"در رابطه با قتل هولناک نیان 6 ساله در بوکان"

خبر کوتاه بود، "دختر بچه ای شش ساله اهل بوکان در استان کردستان، قربانی تجاوز جنسی شد". همین خبر کوتاه کافی بود تا قلب میلیونها نفر را جریحه دار و به خشم آورد. هر فردی که ذره ای انسانیت در درونش زنده باشد، حق دارد از خود و اطرافیان بپرسد، که چه شد؟ چرا روزانه شاهد آزار جنسی و کودک کشی،کودک همسری، سلب حقوق کودکان،  و توهین و بی حرمتی به نیمی از جامعه یعنی زنان هستیم؟

به دنبال انتشار خبر، مردم شریف و خشمگین بوکان در اعتراض به این جنایت هولناک به خیابان آمدند و به حق خواهان مجازات تمامی عوامل این جنایت شدند. شاید در نگاه اول عامل مستقیم این توحش شخص یا افرادی هستند كه مرتكب این جنایت شده اند، اما آیا با مجازات این افراد، مسئله آزار جنسی و تجاوز به کودکان و کودک همسری در جامعه ریشه کن خواهد شد یا هر روز و هر بار در جایی این دمل چرکین سر باز می زند. باید کمی آنطرفتر رفت و ریشه این معضل را دید و خشک کرد.

به‌دلیل محدودیت‌ها در گزارش‌دهی و عدم شفافیت رژیم در ارائه‌ی اطلاعات، آمار مربوط به آزار جنسی، کودک‌همسری و قتل دختران خردسال در ایران به‌طور دقیق و منظم در دسترس نیست. نیان به قتل رسید، اما دیگر قربانیان تجاوز جنسی اکنون در چه وضعی هستند؟ از دید نویسنده این نوشته هرچند آمار می تواند چشم انداز دقیقی از عمق فاجعه را به دست بدهد، ولی واقعیت از آمار و ارقام فراتر است. مسئله بر عمق فاجعه در زندگی قربانیان و تراومای تجاوز به دختر بچه ها چه زیر نام عقد(تجاوز قانونی) باشد و یا غیر است. صحبت بر سر سیاه کردن زندگی انسانیست که قربانی شده است. قربانیان برای سالهای سال به آسیبهای روانی، اختلالات اضطرابی، ترس و افسردگی شدید، افت تحصیلی، انزوا و گرایش به بزهکاری و همچنین آسیبهای اندام تناسلی، بیماریهای مقاربتی و بارداری ناخواسته، دچار خواهند شد. برخی از قربانیان خود نیز در بزرگسالی به رفتارهای پرخاشگرانه یا تجاوز متوسل میشوند و به نوعی این چرخه تولید و باز تولید می شود. 

بنا بر قوانین رژیم جمهوری اسلامی، مردان می توانند دختران زیر 13 سال به عقد خود در آورند و به همین آسانی موضوع تجاوز و متجاوزین زیر نام همسر و ازدواج، قانونی می شود و در اذهان عموم امری عادی جلوه می یابد. در قوانین اسلامی تجاوز زناشویی به رسمیت شناخته نمی شود و بلکه به عنوان یکی از وظایف همسرداری قلمداد می شود و قربانیان اغلب از سوی مراجع قضایی یا اجتماعی حمایت نمیشوند . این تنها بخشی از تجاوز رسمی، علنی و قانونی به دختران است. اما واقعیت از این فراتراست. 

در دیگر موارد که تجاوز غیر رسمی و غیر قانونی (خارج از ازدواج) صورت می گیرد، فرهنگ سنتی حاکم بر جامعه خانواده ها را مجبور می کند که اغلب به دلیل ترس از "بی آبرویی"، موارد تجاوز را پنهان کنند. مضاف بر آن اثبات تجاوز در دادگاههای ایران نیازمند شواهد فیزیکی (مانند گزارش پزشکی قانونی) و شهادت مردان است. این فرآیند برای قربانیان به ویژه کودکان دشوار و تحقیرآمیز است. 

مسئلهٔ تجاوز به کودکان و پدیدهٔ کودک همسری در ایران و البته در جوامع سرمایه داری ریشه در عوامل دینی و مذهبی، فرهنگی،جنگ، اقتصادی، حقوقی و حتی سیاسی دارد. بی شک فرهنگ جامعه، فرهنگ طبقه حاکم است و در ایران و با توجه به اینکه قوانین کشور بر مبنای دین اسلام بنیاد نهاده شده بنابرین کاملا واضح است که هر کدام از عوامل ذکر شده نهایتا به نظام حاکم بر ایران ختم خواهد شد.

مردسالاری، قوانین ضد زن، نابرابری جنسیتی و باورهای سنتی و مذهبی (توصیه به ازدواج در سنین پایین)، عرفهای قبیله ای، ازدواج اجباری و یا راهی برای حل اختلافات خانوادگی (مثلاً ازدواجهای اجباری برای پایان دادن به نزاعها)، فقر و .... همه و همه از سوی حاکمیت بر جامعه تحمیل شده است. تمامی این موارد از طریق آموزش و پرورش، رسانه ها، نشریات و تریبونهای تبلیغی ارتجاع و عقب ماندگی ، ترویج و تولید می شوند. سالانه میلیارد ها دلار صرف رادیو و تلویزیون، روزنامه و مطبوعات و کتب درسی می شود تا فرهنگ  ارتجاع اسلامی، مردسالاری و نابرابری جنسیتی در ایران  و دیگر کشورهای اسلامی تولید و باز تولید شوند.

در کشوری که وزارت آموزش و پرورش از پرداخت هزینه های مدرسه (از گرمایش و تعمیر و نگهداری وسایل گرفته تا پول گچ و کاغذ و ماژیک) خودداری می کند و خانواده ها را مکلف می کنند که از جیب خود پرداخت کنند. اما برای مراسم جشن "تکلیف" و دیگر مراسمات مذهبی میلیارد میلیارد هزینه می کند، نتیجه آن چیزی نیست جز پایین آمدن کیفت آموزش و  ترویج عقب ماندگی، بالا رفتن جرم و جنایت و تجاوز و هزار و یک بلای دیگر.

امروزه برای دختران ۹ ساله، به مناسبت رسیدن به سن تکلیف شرعی (بلوغ) در تمام مدارس ایران جشنی برگزار میشود تا در سنین کودکی وی را "زن" بنامند. جشنی که به یک پدیده مهم و یکی از پایه های ایدئولوژی در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.  با تکیه بر آموزش و پرورش، کتب درسی، رسانه و نشریات این جشن به عنوان بخشی از هویت مذهبی و سنتی پذیرفته شده و به عنوان رویدادی شاد و معنوی برای کودکان برگزار میشود. کودکی که هنوز به بلوغ عاطفی و شناختی نرسیده است را به رعایت احکامی مانند حجاب یا روزه مجبور و برای ازدواج زودرس آماده می کنند.

اما سن تکلیف از کجا سرچشمه گرفته است: بنا به کتب تاریخی همچون (کتاب "نکاح" حدیث شماره 5133  صحیح بخاری -  کتاب "فضائل الصحابه"، حدیث شماره 3470 صحیح مسلم - الطبقات الکبری "ابن سعد" - تاریخ طبری) که همه آنها مورد تایید و مرجع مسلمانان نیز هستند. زمانی که محمد پیامبر مسلمانان در منزل یار غار، یعنی ابوبکر، کودک شش ساله او(عایشه) را هنگام بازی کردن می بیند و از او خوشش می آید و او را خواستگاری می کند. ابوبکر که جرات مخالفت ندارد از محمد فرصت می طلبد تا عایشه کمی بزرگتر شود و محمد سه سال به او زمان می دهد. به این شکل عایشه در سن 6 سالگی عقد شد و در سن 9 سالگی همراه با عروسک هایش به خانه محمد 55 سال رفت. و زمانی که محمد مُرد عایشه تنها 17 سال سن داشت و با توجه به اینکه ازدواج مجدد زنهای محمد ممنوع بود، عایشه مجبور شد تا آخر عمر ازدواج نکند. تنها کافیست به این بخش کوچک از تاریخ اسلام مراجعه کرد تا عمق فاجعه و جنایت علیه میلیون ها کودک از نوع عایشه را در کشورهای اسلام زده دید. 

پدیده قتل ناموسی نیز از دیگر پدیده های ضد انسانی دنیای امروز است. بویژه اینکه قتل فرزند توسط والدین مجازات سنگینی ندارد و قانون دست پدر، شوهر و برادر را در به قتل رساندن زنان زیر نام ناموس باز گذاشته است. در این جامعه و زیر سایه حاكمیت بورژاویی و اسلامی روزانه هزاران مورد از حق كشی، تجاوز و مرگ و جنایت علیه كودکان (خصوصا کودکان دختر) انجام میگیرد و كه حتی خبر آنهم به گوش كسی نمیرسد. در جامعه تحت حاکمیت جمهوری جهل و خرافه اسلامی کودک  و زن جزء ملک جمعی پدر و شوهر است. زن از وقتی که به دنیا می آید، حکم مرگ و سناریوی سیاه زندگیش توسط دین اسلام و جمهوری اسلامی و قوانین مرد سالار و ضد زن و توسط نظام سراپا ستمگر و ضد انسانی كاپیتالیستی نوشته شده است .

مردم شریف بوکان که از مرگ نیان و موضوع تجاوز به او خشمگین شده بودند و به خیابان آمدند و خواستار محاکمه و مجازات عاملین این جنایت شدند. خشم مردم از این فاجعه برحق است اما به جاست که مردم آزادیخواه و برابری طلب بوکان و سرتاسر ایران خشم خود را آراسته عاملین اصلی و عوامل تولید این جنایات یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی کنند. به جاست که خشم خود را متوجه آموزش و پرورش و مدرسه ای کنند که برگزار کننده جشن تلکیف و شرع انور و تجاوز قانونی به کودکان هستند، بکنند.

فاجعه تجاوز و قتل نیان شش ساله و قتل های ناموسی باید تلنگری به معلمین و مدیران مدارس دخترانه باشد که با ترویج فرهنگ مرد سالاری، ترویج قوانین اسلامی ضد زن و برگزاری مراسمات جشن تکلیف در مدارس سنگ بنای تجاوز به کودکان و قتل های ناموسی را بنیاد می نهند باشد. به جاست که خانواده ها که در صورت برگزاری جشن تکلیف مدرسه و آموزش و پرورش را روی سر مجریان این نوع جشن ها و عاملین ارتجاع و عقب ماندگی خراب کنند.

بی شک اکنون که جنبش حق زن در حال پیشروی و پیروزیست و حاكمیت جمهوری اسلامی را به عنوان سمبل آپارتاید جنسی، نماد بردگی و بی حقوقی کامل زنان با شكست و عقب نشینی روبرو کرده است.  اکنون که مبارزات مردم آزادیخواه و برابری طلب و جنبش رهایی زن و برابری زن و مرد با محوریت لغو حجاب و لغو آپارتاید جنسی شكل گرفته و سنگر به سنگر و قدم به قدم جمهوری اسلامی، مذهب و مرد سالاری را عقب رانده است. اکنون که جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت ممکن خود است و در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بحران عمیق به سر می برد. باید یکبار و برای همیشه قوانین مردسالاری و قتل ناموسی و بی حقوقی زن را به آشغال دانی تاریخ سپرد تا دیگر شاهد تجاوز و قتل نیان ها، قتل های ناموسی و جنایت علیه بشریت نباشیم. 

"آب از سرچشمه گل آلود است" باید سرچشمه را پاک کرد و با پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی  و بنیاد نهادن جامعه ای آزاد وبرابر و انسانی دیگر هیچ نیانی قربانی تجاوز نشود و  قتل ناموسی، فقر و فلاکت و زندان و اعدام ریشه کن شود و این تنها با دستان پرتوان طبقه کارگر و زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب امکان پذیر خواهد بود. 

بهمن 1403