در جریان نشست اخیر احزاب پیج گانه ناسیونالیست کرد ایرانی، کومه له مزبور غایب بود. احزاب مذبور عبارتنداز دو کومه له دیگر و دو حزب دمکرات و سازمان خبات. در آن نشست که چند هفته قبل برگزار شد، احزاب مذبور مرکزی برای هماهنگی های خود در خارج کشور سازمان دادند. بعداز این جلسه گفته شد که این کومه له عمدا در آن شرکت نکرده است. اطرافیان این سازمان میگویند که علت این کار از طرف کومه له امریکایی گری آن احزب است. این یادداشت کوتاه به همین مسئله می پردازد تا نشان دهد که  مشکل این سازمان نه با امریکایی گری این احزاب بلکه از نیاز آن به پیوستن به شاخه دیگری از ناسیونالیسم کرد در خدمت دست و پا کردن امکانات اردوگاهی در دوره آینده است.

 همه به یاد دارند که کنگره چند ماه قبل این کومه له به یک همکاری نزدیک  با همین احزاب، در خارج کشور برای معرفی “جنبش انقلابی کردستان”(*) و در داخل کشور برای هدایت مبارزات مردم در تمام عرصه ها، رای داد. بدنبال آن، قدم های عملی در این رابطه برداشته شد. نتیجه این سیاست در همان قدم اول شکافی در صفوف این سازمان ایجاد کرد که طبق آن برای اولین بار اعضا به کومه له ای ها و حزب کمونیستی ها تقسیم شدند؛ چیزی که بطور عیان این تشکیلات را دو قسمت کرده بود، نشان یک جهش این سازمان در جهتگیری دور قبلی شان بود.

 

سوال این است که نتیجه آن تصمیم چرا امروز ظاهرا به سنگ خورده است؟

اینجا و آنجا گفته میشود که رهبری این سازمان به دلیل همکاری بقیه احزاب ناسیونالیست با امریکا حاضر به ادامه همکاری با آنها نیست! اما همه ما به یاد داریم که در مقطع اعلام آمادگی کومه له برای همکاری های مشترک در همه عرصه ها، این احزاب از هر دوره ای بیشتر  امید خود را به حمایت امریکا و متحدین شان بسته بودند. رابطه کومه له عبدالله مهتدی و حزب دمکرات کردستان مصطفی هجری که در راس آن بلوک اند، با متحدین امریکا در منطقه و قرار گرفتن شان در بلوک منطقه ای دولت های متحد امریکا چیزی نیست که برای این کومه له نامعلوم باشد. بعلاوه برای همه عیان بود که راهنمای آن دوره کل احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی برای نزدیکی و همکاری های جدی تر، حزب مسعود بارزانی در کردستان عراق بود. جلسات متعدد این احزاب با مشاورین و متخصصین حزب بارزانی نتیجه اش تصمیم این کومه له برای ایجاد نزدیکی بیشتر با بقیه ناسیونالیست های کرد ایرانی بود.

 فضا و جو سیاسی کردستان عراق و حمایت امریکا و غرب از دولت اقلیم آن، بویژه در متن جنگ ویرانگر موصل، تصویری از پیشروی ناسیونالیسم کرد عراقی در جنگ علیه داعش داده بود که انگار آن حاکمیت فدرال با همان قدرت، در آینده هم همان وزن را خواهد داشت.  این اوضاع  کومه له ابراهیم علیزاده  را هم چهار دست و پا به میدان همکاری های همه جانبه با این احزاب ایرانی پرتاب کرد تا در دور آتی امنیت آنها در اردوگاههای شان در کردستان عراق و موقعیت سیاسی شان در خارج و داخل کشور به بهبودی چشمگیری برسد.

 در این فاصله یک اتفاق بسیار مهم برای ناسیونالیسم کرد هوادار امریکا افتاد. این اتفاق شکست پروژه استقلال کردستان به دنبال رفراندوم موفق آن بود. به دنبال آن رفراندوم، دولت عراق به کمک بخشی از ناسیونالیسم کرد عراقی و غیبت مقاومت بخش دیگر، نه فقط مهمترین شهر این منطقه یعنی کرکوک بلکه تمام مناطق مورد منازعه بین آنها و دولت اقلیم را به تصرف خود درآورد.

به دنبال این واقعه، چه باید کرد احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی برای رفع نگرانی از حمله نیروهای جمهوری اسلامی به مقر و اردوگاههای نظامی آنها شروع شد. همه نگران سرنوشت مشابه سازمان مجاهدین خلق در عراق شدند. نهایتا معلوم شد که اینها نمی توانند روی حمایت دولت از نفس افتاده اقلیم کردستان و امریکا و متحدین شان در منطقه حساب اضافی باز کنند. علیرغم همه اتفاقات بعدی،  ظاهرا تا این لحظه پنج حزب از گروه شش حزبی ناسیونالیست های کرد کماکان روی حمایت امریکا و بویژه متحدین منطقه ای آن ترکیه و عربستان حساب باز کرده و همراه حزب مسعود بارزانی و در کمپ او، سر جای خود مانده اند.

در این میان، کومه له سید ابراهیم علیزاده مسیر از نظر خودشان مطمئن تری در پیش گرفته و رابطه خود را با بلوک یا شاخه دیگر ناسیونالیسم کرد در منطقه یعنی پ ک ک نزدیک تر کرده اند. هدف این کومه له از این تغییر رابطه، تامین منطقه ای امن تر در کوهستان های  قندیل در میان کشورهای عراق و ایران و ترکیه است، که سالهاست منطقه حفاظت نیروهای نظامی پ ک ک است. کومه له مذبور در نظر دارد تا در صورت تعطیل  اردوگاه نطامی اش در کردستان عراق، اردوگاه شان را به مناطق تحت تسلط پ ک ک منتقل کنند. منطقه کوهستانی صعبت العبور قندیل سالهای طولانی است که علیرغم حملات زمینی و هوایی ترکیه به پ ک ک، تا این لحظه استراتژیک ترین منطقه برای حفظ نیروی نظامی آن بوده است.

 این تغییر و جابجایی در پیوند این سازمان با احزاب ناسیونالیست متحد مسعود بارزانی، و نزدیکی بیشتر با شاخه پ کا کایی ناسیونالیسم کرد، به دو دلیل نمی تواند همانطور که هست، توسط رهبری این سازمان بیان شود؛ دلیل اول ناروشنی از آینده موقعیت اردوگاهی آنست. اگر اوضاع طوری پیش رفت که این سازمان همراه بقیه قادر به تامین امنیت خود در کردستان عراق شد، همانجا را به قندیل کوهستانی ترجیح میدهد. به همین دلیل اقرار از پیشی جهتگیری بعدی شان برای انتقال به قندیل، از نظر خودشان، میتواند امکان ماندگاری بعدی شان در کردستان عراق را با دشواری روبرو کند. نتیجتا تراشیدن دلیل سیاسی برای انتقال شان از این شاخه به شاخه دیگر ناسیونالیسم کرد، و ابراز نوعی نارضایتی از امریکایی که از نظر ناسیونالیسم کرد هم به “کورد” در کیس رفراندوم کردستان برای استقلال، خیانت کرده است، در ذهن ناسیونالیسم کرد نوعی کسب اعتبار برای این کومه له محسوب میشود.

دلیل دیگر استفاده سیاسی تشکیلاتی از این انتقال کمپ، در درون صفوف تشکیلات خویش است. در جریان پروسه جهش این کومه له به همکاری نردیکتر با بقیه کومه له ها و دمکراتی ها و سازمان خبات، یک اختلاف سیاسی رخد داد که بلاواسطه تشکیلاتی شد؛ بخشی از کادرهای قدیمی تر این سازمان از کاندید شدن برای رهبری سازمان شان عقب کشیدند.  صفوف تشکیلاتی شان هم به دو صف کومه له ای و حزب کمونیست ی تقسیم شدند. جناح “چپ” این سازمان انتقادش به نزدیکی با احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی در مقطعی بود که اینها آشکارا همراه امریکا و دنبال پروژه دونالد ترامپ اند. رهبری این سازمان امروز فرصتی یافته است تا همین نیازشان به یک جغرافیای امن تر برای اردوگاه نظامی را به یک تغییر جهتگیری سیاسی ترجمه کند، تا دل جناح چپ خود را بدست آورده و انشقاق و دو دستگی را هم در صفوف خویش حذف کند.  نتیجتا به صرفه ترین شیوه برای بیان نقل و انتقال شان، دادن بیان ضدامریکایی به این کار است. نتیجتا در حال حاضر، یک حمله سیاسی توسط بعضی از اعضای رده های پائین این تشکیلات به مخالفی موهوم، در دنیای مجازی باز شده، تا دسته جمعی از ظهور ناگهانی یک “مرزبندی استراتژیک با ناسیونالیسم کرد” انرژی بگیرند.

البته یک فاکتور مقطعی به چرخش کومه له و نزدیکی بیشتر به پ ک ک و فاصله با بقیه ناسیونالیست های کرد، چهره مثبت و معقول تری در چشمان ناسیونالیسم کرد میدهد؛ بقیه با کمپی اند که اخیرا بزرگترین شکست خود را خورده است و این کومه له با کمپی رفته است که بزرگترین تعرض از نوع خود را به داعش در سوریه و اخیرا مقاومت در مقابل دولت ترکیه در عفرین سازمان داده است.

ادامه زندگی ناسیونالیست های کرد در دل شکاف ها و اختلافات دول و قدرتهای منطقه میتواند بسته به شرایط بخشی از آنها را از این کمپ به کمپ دیگری منتقل کند و ادامه حیات و حضور خود را با حمایت دیگری تامین کنند، اما این جابجایی ها تاثیری در سنت سیاسی آنها نمیدهد. زمانی همین احزاب سنتی ناسیونالیست کرد در برنامه شان هم تغیراتی به نفع تظاهر تعلق به کمپ مد نظرشان را وارد کرده بودند. مثلا تا زمانی که شوروی سرجا بود و قبله اینها مسکو، “سوسیالیسم” جزو بند برنامه و استراتژی شان بود. همین احزاب دمکرات کردستان ایران و عراق، “سوسیالیسم” بندی از برنامه شان بود! زمانی که امریکا شد آقای اول جهان، آن سوسیالیسم کذایی از برنامه شان حذف شد. چنین تغییراتی برای همه اینها و منجمله برای این کومه له هم ممکن است، اما این تغیر کمپ همان اندازه میتواند موجبات تامین ژست چپ به خود بگیرد، که سوسیالیسم حزب دمکرات کردستان و حزب بارزانی در دوران گذشته شان میتوانست چهره چپی از آنها رو به کارگر و زحمتکش و جامعه بدهد.

 البته اگر نیاز روز این کومه له به حفظ اردوگاه پیش نیامده بود، طی کردن مسیری که در پیش گرفته بود، علیرغم حضور متحدین دولت امریکا در راس آن، حتمی بود. این سازمان زمانی وارد کنگره ملی ناسیونالیست های کرد شد، که امریکایی ترین عنصر ناسیونالیسم کرد در منطقه یعنی مسعود بارزای در راس آن بود. زمانی هم در کنگره شان، به همکاری جدی تر با احزب ناسیونالیست کرد رای داد که امثال عبدالله مهتدی از سالها قبل قبله دوستی با دولت های عرب منطقه را در پیش گرفته بود. حزب دمکرات کردستان ایران هم سال گذشته نماینده اش را به مراسم حج در مکه هم فرستاد، هیئت دفتر سیایس راهی جشن کنسولگری عربستان در اربیل شد و صفحه اول سایت رسمی خود را با عکس یادگاری با شیوخ مرتجع عربستان تزئین کردند و نقشه برنامه ای که “راسان” نام گرفت را نیز به همراهی عربستان کشیده بود، که فقط چند ماهی عمر کرد و از دست جمهوری اسلامی شکست خورد. در مقطع همان کنگره این کومه له هم کمپ ناسیونالیسم کرد ایرانی، در روزهای خوش آمادگی برای همراهی با پروژه دونالدترامپ را از سر میگذراند. آنوقت از شوق مسیری که در پیش گرفته بودند، هیچ گوش شنوایی برای چپ ضدامریکایی درون خویش نداشتند و سهل و آسان به عقب راندن شان گردن نهادند.

حالا که نیاز روز و حفظ اردوگاه موجبات تغییر رنگ در این کومه له را فراهم آورده است، رهبری این سازمان بدون هیچگونه ابایی وانمود میکند که این او نبود که در تمام این دوره های به دنبال ناسیونالیسم امریکایی سرگردان بوده است!

 

 چپ و راست این کومه له در افق و اهداف یکی است.

جناح چپ شرق گرا و ضدامریکایی در این کومه له از نوع ضدامریکایی گری بقیه چپ و بطور مشخص برگرفته از خط “اتحاد سوسیالیستی”  یعنی خط ایرج آذرین و رضا مقدم است، که هوادار راه حل “مستقل” پیروزی جنبش ملی کرد هستند. مشکل اینها نه مضمون اهداف سیاسی استراتژیک ناسیونالیستی این سازمان، که پیوستن آن به کمپ هوادار غرب و امریکاست.

در حالیکه این سازمان کماکان با همه تعاریف جناح به اصطلاح چپ و راست شان، بخشی از “جنبش انقلابی کردستان” است و در کنار بقیه، از نظر خودشان، جناح چپ آن جنبش را نمایندگی میکند، بحث پیروزی این جنبش بی یا همراه امریکا یک بحث پوچ از زاویه کمونیسم و کارگر است. “جنبش انقلابی کردستان” مد نظر این سازمان همان جنبش ناسیونالیستی یا کوردی مد نظر بقیه است، که این یکی صفت انقلابی را برای توجیه حضور خود در این ارتجاع سیاسی را به آن افزوده است. کومه له کمونیست قدیمی در مقطع تنظیم سند برای حل مسئله ملی در کردستان در اوایل جنگ علیه جمهوری اسلامی، یک پسوند وسیع و دمکراتیک به خودمختاری چسپانده بود تا میان خودمختاری خود و حزب دمکرات تفاوتی قایل شده و نوع “رادیکال” آنرا نمایندگی کند، که خوشبختانه بعدا به کمک منصور حکمت، به سرعت اصلاح شد. اینها اما در تمام سال های اخیر، آگاهانه عنون انقلابی به گردن جنبش کردستان یا جنبش ملی کردستان آویزان کرده اند تا تعلق سیاسی و هویتی خویش به آنرا “توجیه انقلابی” کنند.

بعضی از کادرهای جناح چپ این سازمان، برای توجیهه تعلق خود به جنبش ناسیونالیستی کرد، به مقایسه ای دست برده اند که یک شاهکار سیاسی است. اینها جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد را با جنبش کارگری مقایسه کرده اند، به این شیوه که گویا اگر میشود همراه گرایشات دیگر در جنبش کارگری بود، لابد با گرایشات دیگر هم میشود در جنبش ناسیونالیستی کردستان بود. این عوامفریبی اما نمیگیرد، به این دلیل ساده که جنش کارگری علیرغم وجود هر گرایشی در آن، یک جنبش طبقاتی طبقه کارگر است. در حالیکه ناسیونالیسم جنبش طبقه سرمایه دار برای کسب سهم در قدرت سیاسی و شرکت در آن در همین سیستم جهنمی فعلی است و از دشمنان اصلی طبقه کارگر در جامعه است.  صرفنظر از موقعیت و اوضاع و احوال جنبش کارگری، کمونیسم یک داده و یک بخش انتگره و جدایی ناپذیر از این جنبش است. جنبش ناسیونالیستی هم صرفنظر از موقعیت و اوضاع و احوال آن، یک جنبش طبقه سرمایه دار، یک دشمن کمونیسم و کارگر است و در هیچ موقعیتی، سوسیالیسم نمی تواند بخشی از آن باشد. چنین اصلی مربوط به کردستان نیست؛ در همه جای دنیا کمونیسم و ناسیونالیسم دو جنبش طبقاتی متضاد دو طبقه متخاصم و در مقابل هم اند. اگر در مناطق حضور فعال یک جنبش ناسیونالیستی در دنیا، نیرویی هست که به عنوان چپ و کمونیست خود را بخشی از آن جنبش قلمداد کند، این همان دنیای عجایبات استبداد شرقی است، که طرف راست راست در جنبش ملی و ناسیونالیستی راه میرود و قادر به اعلام حضور خود به عنوان چپ و کمونیست هم هست. به همین دلیل وقتی همین ناسیونالیست ها و ملی گرایان ایرانی در دنیای غرب ظاهر میشوند، عناوین سیاسی خود را به زبان متناسب با فضای آنجا ترجمه میکنند. در فرانسه ای که جبهه ملی اش رسما یک جبهه فاشیستی معرفه نزد همه است، جبهه ملی نوع ایرانی ترجیح میدهد نام خود را چیز دیگری بیان کند. با همه اینها ابتکارات ناسیونالیسم کرد انصافا کم نمونه اند؛ جلال طالبانی در بحث با اسلامیون به قرآن مراجعت میکرد و با کمونیست ها به مارکس و کاپیتال. پ کاکایی ها در بحث با کمونیست ها از فرمولاسیون های مارکسی برای بیان خود استفاده میکنند و با اسلامیون به زبان آنها و در بحث با خود ناسیونالیست ها هم از کل شان ملی ترند.  زبان و فرمولاسیون مورد استفاده همین رهبران همین کومه له هم در اکثر مواقع، وقتی به فارسی و خطاب به کمونیست ها بحث میکنند، با مقطع بحث شان به زبان کردی و خطاب به ناسیونالیست های کرد متفاوت اند. ترکیب “جنبش انقلابی کردستان” و تعلق کمونیست ها به جنبش ناسیونالیستی جزو اختراعات چنین فضایی و چنین فرهنگ متناقضی است.

 خلاصه بحث این است که این کومه له هیچ تغییر جبهه ای نداده، بلکه ازشاخه ای از ناسیونالیسم کرد فاصله ای گرفته تا به شاخه دیگر آن، بدلیل نیاز روز و حفظ اردوگاه، نزدیکتر شود. اگر این تغییر چیزیست که چپ این سازمان میخواست، مبارک است!

 

 

۳ مارس  ۲۰۱۸

 

 

 

*****

 

(* ) جنبش انقلابی کردستان را ما زمانی برای جنبشی که کمونیستها در رهبری آن بودند بکار میبردیم. ما در حزب کمونیست ایران و کومه له کمونیست قائل به یک جنبش با حضور کمونیست و ناسیونالیسم نبودیم. عقیده داشتیم در کردستان یک جنبش انقلابی به رهبری کمونیستها موجود است و یک جنبش ناسیونالیستی که حزب دمکرات نماینده آن است. بعد از جدایی ما از حزب کمونیست ایران و کومه له، جنبش انقلابی کردستان توسط جریان به جا مانده (کومه له و حزب کمونیست در دوره جدید فعالیت) برای جنبشی بکار میرود که همه شاخه های مختلف ناسیونالیست کرد در آن  حضور دارند.