(به مناسبت ١٦ آذر)
جمهوری اسلامی همانطوری که در رابطه با طبقه کارگر انجام داده، از همان روزهای اول قدرت گیری در دانشگاه ها هم سرمایه گذاری گسترده ای کرده است. شوراهای اسلامی، خانه کارگر، بسیج، حراست کارخانه و غیره برای کنترل طبقه کارگر و در دانشگاه ها هم تمرکزجدی ای برای مهار کردن اعتراضات دانشجویی و فضای سیاسی – فکری رادیکال داشته است.
در همان ماه های اول پس از قیام و آغاز سال ٥٨ در اکثر دانشگاه ها انجمن های اسلامی تشکیل شدند و برای هماهنگی این انجمن ها اتحادیه ی تشکیل دادند که در آن هنگام مهره های بالایی از رژیم از جمله احمدی نژاد حضور داشته و همان زمان پیش خمینی می روند و او هم میگوید "بروید تحکیم وحدت کنید" و پس از آن اتحادیه به عنوان دفتر تحکیم وحدت نام گذاری شد و خامنه ای بعنوان نماینده امام در این دفتر گمارده شد. تسخیر سفارت آمریکا با رهبری شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت به نام “ دانشجویان پیرو خط امام” انجام شد و خمینی آن را تایید کرد و گفت این انقلابی بزرگتر از انقلاب اول است.
بعد تصفیه های گسترده دانشگاه به نام انقلاب فرهنگی انجام شد که آن را انقلاب سوم نامیدند. دهه شصت دانشگاه در قرق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان یا همان تحکیم وحدت است.
وقایع هجده تیر ٧٨ و حمله به کوی دانشگاه تهران یکی از بزرگ ترین چالش جنبش دانشجویی در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تعریف می شود. این واقعه، محدودیتهایی برای دفتر تحکیم وحدت بوجود می آورد. دفتر تحکیم وحدت اول با جریانهای اصلاحات همراه می شود. ولی حمله به کوی دانشگاه و شرکت یکی از اعضای شورای مرکزی دفتر، علی افشاری در کنفرانس برلین تنش هایی را در این تشکل بوجود می آورد. به دنبال آن مساله عبور از خاتمی مطرح می شود. این اوضاع هم به انشعاباتی در دفتر تحکیم وحدت منجرمی گردد.
سالهای بعد سیطره دفتر تحکیم وحدت شکسته میشود و تشکل های دیگر دانشجویی به موازات تحکیم وحدت بوجود می آیند. مثل "جامعه اسلامی دانشجویان"،" بسیج دانشجویی"، "اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور" و انشعابات مختلف درون خود دفتر تحکیم که مهم ترینش تقسیم دفتر تحکیم به دو بخش، تحت عنوان طیف دانشگاه علامه و طیف دانشگاه شیراز. همچنین شعبه ای از دفتر به رهبری طبرزدی در این دوره ووجود دارد. در دهه ی ٨٠ هم بخشی تحت نام "جنبش عدالت خواه دانشجویی" از دل بسیج دانشجویی بوجود می آید.
شوراهای صنفی دانشجویان کشور
اواخر دهه ٨٠ و اوایل دهه ٩٠ تشکل جدیدی به نام "شوراهای صنفی دانشجویی" بدون پسوند اسلامی بوجود می آید. فعالین این تشکل مدعی هستند که فعال ترین طیف دانشجویی را تشکیل می دهند. شهریور ٩٣ کمیته ای برای تاسیس "اتحادیه شوراهای صنفی دانشجویی کشور" تشکیل می دهند که با مخالفت دولت روبرو نهایتا یک شورای مرکزی انتخاب می شود.
شوراهای صنفی دانشجویی مدعی اند که مطالبات صنفی- معیشتی دانشجویان با مطالبات صنفی معلمان، پرستاران، کارگران و سایر اقشار زحمتکش و فرودست جامعه پیوند می خورد. این طیف دانشجویان هم از حقوق دانشجویان دفاع کرده، خواستار آزادی دانشجویان زندانی اند، هم تابلوی “کارگران زندانی را آزاد کنید” بالا برده اند و هم در کنار معلمان معترض ایستاده اند. دانشجویان دانشگاه تهران با کارگران هفت تپه علیه خصوصی سازی همراه شدند و می گویند «ورشکستگی هفت تپه آینه ای از ورشکستگی آموزش عالی است. سیاست هایی که با خصوصی سازی، هفت تپه کارگرانش را به ورشکستگی کشاندند، و درون دانشگاه ها پیامدهایی مصیبت بار به دنبال داشته اند.
از نگاه آنها پولی شدن دانشگاه ها و کاهش کیفیت علمی آموزش عالی در کنار "دور افتادن مطالعات دانشگاهی از نیازها و مطالبات مردم و تبدیل آن به ابزار سودآوری سرمایه و اعمال کنترل بر کار، و دلمردگی فضای دانشگاه ها" از جمله سیاست هایی است که به وضعیت موجود دامن زده و موجبات اعتراض ها را فراهم آورده است.
این جریان خودش را یکی از جریانات دانشجویی موجود در کشوربا ماهیتی آزادی طلبانه و برابری خواهانه معرفی می کند و فعالیت صنفی خودشان را با فعالیت های صنفی دیگر اقشار جامعه به مانند کارگران و معلمان پیوند زده اند.
از خیزش دی ماه ٩٦ به بعد، بگیر و ببند فعالین صنفی دانشجویی و از جمله فعالین شعار "اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا" از جانب دستگاه های امنیتی بی وقفه ادامه داشته است، از دهها بازداشت پیشگیرانه در دی ماه ٩۶ که به بیش از صد سال حکم زندان منجر شد تا انواع احضارها و احکام قضایی بعدی که در آبان ماه ٩٨ مجددا به اوج رسید و حاصل آن سالهای طولانی زندان برای فعالین دانشجویی بود.
سال ٩٧، در جریان سرکوب ها و خفقان، فرماندهی بسیج دانشجویی و محور مقاومتی ها تلاش برای تسخیر شوراهای صنفی را آغاز می کنند و در چند دانشگاه با رد صلاحیت فعالین شورای صنفی موفق هم می شوند. یکی از فعالین شورا می گوید ما پیشنهادهای حقیرانه فلان پست و مشاور دانشجویی فلان مسئول و بلیط های رایگان کیش و مشهد و بخشش شهریه خوابگاه و از این دست را از جانب مسولین نپذیرفتیم و رد صلاحیت شدیم ولی با وصف این شوراهای صنفی مستقل و روی پای خود ایستاده است.
آخرین فعالیت های شوراهای صنفی نشان می دهد که در قضیه تحصن دانشجویان دانشگاه نوشیروانی بابل، دستکم شوراهای صنفی ۲۹ دانشگاه با این تحصن اعلام همبستگی کردند. هم چنین، فعالین صنفی پس از اعتراضات معلمان و اخیراً در اعتراضات کارگری هفت تپه باز به میدان آمدند و اتحاد خود را با کارگران مطرح کردند.
بعنوان یک اقدام دیگر و اخیرا بیشتر از ٥٠ تشکل شوراهای صنفی دانشجویان کشور سیاست دولت در مساله کرونا را محکوم و اعلام کردند که تصمیم گیریهای متناقض، بازگشایی زودهنگام مدارس و دانشگاه ها ، اخبارکذب و پنهان کاری ، حمایت نکردن از اقشار مردم گرسنه ، بی توجهی به متخصصین و غیره باعث مرگ و میر مردم شده است . شوراهای صنفی دانشجویان سراسر کشور از اظهارات حسن روحانی در مورد ادامه ی فعالیت های عادی علیرغم گسترش ویروس کرونا انتقاد کرده و از دانشجویان خواسته است در صورت عدم تعطیلی دانشگاه ها، خود مراکز آموزشی و خوابگاه ها را تا پایان سال ترک کنند. شصت و یک شورای صنفی دانشجویی این فراخوان را امضا کردند.
انتخابات شوراهای صنفی در ماه های مهر و آبان هر سال تحصیلی برگزار و اعضا برای یک دوره یک ساله تعیین می شوند.
ارزیابی !
ارزیابی ای که نیروهای امنیتی و حتی فعالین دانشجویی قدیمی از اعتراضات دانشجویی بطور کلی و دفتر تحکیم وحدت و شعباتش بطور مشخص دارند غیر سیاسی و بیان آرزوهایشان است. این ها میگویند تشکلات دانشجویی قرار بود در میان دانشجویان سازماندهی و کادر سازی کند و دانشجویان مذهبی را برای مقابله با تفکرات چپ پرورش دهد. ولی این تشکل ها از فلسفه وجودی اولیه شان فاصله گرفتند. تشکلاتی که روزی نماد جنبش اصیل دانشجویی در اسلام خواهی، مردم سالاری دینی، ضد امپریالیستی و عدالت خواه محسوب میشد، امروزه به گونهای دچار فرسایش شده اند. میگویند باورها و اندیشه های جدید ظهور کرذه و نسل جدیدی به میدان آمده است. بعضی از تشکلهای انشعابی و سخن گویان آنها از گفتمان سکولار و خروج از حاکمیت حرف می زنند. همین طیف معتقدند که هر چند بخشی از دفتر تحکیم وحدت مقابل طیف جدید ایستادند اما نتوانستند این ظرفیت را برای انقلاب اسلامی دوباره احیا کنند و مداخله احزاب و تشکلهای سیاسی بیرون از دانشگاه هم از جمله آسیب هایی است که به جنبش دانشجویی وارد می آید.
و بعنوان راه حل می گویند، جنبش دانشجویی به طور عام و دفتر تحکیم وحدت به طور خاص برای آنکه بتواند به جایگاه اصلی خود باز گردد و در عرصههای مختلف نقش آفرینی کند به باز تعریف چرایی جنبش دانشجویی نیاز دارد. باید دانشجویان از احزاب و تشکلهای سیاسی فاصله بگیرند، پیاده نظام آنها نشوند، و از سیاست زدگی بپرهیزند...
این ارزیابی که گویا جنبش دانشجویی به خودی خود در بیش از ٤ دهه همانجوری باشد و بماند چیزی که آن ها پایبندی به اصول اولیه می نامند، یک توهم است.اعتراضات دانشجویی در دوره های مختلف سیاسی، رنگ آن دوره را بخود می گیرد. برای مثال:
استحاله و انشقاقات درون اعتراضات دانشجویی همزمان و هم رنگ تحولات سیاسی جامعه شروع می شود.
یک دوره جنگ و حمله به سفارت امریکا و دوره جنگ ٨ ساله تبعاتی برای دانشجویان بوجود می آورد. دانشجویان خط امام در متن تحولات آن دوره فعال می شوند.
دردوره ی تحکیم وحدت در انتخابات از رفسنجانی دفاع می کنند و بعد از مدتی در مقابل آو قرار می گیرند. در یکی از همین دوره ها طبرزدی خود را برای وزارت و یا کرسی ای در دولت رفسنجانی محق میداند وقتی جواب نمی گیرد به منتقد او تبدیل می شود.
دوره اصلاحات دوباره انشقاق درست میشود. بخشی معتقد به اصلاحات در چارچوب نظام و قانون اساسی است وبخشی هم اصلاح طلب میشوند. باز هم به مرور همزمان با افول اصلاح طلبی عبور از دو خرداد مطرح و فراکسیون های متعددی ایجاد می گردد.
هیجده تیر و حمله به کوی دانشگاه، به سرکوب دانشجویان منجرمی شود.
در دوره احمدی نژآد هم حمله ای سراسری برای تعطیلی همه ی تشکل های دانشجویی شروع و دانشجویان معترض اخراج و ستاره دار می شوند.
و در مقطعی هم دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را داریم که جداگانه به آن می پردازم.
در نتیجه و با توجه به تحولات سیاسی دوره های مختلف، حرف از جنبش دانشجویی یک کلام و اسلامی و پایبند به اصول اولیه انجمن های اسلامی و اتحادیه یا دفتر تحکیم وحدت، بیهوده است.
با نگاهی به وضعیت امروز تشکلات دانشجویی، می بینیم که:
یکی - طیف تشکل های "بسیج دانشجویی"، "جنبش عدالتخواه دانشجویی"، "حوزه مقاومتی ها" و "قومی ها"، بعنوان ابزار امنیتی جریان اصولگرا و وابسته به بیت رهبری و سپاه هستند.
دوم- طیف شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که اکنون منتقد دولت روحانی و حتی خواستار استعفای او است.
سوم- طیف شوراهای صنفی دانشجویی آنطوری که خود می گویند به هیچ جناحی وابسته نیستند. اهل سیاست نیستند و مبارزه خود را صنفی - مطالباتی مثل کارگران و معلمان و غیره می دانند و شعارهای ان ها را تکرار می کنند. خود را آزادی طلب و برابری خواه می دانند.
در این رابطه صدها انجمن و نهاد و نشریه دانشجویی مدام در حال تغییر و تحول اند. بدلیل سیالیت دانشگاه هر ٤ سال یه بار عده ای می آیند و بخشی میروند و تشکل ها و سنت ها و نشریات و غیره دست به دست می شوند و تغییر می کنند.
جریانات دانشجویی درواقع شعبات احزاب و جریانات اصلاح طلب، اصولگرا و لیبرال و دمکراسی خواه و چپ خلقی و بخشا وابسته به دستگاه های امنیتی هستند. مثل بسیچ دانشجویی و جنبش عدالتخواه دانشجویی و غیره.
تمام تلاش دولت و سازمان های امنیتی درون و بیرون دانشگاه ها بر این متمرکز است که جنبش دانشجویی حساب خود را از احزاب سیاسی درون و بیرون حاکمیت جدا کند. می گویند ویژگی فعالیت دانشجویی باید این باشد که از ارتباط با احزاب سیاسی بپرهیزند و کار صنفی مطالباتی بکنند. این در حالی است که نیروهای امنیتی رژیم تلاش فراوانی بخرج می دهند تا اعتراضات دانشجویی مستقل را مهار و کنترل کنند.
چپ دانشجویی و داب
بطور کلی چپ دانشجویی تشکل یا صف مستقل خود را ندارد. امروز چپ و حتی خیلی ها که خودشان را سوسیالیست می دانند در شوراهای صنفی دانشجویی فعالیت می کنند. خود را ازادی طلب و برابری خواه میدانند. از کارگران هفت تپه دفاع می کنند. شعار کارگر معلم دانشجو اتحاد را دارند...
در میانه ی این جدال ها در مقطعی در آذر ٨٦ دانشجویان چپ و کمونیست تحت عنوان آزادیخواه برابری طلب این زمین را شخم می زنند و سنتی دیگر پایه گذاری می کنند. دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب تا قبل از برگزاری مستقل مراسم روز دانشجو توسط دانشجویان چپ در ۱۳ آذر ۱۳۸۶، یک سازمان نیست. مجموعهای از دانشجویان کمونیست و چپ و حتی لیبرال و دمکرات هستند که حول فعالیتهای متعدد دانشجویی و سیاسی و نشریات چپ جمع شده بودند. .
وقتی میگویم سازمان نیافت، یک دلیل اساسی اش این است که، دیدیم بعد از دستگیری ها داب نتوانست دوام پیدا کند. در حالی که داب می توانست به مثابه سازمانی اجتماعی در صفوف دانشجوهای دانشگاه ها نفوذ کرده و جبهه خود را بسازد. این زمینه نه تنها در دانشگاه تهران، بلکه در دانشگاه های دیگر کشور وجود داشت. حوزه ی نفوذ و تاثیر داب آنقدر گسترده بود که بشود شبکه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را گسترش داد و مستحکم کرد و آن را به یک سازمان فراگیرچپ و دمکراتیک به معنای تصمیم گیری جمعی و دمکراتیک تبدیل کرد. اتفاقی که اگر می افتاد هم دفاع از خود داب را تامین می نمود و هم پیشرویش را تضمین می کرد.
وقتی شوراهای صنفی امروز می گویند ما ازادیخواه و برابری طلبیم به این معنا است که هنوز رنگ آن دوره داب را بر خود دارند. منهای این که مدام صنفی گری را تاکید می کنند. و ظاهرا آن را سپری در مقابل تعرض دستگاه های امنیتی تصور می نمایند.
به نظر من ادبیات کمونیستی دوره داب هنوز هم سر جایشان هستند. ما این تحرک و اعتراض دانشجویی را از آغاز تا پایان در متن این موضوع که دانشگاه سنگر سیاسی مهمی است، ارزیابی و جمع بندی کردیم که مراجعه به آن ها برای کمونیست های درون اعتراضات دانشجویی بسیار ضروری و حیاتی است.
کمونیست ها می بایست این ادبیات را مدام به میان صفوف دانشجویان ببرند. با توجه به سیال بودن دانشجوها این تجربه و ادبیات و سیاست و تاکتیک هایش برای اعتراضات دانشجویی حیاتی است. ١٦ آذر هم فرصتی است که این کار انجام شود. بهر ترتیب و امکانی باید داب را آنچه که بود و آنچه که نبود را به دانشجویان و فعالین شان یادآوری و پروپاگاند علیه داب و کمونیسم در دانشگاه ها را خنثی کنیم.
در فروردین ۸۸، بخشی از زیرمجموعهٔ داب به نام «خط بازسازی» پس از یک دوره از اختلافات داخلی، با صدور بیانیهای تحت عنوان «پیش به سوی خودسازمانیابی کمونیستی با نام "دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب - خط بازسازی"، اعلام می کنند. این جریان نه در ادامه ی تجربه داب بلکه در نقد و حتی نفی آن خود را مطرح می کند. این ها اعلام می کنند که هیچ فردی که عضویت در سازمانهای سیاسی موجود را داراست در سازمانیابی نوین آنها راهی نخواهد داشت و می گویند به زودی ارگان سیاسی- تحلیلی خود را منتشر میکنند. این تحرک هم به جایی نرسید. چون هم می خواست داب باشد وهم علیه آن!
حتی به تدریج بخشی از فعالین سابق این تحرک دانشجویی این سنت و فعالیت را شکست خورده می نامند و اعلام می کنند دیگر چیزی به نام دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب وجود ندارد و جریان بازسازی هم خاتمه پیدا می کند. اما سنت داب منحصر به فقط فعالین دوره داب نیست. یک تحرک سیاسی در جنبش دانشجویی است که هر کس و طیفی می تواند آن را از آن خودش کند. به آن برگردد و در دل تحولات کنونی و مطالبات دانشجویی این تجربه را مورد استفاده قرار بدهد.
اگر به تحرکات تشکلات دانشجویی موجود و مطالباتشان نگاه کنیم می بینیم که از جمله، در درون مثلا شوراهای صنفی امکان کار و تاثیرگذاری دانشجویان کمونیست بسیار زیاد است. مطالباتی که امروز هم سر میز تشکلات دانشجویی است، ابزارهای مبارزه و اعتراض دانشجویی هستند. ازجمله:
- تشکل های دانشجویی برچیده شده به کار خود برگردند.
- جداسازی و تفکیک جنسیتی در دانشگاهها مردود و پذیرفته شده نیست.
- بحث اسلامی کردن دروس بخصوص در رشتههای علوم انسانی مطرح است و از جمله برخی از دروس اساساً از واحدهای آموزشی حذف شدهاند و برخی دیگرهم دچار تغییراتی بسیار گشته اند.
- اعتراض به پولی سازی آموزش وجود دارد.
- آزادی تمامی دانشجویان زندانی و زندانیان سیاسی همیشه مطرح است.
- همبستگی دانشجویان با کارگران و معلمان و پرستاران.
- برگزاری ١٦ آذرها بهر وسیله ی ممکن در دانشگاه ها و...
این مطالبات ابزارهای مهمی برای ایجاد فضای سیاسی عمیق تری دردانشگاه ها هستند.
اگر نقطه قدرت اصلی داب، حضور و وجود کمونیست های متشکل و متحد در رهبری اعتراض دانشجویان در یک دوره است، این نقطه قدرت و ظرفیت کمونیستی در صفوف دانشجویان در هر دوره ای وجود دارد. اما اگر این طیف، پایگاه و جایگاه مستقل خود را پیدا نکنند جذب فعالیت ها و تشکلات موجود میشوند و چه بسا صفوف پراکنده شان باعث می شود که از عهده تغییر جدی در جهت گیری و اهداف این تشکل ها و جنبش دانشجویی بر نیایند.
برای مثال دراین دوره و بخصوص در صفوف شوراهای صنفی دانشجویی دانشگاه های اصلی کشور، این مساله مطرح میشود که، تا آزادی در سطح کلان جامعه حل نشود در دانشگاه نیز حل نخواهد شد. بخشی از این ها همان دانشجویان سوسیالیست اند که فکر می کردند می توانند با پشت کردن به سیاست واهداف و شیوه کار "داب"، اما با همان شعار آزادیخواهی و برابری طلبی، آلترناتیوی برای داب باشند.
همین طیف امروز می گویند مسایل صنفی دانشجویی در گرو مساله بزرگ تری است و معتقدند تا عدالت اجتماعی در جامعه تامین نشود در دانشگاه هم امکانی برای حل مسایل صنفی وجود نخواهد داشت. و بر این اساس نادرست، این طیف دانشجویان اساسا منتقد دولت اند و کم تر امرشان کار سازمان دادن و متحد کردن و متحد نگه داشتن دانشجویان است.
اما تا آنجا که به وظیفه دانشجویان کمونیست مربوط است، معضل اصلی بی خطی سیاسی و نداشتن رهبری است. درست مثل همان چیز ی که در سطح کل جامعه می بینیم. آن طیف دانشجویی اگر چه آدم های خوش فکر، فعال و متحرکی هستند، اما اهل کار سازماندهی و متحد کردن نیستند. بهترین هایشان هم حتی اگر هم خط هم هستند اما قادر به متحد کردن صف خود هم نیستند.
در همین دوره مجددا شکاکیت و "مطالعه کنیم تا خط مان را پیدا کنیم" یا "باید کار تئوریک کرد" شروع شده و می گویند از میان آنچه که در جامعه هست مثل احزاب و خط و افق های مختلف نمی توانند انتخاب کنند یا راهشان را پیدا نکرده اند، قانع نشده اند و ابهام دارند و از این حرف ها.
در نتیجه اگر کسی هم بخواهد کاری کند سراغ تشکلات موجود می رود. بخصوص دانشجویان جدید که پیشینه کار سیاسی ندارند از همین داده های موجود تغذیه می کنند و جذب می شوند.
اعتراضات دانشجویی را سنت های موجود در جامعه هدایت و رهبری می کند. زمانی دوم خرداد بود، عبور از دوم خرداد و استقلال فکری و سیاسی را داب نمایندگی کرد. امروز کدام جریان فکری و سیاسی می خواهد اعتراضات دانشجویی را هدایت و صاحب خط کند؟
وقتی جامعه از اصلاحات عبور می کند، وقتی خیزش های اجتماعی کل نظام رانشانه می گیرند، دانشگاه و محیط های فکری و روشنفکران چپ نمی توانند از این شرایط عقب بمانند. به همین دلیل است جریاناتی مثل "بسیج دانشجویی"، "جنبش عدالتخواه دانشجویی"، "جامعه اسلامی دانشجویان"، "اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور" و انشعابات مختلف درون دفتر تحکیم وحدت نمیتوانند دانشجویان را حول انتقادات آبکی از رژیم، بسیج کنند. با وجودی که رژیم و نهادهای امنیتی دراین تشکلات، از در اخیتار گذاشتن امکانات و پول تا مشاوره و خط دادن سنگ تمام می گذارند.
این وظیفه امروز برعهده دانشجویان چپ و کمونیست و ازادیخواه و برابری طلب افتاده است. بدون حضور فعال فکرى کمونیست متشکل و متحد، مشکل بتوان در دانشگاه دست بالا را پيدا کرد. اين حضور فعال فکرى را هم ما اينجا و هم دانشجويان کمونیست دردانشگاه ها می توانند تامین کند.
کمونیست هایی که ولو دفترو دستک ندارند، اما صاحب کانون های مختلف، نشریات و فعل و انفعال های مهم سیاسی در دانشگاه ها هستند. این نشریات و کانونها از آن ها خط میگیرند و توسط آنها هدایت میشوند. معلوم است که اگر تصمیم بگیرند مراسم ١۶ آذر را برگزار کنند، این مراسم برگزار میشود.
هرنوع تشکلى که بشود ساخت را بايد ساخت. کلوب، روزنامه، مجله، نمايشگاه، تناتر، گروه کوهنوردى، ان جى او، کانون های فرهنگی و غيره هرچه که ميشود ساخت را بايد ساخت. یا اگر هست مورد استفاده قرار داد. ما دیدیم که حتی در کنار انجمن های صنفی دانشجویی انجمن های جداگانه زنان وجود داشته و الان هم وجود دارد.
این ابزارها پوششی برای انجام کاردیگر نیستند. بخودی خود بخش جدا نشدنی از مبارزه برای تغییرات بینادی و زندگی بهتر و افق گسترده تر است. این ها ابزارهایی هستند که می توان در آن سلطه چپ را تامین کرد. اگر رژیم نیروهای امنیتی خود در بسیج دانشجویی یا جنبش عدالت خواه دانشجویی و انجمن های اسلامی وابسته به خود را برای تصرف شوراهای صنفی دانشجویی می فرستد، کمونیست ها و چپ دانشجویی می تواند هم این تلاش ضد دانشجویی را خنثی کند و هم هدایت و رهبری این تشکل ها را برعهده بگیرد. دانشجویان چپ و کمونیست ضمن متحد کردن صفوف خود و ایجاد شبکه ی دانشجویان کمونیست و ازادیخواه و برابری طلب، می توانند شوراهاي صنفي دانشجويي را فعال كنند و سعي كنند كه دانشجويان را وسيعا تشويق به عضويت در اين شوراها بكنند.
فراموش نکنیم که این کار با ابزار مجازی تامین نمی شود. با کار اجتماعی و قدرت کمونیست ها در متشکل شدن و متحد شدنشان قابل حصول است. یعنی ارتباط تنگاتنگ انسان ها در دنیای واقعی و آگاهی بخشی مثل گردش خون در رگ های جامعه.
دانشگاه برای کمونیسم و طبقه کارگر سنگر مهمی است. سهمی که روشنفکران کمونیست با آگاهی بخشی، با بردن مارکسیسم به درون طبقه، دردانشگاه، درمحلات زحمت کش نشین، سهم بزرگی برعهده دارند.
کلام آخر تا آنجا که به دانشگاه بطور مشخص بر می گردد، تجربه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یک داده ی با ارزش برای مبارزه و اعتراضات دانشجویی است. اگر 7 تپه الگوی مبارزه متحد و متشکل و متکی به مجامع عمومی و سنت شورایی برای کل طبقه کارگر است. داب هم برای اعتراضات دانشجویی این جایگاه و اهمیت را دارد. از نظر من این الگو و تجاربش برای دانشجویان چپ و کمونیست حیاتی است.
آذر ماه ۹۹(نوامبر ۲۰۲۰)