جمهوری اسلامی در یک برزخ قرار گرفته است. از طرفی منافع سرمایه، ادامه ی سرکوب و اختناق را میطلبد تا سودهای هنگفت بخش های مختلف سرمایه خصوصی و دولتی و نظامی را حفظ کند. ازطرف دیگر تحت فشار مطالبه گری اقتصادی و آزادیخواهی توده های عظیم مردم گرسنه فقط دروغ میگوید، وقت میخرد و وعده میدهد. هر گونه پاسخ مصلحتی به خواستهای اقتصادی جامعه مثل افزایش دستمزد کارگران، افزایش یارانه و غیره هم در مقابل تورم مداوم مثل این است از یک دست بدهی و از دست دیگر چند برابرش را پس بگیری! 

حاکمیت تبهکار اسلامی با تمام توان و فریب و تحمیق تلاش میکند سقوط خود را به تعویق بیندازد. در نتیجه اگر ما بخواهیم برای خاتمه دادن به فلاکت محض، این نظام را هر چه سریعتر بزیر بکشیم و بتوانیم قدرت را نگه داریم، باید نیروی متشکل تر و عظیم طبقاتی و توده های تهیدست شهر و روستا را به میدان بیاوریم. عظیم تر و متشکل تر از نیروی بورژوازی حاکم.

شعار ما در شرایط کنونی ضعف و استیصال هیات حاکمه و ناتوانی تامین نیازهای جامعه، اتحاد قدرتمند سراسری طبقه کارگر در جنبش مجامع عمومی منظم کارگری است که به همت پیشروان و فعالین و رهبران کارگری و کمیته های کمونیستی کارخانه سازمان داده می شود. اما طبقه کارگر هنوز در اینجا متوقف نمیگردد. چرا که تشکل از جمله مجمع عمومی همیشه لازم است. طبقه کارگر به تحولی بالاتر نیاز دارد که هم امروز ابزار قدرتمند مبارزه برای رفاه و آزادی او باشد و هم در ادامه، ابزار قدرت گیری و توان نگه داری قدرت را به جامعه بدهد. این تشکل و سازمان "شوراهای نمایندگان کارگران است" علاوه بر این طبقه کارگر به "حزب کمونیست کارگری" خود نیاز دارد. چرا که کارگران بدون حزب سیاسی نمیتوانند در کشمکش های سیاسی برای کسب قدرت نقش موثر و تعیین کننده داشته باشند. 

زمانی که طبقه کارگر به این درجه از تحول کمی و کیفی از "جنبش مجامع عمومی منظم کارگری"، "نمایندگان شوراهای کارگری" و "حزب کمونیست کارگران" ارتقا پیدا کرد، در مبارزه برای کسب قدرت می تواند اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه و نمایندگانشان را بزیر پرچم سیاست های خود جلب کند. این پرچم "آزادی، برابری، حکومت کارگری" است. "شوراهای نمایندگان کارگران" ارگان حکومت کارگری اند. بدون قدرت متحد و یکپارچه و سراسری با یک سیاست پرولتری، پاسخ عملی و فوری به نیازهای حیاتی میلیون ها انسان زیر خط فقر و اسیر فلاکت که امروز مساله ی مرگ و زندگی اکثریت جامعه ی ما است، ممکن نیست.    

دولت در دوره انقلابی و انتقالی

جامعه ی ما در تداوم پیروزی بر جمهوری اسلامی و بزیر کشیدن این نظام تبهکار، در دوره انتقالی معین به یک دولت نیاز دارد. این دولت از نوع دولتی که بورژوازی اپوزیسیون بیرون از حکومت و بورژوازی ناراضی درون حاکمیت میخواهد، نیست. دولت برخاسته از انقلاب توده های استثمار شده و ستمکش زخم های ناشی از دهه ها بردگی و بهره کشی و تحقیر و فقر و فلاکت توده های تهیدست را التیام میدهد.
 
دولت دوره انتقالی مطلوب نیروهای بورژوایی فقط تغییری از بالا و برای دست به دست شدن قدرت از بالای سر مردم است، بدون اینکه خدشه ای به ماهیت نظام سرمایه دارانه و حاکمیت طبقات دارا وارد شود. اگر تغییری در شکل حاکمیت در بالا انجام گیرد، اما در محتوی همان است که در نظام کنونی جمهوری اسلامی، مشروطه سلطنتی و یا جمهوری پارلمانی وجود دارد. 
بورژوازی در اپوزیسیون حتی با کنار رفتن خامنه ای و یا برگزاری رفراندوم راضی اند و میخواهند چهره کریه نظام سرمایه داری را با دخالت کم تر مذهب، رنگ و روغن بزنند و بزک کنند. سلطنت طلبان همانطوری که  خود اعلام کرده اند نمی توانند بدون ارتش وبسیج مسلح و پلیس و بدون ارگان های کنونی حاکمیت مثل قوه قضاییه و مجلس، در مقابل مردم، سلطنت را احیا کنند. این طیف ارتجاعی اپوزیسیون نمیخواهند بپذیرند احیای دیکتاتوری شاهی که در انقلاب ۵۷  درهم پیچیده شده و به زباله دانی تاریخ سپرده شده است، در شرایط انقلابی و طبقه کارگر چند ده میلیونی و شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان، رویایی بیش نیست. سلطنت طلبان ضد انقلاب ۵۷ و ضد انقلابی های انقلاب آتی کارگران و زحمتکشان هستند. 

جامعه و دولتی که ما میخواهیم 

جامعه ایران از دوران ۲۵ قرن سلطنت شاهان تبهکار مرتجع، مفتخور و مستبد  تا جمهوری اسلامی، از پلیس و ارتش و زندان و کلانتری، ساواک و اطلاعات و احکام ضد انسانی اعدام و وجود ارگان های پیچ در پیچ دولتی مافوق مردم و فرمانروایی طبقات دارا، با تمام وجود بیزار است.

حاکمیت شوراهای کارگران و زحمتکشان که کلیه ابزارهای قدرت  نظامی و سیاسی سرمایه داران و طبقات دارا را از جامعه پاک می کند، دولتی است که ما میخواهیم.

دولت و نظامی که زنان در همه سطوح جامعه و در میلیشیای مردمی برابر با مردان در سیاست دخیل اند. بدون این؛ تضمین ازادی زن غیرممکن است. مردم مسلح و آموزش دیده ، ضمانتی برای در هم شکستن تلاش ارتجاع مدعی قدرت و بورژوازی ساقط شده است.

در دولت کارگران و مردم زحمتکش، هر گونه تبعیض جنسیتی و مادی و فرهنگی و اجتماعی از جامعه زدوده می شود. هیچ خانواده ای محتاج نان نیست. هیچ کودکی بدون بهداشت و درمان و مهد کودک و مدرسه نیست. کاخ و آپارتمان های مجلل بورژوازی به سرپناه بینوایان و بی خانمان ها تبدیل می شوند. این زندگی انسانی، مرفه و سعادتمند را فقط یک حکومت کارگری و مردمی با میلیشیای توده ای که زنان و مردان به یکسان در آن شرکت دارند، می تواند بسازد. این سنگ بنای برقراری یک جامعه سوسیالیستی آزاد و برابر است. "اساس سوسیالیسم انسان و بازگرداندن اختیار به انسان است"! 

جامعه آزاد شده ی ما از رقابت ها و جنگ های سرمایه داران و دولتهایشان که برای اهداف غارتگرانه ی خود برپا میکنند، فاصله میگیرد. انقلاب ما برای صادر شدن به جاهای دیگر نیست. انقلاب مثل کالا برای صادرشدن نیست. سرنوشت مردمان کشورهای تحت حاکمیت دمکراسی بورژوایی که دیکتاتوری سرمایه است را خود آن مردم تعیین میکنند.  
  
اداره جامعه در حاکمیت شوراهای کارگری و مردمی بسیار ساده است  و پیچیدگی ها و تناقضات و فریبکاری و طمعکاری های نظام سرمایه داری را ندارد. کارگران و زحمتکشان در محلهای کار و محلات زندگی در شوراهای خود شیوه ی اداره جامعه را می آموزند. بورژوازی برای تامین منافع و سود سرمایه ها از دسترنج کارگران و نگه داشتن جامعه در حالت بخور و نمیر به انواع  تئوری ها، مدیران و روسای کارخانه ها، کارشناسان، حسابداران و اقتصاد دانان نیاز دارد و لشکری بوروکرات کله پوک را در بانک ها و ادارات و شهرداری ها و غیره جدا و مافوق مردم  جمع می کند تا بتواند در همه گوشه و زوایای جامعه منافع خود را تثبیت کند. بورژوازی برای دفاع از این منافع و دستگاه های تحت تسلط خود در مقابل اعتراض و نارضایتی استثمار شدگان جامعه،  ارتش و پلیس و بسیج و اطلاعات و زندان و محاکمات ظالمانه و جنایت اعدام را سازمان داده است.  اما در دولت شوراهای کارگری و مردم نیازی به تئوری اداره سرمایه دارانه ی کار و خدمات نیست. شهروندان جامعه چه در محل های کار و چه محلات زندگی، خود مستقیما اداره کنندگان جامعه هستند. تئوری برای ما تضمین جامعه ای است که اکثریتی برای اقلیتی دارا و مفتخور و دزد و فاسد کار نمی کند. تضمین جامعه ای است که کسی در آن گرسنه و محتاج نیست. کسی بدون مسکن نیست. کودکی کار نمی کند سالمندی در بستر بیماری بدون درمان نمی افتد.

جامعه ای که هر چه هست و هر چه تولید می شود و هر خدماتی که انجام میگردد، مستقیما توسط شوراهای نمایندگان کارگران و مردم  سامان مییابد. بعلاوه در دوره انقلابی، کارگران و زحمتکشان در یک هفته به اندازه چند سال می آموزند و تغییر و تحولی خیره کننده ایجاد می شود. ابتکارات توده های زحمتکش زن و مرد و جوان خیره کننده خواهد بود. طبقات زحمتکش در مقیاسی بیسابقه  وظایف امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی دولتشان  را برعهده میگیرند، بدون اینکه در دانشگاه های بورژوازی کتب اقتصاد و سیاست و مدیریت پیچیده ی ای که اساسا به نفع طبقات دارا است را خوانده باشند. طبقه کارگر دهه ها است در همین نظام استثمار و ستم و تبعیض، خود چرخ های ماشین تولید و ساخت و ساز و امور مربوط به کار را میچرخانند و در این کار خبره هستند. برای تشکیل میلیشیای مردمی چند هفته و ماه کفایت می کند.

در دولت شوراهای کارگران و مردم القاب و منصب دکتر، مهندس، ارباب و رییس و آقا و خانم بر می افتند. کارگران و زحمتکشان زن و مرد خود مدیران و چرخانندگان کار و خدمات و آموزش و بهداشت  و درمان هستند. علوم پزشکی و مهندسی و از این قبیل، کالا نیستند که به مردم فروخته شوند. مشاغل آموزشی و پزشکی و خدمات و تولید و توزیع کالاها، فروشی نیستند. جامعه به یک عده فروشنده و بخشی خریدار تقسیم نمی شود. جامعه به اقلیتی مرفه و اکثریتی عظیم با زندگی بخور و نمیر و حقارت و مشقت تقسیم نمی شود. انسان در هر شغل و موقعیتی کاری را که بلد است یا می آموزد را انجام می دهد و به یکسان از امکانات و نعمات حاصل کار خود بهرمند می شود. هیچکس و در هیچ شغلی امتیاز ویژه ای ندارد. بخشی از جامعه نمی تواند بخاطر امتیازاتی مثل نقدینه و ملک و مال و شغل دکتر مهندسی و غیره به اکثریت بینوایان فخر بفروشد. 

طبیعی است که انسان ها استعدادها و تواناییهای  متفاوت دارند، اما این تفاوت ها به معنای  برتری کسی بر دیگری نیست و نیازهای بشر با هر شغل و توانایی و استعداد، یکی است. اینجور نیست که صاحبان سرمایه و مهندسین و پزشکان یا متخصصین به تغذیه بهتر، لباس فاخر، مسکن مجلل تر، اتومبیل مدل بالا و سفر و تفریح ویژه نیاز دارند و بقیه در کارخانه ها و مدارس و پرستاری و خدمات و انسان های سالمند و کودکان و کسانی که نقص عضو دارند، نیازشان کم تر است. نیازها برابر است و همه به یکسان بهرمند می شوند. تولیدات و داراییهای جامعه مال کسی نیست که در قبال آن به دیگران مزد یا صدقه بدهد. مال جامعه است و همه به یکسان از آن برخوردارند. 

مخالفین جامعه ی برابر و آزاد کی ها هستند؟ 

بورژوازی نه تنها قدرت و دخالت توده های کارگر و زحمتکش در تعیین سرنوشت خود با دخالت مستقیم و از طریق شوراهای کارگری و مردمی را نمی پذیرد، بطریق اولی جامعه ی سوسیالیستی ازاد و برابر برای طبقات دارا یک کابوس است. همه ی دستگاه های اداری و سیاسی و نظامی و حقوقی و پلیس و زندان نظام سرمایه داری برای این است که این اتفاق نیفتد. بورژوازی حاکم در ایران و اپوزیسیون بورژوایی در حفظ نظام سرمایه داری مشترک اند. با سقوط جمهوری اسلامی، بورژوازی خلع ید شده از قدرت و ثروت و بورژوازی اپوزیسیون مدعی قدرت، سعی می کنند با توطئه، خرابکاری و کمک گرفتن از حکام منطقه و جهان سرمایه، در مقابل مردم بایستند، کارشکنی کنند و مخل نظم انسانی حاکم بر جامعه ای که شوراهای کارگران و مردم میسازند خواهند بود. این اقلیت بازمانده از نظام کنونی به همراه مرتجعین و بورژوازی مدعی گرفتن قدرت امثال سلطنت طلبان ضد انقلاب و یا پرچمداران دمکراسی بورژوایی، از هم طبقه ای های خود در اقصی نقاط جهان اسلحه و پول میگیرند تا مانع قدرت شوراهای کارگران و مردم شوند. اما این دشمنان و ضد انقلابیون قدیم و جدید در مقابل اکثریت عظیم کارگر و زحمتکش مسلح که با چنگ و دندان از رهایی خود از استثمار و بهره کشی سرمایه داران دفاع خواهند کرد، تاب مقاومت ندارند. این بخش مخالف جامعه ی جدید نهایتا ناچاراند به قوانین آزاد و برابر دولت انقلابی کارگران و زحمتکشان گردن نهند. 

علاوه بر صاحبان سرمایه های کلان و کارخانه و معادن و منابع و بنگاه های اقتصادی و مالی و بانک ها وتجارت و غیره که از آن ها سلب مالکیت می شود و ناراضیان و مخالفان اصلی نظام سوسیالیستی کارگران و مردم هستند و حسابشان جدا است، در میان اقشار متوسط و خرد جامعه هم ناراضیانی وجود خواهند داشت. پذیرفتن زندگی برابر، حرمت برابر و نیاز برابر از جانب این بخش ها که در فرهنگ و سنت بورژوازی مالکیت مقدس است و نوعی ارزش و اعتبار و امتیاز دارند و از زندگی مرفه و چاق و چله برخوردارند، دشوار است. طبقه کارگر در جدال علیه سرمایه چیزی برای از دست دادن ندارد. اما اقشار میانی جامعه چیزی را از دست میدهند. زمانی طول میکشد تا این بخش جامعه سنت و فرهنگ و قوانین جامعه ی آزاد و برابر را بپذیرند و این جامعه به ان ها درس خواهد داد که انسان ها صرفا بخاطر انسان بودن حرمت دارند و تنها برابری در همه ی عرصه این حرمت و انسانیت راتضمین می کند! 

این بخش جامعه خواهند دید که در مقابل حرص مال اندوزی و طمع و فخرفروشی، جامعه ای خواهند داشت که لازم نیست برای چیزی حرص بخوری و بهر کلک و کار زشتی دست بزنی تا برتری خود را با جمع کردن دارایی شخصی بیشتر، نشان بدهی. وقتی آموزش و بهداشت و حمل و نقل و مسکن و دیگر نیازهای طبیعی و ضروری انسان رایگان است، وقتی دیگر کسی درگیر حساب و کتاب سود و مالیات و بدهی های اجتناب ناپذیر و بحران های بازار و رکود و ورشکستگی و غیره نیست که معمولا خرده مالکان و بازاری ها و کسبه ی خرد را تحت تاثیر قرار میدهد، زندگی شیرین تر و انسانی تر و بدون حرص و طمع  و رقابت و کلک زدن و کلاه برداشتن از سر همدیگر خواهد بود. 

بحران اقتصادی و فساد و ستم و تبعیضی  که جامعه ی ما را گرفتار کرده است، نشان میدهد که علاوه برطبقه کارگر و تهیدستان که به فقر مطلق و گرسنگی دچار شده اند، بخش میانی و متوسط را هم تحت تاثیر قرار داده و به طبقات پایین سرازیر کرده  است. این نمونه ی بارز موقعیت شکننده ی این بخش است. 

در جامعه ی آزاد و برابر و سوسیالیستی که انسان ها صاحب اراده و اختیار تعیین سرنوشت خود هستند، به ارتجاع و خودخواهی و مال پرستی صاحبان مالکیت بزرگ و متوسط و خرد خواهد آموخت و شانس اعتلای انسانیت و احترام به برابری انسان را به آن ها خواهد داد.


اردیبهشت ۱۴۰۴- آوریل ۲۰۲۵