مضحکه انتخابات ریاست جمهوری در ایران به صحنه اعلام انزجار مردم آزادیخواه از کل حاکمیت، از سیستم، قوانین، سنت و فرهنگ حاکم بر این جامعه تبدیل شد. در لابلای هر امکان و فرجه ای کارگران، زنان، جوانان و در یک کلام مردم آزادیخواه اعلام کردند که نه تنها این حاکمیت را نمیخواهند، بلکه خواهان جامعه ای آزاد، برابر و مرفه هستند. نخواستن جمهوری اسلامی، شرکت نکردن در این مضحکه و اعلام توقعات خود از زندگی، اعلام کیفر خواست علیه چهار دهه جنایت و بربریت، علیه استثمار و زن ستیزی، علیه بی حقوقی و استبداد سیاسی و... در هر کوچه و خیابان، در هر جمع و مجمع کارگری و در هر تجمع کوچک و بزرگ نمایان بود. "انتخابات" ریاست جمهوری با همه تشریفات و تبریکات سران حاکمیت به همدیگر و تلاش برای سرخ نگهداشتن صورت خود، بیان موقعیت به هم ریخته جمهوری اسلامی و پیروزی مردم آزادیخواه ایران بود. رئیسی نهایتا از تنور سرد "انتخابات" و صندوق بی رمق "رای" بیرون آمد، اما موقعیت جمهوری اسلامی در مقابل مردم ایران بعد از این مضحکه ضعیف تر از گذشته است و مردم از شکستی که به آنها دادند احساس غرور و پیروزی میکنند.
نکته قابل توجه در انتخابات این دوره، ترس و نگرانی کاندیداتورهای جمهوری اسلامی و کل حاکمیت از پایین جامعه، از وزن طبقه کارگر در معادلات سیاسی و هژمونی حق طلبی کارگری در سیاست ایران بود. تبلیغات این دوره کاندیداتورها، لباس کارگر پوشیدن، به نام دفاع از کارگر و "حقوق پایینی ها" به میدان آمدن، تلاش مذبوحانه برای جلب توجه طبقه کارگر و محرومین جامعه در این مضحکه بود، چیزی که از قبل مهر باطل خورده بود.
اما تلاش رئیسی و حامیان او برای بازی با کارت هفت تپه، به نام حامی کارگر و "عامل" خلع ید از اسد بیگی، چیزی که از قبل قابل تصور بود، نمایشی مضحک و پر از فریب و حقه بازی بود، که از جانب کارگران هفت تپه به روشنی جواب گرفت، شکست خورد و کنار گذاشته شد. کارگران هفت تپه در روز انتخابات در این مرکز تجمع اعتراضی خود و اعتصاب خود علیه توطئه مشترک کارفرمای خلع ید شده و آقای رئیسی را داشتند. این ماجرا طبیعتا چیزی در مورد رئیسی و مدافعان او جز یک شارلاتانیزم سیاسی مشمئز کننده نمیگفت، اما بیان موقعیت کارگران هفت تپه و اعتبار آنها در جامعه ایران بود. رئیسی میخواست با کارگر پناهی ریاکارانه، با حقه بازی همیشگی و قسم خوردن به درد و رنج کارگران هفت تپه، محبوبیت و اعتبار بالای آنها در جامعه را بخرد، فریب دهد و رای جمع کند. رئیسی همراه طیفی از همراهان او، از دانشجویان بسیجی که لباس "عدالتخواهی" پوشیده اند، تا عوامل شورای اسلامی و همه اقمار حکومتی، تلاش کردند دستاوردهای کارگران هفت تپه را مصادره کنند، از اعتبار آنها در خدمت جناحی از حکومت سواستفاده کنند، کارگران هفت تپه و رهبران و نمایندگان آنها و جنبش وسیعی که حامی آنها بود را، کوچک و ناچیز جلوه دهند تا اولا با اتکا به اعتبار آنها رای گدایی کنند و در ثانی زمینه برای ایجاد انشقاق در میان کارگران و شکست مبارزات آنها را فراهم کنند. بعلاوه همراه این تلاشها شمشیر حاکمیت بر گردن کارگر هفت تپه و خانواده های آنها با قطع آب و عدم پرداخت مزد کارشان از جانب رئیسی و رئیسی های حاکم بر ایران، از جانب اسد بیگی و یاران او در حاکمیت، حتی برای یک ساعت هم قطع نشد.
کارگران هفت تپه با تشخیص این سناریوی مهندسی شده از جانب حاکمیت و در راس آن رئیسی و اسد بیگی خلع ید شده، این سناریو را نیز به شکست کشاند، افشا کرد و شکست داد.
اما در حاشیه و بر متن این جدال عده ای به نام کارگر و "دفاع" از طبقه کارگر در باد کمپین رئیسی علیه کارگران هفت تپه دمیدند و از هیچ تلاشی علیه کارگران هفت تپه کوتاهی نکردند. این طیف به بهانه های مختلف، با شایعه پراکنی، با اتکا به ادعاهای حامیان رئیسی و "اطلاعات" سر و دم بریده مراکز و هواداران او، با اتکا به شایعات عوامل اسد بیگی که در قالب "اطلاعات و سند" علیه کارگران به بازار عرضه میشد، آنها را مستمسکی علیه مبارزات متحد هفت تپه قرار دادند.
من قبلا در مطلبی زیر عنوان "اتحادی نامیمون علیه کارگران هفت تپه" به این صف جواب دادم. اما و بدنبال دسته گل به آب دادن خانم شهلا دانشفر و منتسب کردن حمله اوباش رژیم به خنیفر و تعدادی دیگر، به کارگران معترض هفت تپه که در نوشته فوق به آن پرداختم، حمید تقوایی به عنوان لیدر "حزب کمونیست کارگری" به جلو صحنه آمد و در مصاحبه ای با تلویزیون این حزب زیر عنوان "هفت تپه، توطئه ها، چالش ها و سیاست اصولی" به جای پوزش از کارگران هفت تپه بابت منتسب کردنشان به چاقوکشی علیه هم طبقه ای خود، همان ادعاهای نخراشیده و نسنجیده خانم دانشفر را در بسته بندی "سیاسی" تر و "معقول تری" به عنوان حقیقت رو به جامعه اعلام کرده است.
حمید تقوایی علیرغم اطلاعیه و نوشته و صحبتهای مختلف فعالین کارگری هفت تپه، سندیکای هفت تپه، کارگران هفت تپه علیه این تبلیغات شنیع و مشمئز کننده ستاد رئیسی و... ، ادعا کرده اند که دو نماینده کارگران هفت تپه (خنیفر و چشم خاور) عضو ستاد انتخاباتی رئیسی شده اند. خلیل کیوان، به عنوان مصاحبه کننده با تقوایی، درست مانند خانم دانشفر وانمود میکند که بدلیل عضویت این دو نفر در ستاد انتخاباتی رئیسی، کارگران هفت تپه عصبانی شده و به آنها حمله کرده اند. تقوایی میگوید:
"اما اتفاقی که افتاد این بود که خنیفر و چشم خاور رفتند و در ستاد رئیسی عضو آن ستاد شدند، ... در جامعه ای که همه میگویند خواهان سرنگونی هستیم دو فعال کارگری بروند جلو و بگویند بیایید به رئیسی رای بدهید .... تا جایی که به قضیه خود هفت تپه مربوط است بنظر من باید خیلی روشن کارگران هفت تپه، شورای هفت تپه، مجمع شورا یا هر ارگانی که به اصطلاح نقش اساسی داشته باید صریحا این را محکوم کنند."
"...این با رفتن به ستاد رئیسی شروع نشد در همان جشن پیروزی هفت تپه یک جشن دیگر هم به موازاتش سعی کردند درست کنند، همین افراد، همین خنیفر و چشم خاور در آن نقش داشتند، عده ای هم آنجا جمع شدند به عنوان تشکر از رئیسی، جشن پیروزیشان را با تشکر از رئیسی همراه کردند که با استقبال کارگران همراه نشد."
با توجه به روشنگری های کارگران هفت تپه احتیاجی به توضیح بر سر حقایقی که اتفاق افتاد، نیست. کارگران هفت تپه اعلام کردند که خنیفر و چشم خاور برای مذاکره با چند نماینده مجلس به تهران دعوت میشوند و محل دیدار آنها بدون اطلاع از پیشی این دو نفر ستاد انتخاباتی رئیسی بوده است. در این دیدار که مضمون آن توسط خود این کارگران پخش شد جز مشکلات هفت تپه و خواست رفع آنها از آب هفت تپه تا ماجرای خلع ید و دستمزد کارگران بیان نشده است. این نشست میتوانست در مجلس یا قوه قضائیه و یا هر مکان دیگر حکومت باشد. اما ظاهرا مکان این جلسه و ترفند ستاد رئیسی برای سوءاستفاده از این نشست بهانه ای شد تا کسانی چون تقوایی به کمپین ستاد رئیسی بپیوندند و اعلام کنند که نمایندگان کارگری عضو ستاد رئیسی شده اند.
نکته بعدی و یا ادعاهی بعدی حمید تقوایی، روایت او از جشن پیروزی کارگران است. این ادعا که برنامه ای دیگر در حاشیه جشن کارگران هفت تپه توسط یا با نقش خنیفر و چشم خاور برای تشکر از رئیسی برگزار شده است، هم بخشی از همان پروپاگاند شرم آوری است که هواداران رئیسی به راه انداختند و با هوشیاری کارگران هفت تپه شکست خوردند. اما "معلم" و لیدر این "حزب" از خر شیطان پائین نمی آید و همان خزعبلات ستاد رئیسی را تکرار میکند.
خلع ید از اسد بیگی پیروزی کارگران هفت تپه پس از جدالی سخت و چندین ساله با حاکمیت بود. کارگران هفت تپه خلع ید و محاکمه اسد بیگی را به جمهوری اسلامی تحمیل کردند. طبیعی است حاکمیت تلاش کند شکست خود را "مراحم" خود و "بخشش" به کارگر هفت تپه نام بگذارد و عده ای، هم به نام دفاع از کارگر به بلندگوهای این کمپین تبدیل شده اند. اینکه جمهوری اسلامی و عوامل آن تلاش کنند در هفت تپه و هر مرکز کارگری دیگری حضور پیدا کنند، پرچم جمهوری اسلامی را بلند کنند و ... امری طبیعی است و هزار بار انجام شده است. اینکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی و عوامل و دستگاه تبلیغاتی آنها سعی کنند برای سرکوب کارگر هفت تپه و خدشه دار کردن مبارزات آنها، موشدوانی های خود و عوامل اطلاعات، خانه کارگر، اسد بیگی و شورای اسلامی و ... را حرکت کارگر هفت تپه نام بگذارند امری کاملا طبیعی است. اینکه رئیسی و عوامل او تلاش کنند به نام هفت تپه و با عکس کارگر هفت تپه سر مردم کلاه بگذارند و فریب دهند و رای بخرند، امری مسلم است. اما اینکه آقای تقوایی و حزبش همراه یک عده فرصت طلب دیگر، به نام "دفاع" از کارگر هفت تپه، تیشه برداشته و ریشه یک اتحاد بزرگ کارگری را هدف بگیرند، این دیگر جایگاه خود این جریان و همراهان او و نامربوطی مطلق آنها به کارگر و کمونیسم را نشان میدهد. در اینکه حزب آقای تقوایی استاد چک بی محل کشیدن است، تردیدی نیست، در اینکه دنیای فرقه ای آنها جای دنیای واقعی را گرفته است باز تردیدی نیست، اما این ادعاهای پوچ و بی پایه را دیگر نمیتوان به حساب پرتی آنها از دنیا و بی اطلاعی مطلق شان گذاشت. حزب آقای تقوایی و لیدرش نیز درست مثل بقیه مخالفان دل چرکین هفت تپه، میخواهند از این فرصتها علیه کارگران هفت تپه سود ببرند و اهداف نامبارک خود را دنبال کنند.
این بازی پایان ندارد. پیشروی جنبش کارگری، پا پیش گذاشتن نمایندگان رادیکال و آگاه طبقه کارگر، قطبی شدن جامعه حول پرچم سوسیالیستی طبقه کارگر، عرصه را بر چپ بورژوایی و نمایندگانشان تنگ کرده است. قد علم کردن گرایش سوسیالیستی در این طبقه، مخالفان سوسیالیسم کارگری را با پرچمهای رنگارنگ اینبار به نام کمونیسم و کارگر علیه خود به صحنه می آورد. به هر میزان فضای جامعه تحت تاثیر پرچم سوسیالیستی طبقه کارگر قطبی شود، هر اندازه امید به رهایی سوسیالیستی بالا بگیرد، هر اندازه افق انقلاب کارگری در جامعه سمپاتی پیدا کند، جنبشهای بورژوایی، احزاب و شخصیتهای آن از راست تا چپ، عریانتر، بی رحمانه تر، روشن و شفافتر به جنگ طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی آن میروند. این مسیر همزمان مسیر جدا شدن صفها، ریختن توهمات، عریان شدن واقعی چهرها و افقهایی است که به نام کارگر علیه منافع این طبقه عرض اندام میکنند. در این جدالها و در این مسیر، هرچه جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر، کمونیستهای این طبقه، حزب کمونیستی این طبقه، سیاستهای خود را روشنتر و شفافتر، بیان کند، هرچه محکم تر و قاطعانه تر از استقلال طبقه کارگر، از امر انقلاب کارگری دفاع کند، نیروی طبقه خود را بیشتر زیر این افق میکشاند، متحد میکند و شانس پیروزی خود را بیشتر میکند.
بالماسکه "انتخابات" تمام شد. طبقه کارگر دور جدیدی از جدال خود بر سر آینده را با حاکمیتی شکست خورده و تضعیف شده آغاز میکند. در این جدال بر سر رفاه و آزادی تقابل با این چپ ضد کارگری و سد بستن در مقابل آن بخشی از ملزومات متحقق کردن اتحاد کارگری است.
١٩ ژوئن ٢٠٢١