کنگره ملی کرد و توقعات کومه له از این کنگره، انتقاداتی را در میان طیفی از مخالفین سیاست کومه له دامن زده است و همزمان مباحثاتی را در میان فعالین کومه له و مدافعان کنگره ملی کرد برانگیخته است. این ماجرا سوالاتی را که ظاهرا از جانب کمونیستها جواب گرفته بودند را دوباره زنده کرده است. من در نوشته قبلی خود ( "کنگره ملی کرد" حقایق و توهمات، کومه له و سیاست آن) به اهداف این کنگره، شرایطی که چنین کنگره ای را ممکن کرده است، نیروهای دخیل در آن و همزمان به سیاست کومه له پرداختم. این جا اساسا به توجیهات کومه له در دفاع از این کنگره و امیدهای این جریان به آن و به سوالاتی که در خصوص هدف کومه له از شرکت در این کنگره وجود دارد میپردازم.

سوالات

بعد از نوشته قبلی من دوستان عزیزی با یاداشتهایی که ارسال کردند، نکاتی را متذکر شدند و از جمله اینکه آیا کمونیستها نباید در مجامعی که اساسا در دست جریانات بورژوایی است شرکت کنند؟ آیا پرهیز از شرکت در این تجمعات به معنی بی تفاوتی و عدم دخالتگرى کمونیستی و سپردن حل مسئله کرد به احزاب ناسیونالیستی کرد نیست؟ آیا کمونیستها نباید از تریبون "کنگره ملی کرد" برای پیشبرد سیاست خود در خصوص این مسئله در منطقه استفاده کنند؟

این سوالات از نظر من سوالات واقعی هستند که در مباحثات فعالین کومه له و البته برای توجیه سیاست راست سازمان  خود اشاره شده است. قبل از پرداختن به این مسائل در مورد دفاعیات فعالین کومه له دو نکته را متذکر میشوم:

اول اینکه تعدادی از فعالین کومه له در جواب به منتقدین خود، از زبان "غیر سیاسی" و پر از اتهام و سبک استفاده کرده اند که من از آن خواهم گذشت، تا که اصل مطلب زیر سنت اتهام زنی به جای استدلال و بحث سیاسی ، گم نشود.

دوم، یکی از قلم زنان کومه له جمال بزرگپور است که طی مطلبی (چرا شرکت کومەلە در کنگرە ملی قابل پشتیبانیست؟ نقدی بر مواضع و عملکرد اخیر حزب حکمتیست) به جای جواب به منتقدین سیاست کومه له، دست به یک مشت اتهام و البته با همان زبان مورد اشاره زده است. جمال بزرگپور روابط و دیپلماسی میان جریان خود و جمعی که از حزب حکمتیست رفتند (و لابد آنها هم برای "اجتماعی شدن" پا در راه کومه له گذاشته اند) را، بهانه ای برای نفرت پراکنی از کمونیسم کارگری، حزب ما و شخص منصور حکمت کرده است. دوستی و آشتی و دشمنی کومه له و دوستانی که از حزب ما رفتند و هنوز با نام حزبی فعالیت دارند که نه تاریخ آن مایه افتخارشان است و نه سیاستهای آن مورد قبول شان است، و هیئت فرستادن آنها به اردوگاههای کومه له و به بارگاههای دیگران در کردستان عراق، و امیدوار بودن به این نوع سیاست دیپلماسی و نشست و بر خواست با امثال کومه له، به خود آنها مربوط است. راهی است آگاهانه انتخاب کرده اند و رفته اند و دارند هزینه آنرا هم با تحمل حقارت خود از جانب کومه له و امثال جمال بزرگپور میپردازند. لذا نزدیکی سیاسی این دوستان به کومه له و عشق و نفرت آنها از همدیگر که جمال بزرگپور به آن پرداخته است، مورد بحث من نیست. لذا و به همین دلیل از جواب به مباحثات نامربوط "سیاسی" جمال بزرگپور و ادعاهای او در مورد حکمتیستها و منصور حکمت، بدلیل بی ربطی به مسئله مورد مجادله خواهم گذشت و زبان چرکین و پر از کینه و کنایه او را هم میگذارم که مردم شعور دارند. و اما تا جایی که اصل بحث و سیاست کومه له بر گردد، به توجیهات جمال بزرگپور نیز در دل مباحثم جواب میدهم.

آیا نباید در چنین تجمعاتی شرکت کرد؟

 این سوالی است واقعی و تاریخا کمونیستها به آن جواب داده اند. ظاهرا جواب به این ماجرا در خود کومه له و حزب کمونیستی که ما در آن بودیم، روشن و پیش پا افتاده بود. متاسفانه گذشت زمان و چرخیدن کومه له به راست و افتخار فعالین آن به نشست و بر خواست و دوستی و همکاری با امثال بارزانی، طالبانی و ... به جایی رسیده است که اصول و پرنسیبهای اولیه ما در آن سازمان به نام منفعت "کرد" و به بهانه کار "اجتماعی" و... فراموش شده است. همین حقیقت باعث شده است که فعالین این سازمان در جنگ با گذشته کمونیستی کومه له، فورا شمشیر زنگ زده ناسیونالیستی خود را علیه ما حکمتیستها و شخص منصور حکمت بکشند. من در نوشته قبلی خود("کنگره ملی کرد" حقایق و توهمات، کومه له و سیاست آن) با علم به این حقایق و برای مانع شدن از این توجیهات چنین نوشتم: "همینجا یادآوری کنم که بحث من و نقدم از کومه له و دبیر اول آن نفس شرکت در این نشست نیست، نقد من به موضع کومه له در مورد این ماجرا و دفاع روشن آنها از ناسیونالیسم و کل این پروژه است."

 شرکت کمونیستها در مجامع بورژوایی از کنگره ملی تا هر پارلمان و تجمعی و استفاده از هر تریبونی، نه تنها جرم نیست، بلکه خیلی وقتها لازم و ضروری هم هست. اما پرنسیب کمونیستها همیشه این بوده است که چنین شرکتی باید در خدمت اتحاد صفوف کارگران و زدن توهم در میان صفوف طبقه کارگر به نسب سیاستهای ضد کارگری مجامع بورژوایی باشد. لذا نفس شرکت کومه له و هر جریان مدعی کمونیسم در هیچ تجمع بورژاویی ایرادی ندارد به شرطی که استفاده از این تریبونها در خدمت خود آگاهی طبقه کارگر و بالا بردن حس همسرنوشتی و اتحاد آن و زدودن توهمات این طبقه نسبت به همین تجمعات واهداف و سیاستهای آن باشد. چیزی که کومه له درست بر خلاف آن عمل میکند.

کمونیستها اگر در مجامع بورژوا ناسیونالیستی، ملی و قومی چون کنگره ملی کرد شرکت کنند سرزنش نخواهند شد، به شرطی که به جامعه و به طبقه کارگر اعلام کنند که این مجامع برای دفاع از منافع طبقه کارگر نیست، اعلام کنند که ملی گرایی جهالت است و علیه این جهالت صف کارگر را از سموم ملی گرایی واکسنه کنند. مانع شوند که بورژوازی صفوف طبقه کارگر را به نام منفعت "کرد، ترک، فارس و عرب، ایرانی، عراقی، مسلمان و شیعه و سنی و ..." شقه شقه کند و به اتحاد و همسرنوشتی این طبقه در مقابل بورژوازی لطمه بزند. کاری که کومه له به نام اتحاد "کردها" و به بهانه مبارزه با دولتها پیش گرفته است. نقد من از کومه له نه نفس شرکت در این تجمعات، بلکه ایجاد توهم به نسبت جهالت ملی و دفاع از ملی گرایی و هویت ملی در مقابل هویت طبقاتی کارگران است.

دوستانی خطاب به ما یاآوری کرده اند، که کومه له در سال ١٣٥٨ هم در هیئت نمایندگی خلق کرد شرکت کرد و با هیأتهای ارسالی جمهوری اسلامی مذاکره کرد! این واقعی است و البته تنها یک بخش از واقعیت است. بخش دیگر واقعیت که این دوستان قلم میگیرند، این است که همان زمان کومه له به جامعه اعلام کرد که بحثهای حول حل مسئله کرد و خودمختاری در توافق با دولت مرکزی و حسن نیت جمهوری اسلامی توهم است. آنزمان حزب دمکرات همراه با پیام لبیک خود به خمینی و تلاش برای همراهی با جمهوری اسلامی، تبلیغات وسیعی علیه کمونیستها و کومه له راه انداخت، مبنی بر اینکه کومه له جنگ طلب است. اعلام میکرد این کومه له است که با جنگ طلبی خود مانع حل مسئله کرد است. و کومه له را به عنوان عامل و بانی حمله جمهوری اسلامی به مردم کردستان معرفی میکرد. همان زمان کومه له اعلام کرد که اینها پوچ است، که توهم به جمهوری اسلامی کشنده است و برای شکستن عملی این توهم در میان توده های زحمتکش مردم کردستان، در هیئت نمایندگی شرکت میکند. کومه له در هیئت نمایندگی شرکت کرد تا در عمل به جامعه، به مردم زحمتکش و به کارگران کردستان ضدیت ناسیونالیسم کرد را با منافع آنها نشان دهد و توهمات آنها نسبت به جمهوری اسلامی و حزب دمکرات را بشکند. نه اینکه خود به آن دامن بزند، امید داشته باشد و مردم کردستان را امیدوار کند، کاری که امروز درست برخلاف آن زمان در کنگره ملی دنبال میکند. کومه له سال ١٣٥٨ با همه پوپولیسمی که بر آن حاکم بود، تلاش کرد از آن تریبون علیه جمهوری اسلامی و علیه ناسیونالیسم کرد و مشخصا حزب دمکرات و علیه توهمات رایج در میان مردم استفاده کند و در عمل به کارگران کردستان و مردم زحمتکش نشان دهد که سیاست کومه له درست بوده است. تلاش کرد عملا نشان دهد که جمهوری اسلامی سر آشتی ندارد و تنها وقت میخرد تا در فرصتی مناسب به مردم کردستان حمله کند و در این منطقه مستقر و اپوزیسیون خود را شکست دهد، کاری که عملا پیش برد. کومه له امروز بر خلاف این تجربه، در برخورد به کنگره ملی کرد، دقیقا آن سیاستی را نمایندگی میکند که حزب دمکرات در دوره هیئت نمایندگی خلق کرد در برخورد به خمینی و جمهوری اسلامی نمایندگی کرد. کومه له امروز به جای افشای ماهیت کنگره ملی و نقد توهمات رایج ناسیونالیستی در میان کارگران کردستان و تبلیغ همسرنوشتی کل طبقه کارگر، به کنگره ملی "پیام لبیک" میدهد، خود شریک راه انداختن و پیشبرد آن است و کارگر کرد زبان را تشویق میکند که نه تنها به چنین پدیده ای امید ببندد که آن را از آن خود و "نماینده" خود بداند. و در مقابل به هر کمونیستی که علیه اهداف این کنگره، سیاستهای آن و سمومی که به نام منفعت کل مردم کرد زبان پخش میکنند، از منعت کل طبقه کارگر دفاع میکنند، شمشیر میکشد.

کومه له بر خلاف همه تجارب تاریخی از جمله بحث شرکت بلشویکها در دومای دولتی در زمان لنین و برای افشای دوما و دولت بورژوایی، بر خلاف تجربه مذاکره با جمهوری اسلامی با هدف افشای آن و حزب دمکرات، به دفاع از نفس "کنگره ملی کرد" و ماهیت بورژوایی و ضد کارگری آن (بخوان خود دوما و دولت بورژوایی) پرداخته است.

 

ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له در جواب به سوال گوینده تلوزیزیون کومه له در مورد اهداف این کنگره، میگوید:

  " از نظر ما اگر این کنگره موفق شود پیامی محکم برای دولتهایی که مردم کرد در آنها زندگی میکنند و مردم کرد را تحت فشار میگذارند و مردم کرد را از حقوق ابتدایی خود محروم میکنند بفرستد، میتواند کنگره ای موفق باشد".

"....میتواند در این کنگره این پیام بیرون برود که دولتهای اشغالگر کردستان، دولتهای دشمنان مردم کرد، نمیتوانند بیش از این بر سر تفرقه انداختن و دو دستگی ایجاد کردن در میان نیروهای سیاسی حساب باز کنند".

 ".... اینها در چنین زمانی و در کنگره ای اینچنین و از چنین تریبونی از طرف مردم کرد، چنین پیامی به مردم ترک، مردم فارس، مردم عرب و همه ملیتهای دیگر و آئین ها ارسال شود که ما همه انسان هستیم و میتوانیم مثل انسان با هم زندگی کنیم، همسرنوشت هستیم و باید برای اهداف مشترکمان همکاری و هماهنگی داشته باشیم، پیامی انترناسیونالیستی، پیامی انسانی از این کنگره، پیام آشتی و همزیستی به این معنا باشد، این خیلی جای خود دارد و این کنگره حتما باید این کار را بکند."

 لطفا آقای جمال بزرگپور به جای پرخاش علیه منصور حکمت، توضیح دهند که کدام سیاست متفاوت را در برگرفته اند؟ کدام منافع کارگری را نمایندگی کرده اند؟ کجای سخنان دبیر اول کومه له و سایر نمایندگان شما، کجای اطلاعیه رسمی کومه له در مقابل صف همه با هم و همه کرد هستیم، از منفعت مستقل کارگر علیه این تبلیغات ناسیونالیستی کلمه ای گفته است؟ حزب دمکرات در سه دهه گذشته و زیر نام مسئله ملی همیشه مبلغ آشتی میان کارگر کرد زبان با کارفرمای خود به نام منفعت "ملت کرد" بوده است و از همین سر علیه کمونیستها و کومه له سالیان سال شمشیر کشید. و اکنون این نه حزب دمکرات که کومه له شما است پیام آشتی کارگران کرد زبان با بورژوای کرد را به نام "مردم کرد" در بوق میزند و عملا تسلیم طلبی طبقه کارگر و تمکین به بورژوازی کرد را تبلیغ میکند.

 

جمال بزرگپور در نوشته خود که اشاره رفت مینویسد:

"اما کومەلە با شرکت خود، کمونیسم دخالتگر و کومەلە کمونیست را معرفی میکند . سیاست دیگر و روش و رفتار دیگری از برخورد بە جنبش رفع ستم ملی، درمقابل سیاست تسلیم طلبی جریانات ناسیونالیستی عرضە میکند."

".... کومەلە با شرکت خود در کنگرە بار دیگر خواستها و مطالبات اجتماعێ اکثریت ساکنان کردستان ، مطالبات کارگری، مطالبات زنان در کردستان و... را کە میتوانست در زیر آوار سنگین افکار ناسیونالیستی خفە گردد،  حداقل بار دیگر بە میان کشید و عرضە کرد."

 دوستان عزیز شما نه تنها علیه اهداف ضد کارگری این کنگره و نه تنها علیه سموم ناسیونالیستی و هویت تراشی کاذب ملی برای کارگر کرد زبان و ضدیت این هویت تراشی با منافع طبقه کارگر و اتحاد و همسرنوشی آن چیزی نگفته اید، بعلاوه خودتان همان هویت ملی و اتحاد ملی را باد میزنید. رفتن به کنگره ملی کرد اگر قرار باشد لباس کردایتی پوشید، هویتا خود را کرد معرفی کرد، اتحاد "کردها" را تقدیس کرد، تجمع جریانات ضد کارگر و ارتجاعی را نماینده آنها معرفی کرد و مردم دیگر را "فارس" و "ترک" و "عرب" و نامید، دیگر فرق شما با بقیه در این خصوص چیست. مارکس در مقابل هویتهای ملی و ناسیونالیستی گفت "مرگ بر فرانسه، زنده باد بشریت". شما هم پرچم اتحاد کردها را بلند کرده اید و خود را کرد معرفی میکنید و هویت دیگران را هم بر این مبنای عرب و ترک و بلوچ و... کرده اید. و در اهمیت اتحاد کردها علیه هویت انسانی انسانها، علیه همسرنوشتی کارگران و هویت طبقاتی و منافع مستقل و متفاوت این طبقه در مقابل کل اقشار و طبقات دیگر، ایستاده اید. و آقای بزرگپور اینها را نه تنها نشانه افتخارات جریانش میداند و علیه کمونیستها در عراق و ایران شمشیر میکشد، بلکه بر این سیاست تماما پورژوایی لباس "کمونیسم دخاتگر" میپوشد.

 

رفع ستم ستم ملی یا سپری دفاعی

 یکی از توجیهات کومه له در دفاع از کنگره ملی وجود ستم ملی در سوریه، عراق، ایران و ترکیه برای مردم کرد زبان میباشد. کومه له وجود چنین ستمی و حضور و فعالیت خود در کردستان ایران را سپری در دفاع از کنگره ملی و در جواب به منتقدین خود کرده است. توجیه ستم ملی برای دفاع از کنگره ملی به همان میزان واقعی است که توجیه دفاع از این تجمع و به نام ضرورت استفاده از این "تریبون" برای پیشبر سیاستهای خود که عملا همان سیاستهای ناسیونالیستی است.

 وجود ستم ملی و به همین اعتبار مسئله کرد به عنوان یکی از مسائل حل نشده در این منطقه، یک واقعیت انکار ناپذیر است. تا جایی که به کمونیستها بر گردد راه حل این مسئله حق شهروندی برابر و یا تشکیل دولت مستقل کرد بوده است، که در دوره ای به نام "حق تعین سرنوشت" از جانب خود ما از آن دفاع شده است. اکنون نیز خود ابراهیم علیزاده مضمونا به همین عنوان در لابلای صحبتهای خود به آن اشاره میکند. کمونیستها حتی زمانی که برای حل مسئله ملی رای به جدایی و تشکیل دولت مستقل میدهند، از آن به عنوان یک راه حل دردناک برای از بین بردن یک غده سرطانی که عامل انشقاق در میان طبقه کارگر است، اسم میبرند. مسئله این است با حل این مشکل و با جراحی این غده سرطانی از جمله با تشکیل دولت مستقل، طبقه کارگر متوجه شود که با بقیه کارگران هم سرنوشت است و بورژوازی و از جمله بورژوازی کرد، دشمن طبقاتی این طبقه است.

 تا جایی که به کردستان ایران برگردد، بخشی از بورژوازی کرد بدلیل اینتگره شدن خود در کارکرد سرمایه در ایران، منافع خود را در اتحاد با بورژوازی ایران و در چهارچوب حاکمیت یکپارچه بورژوازی در ایران میبیند.

همزمان کل احزاب بورژوایی کرد در اپوزیسیون و از جمله تمام شرکت کنندگان در کنگره ملی کرد کومه له، وجود ستم ملی و نفاقی که از این طریق میان مردم این کشورها و طبقه کارگر ایجاد شده است، اهرمی است برای فشار آوردن به دولت مرکزی جهت سهم خواهی و شراکت آنها در حاکمیت. در حقیقت هیچکدام از احزاب اصلی شرکت کننده در کنگره ملی خواهان حل مسئله کرد نبوده و نیستند. آنها خواهان حفظ این نفاق و این معضل و ماندگاری آن و نهادینه کردن آن برای بسیج مردم کرد زبان به این بهانه و حول سیاستهای خود برای فشار به دولت مرکزی و تامین شراکت و سهم خواهی خود در حاکمیت هستند. در این زمینه ما شاهد صدها مورد تلاش برای آشتی این احزاب با همان دولتهای جنایتکار منطقه بوده و هستیم، به این مید که آنها نیز سهمی از استثمار بورژوازی حاکم از دسترنج طبقه کارگر را داشته باشند. نفس بی حقوقی، نفس استثمار و استبداد، هیچ زمانی مورد اعتراض آنها نبوده است. لذا توجیه وجود ستم ملی برای همکاری و نزدیکی با این احزاب، و دفاع از کنگره ملی به عنوان ظرف حل این مسئله در منطقه خیلی روشن بهانه کومه له برای خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر در منطقه و توجیه سیاست بورژوا ناسیونالیستی خود است.

علاوه بر این اکنون در کردستان عراق بیش از دو دهه است که اتحادیه میهنی و بارزانی در حاکمیت هستند. جلال طالبانی رئیس جمهوری کل عراق و خانواده بارزانی هم کدخدای کل کردستان هستند. در کردستان عراق و با حاکمیت این آقایان به عنوان نمایندگان بورژوازی کرد، دیگر وجود ستم ملی پوچ است و دوستی و نزدیکی کومه له با حاکمین و ستمگران این منطقه، آنهم به نام وجود ستمگری ملی و بعنوان اتحاد علیه دولتهای مرتجع منطقه، که یکی از آنها در راس کنگره ملی کرد است، تهوع آور است.

 لطفا بگوئید در کردستان عراق کدام ها، "مردم کرد را تحت فشار میگذارند و مردم کرد  را از حقوق ابتدایی خود محروم میکنند"!؟ فرض کنیم واقعا این کنگره امرش پیام محکم به دولتهایی باشد که به قول شما "مردم کرد" را تحت فشار میگذارند. مگر نه این است که بخش اعظم "مردم کرد زبان" در کردستان عراق ٢٠ سال است توسط راس کنگره ملی شما تحت فشار گذاشته میشوند و از حقوق ابتدایی محروم میشوند؟ کنگره ملی و جناح "کمو نیست و انترناسیوالیست" آن به این دولت محترم چه میگوید؟ واقعا در دنیای واقعی فرق میان مسعود بارزانی و طالبانی با مالکی چیست؟ جز اینکه از نظر شما مالکی "عرب" است و بارزانی و طالبانی "کرد" هستند؟ پرچم "کرد" را که امروز کومه له بر دوش گرفته است، و اتیکت و مهر "ملی" که بر پیشانی کارگران کرد زبان و مردم این منطقه زده است، چیزی جز اعتبار خریدن برای صاحبان سرمایه و عاملین محرومیت و بی حقوقی کارگران کرد زبان، کسانی امثال بارزانی و طالبانی و هزاران سرمایه دارد در، به قول کومه له "چهار بخش کردستان" نیست. 

 دوستان عزیز، اگر شما واقعا علیه بی حقوقی هستید، و از موضع کمونیستها و مدافع طبقه کارگر از تریبون کنگره ملی کرد استفاده میکنید، آیا کلمه ای علیه بی حقوقی و استثمار چند میلیون کارگر کرد زبان در زیر دست متحدانتان در این کنگره حرف دارید؟ تکلیف دهها هزار کارگر مهاجر که از کردستان ایران، از فیلیپین و بنگلادش و... به کردستان عراق آمده اند و در این منطقه مشغول کارند، و توسط دوستان شما در کنگره ملی وحشیانه استثمار میشوند، چه است؟ چرا شما میان آنها و بخشهای دیگر کارگران در همه این کشورها و مشخصا در کردستان عراق، با حاکمین آنجا، با کارفرمایان و استثمار کنندگان، با دشمنان همان کارگری که سنگ دفاع از آنها را به سینه میزنید، دوست و همکار و متحدید؟ میشود بگوئید هوادار فرضی شما در میان اتحادیه کارگران ساختمانی در سلیمانیه با حاکمیت بورژوازی کرد چکار کند؟ مگر نباید آنها هم با حاکمان کردستان مثل کومه له متحد شوند تا دشمنان "کرد" از اختلاف میان "کردها" استفاده نبرند؟ این هم شد کمونیسم و احساس مسئولیت؟ با این سیاست رهبران کومه له اندرفواید دخالتگری کومه له و با هزینه و چوب حراج زدن به تاریخی کمونیستی، ما را به راه راست نصیحت میکنند! اگر آن کمونیستهایی که جمال بزرگپور به سرشان  قسم میخورد و از اعتبار و افتخارات آنها در خدمت اتحاد با بورژوازی کرد سخن میگوید، امروز زنده بودند، نمیگفتند دوست محترم لطفا برای پیشبرد سیاست ناسیونالیستی خود از ما و گذشته ما و اعتبار ما مایه نگذارید؟

 

کومه له شریکی ناراضی

کومه له در کنگره ملی و در جنبش ناسیونالیسم کرد، شریک است، اما شریکی ناراضی، شریکی که نگران سهم خود در کنگره است. کومه له همین حقیقت را در کل اطلاعیه خود و در سخنان ابراهیم علیزاده روشن بیان میکند. نگرانی آنها از هژمنی طلبی احزاب بانفوذ تر، با امکانات تر و تحمیل هژمنی و سیاستشان  بر دیگران و به حساب نیاوردن آنها یکی از معضلات جدی کومه له است. به همین دلیل کومه له خواهان "مناسبات دمکراتیک" در میان نیروهای تشکیل دهنده "کنگره ملی کرد" و خود این نهاد است که من در نوشته قبلی خود به آن پرداختم. همزمان کومه له به قول خودش خواهان پیامی محکم به دولتهای مرتجع منطقه و البته منهای "دولت محلی کرد" در کردستان عراق است. این یکی همچنانکه اشاره شد بخشی از اتحاد "کردها" است و به همین دلیل نبض کومه له بدلیل "کرد" بودن و "خودی" بودن با آنها میزند. و به همین دلیل کومه له چشم در چشم کارگران کرد زبان در کردستان عراق و منطقه، از استبداد آنها، از حاکمیت استثمارگرانه آنها و از بردگی طبقه کارگر توسط آنها با توجیه "لزوم اتحاد کردها" چشم پوشی میکند.

این جهت و سیاست در کومه له و حزب کمونیست ایران، قدیمی است. کومه له ادامه حیات در این منطقه و حضور خود و اردوگاههایش و لذا دیپلماسی با دولت عراق را دلیلی بر سکوت خود در مقابل کل جنایات و فجایع علیه طبقه کارگر بیان میکرد. اما از آن دوره هم بیست سال گذشت و امروز استدلال ضرورت داشتن پشت جبهه برای نیروهایش، و لذا دیپلماسی و محدودیتهایی که مبارزه مسلحانه و وجود اردوگاهها در خاک عراق "تحمیل" میکنند، حتی برای هواداران این سازمان هم جواب نیست.

اکنون سالها است از مبارزه نظامی خبری نیست. حضور نظامی در کردستان عراق و احتیاج به پشت جبهه و لذا کوتاه آمدن جبری در مقابل حاکمین منطقه، پوچ است. آنچه این روابط و همکاری و هم سرنوشتی را ایجاد کرده است، تعلق کومه له به جنبش ناسیونالیستی کرد است. علاوه بر این امروز بحث از سکوت کومه له در مقابل دولت حاکم و یا احزاب ناسیونالیست کرد نیست، بلکه بحث از دفاع کومه له از آنها است. اما و همچنانکه اشاره کردم کومه له جناح ناراضی، معتدل و منتقد سازشکاری بقیه با دولتهای سرکوبگر، و جناح دمکرات این جنبش و کنگره ملی است. این حقیقت نه تنها در پراتیک کومه له، بلکه در کل مباحثات این جریان و بروشنی در سخنان دبیر اول آن و اطلاعیه رسمی آنها در مورد اهداف کومه له از شرکت در کنگره مشهود است. زبان پر از احترام کومه له به نسبت جریانات مرتجع و ضد کارگر و ضد کمونیستی، اسلامی، ناسیونالیستی و قومی و بشدت افراطی، و در مقابل زبان غیر بهداشتی، پر از نفرت و کینه و کنایه آنها به نسبت ما، به نسبت منصور حکمت و گذشته خود، به نسبت کمونیستها در عراق و... همگی دال بر همین حقیقت است.

کومه له با همه تحولات جدی سه دهه اخیر در منطقه، در ایران و کردستان، با همه تحولات جدی در سرمایه و رشد وسیع طبقه کارگر ایران، با وجود هزاران مرکز تولیدی و حتی صنعتی در کردستان و شکل گیری یک طبقه کارگر وسیع در این منطقه و به عنوان بخشی از کل طبقه کارگر ایران، هنوز استراتژی پیروزی خود را، عملا همان میداند که بقیه احزاب ناسیونالیستی کرد در منطقه. حفظ اردوگاههایی در کردستان عراق و اسلحه و نیروی انسانی که هیچ سوخت و ساز جدی و مستقیمی در جامعه ایران ندارد، هیچ فعالیت تبلیغی و حضوری و نظامی با اتکا به این نیرو ندارد، تنها امید به حاکمیت به شیوه جلال طالبانی و بارزانی است که آنها را نگه داشته است. و در عین حال کردستان عراق قبله گاه ناسیونالیست کرد در منطقه و به عنوان تجربه ای از به قدرت رسیدن بورژوازی کرد نگاه میشود. وجود دوستان هم جنبشی کومه له در عراق، حاکمیت آنها در کردستان و بهشتی که برای بورژواهها به قیمت ایجاد جهنمی برای کارگران این منطقه ایجاد شده است، به خود کومه له هم نیرو بخشیده است. توجیهات کومه له در نزدیکی و دوستی با احزاب حاکم در کردستان عراق، دمیدن در اهمیت اتحادشان با مرتجعترین نیروهایی که در کشتار و اعدام و ترور فعالین کارگری و کمونیست، هیچ زمانی کوتاهی نکرده اند، دیگر نه از سر دیپلماسی که از سر منافع مشترک است. و همین منافع مشترک کومه له را تاجایی به عقب رانده است که به جای سکوت در مقابل سیاستهای راست و ضد کارگری آنها، از حاکمیت استثمارگرانه آنها و از سیاست های آنها نیز رسما دفاع میکند. و اهداف کوتاه مدت و درازمدت خود را در همان سنت و با همان جنبش و به عنوان بخشی از آنها با هر اختلاف و خرده حسابی که دارد، پیش میبرد. وجود کمونیسم در کردستان و اعتبار و نفوذ آن، تاریخی از کار کمونیستی و نقش مثبت کمونیستها در آن جامعه، با حضور کومه له در کنار ناسیونالیستهای کرد به کنگره ملی امکانی داده است تا از کومه له در خدمت بورژوازی کرد و برای خاک پاشیدن به چشم کارگران، علیه منافع طبقه کارگر استفاده شود. کاری که متاسفانه کومه له نه تنها قبول کرده است، بعلاوه آنرا دلیل بر اعتبار و نفوذ خود میداند.

 

 

٦ سپتامبر ٢٠١٣