مهر ماه گذشته ایام بخت وارونه "سهام عدالت" کارگران بود. پس از چند هفته تبلیغ و انتظار، در نخستین امتحان عملی، بورس تهران همه کاسه کوزه ها را بهم زد. در چندین نوبت متوالی ارزش سهام "عدالت کارگران" فرو ریخت تا در آخر مهر ماه به کمترین نرخ خود رسیده و نصف شود. (تجارت نیوز، ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۹)
فروش سهام کارخانجات به کارگران از داستانهای نخ نما و پا خورده اقتصاد سیاسی در ایران است. گو اینکه کارگران با خرید سهام، صاحب کارخانه میشوند، سکان کنترل تولید در واحد تولیدی را بدست میگیرند، سود حاصل از کارکرد کارخانه را بین خود تقسیم خواهند کرد؛ یک دروغ بزرگ و یک سم علیه منافع و علیه اتحاد کارگری است. کافی است از خود بپرسیم کدام کارخانه و کدام سود؟
اولا، ارزش یک واحد تولیدی در تولید و کار کارگران نهفته است. کارخانه باید تولید داشته باشد و مهمتر از آن باید تولید با سود همراه بشود. این سودی است که تنها از بهره کشی از کار کارگر کسب میشود. بخش مهمی از این سود دوباره باید در ابزار و موادخام تازه و نگهداری دستگاهها و اماکن و ماشین ها بکار انداخته شود.
ثانیا، سهام کارخانه یک کالا است که ارزش آن بستگی به سودی است که از کارکرد کارخانه حاصل میشود. بعلاوه این نه فقط سود، بلکه چشم انداز سود و در مقابل رقبایی معیار قرار میگیرد که به محض شروع سود آوری یک رشته سر و کله آنها از هر گوشه، در ساختن کالای مشابه و ارزانتر پیدا میشود. همیشه ماشین مقرون به صرفه تر، کارگر ارزانتر و یا واردات هست و تولید را تهدید میکند.
موارد ذکر شده برای یک کارگر نه فاکت های اقتصاد سیاسی بلکه واقعیات روزمره کار و زندگی است. کدام کارگر است که در صنایع بزرگ از نفت و پتروشیمی های "سود ده" تا کارگاهها منطق سود و رقابت سرمایه را تجربه نکرده باشد؟
با این توضیحات طرح فروش سهام، کارگران را در مقام بردگی داوطلبانه برای تامین و تضمین سود و سود دهی بنگاه مربوطه قرار میدهد. این امری است که در وانفسای قانون ضد کارگری، دستمزدهای زیر خط فقر و جهنم قراردادهای موقت هم دولت و هم سرمایه دار ایرانی، دست در دست هم به قیمت عرق و خون میلیونها خانواده کارگری سالهاست در پیش گرفته اند. طرح سهام کارگری کارخانه شرکت در یک قرعه بخت آزمایی نیست بلکه هر سهامدار را به یک مسابقه فعال بهره کشی و شکاف و تفرقه میان صفوف کارگری فرا میخواند. باید بخاطر آورد طرح فروش سهام دقیقا در موازات با خصوصی سازیها بخشی از طرح های بورژوازی و دولتها برای از گردن باز کردن صنایع زیان ده است و این را چاره ای در مقابل واحدهای صنعتی همراه با محیط های فعال و پر دردسر کارگری بکار گرفته شده است.
این طرح و فریب کاری نهفته، برای کارگر ایرانی پس از چهار دهه مصاف با بورژوازی هار و شارلاتان اسلامی ایران زیادی بچگانه است. هفت تپه و فولاد و هپکو شاهدی بر این واقعیت بود که در زیر پوست یک مبارزه حیاتی بر سر شندرغاز دستمزد، اشتها و آمادگی و ادعای کنترل کامل و فوری و بلاواسطه کارگری بر تولید در کمین نشسته است. این ادعا نامه باید جلوی صحنه مبارزات روزمره کارگری قرار بگیرد.
کارگر آگاه ایرانی نه وقت و نه مجال مسخره بازی فروش سهام کارخانجات را ندارد. همه این کارخانجات جزو اموال عمومی مردم زحمتکش است که با خون و عرق آنها ساخته شده است. در اولین طلیعه حق و آزادی طبقه کارگر مصادره خواهند شد. بنا به اراده کارگران باید بخش بزرگ معادن و کارخانجات بخاطر سودآوری به قیمت شرایط غیر انسانی بلافاصله تعطیل بشوند.
بردگی کارگر در ازاء دستمزد ناچیز دیگر بس است. سهمی که کارگر میطلبد دستمزد بالاتر، ساعات کار کمتر و سایر مطالبات رفاهی و ایمنی دیگر است. سهمی که کارگر میطلبد رسمیت یافتن تصمیمات مجمع عمومی کارگران کارخانه است. سهمی که طبقه کارگر میطلبد در کل جامعه است، سهم از ٍثروتی است که در حقوق، رشوه، و درآمدها و ثروت افسانه ای در چنگال اقلیت سهامدران و دیگر مفت خورهای جامعه قرار دارد و قرار میگیرد. این، امر یک انقلاب کارگری است که تمام مبارزات فوری تا اهداف طولانی مدت را بهم میبافد.