مقدمه
روز شنبه ۱۸ ژانویه ۲۰۲۵ به درخواست ک.ن.ک ( کنگره ملی کرد‌)  و در مقر آنها در شهر بروکسل، جلسه‌ای برای تشکیل کمیته‌ای جهت برگزاری کنفرانس مشورتی شرق برگزار شد. در ابتدای جلسه، خطر اعدام پخشان عزیزی مورد بحث قرار گرفت و درخواست شد که همه احزاب به اتفاق آرا برای برگزاری اعتصاب عمومی در کردستان اعلام موافقت کنند که نمایندگان همه احزاب موافقت کردند و تصمیم گرفته شد نامه‌ای از فعالان مستقل به احزاب ارسال و تصمیم مشترکی علیه اعدام فعالان سیاسی اتخاذ شود. طرف‌های شرکت‌کننده عبارت بودند از:

 ۱- حزب آزادی کردستان – پاک  ٢-  حزب حیات آزاد کردستان – پژاک    ۳- کوملە زحمتکشان کردستان ایران(عبدالله مهتدی)  ۴- کومله کردستان ایران ( رضا کعبی) ۵-کومله، سازمان حزب کمونیست ایران   ۶- حزب دموکرات کردستان ایران ٧-  سازمان خبات کردستان ایران  ٨- جنبش استقلال‌طلبان کردستان . در نتیجه از ۸ جریان ناسیونالیست ۶ جریان ( غیر از خبات و استقلال طلبان کردستان) علیه حکم پخشان عزیزی و وریشه مرادی پای فراخوان را امضا کردند و فراخوان  اعتصاب عمومی دادند و روز اعتصاب را چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳ اعلام کردند.  همان روز حزب آقای تقوایی در حمایت از این فراخوان با آن همراه شد و روز بعد فراخوان بقیه “ احزاب چپ” با یک اطلاعیه جداگانه بعد از این ماجرا   حزب حکمتیست (خط رسمی)  از زبان خالد حاج محمدی  بعنوان دبیر کمیته رهبری عدم  حمایت خود از این حرکت را (بعد از روز مقرر اعتصاب عمومی یعنی پنج شنبه ۴ بهمن ) بیان کرد. خالد حاج محمدی به یک سری از واقعیت های عینی اشاره کرده بود و مفصلا توضیح داده بود که این حرکت، با توجه به یک جنبش فعال سراسری علیه اعدام ، وجود لیستی از کسانیکه به جرایم سیاسی حکم اعدام گرفته اند و اعتراضات فراوان(چه در سراسر ایران و چه در بعد بین المللی) به کل این احکام و نفس مجازات اعدام، با جدا کردن دو زندانی سیاسی به نام « دو کرد»،لطمه زدن به این جنبش عیله اعدام است و موجب انشقاق و تفرقه در مبارزه سراسری و متحدانه علیه اعدام است و به این دلیل روشن حزب ما در آن شرکت نکرد.  اما این نوشته و این موضع، افرادی از جریاناتی از جمله رفقای قدیم ما را بیش از هر جریان دیگری به تکاپو انداخت و طرح ادعاهای در دنیای مجازی علیه ما و این موضع به اشکال مختلف و با ادبیاتی غیر سیاسی دست به تبلیغات سبک زدند و عملا وظیفه دفاع از حرکت ناسیونالیستها و این انشقاق و تفرقه را به عهده گرفتند.  

متاسفانه رفقای قدیمی ما به جای تفکر و تعمق و در نظر گرفتن منافع کل جنبش سراسری علیه اعدام و تمایز جنبش طبقاتی ما با ناسیونالیسم بعنوان یکی از افکار بورژوایی بر علیه  اعدام و نفس مجازات اعدام  نه تنها  به دفاع و مقابله با نقد کمونیستی کارگری خالد حاج محمدی بر علیه فراخوان ناسیونالیست ها و جریانات باند سیاهی بر خواستند، بلکه  دفاع از  نقطه عزیمت « احزاب کردی»  برای کسب هژمونی سیاسی و منفعت طبقاتی و جدایی انسانها را با مصاحبه ها و نوشته ها به عهده گرفتند.. دریغ از یک هشدار، دریغ از یک تلاش اگاه گرانه برای تمایز و تفاوت  جنبش کمونیسم کارگری با ناسیونالیسم بر علیه اعدام. در ادامه به یک سری از این مسائل، نوشته ها و مصاحبه های رفقای  قدیمی می پردازم.

جمهوری اسلامی برای ارعاب جامعه، برای تمکین کردن مردم به قوانین ارتجاعی و غیر انسانی  و برای به تسلیم  کشاندن مردم دست به اعدام می زند. اعدام یک قتل دولتی است که حاکمیت برای اینکه قوانین و دستورات خود را به اهالی جامعه تحمیل  کند دست به این قتل و جنایت می زند. مجازات اعدام، قتل عمد دولتی و عملی غیر انسانی است و باید از صحنه جامعه بکلی ممنوع شود.

سالهاست که فعالیت بر علیه اعدام بطور منقطع و گاهی متداوم در ایران و خارج از کشور در میان زندانیان، خانواده ها، توده های مردم، کارگران، معلمان ، دانشجویان، نهاد های حقوق بشری ، احزاب سیاسی، انسان های آزادیخواه و برابری طلب  و غیره ادامه دارد که به برخی آنها می توان اشاره کرد:

نامه ها و اعتراضات  از زندان، نامه های ۴۰ زندانی سیاسی علیه اعدام، نامه ۷ زن سیاسی علیه اعدام، نامه های فعالان سیاسی، كار زار سه شنبه ها  نه به اعدام و ... ظرف یک سال پیش  دامنه اعتراضات علیه اعدام گسترده تر و وسیع تر شده که سراسر کشور و خارج کشور را در بر گرفته است. دهها نامه و بیانيه در محکومیت اعدام نوشته و منتشر شده است. صدها تجمع اعتراضی شکل گرفته است.  در تمام این تلاشها تنها مسئله ای که مطرح بوده و در اولویت قرار داشته است نجات جان انسانها مستقل از جرم زندانی، عقیده، مرام‌، مذهب، ملیت ‌و جنسیت بوده است. مبارزه بر علیه اعدام و نجات انسانها مرز و رنگی نمی شناسد. بقول زندانی سیاسی آنیشا اسداللهی “ نباید اجازه داد هیچ جریان سیاسی دفاع از این حق را به نفع اهداف خودش به انحصار درآورد.

بخشی از این بیانیه ها عبارت اند از : 

۱:  بیانیه ۱۱ تشکل‌ صنفی: تنها راه توقف روند اعدام، اتحاد، همبستگی و عمل جمعی است) مجاهد کورکور، پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی(. ۲: ۲۲ دی ماه ۱۴۰۳، بند زنان زندان اوین سپیده قلیان  ۳:  ۲۳ دی ماه ۱۴۰۳، بند زنان زندان اوین، حورا نیک ‌بخت  ۴:  ۲۵ دی ماه ۱۴۰۳، بند زنان زندان اوین، آنیشا اسداللهی  ۵:  روز چهارشنبه ۲۶ دی ماه 1403، جمعی از فعالان مدنی و زنان با تجمع مقابل استانداری سنندج، نسبت به تایید حکم اعدام برای پخشان عزیزی اعتراض کردند (رادیو نینا، محمد راستی)   ۶:   بیانیه سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، گروه اتحاد بازنشستگان، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، کارگران بازنشسته خوزستان ۷:  انجمن صنفی معلمان کردستان (سنندج، سقز، زیویه، مریوان و سرآباد) در محکومیت حکم اعدام پخشان عزیزی ، وریشه مرادی، مهدی حسنی، بهروز احسانی ۸:  سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در محکومیت تأیید حکم اعدام پخشان عزیزی 24 دیماه 1403  ۹:   تجمع اعتراضی فعالان مدنی در سنندج 26 دیماه  1403   :۱۰    سروناز احمدی: پخشان یعنی شعر ۱۱:   نجمن صنفی فرهنگیان اسلام‌آباد غرب  ۱۲:  کانون صنفی معلمان اسلامشهر  ۱۳:  کانون صنفی فرهنگیان شهرستان الیگودر  ۱۴:   کانون صنفی معلمان استان بوشهر ۱۵:  کانون صنفی معلمان ایران (تهران)   ۱۶:  انجمن صنفی معلمان فارس  ۱۷:   انجمن صنفی معلمان کردستان سنندج   ۱۸:   انجمن معلمان کردستان – سقز و زیویه  انجمن صنفی فرهنگیان شهرستان هرسین  ۱۹: انجمن صنفی معلمان کردستان– مریوان و سروآباد   ۲۰:   کانون صنفی فرهنگیان استان مازندران   ۲۱: انجمن صنفی فرهنگیان شهرستان هرسین ( مجاهد کورکور، پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی)،   ۲۲:   بیانیه ۴۰ زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین( پخشان عزیزی، وریشه مرادی، شهریار بیات، بهروز احسانی، مهدی حسنی و محمدجواد وفایی‌ثانی )،  ۲۳:  بیانیه مشترک فعالین و تشکل‌های داخل وخارج کشور،حکم اعدام بچه های اکباتان (میلاد آرمون، علیرضا کفایی، امیرمحمد خوش‌اقبال، نوید نجاران، حسین نعمتی و علیرضا برمرزپورناک) و...

اینها  فقط بخشی از این بیانیه ها، اعتراضات و تجمّعات  سراسری علیه اعدام هستند.  ویژگی که در تمام این بیانیه ها و اعتراضات مشاهده می شود برجستگی جدی مبارزه بر علیه احکام اعدام  مستقل از جرم زندانی، عقیده، مرام، ملیت، جنسیت، مذهب، رنگ نژاد و... است.

 شرایطی بوجود آمده که اکثریت جامعه برای نجات جان انسان ها به جنب و جوش افتاده اند و می شود و باید جلادان جمهوری اسلامی را با صف متحد و سراسری علیه اعدام به عقب راند.  اینکه بر علیه اعدام انسانها بویژه پخشان و وریشه مرادی جدا از اینکه به چه زبانی صحبت می کنند و داری چه رنگ و نژاد عقیده و باوری هستند، باید تلاش کرد که نه تنها حکم اعدام شان لغو شود بلکه آزاد گردند، یک حکم انسانی و خدشه نا پذیر است. نه تنها باید برای نجات جان آنها تلاش کرد، بلکه باید این تلاش را برای نجات انسانهای دیگر که در وضعیتی مشابه این دو انسان هستند بکار برد.

 همانطور که در  سطر بالا ملاحظه میکنید این تلاشها در کل ظرفیت، فردی، نهادی، تشکّلی و تجمعی در سراسر ایران و در سطح جها نی برای نجات مجاهد کورکور، پخشان عزیزی، مهدی حسنی، بهروز احسانی، وریشه مرادی،بچه های اکباتان (میلاد آرمون، علیرضا کفایی، امیرمحمد خوش‌اقبال، نوید نجاران، حسین نعمتی و علیرضا برمرزپورناک)، بهروز احسانی و مهدی حسنی زندانیانی كه در صف اعدام قرار دارند وجود دارد .

ناسیونالیسم به عنوان یکی از تفکرات بورژوازی همیشه در کمین موقعیت ها و فرصت ها برای ضربه زدن به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه بوده است. جنبشی که علیه اعدام براه افتاده است، بدلیل همبستگی و اتحاد تمام انسانها موی دماغ ناسیونالیسم است که منفعت سیاسی و کسب قدرت سیاسیش بر مبنای ملت ، قوم ، تاریخ، زبان، فرهنگ خودی  و کلا انشقاق و تفرقه بین انسانها بوده است.  در تاریخ ۱۸ ژانویه “ احزاب کردی” از این فرصت استفاده کرده ‌فراخوان اعتصاب در کردستان را بر علیه اعدام دو نفر انسان( پخشان عزیزی و وریشه مرادی) که فقط بخاطر اینکه محل زندگیشان کردستان بوده و زبان مادریشان کردی بوده است را دادند و این چیزی جز  نفاق در یك جنبش سراسری، فعال و موجود در ایران و تقسیم زندانیان زیر تیغ اعدام به نام كرد و غیر كرد نیست.

سعید آرمان در نوشته ای تلاش کرده است تا  همراه شدنشان با جریانهای ناسیونالیست و باند های ارتجاعی در  فراخوان به اعتصاب عمومی در کردستان بر علیه اعدام را توجیه و ماست مالی  کند.  ایشان در این رابطه نقبی به گذشته زده و برای انحراف بحث به مسائل و فاکت هائی اشاره کرده است که بیشتر خود و حزب متبوعش و کلا « احزاب چپ» را در مخمصه انداخته است که در زیر به آنها اشاره ای می کنیم

متاسفانه “ احزاب چپ” بدونه در نظر گرفتن منافع کل جنبش علیه اعدام، بدونه در نظر گرفتن جان انسانهای سراسر کشور و بدونه در نظر گرفتن اهداف و نقطه عزیمت “ احزاب کردی”   یک روز بعد از فراخوان ناسیونالیستها با همان تاریخ، چهارشنبه ۲۲ ژانویه ، اما با اطلاعیه ای جداگانه به فراخوان پیوستند.

بد نیست به تجربه اعتصاب عمومی کردستان در تاریخ  دوشنبه ٢٨ شهریو۱۴۰۱ اشاره ای داشته باشیم.  قتل حکومتی ژینا ( مهسا امینی) و تجمع مردم در بیشتر نقاط کشور، ناسیونالسیت ها را به این تلاش کشاند که از این فرصت در جهت منافع حقیر سیاسی خود استفاده کنند  و با اعتصاب عمومی در کردستان اعتراض به رژیم جلاد جمهوری اسلامی را در محدوده کردستان خفه کنند،  اما چپ و کمونیست و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب در این دام که مردم را به خانه هایشان دعوت می کردند نیفتاد  و مقابل آن ایستاد و این حرکت بخاطر شکل سراسریش و تلاش نیروهای انقلابی به یک جنبش عظیم اجتماعی تبدیل شد. این زمانی بود كه در خود سقز یکی از عظیم ترین تظاهرات های تاریخ این شهر انجام گرفت و از سراسر ایران در اعتراض به قتل مهسا امینی در آن شرکت کردند. در سنندج تظاهرات های زیادی انجام گرفت، بوكان و شهرهای دیگر کردستان مانند شهرهای ایران محل تظاهرات های مختلف بود. ناسیونالیست ها تلاش میکردند به اعتراضی انسانی و سراسری لباس كردی بپوشانند،  مبنای ملی برای اعتراض به قتل حکومتی مهسا  درست کرده و هویت كردی به دلیل محل تولدش برای آن درست کنند تا  مبارزات کردستان را از بقیه ایران جدا و اعتراضات متحد و سراسری را شقه شقه کنند و با تحریکات قومی، به این جنبش رنگی ملی بزنند و خود از آن نان بخورند.  « احزاب ناسیونالیست بنا به ماهیت و محل فعالیت تصور می کنند که نماینده و حاکم بر سرنوشت مردم انقلابی کردستان هستند و تلاش کرده و می کنند که اعتراضات و حرکت ها را  در محدوده کردستان محدود  و به کنترل خود در آورند، اما واقعیت این است که در جامعه کردستان همانند کل ایران  یک مبارزه سیاسی طبقاتی بی وقفه در جریان است که طبقات و احزاب سیاسی فقط می توانند در این رابطه مهر خود و طبقه خود را بر مبارزات اجتماعی بکوبند.
 در  این تجربه ما شاهد اهداف  ناسیونالیست ها  در فراخوان  به اعتصاب عمومی و دعوت به بستن دکّانها و خانه نشینی مردم بودیم که مورد اعتراض مردم معترض و دختران و پسران جوان پرشور انقلابی قرار گرفت كه همراه یك جنبش سراسری،  در کردستان نیز عرصه را به جمهوری اسلامی تنگ كرده بودند.

سوال مشخص از سعید آرمان و رفقای قدیمی  این است  با وجود جنب و جوش مبارزه سراسری در داخل و خارج کشور، نامه ها و بیانیه ها ی زندانیان سیاسی و جنبش کارگری و تجمع و اعتراضی که بر علیه اعدام براه افتاده است  آیا “احزاب چپ”  بخصوص حزب شما در این مبارزه چند گام به عقب بر نداشته است؟  آیا شما با این کارتان به جریانهای کهنه پرست و ارتجاعی در کردستان اتوریته و اعتبار سیاسی نداده اید؟ آیا شما این جنبش را به کردستان محدود نکرده اید؟

 وقتی موج گسترده ای از مبارزه علیه اعدام در بعد سراسری حی و حاضر وجود دارد و فعال است، سوق دادن آن به یک منطقه ، ارتجاعی و رو به عقب نیست؟

سعید آرمان در ابتدای صحبتش می گوید: “  اختلاف در سیاست و تاکتیک امری طبیعی است اما به همان اندازه راستگوئی و تعهد به واقعیات هم یک پرنسیپ خدشه ناپذیر است.  جدا از اینکه تاکتیک آنها  بزرگترین خدمت را به جریانهای ناسیونالیستی کرد، اما به تعهدی که در بیان واقعیات مطرح می کند پایبند نیست. این را اثباتا  در چند سطر پائین توضیح میدهم.


چرا احزاب چپ در این فراخوان شرکت کردند؟

با این  تاکتیک در کردستان  اولا می خواستند از احزاب ناسیونالیست کردی عقب نمانند( رحمان حسین زاده در مصاحبه تلویزیونی می گوید ما انتظار داشتیم و منتظر این بودیم که یکی از نهاد های اجتماعی اعتصاب را اعلام کنند و این بهتر بود، اما “ احزاب کردی فراخوان دادند و ما هم منتظر نشدیم) و یا بقول خودشان زمین بازی را به آنها واگذار نکنند ( انگار جان انسانهای زیر اعدام میدان بازی و رقابت بین آنها شده است)!    ثانیأ  نشان دهند که کردستان( بقول سیاوش دانشورکه در یکی از کامنت ها زیر نوشته سعید آرمان در فیسبوک نوشته بود  “از کی تا حالا جامعه کردستان ملک مطلق احزاب ناسیونالیست شده که این بار دومش باشد؟” ) ملک مطلق آنها نیست و اینها هم باید بحساب آیند. صالح سرداری در مصاحبه تلویزیونی می گوید «مسئله اعدام است چه اشکالی دارد که ما با آنها همراه شویم. اولا اگر حتی فراخوان هم برای دو نفر کرد باشد به نظر من هیچ ایرادی ندارد ما رفتیم از حق حیات انسان دفاع کردیم ... نباید صحنه را برای آنها( احزاب کردی) جا گذاشت»  

اولا این نفس فراخوان رفقای قدیم بود، نفس رقابت با « احزاب کردی» بر سر قلمرو، جایگاه، میدان و ... است.  متد و مشی سیاسی کمونیسم کارگری در یک جامعه  طبقاتی (کردستان) نه بر مبنای رقابت با باند ها و جریانات ناسیونالیستی کرد( بورژوازی کرد) بلکه در نقد نقطه عزیمت های شان و  گسترش مبارزه طبقاتی با آنها در جامعه است. ما با کسی و حزبی رقابت نمی کنیم، زمین بازی ما جای رقابت نیست، بلکه جای مبارزه سیاسی طبقاتی است.  ما در یک بستر اجتماعی مانند کردستان مبارزه طبقاتی را به پیش می بریم چه با بورژوازی کردی (ناسیونالیسم)  و چه با حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی» 

ثانیا  اگر بحث بر سر دفاع از حق حیات انسان است  که هست (اساس حرکت حزب ما و توضیح خالد حاج محمدی همین است) اما چرا فقط جان دو کرد؟ چرا در کردستان نه در سراسر ایران؟ چرا با فراخوان «احزاب کردی» . دفاع از حق حیات انسان ملیت، جنسیت، مذهب، رنگ و نژادی را نمی شناسد. جمهوری اسلامی فقط در کردستان انسانها را به اعدام نمی کشاند‌. پس اگر این مسئله درست و واقعی است چاره کار و مبارزه بر علیه اعدام باید سراسری باشد نه محلی، باید صف متحد در سراسر کشور باشد نه انشقاق و تفرقه.

بر خلاف آنچه  که سعید آرمان ادعا می کند که فراخوان  حزب متبوعش و “ احزاب چپ” در امتداد حرکت هایی بوده که بیش از دو هفته پیش علیه اعدام به جنب و جوش افتاده بود واقعیت ندارد.

همانطورکه در مقدمه آمده است در ۱۸ ژانویه از مجموع ۸ جریان،  ۶ حزب کردی  در نشستی که در بروکسل گرد آمده بودند  بر علیه اعدام دو زندانی کرد پخشان عزیزی و وریشه مرادی فراخوان  اعتصاب عمومی در کردستان را دادند. همان روز حزب آقای تقوایی در حمایت از این فراخوان با آن همراه شد و روز بعد فراخوان بقیه “ احزاب چپ”

“ احزاب چپ” فکر کردند که با اضافه کردن چند زندانی سیاسی دیگر (بهروز احسانی، مجاهد کورکور، مهدی حسنی) آنهم فقط در حد اطلاعیه فراخوان به لیست  احزاب کردی( پخشان عزیزی و وریشه مرادی) می توانند جدایی نقطه عزیمتها و مشی سیاسی شان  را با ناسیونالیست ها ی فراخوان دهند به اعتصاب عمومی در کردستان را بپوشانید. همین اضافه کردن اسامی زندانیان دیگر محکوم به اعدام ، خود ضرروت یک حرکت سراسری را داشت نه منطقه ای و آنهم  نه با فراخوان ناسیونالیست ها.  

اما واقعیت چیزی سوای نام بردن از این انسانهای  محکوم به اعدام است.  در پراکتیک و اعتراضات و تبلیغات این دوستان عکسها ی  سه نفر «غیر کرد» محو میشود.  تمام آفیشهای این دوستان برای اعتصاب عمومی که  می توان آن را روی صفحه فیس بوك سعید آرمان وبقیه مشاهده کرد فقط و فقط عكس این دو نفر است.( اسامی دیگر ان هم هست) اما آفیشها همگی مال این دو نفر است.  مستقل از احزابی که اعلام اعتصاب كرده ، اگر کردستان ملك مطلق شما نیست چرا درست در روزی كه آنها میگویند اعلام اعتصاب میکنید. نمیشه به جشن تولد اعلام كرده كسی بروید و كیك مستقل با خود ببرید، بلا خره نمیشه هم در مراسم آنها سهیم شد و هم اعلام استقلال کردـ به همین ترتیب  هیچ جایی قبل از احزاب كردی، بحثی از اعتصاب عمومی از جانب شماها و هیچ جریان چپی نیست و نبوده،  اما همانطور که در مصاحبه های تان خاطر نشان نموده بودید بحث اعتصاب  فقط در تخیلات تان موجود بود!
.
با این تاکتیک فرصت طلبانه و نادیده گرفتن  تلاش متداوم مبارزات سراسری علیه اعدام، “ احزاب چپ” توی دیگ ناسیونالیسم افتادند و مبنایی شدند برای اعتبار پیدا کردن ناسیونالیستها و باندهای سیاه، و عملا با هر توجیهی سهیم شدند در تلاشی كه آنها برای انشقاق در جنبش سراسری علیه اعدام در دستورشان بود و نفس این ماجرا لطمه به این جنبش است. دوما  متوهم نمودن مردم نسبت به این جریانهای مرتجع  در مبارزه علیه اعدام و علیه سیستم سرمایه داری جمهوری اسلامی. سوما  ایجاد تفرقه  و انشقاق در مبارزه سراسری بر علیه اعدام.    جالب است که در این رابطه عبدالله مهتدی نتیجه  تمام تلاش ها را به کیسه خود و احزاب ناسیونالیستی ریخت و در مصاحبه با تلویزیون اینترنشنال، اعلام کرد که “ ما توانستیم اتحاد سیاسی را در میان جریان های مختلف بوجود بیاوریم”

سعید آرمان تلاش می کند برای توجیه این حرکت چند گام به عقب حزب متبوعش در ارتباط با فراخوان به اعتصاب عمومی در کردستان، توپ را به زمین حزب حکمتیست( خط رسمی) بیندازد بلکه با مشابه سازی وقایع و رخدادهای آن دوران نشان دهد که فراخوان و حرکت امروزه شان( ۲۲ ژانویه ۱۴۰۳) در ادامه حرکت و مشی سیاسی حزب حکمتیست آنوقت بوده است که در این رابطه به دو نمونه از فراخوان آن دوره رجوع می دهد، که در واقع ۱۸۰ درجه با حرکت امروزشان متفاوت است .

یکم در رابطه با قتل شوانه سید قادری،  دوم در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان.

سعید آرمان  می نویسد: “ ١٦ مرداد ١٣٨٤ اعتصاب عمومی در اعتراض به قتل شوانه سید قادری. احزاب اصلی چپ و راست در آن فراخوان شریک بودند که حزب حکمتیست و کمیته کردستان آن وقت بی اما و اگر در آن شرکت کرد”    سعید آرمان با  خلط مبحث  کردن و توجیه حرکت شان دست به  شبیه سازی می زند تا روزنه ای برای این عقبگردشان پیدا کند.

“ روز شنبه ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۴ شوانه قادری  جوان کارگری که در اعتراضات بر علیه جمهوری اسلامی زخمی و دستگیر شد و جسد شکنجه و مثله شده او را روز بعد تحویل خانواده می دهند و این باعث موجی از نفرت و اعتراض مردم  در مهاباد می شود، در نتیجه این اعتراضات وسعت گرفته و به شهر های اشنویه، پیرانشهر، بانه، سقز، سردشت، مریوان، سنندج، دیواندره و بوکان کشیده شد.  

ناسیونالیست ها و حتی مرتجعین سنی مذهب  كوشیدند که ماجرای شوانه را به جنگ كرد و فارس تبدیل كنند. مردم معترض را تحریك میكردند. حزب ما تلاش كرد این موج را عقب بزند و از جنگ و دعوای قومی و مذهبی كه مرتجعین در بوق  و کرنا میكردند جلوگیری كند در نتیجه در تقابل با این وضعیت در سنندج  تجمع بزرگی در مقابل استانداری براه انداخته شد که بیشتر رفقای حز ب در داخل  در ان دخیل بودند (این رفقا بعدا از ایران خارج شدند). بعد از این وقایع  مسئله به اعتصاب عمومی در کردستان کشیده میشود و حزب حکمتیست آن وقت در این اعتراض و اعتصاب دخیل می شود.  

جالب است که به تفاوت ماهوی اعتصاب ۱۶ مرداد ۱۳۸۴ با اعتصاب امروز “احزاب کردی” و چرخش ۱۸۰ درجه ای رهبران "حزب حکمتیست" امروز از زبان رحمان حسین زاده بشنویم :
“ فراخوان اعتصاب عمـومـي  مردم کردستان را كومه لـه ( سازمان كردستان حـزب كمونيست ايـران) (آن وقت ) مطرح كـرد. ايـن فراخوان و پیشنهاد خوب و مثبت از جانب كميته كـردسـتـان حزب حكمتيسـت مورد حمایت قرار گرفت. اما نقطه عزیمت این دو نـيـروي شرکت کننده در ابن حرکت تماما مثل هم نبود و تفاوتهای جـدي وجود داشت. طبق مصاحبه ها و اظهارات رهبری كومه له، آنها در شروع و برای اعلام فراخوان اعتصاب سراغ " احزاب كردي" (اسم رمز احـزاب ناسيوناليست) رفته انـد. جریانات ناسيوناليست و از جمله حزب دمکرات علاقه ای به حضور در آن نشان ندادند. خوشبختانه عدم تمایل نیروهای ناسيوناليست به شرکت در این اعتصاب و بر عکس پیوستن فعالانه و مبتکرانه حكمتيستها به ابن حرکت بزرگ مانع جدی این سیاست راست روانه رهبری كومه له شد رهبري كومه له قاعدتا متوجه است كه اگر "احزاب كردي" از جمله حزب دمکرات شريك ايـن حرکت میشدند، چپ جامعه و حزب حكمتيست در كنـار آنها قرار نميگرفت و اتفاقا خود كومه له و فراخوان و سياستهايـش در مـيـان هیاهوی ناسیونالیستها گم می شد( کمونیست شماره ۵۳ و ۵۴) .

در ارتباط با مسئله دوم دبیر دفتر کردستان  حزب حکمتیست( خط رسمی)  محمد راستی در نوشته ای بنام   “راست روی اپورتونیستی، زیر پوشش اکتیویسم”  به این مسئله پرداخته است . واقعیت هر دو حرکت بهترین دلیل در مقابل چرخش ۱۸۰ درجه ای امروز شان و روان شدنشان در پشت ناسیونالیستهای کرد است.

تقابل نقطه نظرات حکمتیست آن وقت با رهبری امروز حزب تان نشان میدهد که خط مشی سیاسی و نقطه عزیمت امروز تان تا چه اندازه به طرف تفکرات ناسیونالیستی تغییر ریل داده است!  سعید آرمان و "حزب حکمتیست" چه جوابی به این چرخش ۱۸۰ درجه ای دارند. نه تنها حزب دمکرات، بلکه حزب آزاد کردستان (پاک)، هر دو سازمان زحمتکشان، پژاک و کومله علیزاده فراخوان اصلی اعتصاب عمومی بودند
.
تحرک احزاب  ناسیونالسیت در فراخوان به این اعتصاب در کردستان، قوم پرستانه بود. برای آنها آن چیزی که در اولویت بود، استفاده کردن از این شرایط برای پیش برد سیاست های ارتجاعی و بند و بسط و معامله برای شرکت دادن آنها در قدرت سیاسی چه از جانب جمهوری اسلامی و چه  مقبولیت یافتن از جانب اسرائیل و امریکا برای یاری رساندند در قدرت سیاسی است.  اعدام کردن و یا اعدام نکردن زندانیان سیاسی  ابزاری است در خدمت این اهداف و برایشان مهم نیست. اولا همه ما شاهد فراخوان اعتصاب سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی آنهم بعد از اعدام چهار نفر از اعضای سازمانشان بوده ایم. دوما خالد عزیزی رهبر حزب دمکرات کردستان علنا گفته بود” آرزویش دولت کردی است که افراد کرد بدست این دولت اعدام شود تا بدست جمهوری اسلامی”

سعید آرمان و حزب متبوعش ، این ویژگی ناسیونالیستها و جریان زحمتکشان و حزب دموکرات و غیره را بطور واقعی می شناسند. اما در عوض افشا گری و هشدار به مردم در مورد سیاست های این جریانات ناسیونالیستی ، با آنها هم جهت و هم گام  می شوند.

سعید آرمان در آخر متاسفانه کم می آورد و آن اصول و پرنسیبی را که در شروع مطلبش متذکر شده بود را به دندان جونده موشها می سپارد. ایشان در نتیجه تصمیم می گیرد که به سیم آخر بزند و عدم شرکت حزب حکمتیست ( خط رسمی)  را نه در ماهیت و نقطه عزیمت ناسیونالیست ها در قومی کردن این حرکت و ‌انشقاق و تفرقه در صف مبارزه  بر علیه اعدام و ماهی گرفتن  از این آب گل  آلود در جهت منافع سیاسی و طبقاتی، بلکه به این دلیل که این ها “ باند” هستند.

ای کاش سعید آرمان به جای  این همه درک و استعداد در  منحرف کردن بحث و سفسطه گری برای توجیه حرکت و تصمیم اشتباه شان در کولی دادن به ناسیونالیسم و باندهای سیاه، منفعت سیاسی و طبقاتی جنبشی را که  بر مبنای نجات انسانها فارغ از رنگ، نژاد، ملیت، زبان، جغرافیای محل زیست و جنسیت‌ و نوع جرم است را در این حرکت  و فرا خوان در نظر می گرفت. نه تنها می بایست ماهیت و نقطه عزیمت و منافع سیاسی “ احزاب کردی” پشت این فرا خوان را افشا  و رسوا می کردند، بلکه در رابطه با انشقاق و قومی کردن مبارزه بر علیه اعدام به مردم هشدار می دادند و ثالثا تلاش می کردند جواب مثبتی به انتظارات کسانی چون آنیشا اسدالهی و بقیه  زندانیان سیاسی و کارگران هفت تپه و شرکت واحد و مادرانی که در سراسر ایران چشم براه آزادی عزیزانشان  از جمله پخشان ، وریشه و تمام زندانیان در سراسر  ایران علیه اعدام بدهند.  آنهم تلاش برای تبدیل کردن مبارزه بر علیه اعدام به یک خواست و جنبش همگانی.


29 فوریه 2025
11 بهمن 1403