اطلاعیه وزارت کار در سوم آذر ماه تعیین تکلیف دولت با معیشت مردم در مقابل کشتار بی امان بیماری کرونا  است. اگر این مصوبه چیزی برای جبران معیشت در بر ندارد؛ اما میتواند سنگ قبر هزاران هزار قربانی دیگر باشد که چگونه کت بسته در حسرت نان، در حسرت سر پناه و دارو به کام ترس و تنهایی و مرگ سپرده شدند. این کشتار ویروس کرونا نیست، این مالیخولیای افسار گسیخته اسلامی  سرمایه در ایران است که زندگی مردم زحمتکش  را در منطق ارزان و خاموش به صلیب کشیده است.

مطابق مصوبه منتشره از طرف دولت، ستاد ملی مدیریت کرونا و در راستای دستورات خامنه ای وعده داده میشود که:

الف: ماهانه صد هزار تومان به اعضای یازده میلیون خانوار (شامل سی میلیون نفر) بصورت بلاعوض پرداخت شود.    

ب: به هر خانوار یک میلیون تومان وام قرض الحسنه تعلق بگیرد. ("اطلاعیه وزارت کار"، سایت خبری ایلنا، سوم آذر ۱۳۹۹)

در اوج وقاحت و بیشرمی در سند تصریح شده است که مشمولین این مصوبه خانواده های فاقد کار و در عین حال  محروم از بیمه بیکاری هستند. به این ترتیب هر خانواده پنج نفره مدت چهار ماه فرصت دارد  با دریافت نیم ملیون تومان  (پنج ضربدر صد هزار تومان)  در ماه کپه مرگ خود را بگذارد!

بهتر است عجالتا کلمات "بلاعوض" و "قرض الحسنه" را ندیده بگیریم. مساله مهم در این مصوبه در جای دیگر است، و آن اینکه تقاضا و پروسه پرداخت این کمک ها تماما از طریق پیامک و از طریق اینترنتی صورت میگیرد. در طی سه هفته رسیدگی  آنلاین دست فرد متقاضی به هیچ، و مطلقا هیچ مرجعی بند نیست. یقه احدالناسی را نمیتوان گرفت. فرد دریافت کننده فقط یك شماره از انبوه شماره های دفتر کد ملی است. او اجازه مراجعه به دفاتر اداره کار، اجازه پرس و جو، اعمال فشار و اجازه اظهار وجود ندارد. چرا؟ چون مستقل از سابقه کار و زندگی تاکنونی، او امروز فقط یک "مستحق"، یک "محروم" دسته بندی میشود.

قریب یکسال پس از هجوم کرونا و در بطن کشتار بی مهابای موج سوم آن وظیفه دولت در مقابل معیشت دهها میلیون مردم زحمتکش در یک رقم بیشرمانه خلاصه شده است، در زمانیکه چیزی جز وعده روی یک ورق پاره از آن هویدا نیست، دولت با حضور در بالکن برده نوازی سخیف خود باد در غبغب انداخته است که خبری از "حق" در میان نیست.  این عنایت است، کمک بلاعوض است، "الحسنه" است.  

ساده و سر راست، مصوبه وزارت کار گویای این است که  سی میلیون از اعضای بیکار و تنگ دست و فرودست جامعه از کدام ملزومات زندگی رسما محروم میگردند. با این پول سیاه نمیتوان شکم را سیر کرد تا چه برسد شیر کودک خردسال را فراهم آورد، با این پول نمیتوان کرایه خانه داد، تا چه برسد به لباس و مخارج بیمارستان.   

این رقم معادل یک بیستم سطح حداقل  معیشت، آنهم مطابق محاسبات مجلس، است. این محاسبه دشمنانه و در استقبال تباهی و خفت و نیستی است. با این رقم (گیریم که به همراه یارانه مسخره نقدی) هیچ موجودی حتی یک هفته جان سالم بدر نمیبرد. این فرمان سراسیمگی بدنبال نان، فرمان هجوم مردم به سمت زباله دانی ها است.

*****

کارگران، مردم زحمتکش!

ایران در قرق پدیده صدقه و در عمق لجنزار فقر و فریب دست و پا میزند. کریدورهای سیاست رسمی، الیت فکری و رسانه ها تا تکایا و منبرهای خر-مرد-رندی الهی، جغجغه های صدقه و فقیر نوازی را در دست گرفته و غرق در فضولات خیّر منشانه از فرط ثواب و منت در پوست خود نمیگنجند.  در تاریخ معاصر  ایران طوق لعنت صدقه دقیقا پا بپای فرودستی، بر گردن طبقه کارگر سنگینی کرده است.  زمانی مراحم ملوکانه در لباس سوبسید و زمانی الطاف ملکوتی در لباس یارانه، سر فصل حمله به معیشت و ارزشها و شئونات انسانی کل جامعه عمل کرده است. ایران، ادبیات و فرهنگ و مناسبات حاکم بر جامعه را باید یکبار برای همیشه از عفونت صدقه پاک کرد. این جز با خشکاندن ریشه های بهره کشی از انسانها ممکن نیست.

طبقات بالا و بخصوص در حکومت سرمایه برای تخفیف ریاکارانه مصائب و رنج توده مردم و رهایی از شر عصیان ستمکشان  پیشقدم در امورات خیریه بوده اند.  در ایران  صدقه نه بعنوان مکمل بلکه به کانال اصلی تامین معیشت و بیش از آن به ابزار مهم پایین کشیدن سطح معیشت جامعه تبدیل شده است؛ و موسسات خیریه  توسط دولت و بنیادهای دولتی و وابسته به حکومت کفتارهایی هستند که  یتیمان و مستمندان سر منشاء سود و مکنت و قدرت آنها  را تشکیل میدهد.

در ایران جنگ بر سر معیشت جدا از مبارزه مستقیم  علیه دستگاه مخوف صدقه (و از جمله یارانه ها) نیست و اساسا مبارزه برای آزادی بجز از طریق مردمی آزاده و پرغرور از بر چیدن آفتابه و لگن منفور "صدقه پرور" نمیتواند پا بگیرد.

نگاه کنید که جمهوری اسلامی و کل طبقه حاکم به یک بنگاه عظیم رتق و فتق "صدقه داری" تبدیل شده است. کشف و کشوف  یارانه های ناچیز  و نشخوار بدم – ندم آنها سرگرمی کشدار دولت و مجلسی  است که بسرعت یکی پس از دیگری دست مردم زحمتکش را از حقوق قانونی و از امکانات بودجه دولتی کوتاه میکند.

نگاه کنید که چگونه دستمزدها به قعر سقوط کرده است، از بیمه بیکاری یک کاریکاتور ساخته اند، و هر روز دهها میلیون کارگر از دل بیغوله های سرد و فقر زده به سمت محیط های کار روان میشوند که  در همدستی مستقیم مثلث شوم کارفرما ، وزارت کار و دستگاه خانه کارگر؛ نه از بیمه خبری هست، نه اثری از امنیت محیط کار دیده میشود و نه کسی مکلف به پرداخت دستمزد است.

به جمعیت میلیونی عظیم "نیازمندان" نگاه کنید! در میان این جمعیت بیوه ها و فرزندان کارگرانی زندانی و اعدام شدگانی که در صف اعتراضات به دام افتادند؛ کارگرانی که از یک تیره بختی دردناک از کشتارگاه نا امنی کار هرگز جان سالم به در نبردند؛ بازنشستگانی که حاضر نیستند حسرت یک نفس راحت، یک دم آرامش و یک روز توام با غرور را به گور ببرند؛ موج میزند.

دهان صادر کنندگان این فرامین را باید گِل گرفت.

تمام آن جامعه تشنه زندگی و تشنه آزادگی است: دستمزدها، بیمه بیکاری – حقمان را میخواهیم!

آفتابه لگن اسلامی سرمایه "قرض الحسنه" و صدقه را با خود عالی جنابان برای همیشه بگور بسپاریم.