کومه له در دفاعشان از حاکمین بر کردستان عراق است. به همین دلیل  پرداختن به نوشته ناصری و باز کردن دلایل واقعی این حمایت تاریخی لازم است. پیش از این رهبری کومله با استدلالاتی مشابه و البته کمی دیپلماتانه تر حمایت خود از احزاب کردی و "دولت نوپای" کرد را توجیه و فرموله کرده است.

بهروز ناصری سخنگوی غیررسمی کومه له

اگر از تعارفات دیپلماتیک آقای ناصری بگذریم، اهمیت نوشته ایشان در این است که حرف دل بخش اعظم شخصیتهای چپ ناسیونالیست در کردستان را فرموله کرده است. ما اینرا می پذیریم و به رسمیت می شناسیم که نوشته بهروز ناصری، نوشته شخصی ایشان است اما همانطور که پیشتر گفتیم، شکی روی این مسئله نداریم که کومه له جدید در بطن فعالیتش به طول سه دهه حاکمیت احزاب ناسیونالیستی در کردستان عراق، سیاست عملی جز آنچه که آقای ناصری برشمرده اند را نداشته است. بر مدار کومه له جدید با هر درجه دوری و نزدیکی، شخصیتها و محافل کوچک و بزرگی شکل کرفته است که افق و پرچم ایجاد اقلیمی مشابه کردستان عراق در کردستان ایران، این شخصیتها، محافل و احزاب هم جنبشی را در نهایت در کنار و در سنگر حاکمیت ناسیونالیست در کردستان عراق قرار داده است. جنب و جوش بخش وسیعی از این ناسیونالیستهای بی عار را که تلاش کردند این حاکمیت فاسد و چپاولگر را از زیر ضرب مردم معترض درآورند انزجارآور بود. گفتند که ناسیونالیسم ملت پایین دست بی تقصیر است و مقصر اصلی شوینیسم و ناسیونالیسم بالا دست است. گفتند چپها و کمونیستهای چپرو مفهوم واقعی ناسیونالیسم را درک نمی کنند و دنبال بهانه جویی  هستند و سیاه بر سفید نوشتند تا ماهیت حکومت کردی و ناسیونالیستی را از زیر ضرب و تعرض جامعه بیرون آورند. نتوانستند، دوام نیاوردند و شکست خوردند. ما این تلاش شرم آور را و این شکست و افتضاح سیاسی را به گردنشان آویزان کردیم و تجارب و درسهای آنرا برای طبقه کارگر و فعالین و رهبران کارگری در کردستان ایران برجسته  و بازخوانی کردیم.

 

"برای پیشروی های آینده بایست امروز عقب نشینی کرد"

عبارت بالا عین تیتر نوشته بهروز ناصری برای توجیه دفاعشان از حاکمین بر اقلیم کردستان عراق است بهروز ناصری مینویسد:

"امروزه جامعه بشری با دو بحران بزرگ روبروست، یکی بحران جامعه سرمایه داری و دوم بحران جنبش اعتراضی و بحران احزاب کمونیست، برای دوباره قد علم کردن و سازماندهی در سطح کلان، لازم است عقب نشینی کرد و از دنیای هیاهو مقداری فاصله گرفت تا بتوان انرژی برای حرکت بعدی کسب کرد." (خط تأکید از من)

مستقل از تحلیل سطحی و بیمایه و من درآوردی ناصری از بحران جامعه بشری، پرت کردن القابی چون "بحران جنبش اعتراضی و بحران احزاب کمونیست" ظاهرا فقط شامل جنبش های اعتراضی در "خاک پاک" کردستان آنهم علیه دولت کردی و احزاب ناسیونالیست کرد میشود. وگرنه ایشان و حزب مطبوعش هیچوقت از "بحران جنبش اعتراضی" در ایران علیه جمهوری اسلامی، از بحران این جنبش در عراق، فرانسه، لبنان و ..... نامی نمیبرند. خاصیت عنوان "جنبش اعتراضی در بحران" فقط تحقیر، کوچک کردن و بی اهمیت کردن اعتراضات توده ای در کردستان عراق است و بس!.  

"آس" بعدی ناصری "دنیای هیاهو" خواندن این اعتراضات و "ضرورت فاصله گرفتن" از آن است. از نظر بهروز ناصری دفاع کمونیستها و حکمتیستها از اعتراضات برحق مردم، کارگران و زحمتکشان در کردستان عراق، غرق شدن در این "دنیای هیاهو" است و لابد نشأت گرفته از "بحران احزاب کمونیست" است. البته ایشان سازمان خود را از این بحران معاف کرده شاید هم به این دلیل که او هم میدانند کومله علیزاده سالها است به هر نوع عدالتخواهی کارگری و کمونیستی بیربط است و نبض اش با جنبش ناسیونالیسم کرد میزند. 

برای شخص و جریانی که عنوان چپ و کمونیست بودن را یدک میکشد، این دیگر اوج ابتذال است که از دفاع و همسنگر و همرزم شدن با اعتراضات و مبارزات زحتمکشان کردستان بعنوان غرق شدن در "دنیای هیاهو" نام برد و در مقابل، خفه خون گرفتن و سکوت خود در برابر حکومت سرکوبگر کردی را با لفاضی های پوچی چون "عقب نشینی" و تاکتیک برای "دوباره قد علم کردن و سازماندهی در سطح کلان" تزئین کند.

اما برای درک دقیق جمله بالا، بویژه ضرورت "عقب نشینی برای پیشروی های آینده" باید از تمام تصاویر و عبارت پردازیهای بی خاصیت و اخته شده توسط نویسنده عبور کرده و از پشت پرده کمونیسم دروغین اشان، آن تئوری و سیاست عملی را که در جامعه و در جدال طبقاتی آنها را عملا در کنار جنبش بورژوایی در کردستان قرار می دهد، نمایان کرد.

جنبشی که در رأس آن احزاب ناسیونالیست راست قرار گرفته است. سه دهه عقب نشینی در عمل اسم رمز سکوت سی ساله و به عبارتی تأیید این سه دهه حاکمیت احزاب بورژوا-ناسیونالیست کرد است. سه دهه عقب نشینی برای کدام پیشروی؟ سه دهه عقب نشینی برای کدام پرش و پرت شدن در بطن تحولات؟ حزب و جریانی که ادعای نمایندگی جنبش کمونیستی و کارگری را در کردستان دارد، اگر ریگی در کفش نداشته باشد، نمیتواند در برابر تعرض حاکمیت بورژوازی کرد به جان و مال مردم سه دهه سکوت را تحمل کند. سی سال قتل و کشتار زنان و کمونیستها را ببیند و اعتراض نکند. سه دهه چپاول و تعرض حاکمیت احزاب ناسیونالیستی را به ابتدایی ترین حقوق مردم ببیند و سکوت اختیار کند. سی سال سکوت را در برابر تمام اجحافات ناسیونالیسم کرد را برای کدام پیشروی میخواهید؟ این چه پیشرویی است که باید بخاطر آن سه دهه گذشته و سالهای آتی خفه خون بگیرید تا بتوانید آنرا مسجل کنید. واقعا تصور می کنید طبقه کارگر در کردستان ایران، این تصویر جعلی و مغشوش را از شما قبول می کند؟ اگر دیوار اردوگاههای "مقدس" تان اجازه می داد تا از طریق روزنه ایی حتی کوچک به جامعه وصل شوید، قطعا تصویر ساده لوحانه اتان به سرعت نقش بر آب میشد.

آقای ناصری! قطعا سازمان شما در این سه دهه شما از سیاستها و آرمانهای کمونیسم به نفع "تقویت موقیعت در جنبش ملی کرد" عقب نشینی کرد، اما در مقابل ارتجاع حاکم در کردستان عراق نه سکوت بلکه حمایت کرد. شما در این سه دهه در تمام لحظات حساس سیاسی همراه و متحد ناسیونالیستهای حاکم بر کردستان عراق بودید. شما در این سی سال با توجیه اینکه "حکومت اقلیم" ، حکومت نوپا است، مردم معترض را نصیحت کردید و به درک "معضلات حکومت نوپای کرد" تشویق کردید. در این سی سال روابط حسنه و دوستی و مراوده همیشگی با دشمنان مردم زحمتکش، با قاتلین آنها، تحت عنوان "دیپلماسی" در صدر سیاست سازمان تان بود. شما در تمجید از طالبانی و طالبانی های کردستان از هر ناسیونالیست چهار آتشه سبقت گرفتید. شما در این سی سال با توجیهات سطحی و عامیانه و به نام جنبش کردستان و قدوسیت آن، چشم بر همه جنایات توسط یاران تان در اقلیم کردستان بستید. ترور و کشتار کمونیستها، زن کشی وسیع در این حاکمت، آدم ربایی و تهدید و ارعاب علیه مخالفین و منتقدین سیاسی توسط حکام، گرو گرفتن نان شب مردم و شیر کودکان مردم محروم، استثمار وحشیانه و تحمیل بردگی مطلق به کارگران در کردستان عراق، حمله به شوراها و نهادهای کارگری و مردمی به دستور "دوست عزیزتان" جلال طالبانی در کردستان عراق، محاصره حزب کمونیست کارگری و کشتار و حتی تیرباران چند کمونیست اسیر شده، دزدی و تاراج اموال و دارایی های این مملکت و تحمیل گرسنگی مطلق به مردم توسط این احزاب و دهها جنایت دیگر هیچکدام خدشه ای بر دوستی شما با این حاکمین ایجاد نکرد. هیچکدام باعث حتی گله گذاری دوستانه ای هم از جانب شما نشد. سازمان شما همواره در کنار دشمنان این مردم و به عنوان دوست و متحد وفادار "دولت اقلیم" قرار داشت.

بطور واقعی عقب نشینی شما از "دنیای پر هیاهوی جنبشهای اعتراضی در بحران" برای پیشروی های آتی در جنبش ملی کرد و تقویت موقعیت خود در این جنبش است. این دلیل واقعی حمایت شما از احزاب کردی است.

آقای ناصری ادامه میدهد: "از همین چپ روهای دوروبر خودمان یاد بگیریم که مقولات پایه ای و مهمی مثل "سوسیالیسم"، "انقلاب اجتماعی"، "قدرت سیاسی" و غیره اسباب بازی کودکان نیستند که به میل خودمان روزانه آنرا بجویم. چپ های دوروبر ما کودکانه با این مقولات بازی میکنند. به همین دلیل اکثر آنها در واقع جامعه ی کارگری را با اشاعه این نوع از جزمگرایی و ایده آلیسم و خشک اندیشی از تفکرات سوسیالیستی و اتحاد طبقاتی دور میکنند. امروزه تحقق سوسیالیسم در هر جامعه ای مثل ایران مستقیما وابسته به خواست توده های کارگر و زحمتکش است. کارگران و زحمتکشان ایران که اکثریت جامعه هستند، خواهان تحقق سوسیالیسم باشند، تحقق سوسیالیسم در چشم انداز و افق قرار میگیرد. اگر کارگران خواهان سوسیالیسم نباشند، سوسیالیسم متحقق نمیشود. به همین سادگی. به همین دلیل کار و فعالیت اصلی کمونیستها، کار در بطن جنبش کارگری و سایر جنبشهای پیشرو از جمله جنبش کردستان می باشد و بس." (خط تأکید از من است)

اگر از خالی کردن دق دلها و ابراز احساسات جناب ناصری نسبت به کمونیستها بگذریم و دور آن خط بکشیم، می بینیم که نقطه تاکیدش را روی یک مسئله می گذارد که اتفاقا هم برای بهروز و هم برای کومه له جدید به استراتژی سیاسی عملی تبدیل شده است و آنهم چیزی جز تلاش برای جهت دادن کمونیستهای کردستان و ادغام آنها در"جنبش پیشرو کردستان"،  نیست.

باید چند بار این استدلال شگفت انگیز و "مارکسیستی" که: "سوسیالیسم فقط وقتی متحقق میشود که طبقه کارگر بخواهد. به همین سادگی. به همین دلیل کار و فعالیت اصلی کمونیستها، کار در بطن جنبش کارگری و سایر جنبشهای پیشرو از جمله جنبش کردستان می باشد و بس." را خواند تا متوجه منظور آقای ناصری که باز هم قبلا توسط رهبران ایشان عنوان شده پی برد. اینها متعقدند که خواست تحقق سوسیالیسم و کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر و حزب آن امروز واقعی نیست چرا که اولا طبقه کارگر در ایران خواهان سوسیالیسم نیست، دوما این جنبشهای اعتراضی و احزاب کمونیستی، که سازمان ایشان جزء آن نیست، هم در بحران هستند. برعکس "جنبش پیشرو کردستان" و احزاب کردی، منجمله سازمان ایشان، در بحران نیستند و برعکس از طرف قدرتهای منطقه به بازی گرفته میشوند. به همین سادگی!

از نظر ایشان احزابی که "زیاده روی" میکنند و از انقلاب کارگری و سوسیالیسم همین امروز حرف میزنند، واقع بین نیستند، جزمگرا هستند و سوسیالیسم برایشان اساب بازی است و سازمان ایشان که مشغول تضمین پیشروی جنبش ملی کرد است سوسیالیست و واقعگرا و پا رو زمین است و بس!!!!  

ما قبلا گفته ایم که "جنبش کردستان"، در این تصویر و سیاست، هم از طرف ناصری و هم از طرف کومه له علیزاده، به عنوان جنبشی قائم به ذات و فرا طبقاتی معرفی میشود که در بطن خود "منفعت عمومی" جامعه را نمایندگی می کند. این همان تصویری است که ناسیونالیسم و جنبش بورژوایی با چنگ و دندان خواسته و میخواهد به جامعه حقنه کند. کومه له جدید هم مدتهاست به جرگه این تلاش پیوسته است و برای تثبیت این تصویر از هیچ تلاشی فروگذاری نکرده است. مشکلی که هست، این جریان هنوز با اسم دفاع از کارگر و کمونیسم و منفعت جنبش کمونیستی است چنین تلاشی برای ایجاد اغتشاش در صفوف طبقه کارگر در کردستان  را انجام می دهد.

ما کمونیستها این تلاش را و حقنه کردن این تصویر را با قدرت تمام سد کرده و خواهیم کرد. تجربه و درسهای مبارزاتی این دوره کارگران و زحمتکشان کردستان عراق، سرکوب اعتراضات توسط احزاب برادر کومله و حمایت کومله و سایر احزاب کردی در ایران از دولت و احزاب ارتجاعی و سرکوبگر حاکم در کردستان عراق، این سدی محکمتر و قوی تر و خودآگاهی طبقاتی طبقه کارگر در کردستان ایران را تقویت خواهد کرد. ما اسناد و تجارب تاریخی این تجربه را برای کارگران پیشرو و کمونیستهای جامعه کردستان برجسته می کنیم و تلاش کومه له برای ایجاد اغتشاش در صفوف طبقه کارگر را افشا و سد خواهیم کرد. 

استدلال بعدی بهروز ناصری هم خواندنی است. ایشان میگویند: "کومه له در کردستان عراق مهمان است و به همین دلیل نمیتواند در عرصه فعالیت سیاسی در کردستان عراق مدعی باشد." 

اولین سوالی که ایجاد میشود این است که چرا کومله علیه طبقه کارگر و مردم زحمتکش کردستان عراق، این صاحبخانه های واقعی جامعه تا این حد زبان دراز، نا محترم، بی فرهنگ ظاهر میشود؟ مگر اینکه کومله علیزاده به سیاق احزاب برادر خود در "جنبش پیشرو کردستان" و "مراجع بین المللی" کردستان عراق را ملک طلق بورژواهای کرد، خانواده بارزانی و طالبانی و انواع نیروهای ارتجاعی بداند!

تبلیغات سخیفانه دبیراول این سازمان علیه کمونیستهای کردستان عراق، توصیه "درک معضلات دولت نوپای کرد" به مردم معترض در کردستان عراق "دخالت در عرصه فعالیت سیاسی کردستان عراق" نیست اما حمایت این  سازمان از کمونیستها و کارگران و زحمتکش کردستان نقض شروط مهمانی و دخالت در امور داخلی کردستان عراق است. این شعبده بازی بیشرمانه  فقط از نیرویی ناسیونالیست بر می آید.

آقای ناصری ادعا میکند که: "کومه له در این دنیایی که خیلی ها به خون آن تشنه هستند، بایست سیاست حفاظت از خود و امنیت خود را در صدر سیاستهایش قرار دهد. صدها و هزاران زن و مرد و کودک کومه له ای بوده و ساکن کردستان عراق هستند، سوسیالیستی ترین سیاست انقلابی به ما میگوید که کومه له بایست با همه وجود از اعضاهایش حفاظت کنند. در همین رابطه هم حتمن لازم و ضروری است که از یکسو روابط دیپلماتیک حسنه ای هم با احزاب سیاسی کرد در منطقه داشته باشد و از سوی دیگر هم تلاش کند تا شبکه های اجتماعی هر چه گسترده تری در میان مردم شریف کردستان عراق بوجود بیاورد."

سوء استفاده جهان سومی و عقب مانده از حضور کودکان در اردوگاههای نظامی کومله مشمئز کننده است. نه کومله و نه هیچ سازمان سیاسی مسئولی مجاز نیست کودکان و هر فرد غیر نظامی را در اردوگاههای نظامی خود به گروگان بگیرد و چنین از این گروگانها سوءاستفاده سیاسی و ... کند. علاوه بر این ما سی سال قبل گفتیم نتیجه سیاست "حفظ اردوگاه به هر قیمتی" برای یک نیروی سیاسی رادیکال نتیجه ای جز سازش، سکوت و کوتاه آمدن در مقابل نیروهای ارتجاعی منطقه نخواهد داشت. امروز البته این سیاست نیست که باعث سیاستهای راست کومله، دگردیسی و پیوستن آن به جنبش ناسیونالیستی کرد نیست. آقای ناصری بیهوده تلاش میکند دلایل واقعی سیاستهای راست کومله را زیر دلسوزی مسئولانه برای کودکان مخفی کند. خوانندگان نوشته ایشان فهیم تر از اینها هستند. 

 گسترش روابط با مردم کردستان عراق هم تنها یک ژست مشمئز کننده است. سازمانی که حمایت از این مردم را دخالت در امور داخلی "صاحبخانه" خود میداند با این عوامفریبی کودکانه هم نمیتواند آبرویی برای خود بخرد. سازمانی که مدعی است هم با مردم معترض روابطش را گسترش میدهد و هم با حاکمین مرتجع بر این مردم، یک عوامفریب کامل است.

بالاخره سه فاکتور اصلی از نظر بهروز ناصری: "یعنی سه فاکتور: اول حفاظت و گسترش روابط اجتماعی با مردم کردستان عراق، دوم روابط دیپلماتیک حسنه با احزاب کردستان عراق، و سوم روابط سیاسی و حسنه با احزاب سیاسی کردستان ایران (بویژه احزاب دمکرات و جریانهای که بنام کومه له فعالیت میکنند و پژاک)  و همکاری آگاهانه با این احزاب جهت بالابردن ضریب امنیتی نه تنها رفقای ما، بلکه همه احزاب سیاسی کرد ایرانی در کردستان عراق، جزو ضروریات همین امروز است."

آقای ناصری این مردم با احزابی که جنابعالی و سازمان شما خواهان روابط حسنه به آنها هستید، در جنگ هستند، این دو نیرو، مردم و احزاب برادر شما در حاکمیت، علیه هم سنگر گرفته اند، تعدادی از این مردم کشته شده اند، صدها نفر در زندانند و شما در این وسط خواهان رابطه با هر دو هستید؟ و سکوت برقرای رابطه دوستانه با هر دو نیروی متخاصم است؟ باور کنید این ریاکاری را کسی نمیخرد. چنین رایکارانی همیشه در کنار حاکمین و قاتلین مردم هستند.

کومه له در این جدال درست مانند آخوند و کشیشهای شیاد برای مردم محروم لای لایی سکوت و رضایت میخواند و بیهوده تصور میکند میتواند ماهیت خود را زیر پرچم دروغین چپ و به نام کمونیسم مخفی کند.  بقیه فرمایشات آقای ناصری به عنوان افق و اهداف کومه له علیزاده عیان است و بر کسی پوشیده نیست. امروز دیگر کسی تردید ندارد که این جریان مثل هر حزب و جریان ناسیونالیستی در تلاش اتحاد صفوف خود، جنبش خود و احزاب آن است.

ایشان ادامه میدهند: "از آنجاییکه هدف مبارزاتی کومه له ایجاد تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در کردستان ایران و ایران است، لذا اتخاذ سیاست محتاطانه در کردستان عراق کاملا بجا و قابل دفاع می باشد."

نیرویی که با یک حکومت ارتجاعی و سرکوبگر دوست است، با احزاب ارتجاعی روابط حسنه دارد و به آنهم افتخار میکند و همزمان پز "تلاش در ایجاد تغییرات اجتماعی" را میزند ، فقط یک کلاه بردار سیاسی است. این را به نام چپ به مردم فروختن دیگر یک شارلاتانیسم عریان است.

اگر این ادعا را در جامعه ایران ترجمه کنیم آن زمان انقلابیگری و احساس مسئولیت و البته شارلاتانیسم اصلاح طلبان خارج قدرت از نوع انقلابیگری، احساس مسئولیت و شارلاتانیسم شما است. تفاوت این است شما سنگ کردستان و آنها سنگ ایران را به سینه میزنند. تفاوت دگر این است اصلاح طلبان بر جنبش و تاریخ خود تکیه میکنند، اما شما از تاریخ و تلاش کمونیستهای این جامعه در خدمت به تحکیم دوستی خود با نیروهای ارتجاعی سوء استفاده میکنید.

و بالاخره "آس" بهروز ناصری در حمایت همراه با سکوت کومله این است که: "کومه له لازم نیست در هر زمینه ای که امنیتش را با خطر مواجه میکند، اعلام موضع نماید. اگر روزنامه نگاران و زنان  به قتل میرسند، اگر تظاهر کنندگان به نیروهای آسایش مواجه شده و مثل این مورد دهها نفر کشته و زخمی و دستگیر میشوند، علیرغم اینکه کومه له مخالف این نوع قتلها و هر نوع سرکوبگری است ، اما کومه له موظف نیست که اعلام موضع نماید. سکوت در چنین مواقعی مکانیسم دفاع از خود را داراست. مکانیسمی که داوطلبانه انتخاب نشده ، بلکه شرایط  آنرا تحمیل کرده است سکوت کومه له در کردستان عراق هم درست است و هم به معنی تایید جنایتی که می شود نیست."

"کومه له لازم نیست اطلاعیه ای صادر کند، اما میتواند از طریق مختلف ازجمله شبکه ارتباطی اجتماعی و مناسبات با احزاب سیاسی نظرات خود را به جامعه برساند."

درعمل واقعی و در دنیای سیاست اهم فعالیتهای کومه له جدید همین چند بند بالا است که بهروز ناصری بر شمرده است. تعارفات سیاسی مبنی بر اینکه اینها نظرات شخصی جناب ناصری هستند سرسوزنی تغییری در تعریف و مشخصات عینی کومه له موجود نمی دهد. برای احزاب ناسیونالیست چه در حاکمیت و چه خارج از دایره حاکمیت کومه له در نقش موجودی مطیع، سربه زیر و فرمانبردار ظاهر می شود. در مناسبتها، مراسمات، فراخوانها، تعزیه و جشنها و پروژه های سیاسی به شدت میلیتانت ظاهر می شود و با تقبل مسُولیتها، تلاش می کند خودشیرینی کند و در نقش موجودی فعال و مسئولیت پذیر ظاهر شود. همجنبشی بودن و سنت سیاسی مشترک کومه له با احزاب ناسیونالیستی، میتواند تنها دلیل سیاسی قانع کننده ایی برای کارگر کمونیست فعال در کردستان باشد تا بتواند ایفای چنین نقشی را از جریانی که ادعای چپی را دارد قبول کند. اینرا کومه له با فعالیتش در چند دوره گذشته ثابت کرده است. نقش مهمانی اخته، مطیع و فرمان بردار را الحق کومه له به بهترین شکل ممکن ایفا کرده است. البته اسم این فرمانبرداری، این مطیع بودن، این خفه خون و سکوت سنگین در برابر تمام جنایاتی که در کردستان عراق اتفاق می افتد را کومه له و رهبری اش را دیروز با اسم "دیپلماسی" و امروز با اسم بی مسمای "عقب نشینی تاکتیکی" رمز گذاری می کند. عقب نشینی که سی سال طول کشیده و فی الحال هم قرار است سالهای متمادی ادامه داشته باشد تا بتواند او را با قدرت بیشتر به آینده ایی بهتر در جنبش ملی کرد پرتاب کند. چنین عقب نشینی و چنان پیشروی تنها برازنده جریانی راست است که کومه له جدید آنرا  نمایندگی می کند. قطعا کارگر کمونیست و جنبش کمونیستی در کردستان بر متن جدال طبقاتی در جامعه از چنین نیروی راستی عبور خواهد کرد. ما حکمتیستها تلاش می کنیم اینرا تضمین کنیم.

تا آنجا که به تحولات در کردستان عراق برمی گردد کومه له علیرغم همه ادعاهای خود، در سیاست و در عمل در تقابل با اعتراضات و مبارزات جاری مردم زحتمکش قرار گرفته است و با سکوت خود در مقابل سرکوب اعتراضات عملا در کنار احزاب بورژوا-ناسیونالیست حاکم قرار گرفته است. در ایفای این نقش نه در نقش مهمان بلکه در عمل با تحقیر جنبشها اعتراضی، فعالیت کمونیستی و انکار رهبران و فعالین کمونیستی در اعتراضات در کاراکتری حق به جانب و صاحب خانه ظاهر میشود. تقلیل مبارزات و اعتراضات وسیع مردم زحمتکش با اسم رمز "جنبشهای در بحران" و "ایجاد هیاهو" از طرف "کمونیستهای چپ رو" چیزی جز چراغ سبز این سازمان برای سرکوب تمام اعتراض و مبارزه فی الحال موجود در جامعه کردستان نیست. نیروی سیاسی که بتواند نقش مهمان برای دو نیروی متخاصم را ایفا کند را تا به حال بشریت به خود ندیده است. کومه له جدید ظاهرا قرار است چنین موجود سیاسی باشد و همزمان مهمان و همسنگر حاکمیتی باشد که سبعانه سرکوب می کند، کشتار و زندانی می کند و به پیر و جوان رحم نمی کند و در همانحال مهمان مردمی باشد خونشان در خیابانها ریخته می شود، سرکوب و زندانی و تحقیر می شوند. برای یک حزب سیاسی مسئول، برای موجودی با پرنسیبهای انسانی بازی در چنین نقشهای متضادی غیر ممکن است. کومه له تلاش میکند با تردستی کلاه برداری سیاسی کند اما با هیچ تردستی و شعدبه بازی نمیتوان هم جنبشی بودن، منافع مشترک و سنت و پرچم سیاسی مشترک با حزاب ناسیونالیستی و قرار گرفتن در سنگر جنبش بورژوا-ناسیونالیستی کرد را از چشم آگاه طبقه کارگر مخفی کرد. اینرا کمونیستها و جنبش کمونیستی در کردستان مدتهاست افشا کرده است. این تجربه را باید در تاریخ ثبت کرد و فعالین کمونیست جامعه کردستان منتقل کردن این تجربه و این درس تاریخی لازم است نقش به سزایی ایفا کنند.

۲۳ دسامبر ۲۰۲۰