خبر مرگ دلخراش خانواده «ایرانینژاد» بر اثر غرقشدن قایق مهاجران در كانال مانش، بر انزجار افكار عمومی از اروپا تا ایران از مسببین این جنایت افزود. فاجعه چنان تلخ بود كه حتی رسانههای جمهوری اسلامی هم ناچار به انعكاس آن شدند؛ اما چگونه؟ برای نمونه جناب مهدی عیسیزاده عضو کمیسیون اجتماعی مجلس فرموده اند: « بیگانگان برای شهروندان ایرانی، خارج از کشور را مدینه فاضله تبلیغ میکنند. طی همین مدت کوتاهی که من عضو کمیسیون اجتماعی هستم، مراجعات زیادی به من شده است و خیلی از کسانی که مهاجرت کردهاند، ابراز پشیمانی کرده و خواستار بازگشت به ایران شدهاند. این افراد فکر میکردند که اگر به خارج از کشور بروند چنان و چنین میشود. متاسفانه هنوز برخی از مردم ما فکر میکنند که مرغ همسایه غاز است...»
آقای نماینده مجلس چنان پز سیاسی میدهند كه انگار «حكومت خودی» و نظام گندیده اسلامی ایشان در تمام طول زمامداری خود حتی آزارش به مورچه هم نرسیده است. آیا ما مردم ایران در این چهل سال حاكمیت داعشهای وطنی، به اندازه كافی در آغوش «گرم» حاكمیت و نعمات «رفاهی» آن غرق شدهایم تا همصدا با بانیان فقر و استبداد و جهالت اسلامی بانگ برداریم كه مگر مغز خر خوردهایم كه فرار كنیم و در آبها غرق شویم؟! آیا واقعا نیازی به افشاگری و روشنگری است كه نشان دهیم چرا آن برهوت، شایسته زندگی انسانی نیست؟!
پیام جناب نماینده مجلس روشن است؛ میان گزینه غرقشدن در بیكاری و تبعیض و اعدام و اختناق در ایران تحت حاكمیت نظام ایشان، با گزینه غرقشدن در آبهای پشت دروازه قلعه اروپا، یكی را «انتخاب» كنید! میان این دو خطر یكی را تیك بزنید! گستاخی و دهنكجی آشكار مقامات و نمایندگان این نظام به حقوق ابتدایی هشتاد میلیون انسان تحت حاكمیتشان حد و مرزی ندارد. یكصدم چنین ترهاتی را هر مقام دولتی در اروپا، در یك روز آفتابی جلو دوربینها و میكروفونهای خبرنگاران بلغور كند، محال است از دغدغه پرتاب تخممرغ و گوجهفرنگی گندیده به سر و رویشان و یا استیضاحشدن در افكار عمومی در امان بماند؛ آقایان رو به میلیونها شهروند ایرانی، نیزه بدست و آشكارا داستان فلاكت و نابودی میلیونها انسان را توجیه و به «گزینه» تبدیل میكنند تا فرمول فرار خود از واقعیت را پیدا كنند.
و این وقاحت بیپایان یك نماینده مجلس در ایران، كل ماجرا نیست! بخش اعظم رسانههای داخلی و خارجی تمركز ویژهای روی «فرد قاچاقچی» به عنوان عامل این كشتار كردهاند. بجای شناسایی دلیل عفونت، قارچهای روٸیده روی عفونت را نشان میدهند؛ به جای افشاء معماران تباهی و طراحان بهخونكشیدهشدن میلیونها انسان، در صدد شناسایی انگلهایی هستند كه بر متن این تباهی ارتزاق میكنند. اشکتمساح ریختن میدیای دستراستی مانند بیبیسی و رادیو فردا در ركاب دول فخیمه غربی برای مرگ خانواده «ایرانیتبار» و کمپینهای تبلیغی آنان علیه قاچاقچیان انسان بعنوان عاملین و مسببین این جنایت را باید در کنار سیاستهای ضد پناهندگی و دیپورت صدها هزار فراری از جهنم خاورمیانه و آفریقا گذاشت تا اوج بیشرمی و وقاحتشان را درک کرد. قاچاقچیان انگل را بعنوان مسببین این جنایت به محاکمه میکشند تا پرده ساتری بر جنایاتشان در خاورمیانه و افریقا بکشند، که سیاستهای ضد انسانی خود علیه فراریان از جنگ در اروپا، این «مهد تمدن و دمکراسی و حقوق بشر» را لاپوشانی کنند. نقشه بناكردن زندانهای پناهندگی در جزایر دورافتاده در اقیانوسها را مخفیانه و به دور از افكارعمومی میكشند، قوانین ضد انسانی برای «دفاع» از «ارزشهای اروپایی» تصویب میکنند و همزمان بر صندلی قاضی نشستهاند و از «بحران پناهندگی» دم میزنند و انگلهای رشدکرده در لجنزار دستساز خود را به محاکمه میکشند. اما مسٸول فرارهای میلیونی از حفرههای سیاه موجود در جوامع خاورمیانه و آفریقا، نیروهای بینالمللی، متحدین منطقهای آنها و رقابتشان با هم است. تصویر میلیونها انسانی كه در حال گریز و فرار از دست گانگسترهای اسلامی و باندهای قومی – مذهبی دستساز دول غربی به سمت اروپا هستند، پدیدهای «عادی» نیست؛ فرار بخشی از بازماندگان هالوكاست «جهان متمدن» برای بقاء در شرایطی نسبتا امنتر است.
تا جایی كه به فراریان از ایران برگردد واقعیت اینست كه اگر عامل فرار و دربهدری ۳۷ میلیون انسان از افغانستان، عراق و سوریه و لیبی، میلیتاریسم و لشكرشی آمریكا و ناتو طی جنگهای بعد از یازده سپتامبر در خاورمیانه بوده است اما عامل اصلی فرار میلیونها انسان از جامعه ایران، نظام حاكم بر جامعه ایران است؛ نظامی كه در مقایسه با سایر كشورهای منطقه، ادعای «امنیت» میكند خود اگر بیشتر از انها برای شهروندانش ناامن نباشد، قطعا كمتر نیست. سرنوشت امروز و فردای گریختگان از جمهوری اسلامی و از خاورمیانه به طور قطع به آنچه در ایران پس از دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ میگذرد و به پتانسیلی كه طبقه كارگر ایران در مبارزه بر سر رفاه و آزادی دارد، گره خورده است. نیرویی كه در كمك به تفكیك سیاسی و تعمیق مبارزه در داخل، بویژه بعد از شكست ترامپ و راست افراطی در جهان باید در خارج كشور بیشترین متحدین را در صفوف طبقه كارگر اروپا و مردم متمدن جوامع غربی به مبارزات در داخل ایران جلب كند. دوران انتخاب میان بد و بدتر به سر رسیده است؛ دوران قربانیشدن در «سرزمین خودی»، توسط «حکومت خودی»، یا مرگ تدریجی در مرزهای ورود به اروپا و حاشیهنشینی بسر رسیده است؛ زمان عوضشدن مكان فراریان با مكان صاحبخانهها است. زمان فراریدادن صاحب خانههاست.
۱۹ نوامبر ۲۰۲۰