دست طب سنتی از زندگی مردم کوتاه!
هراس کرونا دهها میلیون مردم زحمتکش را در اسارت خود گرفته است. دسته دسته شهرها، در طول هفته ها و ماه ها بازیچه سرنوشتی هستند که جز قرعه کور جلودار آن نیست. ابتلا و سیر سریع و دردناک بیماری، مرگ را با دم و باز دم مردم از نزدیک گره زده ست. "جان ارزان و مرگ خاموش" رگه اصلی حیات توده طبقات پایین در دوره معاصر را تشکیل میدهد. بازار گورستان ها از هر چیز دیگر گرم تر است، و برای اکثریت مردم، در شباهت به آشویتس، زندگی روزمره چیزی بیشتر از صف انتظار در سراشیب سقوط نیست.
در باورهای عصر جاهلیت بشر در مقابل پدیده های مرگبار طبیعت به نادانی خود پناه برده است. در اپیدمی تیفوس، تب زرد، مالاریا، از جمله داستان ساحره ها و مالیخولیای نادانی و خرافات را بجان مردم انداخته است. تکرار این مالیخولیا، طرح رسمی دولتی طب سنتی در ایران برای "مقابله" با کووید19 بمراتب دردناک و هولناک است. تفاوت اساسی در این است که در ایران معاصر نه خرافات و تراوش ابلهانه ذهن عامیون، بلکه دولت و الیت سیاسی و سکانداران جامعه؛ نه خیالات و هذیان های افسار گسیخته، بلکه نقشه هدفمند و کاسبکارانه کاملا بیدار و دنیوی زندگی و حیات ضعیف ترین بخش جامعه را هدف گرفته اند. کرونا و قلاده باز طب سنتی طنز تلخ تاریخ نفرین زده بشری است.
"... با اشاره به شرایط بحرانی کشور در مقابله با همه گیری کرونا استفاده از ظرفیت های طب ایرانی و مکمل در کنار طب رایج برای مقابله با ویروس کرونا ابلاغ گردید" ("بهره گیری از ظرفیت طب سنتی در مقابله با کرونا"، ایلنا، 22 آذرماه 1399)
این از سخنان معاون وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است که راه را بر استفاده از طب سنتی برای "کمک به کاهش تعداد بستری ها و ورودی بیماران به بیمارستانها" باز میکند. در مصاحبه ایشان طب سنتی ناگهان با القاب "پزشکان"، "متخصصان"، "کلینیک"، "سلامتکده" آذین بندی میشود. شیادی بی پرده از سر و روی این اظهارات میبارد. قلاده طب سنتی ایرانی سالهاست به تن و جان طبقات محروم جامعه باز شده است. در زمانی که درب بیمه های اجتماعی بر روی میلیونها خانواده کارگری بسته شده، طب رسمی با انتقال به کلینیک های و بیمارستانهای خصوصی و قصرهای درمانی لاکچری از دسترس توده مردم خارج شده اند، در زمانی که دارو به شبکه مافیایی با شراکت باندهای حکومتی و سپاه سپرده شده است، زبان وزارت بهداشت در منت طب سنتی و ارثیه قرنها نادانی و تلاش کورمال آدمیزاد، بر روی مردم زحمتکش دراز است. ایشان و همپالکی های فرهیخته دلال مسلک و عاری از شرافت سازمان بهداشتی رسمی ایران قبلا افتخارات طبیبان و "کلینیک" آنها در قصابخانه های پیوند کلیه را برخ جهانیان کشیده اند. این "پزشکان" و آفتابه لگن "طب" مورد ادعا جزیی از مخزن زالوهای بازارچه زیر گذر، شریک مافیای وزارت کار در حذف بیمه کارگران، از اعضای باند مجلس و شورای عالی دستمزد و... شماری از گله آدمخواران اسلامی سرمایه در ایران جای دارند.
بیمارستانها جای سوزن انداختن نیست. مردم از هفت آسمان دستشان به جایی بند نمیشود. هردنبیل سراسر کریدورهای حکومتی را فرا گرفته است. در رسیدگی به نان و معیشت و نیازهای مردم زحمتکش سگ صاحب خود را نمیشناسد. عالی جنابان حکومتی یکی بعد از دیگری در مقابل مرگ و میر و تلفات پزشکان و پرستاران شانه بالا میاندازند و بجای آن بساط زندان و اعدامشان از همیشه داغ تر است. این جهنم پایانی نمیشناسد. گرسنگان صفوف کارگران را به زباله دانی ها و پیکرهای فرسوده را به آغوش مرگ خفت آور سمساری های طب سنتی میسپارند.
این وطن کدام جهنمی است که از "سنت" هایش نکبت میبارد، صنایع سنتی اش بیغوله قالی بافی شکنجه گاه پشت های قوزکرده دختران و کودکان مزد بردگی، مردان معادنش در رقابت با موشهای کور در لابلای صخره های قعر زمین، شریف ترین و آزاده ترین مردمانش با گردن های شکسته بر طناب نابودی در پی یک نفس راحت از حرکت باز نمی ایستند.
ساحرهها بی گناهند، به رقص مرگ جرثومه اسلامی سرمایه در ایران پایان دهیم.