سخنرانی امان کفا به مناسبت هفته حکمت: رفقا من هم سلام میکنم خدمت شما و هم خوش آمد گویی می کنم به این برنامه که برای هفته حکمت مد نظر گرفته شده بود. اینجا صحبت سر این است که دوباره همه را به نوشتهها، صحبتها و گفتارهایی که منصور حکمت داشته است ارجاع بدهیم. تم این بخش در مورد مجمع جنبش عمومی است. از آنجا که بحث ها و ابراز نظرهای متعددی در مورد مجمع عمومی امروز در جریان است، اینبار در برنامه های هفته حکمت این مبحث را انتخاب کرده ام تا نکاتی که در این مورد از جانب منصور حکمت آمده را معرفی کنم.
رفقا را تشویق میکنم که به دو نوشتهی منصور حکمت که مشخصا در این رابطه وجود دارد مراجعه کنند و نگاهی دوباره به آن بیندازند. از میان بسیاری نوشتهها و سخنرانی های و ... منصور حکمت در مورد جنبش کارگری و جنبش مجمع عمومی که در دسترس است، من دو تا را انتخاب کرده ام: یکی از آنها قطعنامهای است که در زمان پلنوم دهم حزب کمونیست ایران که در سال هزار و سیصد و شصت و شش تشکیل شد که تیتر آن "قطعنامه در مورد تشکلهای تودهای طبقهی کارگر- شورا، مجمع عمومی، سندیکا" است. این قطعنامه اولین بار در کمونیست شماره سی و پنج چاپ شده بود در دی ماه سال شصت و شش و همچنین در مجموعه آثار منصور حکمت جلد ششم صفحهی صد و پنجاه و نه تا صد و شصت و ششم آمده است. دیگری که می خواهم در مورد آن صحبت کنم با تیتر "پاسخ به سوالاتی در مورد مجمع عمومی- کارگران، سندیکا و اتحادیه" است که در منتخب آثار منصور حکمت (ضمیمه ۱)، از انتشارات حزب حکمتیست است که در سال ۲۰۰۶ به چاپ رسید. این دومی، تاریخ دقیقی ندارد ولی مباحثات آن مربوط به همان دوره در زمستان سال شصت و شش است. این دو تا مطلبی است که من سعی می کنم رفقا را تشویق کنم که به آن رجوع کنند و نگاهی دوباره به آنها بیندازند.
آنچه در این قطعنامه و در پاسخ به سوالات آمده است، نکات نسبتا مشخصی هستند. یکی از مسائلی که مطرح بوده و هنوز هم هست این است که مجمع عمومی خود به چه چیزی ارجاع می شود و شاید بعضی اوقات این تصویر بوجود میاد که وقتی که در مورد جنبش مجمع عمومی صحبت میکنیم منظور ما همان جمع عمومی است. مجمع عمومی یعنی جمع اعضا. پس مجمع عمومی اعضا میتواند مجمع عمومی کارفرمایان هم باشد. به هر نشست یا جلسه ای که به صورت جمعی برگزار شود، میگویند مجمع عمومی و طبیعتا در هر جایی و در هر سازمانی میتواند مجمع عمومی اعضای آن برگزار شود و تصمیم بگیرند و کارشان را جلو ببرند. چیزی که ما میخواهیم امروز در موردش صحبت کنیم نه خود چنین جلسه مجمع عمومی، بلکه به طور مشخص جنبش مجمع عمومی است و پایگاه و جایگاهی که جنبش مجمع عمومی برای منصور حکمت دارد و تبلیغی که برای آن میکند و به همان اندازه تصویری که میخواهد بر روی سیاستی که آن دوره در حزب کمونیست ایران و از آن موقع به بعد و در ادامه آن در حزب کمونیست کارگری و تا همین امروز که در مورد آن صحبت میکنیم بگذارد، است.
بحث اصلی آن در خود قطعنامه آمده است؛ اینکه چرا و از چه زاویه ای ما راجع به این جنبش صحبت میکنیم و چرا اهمیت دارد که در مورد آن قطعنامه هم داشته باشیم. اشاره میکند به وضعیت اقتصادی ایران، مثل هر کشور تحت سلطه دیگری، و ابراز وجودی که کارگر می تواند بکند؛ اینکه در این کشورها و مشخصا در ایران بنا به اتفاقاتی که رخ داده است، شما تشکلات توده ای طبقه کارگر را نمی ببینید و این عدم تشکل های توده ای طبقه کارگر یک معضل است. معضلی که ابراز وجود طبقه کارگر را محدود می کند و در عین حال با وجود اختناق، با وجود فشاری که جمهوری اسلامی به هر مبارزه ای و بطور مشخص جنبش کارگری می آورد، باعث می شود که انزوای بیشتری را به طبقه کارگر تحمیل کند و امکانی می دهد که افکار دیگر، تصورات دیگر و بحثهای دیگری که در رابطه با جنبش کارگری و مبارزه کارگر است، بتواند خودش را بیشتر و بیشتر محق و به درست جلوه بدهد.
بحث های در رابطه با شورا، اتحادیه، و یا سندیکا در آنموقع، از این زاویه مطرح شدند و این قطعنامه سعی می کند به این مسائل پاسخ بدهد. نکاتی که منصور حکمت به آن اشاره می کند چند نکته است که در ادامه به آن خواهم پرداخت. یکی از آنها مبارزات اقتصادی کارگران است که با در نظر گرفتن شرایط مشخصی که در ایران است، و با وجود دولت، و با وجود کارفرماهایی که عملاً به نحوی به دولت وصل می شوند و با در نظر گرفتن اینکه با هر درجه اعتراضی که به هر چیزی بشود، اتوماتیک و بطور روتین کارگر را نه فقط در مقابل کارفرما بلکه در مقابل دولت قرار می دهد و تبدیل به مبارزه ای سیاسی می شود و اشاره معینی به اینکه به همین اعتبار می توان گفت که بسیاری از خواسته ها و اعتراضاتی که مطرح میشوند، نه جنبه فابریکی و یا کارخانه ای بلکه جنبه سراسری دارند. و این جنبه سراسری به طور روتین واری کارگر را در مقابل دولت قرار میدهد و دستگاه سرکوب دولت هم به همین اعتبار در مقابل کارگر قرار می دهد. این یک جنبه از این بحث بود و از همین اینجا نتیجه می گیرد که در ایران به آن اندازه ای که می توانید در غرب ببینید مسائل و اعتراضاتی که می تواند مشخصا مربوط به یک کارخانه معین باشد و خواسته های آن فقط مربوط به همان کارخانه میشود، نیست و سطح سراسری دارد. منتها از طرف دیگر نیرویی که این اعتراضات را جلو می برد کجا قرار میگیرد؟ در اینجا منصور حکمت به چند نکته اشاره میکند.
یکی اینکه جنبش شورایی به عنوان آلترناتیوی که کمونیستها در طبقه کارگر خواهان شکلگیری آن در طبقه کارگر هستند و به عنوان آلترناتیوی که در مقابل سرمایه داری می گذارند و جنبش شورایی را مقدم و پیروز معرفی کنند، جایگاه واقعی خودش را پیدا کند. جنبش شورایی یک جنبش علی العموم است. ما در دوره انقلاب این را تجربه کردیم. شما می دیدید که به طور خیلی سریعی تشکلاتی بوجود می آمد که به خودشان می گفتند شورا. داستان به حدی جدی بود که حتی جمهوری اسلامی موقعی که در مورد فشار به طبقه کارگر حرف می زد و وقتی که می خواست اختناق را حاکم بکند و حتی موقعی که می خواست تشکل های خودش را تشکیل بدهد، مجبور شده بود از اسم شورا استفاده کند. شورای اسلامی نمونه و جاپایی از آن موقع است. جنبش شورایی در ایران یک خاصیت و یک خصلت قدیمی دارد و به همین اعتبار فورا همه گیر شد. ما در دوره انقلاب با جنبش اتحادیه ای، با جنبش سندیکالیستی به آن معنای اخص کلمه روبرو نشدیم. تجربه خود مبارزه کارگران در ایران تجربه جنبش شورایی را مقدم گذاشته بود.
نکاتی که منصور حکمت در اینجا بخصوص بطور مشخص در بخش پاسخ به سوالات به آن اشاره می کند این است که در دوره انقلاب ما با مسائل مشخصی مواجه بودیم و آن هم این بود که کمیته های کارخانه به وجود می آمدند. و میگوید که این بیشتر بر می گردد به جنبش همکاری، همبستگی و حتی همیاری بین کمیتههای کارخانه تا جنبش شورایی به معنی اخص کلمه. و تاکیدش بر این است که ما چرا باید به جنبش شورایی مراجعه بکنیم و خواهان آن باشیم. پایه ای ترین شکل جنبش شورای طبیعتاً مجمع عمومی است و مجمع عمومی را به این اعتبار به عنوان شورای پایه معرفی می کند. در هر جایی می تواند تشکیل شود. هیچ جایی و هیچ نیرویی منجمله جمهوری اسلامی یا کارفرما و هیچ کس دیگری نمی تواند مانع جمع شدن کارگرانی شود که اعتراضی دارند و این به طور روتین اجرا می شود. حالا جمع شدن در کانتین کارخانه باشد و یا در محیط حیاط کارخانه باشد و یا هر جای دیگری که باشد، کارگرانی که معترض هستند جمع می شوند و این را هیچ نیرویی منجمله جمهوری اسلامی نمی تواند سرکوب کند و این به طور روتین در محیط کار، در رفت و آمدها و در مبارزه طبقاتی هر کشوری منجمله در ایران یک اتفاق خیلی طبیعی است و محملی برای آن نمی خواهید. در نتیجه از لحاظ امنیتی وجود مجمع عمومی برای کارگر نقطهی قدرت است. نقطه ضعف نیست و هیچ امکانی به کارفرما یا به جمهوری اسلامی نمیدهد که مستقیما در مقابل یک کارگر یا جمعی از کارگران قرار بگیرند، بلکه این کل کارگران هستند که بعنوان مجمع عمومی در مقابلش قرار گرفته اند. آن چیزی که در ایران هم اتفاق افتاد این بود که دیدیم کارگران دور هم جمع می شدند و مجمع عمومی را حتی به یک شکلی در جاهایی تشکیل داده بودند. فراتر از این، نکته ای که منصور حکمت به آن اشاره دارد این است که ما چطور میتوانیم این شورای پایه و این مجمع عمومی را به صورت شکلی و سلولی از کل جنبش شورایی در جنبش کارگری تثبیت بکنیم. به این معنی صحبت بر سر خود مجمع عمومی نیست بلکه صحبت بر سر جمع شدن منظم، سازمان دادن و از پیش برای آن آماده شدن و برایش برنامه داشتن و از آن چیزی خواستن است که این را به عنوان جنبش عمومی و جنبش شورایی معرفی میکند و میگوید که پایههای این خصلت در ایران وجود دارد، سلولهای اولیه ش موجود است، به صورت بالقوه وجود دارد ولی باید بالفعلش کرد. مجمع عمومی ها تشکیل میشوند، ولی مهم این است که ما بتوانیم آنها را منظم بکنیم. یک اهمیت دیگری که اینجا در رابطه با خود مجمع عمومی و این شکل از کار مجمع عمومی توضیح می دهد این است که این شکل از مجمع عمومی به این معنی است که شما نمیتوانید بدون آمادگی از قبل مجمع عمومی برگزار کنید. کارگران خودشان بطور بالفعل مجمع عمومی را تشکیل نمیدهند. راههایی که کارگران پیشرو و کارگران کمونیست باید در مقابل خودشان بگذارند این است که سعی کنند این را به وجود بیاورند. و هر اعتراضی را به داخل مجمع عمومی بکشند و بگویند جای آن اینجا است و خواهان تشکیل شدن منظم آن باشند.
اینجا گریزی می زند به مسئلهی نمایندگانی که انتخاب می شوند. می گوید که در هر مجمع عمومی بالاخره یک عده نماینده انتخاب می شوند، ولی بین این نوع انتخابات و این شکل از فرموله کار کردن، با شوراهای هماهنگی و یا شوراهای نمایندگی و یا حتی جمعهای نمایندهی کارگران تفاوت می گذارد. به این معنی که بین یک کارگر با یک رهبر عملی و یا حتی با جمعی از وزرای کشورهای اروپایی که هر کدامشان به طور بالقوه جای پایی دارند فرق میگذارد. و میگوید تفاوتش در این است که در جاهایی که شما جنبش شورای را دامن میزنید و به وجود میآورید و سعی میکنید که آن را منظم کنید، کل طبقهی کارگر امکان ابراز وجود پیدا میکند. هر کارگری در فابریک و کارخانه امکان ابراز وجود پیدا میکند. برخلاف شورای نمایندگان که اگر آنجا نمایندگان را دستگیر کنند، کارگری که آنجا و در آن کارخانه بوده است دیگر جایی ندارد برود. ولی در صورتی که مجمع عمومی را به عنوان یک سازمان تثبیت کرده باشید، پشتوانه همان کسانی که نمایندهی آن می شوند همان سازمان است. سازمانی که نیرویی قوی دارد و اجازه نمیدهد که نمایندگانش تحت تعقیب قرار بگیرند و اخراج شوند. و این فاصلهی زیادی با شورای نمایندگان و ... دارد که اگر حتی بتواند نمایندگان کارگران را انتخاب کند و شوراهای خودشان را تشکیل بدهند ولی مستقیم و به صورت امنیتی در مقابل جمهوری اسلامی قرارشان می دهد و امکان سرکوبش بیشتر میشود. در صورتی که در مجمع عمومی وجود شان و امنیت شان به جمع کل کارگرانی که نمایندگی می کنند بستگی دارد. به این اعتبار از لحاظ امنیتی برای کارگران پیشرو امکان ابراز وجود فراهم میکند. دوم؛ اینکه میتواند بین بخشهای متفاوت طبقهی کارگر رابطهای به وجود بیاورد.
بخش دیگری از این مبحث تشکل های توده ای است. به این معنی که فرض کنید در کارخانههای بزرگ که نمیتوان تمام کارگران را جمع کرد و به طور عملی امکانش هم نیست، فابریک های متفاوت، بخشهای متفاوت کارخانه، میتوانند مجمع عمومی خود را داشته باشند و بعد نمایندگانشان به یک مجموعه عمومی دیگر و سراسری تر بروند و به این اعتبار ساختن سازمان هرمی جنبش شورایی را ممکن کردن و دخالت گری همه را در تصمیم گیریها فراهم کردن، جنبهی دیگریست که منصور حکمت به آن اشاره میکند و به این اعتبار اهمیت جنبش مجمع عمومی را مطرح می کند. تم اصلی این بحث همانطور که گفتم تفاوت مجمع عمومی با جنبش مجمع عمومی به یک عنوان، جنبش شورایی است و شکل پایهای آن بعنوان جنبش مجمع عمومی در محل.
نکته دیگری که در رابطه با مجامع عمومی و این جنبش ها به عنوان جنبشی که ما میتوانیم با آن رابطه برقرار کنیم و میتوانیم بشارت دهنده آن باشیم این است که وقتی که شما نگاه میکنید به جنبش مجمع عمومی امکاناتی است که با خود به وجود میآورد. یکی اینکه رابطه بین مبارزه طبقه کارگر در سطوح متفاوت را با رهبری آن، که به شکل حزبی میتواند عمل بکند را به وجود می آورد. تفاوت و مشکلی که در بحث های علی العموم، خیلی ها در مورد مبارزات سراسری کارگران راجع به آن صحبت میکنند، بدون وجود این نوع تشکل و بدون وجود این رابطه بین کسانی که مبارزه میکنند و رهبری اصلی که به عنوان رهبری کمونیستی و رهبری حزبی معرفی شان میکنند مخدوش میشود و به طور عملی غیر ممکن می شود و به این اعتبار دوباره به جنبش شورایی تاکید می کند.
نکته دیگری که در این رابطه هست این است که بالاخره جنبش شورایی را چگونه تعریف میکنید. من رجوع میکنم به پاسخی که خودش در مورد جنش شورایی و تعریفش از اینکه جنبش شورایی چی هست و چه کاری قرار است بکند، میگوید:
به عنوان گام نخست در سازماندهى شورائى کارگران و به عنوان يک راه حل فورى و قابل تحقق براى پر کردن خلاء ناشى از فقدان تشکلهاى تودهاى کارگرى، حزب کمونيست خواهان شکل گيرى و گسترش جنبش مجمع عمومى کارگرى است. هدف جنبش مجمع عمومى ايجاد يک شبکه وسيع از مجامع عمومى کارگران در کارخانه ها و واحدهاى توليدى و اقتصادى مختلف، منظم کردن و مرتبط کردن آنها با هم و از اينطريق ايجاد هرچه سريعتر يک ابزار تشکيلاتى موثر و يک رهبرى عملى کمابيش سراسرى در مبارزات جارى کارگرى است.
در اینجا اشاره میکند به گذشته و تجربه ای که در ایران هست و مشخصا بر روی سه نکته در سه دوره مشخص انگشت می گذرد: یکی واقعیت مبارزات اخیر که در مقابل تشکل زرد وجود دارد و اینکه حتی آنها هم سعی می کنند تحت نام مجمع عمومی حرف بزنند و این آنها را به جنبش مجمع عمومی وصل میکند. نکته دیگر در رابطه با طرح سازماندهی تودهای علنی کارگران است که چطور می تواند وسیع و توده گیر شود و امکانی به وجود می آورد که جنبش های کارگری و رهبران کارگری بتوانند به عنوان نماینده جمع صحبت کنند و ابراز وجود طبقه را نشان بدهند و نکته سوم در رابطه با شرایط سیاسی اجتماعی ایران است و مختصات مشخص جنبش کارگری که هر نوع سازماندهی کارگری در واقع از سطح محلی شروع می شود و وصل کردن این محله ها به همدیگر این امکان را بوجود می آورد که رهبران کارگری متکی شوند به کل طبقه و امکان پیدا می کند که تشکلات توده ای خودش را بسازد و به این اعتبار این خصلت اصلی این جنبش است.
نکته دیگری که در این رابطه وجود دارد و خوب است که به آن اشاره کنم، بحثی است که در بخش پاسخ به سوالات در مورد آن صحبت می کند و آن هم این است که کمونیست ها راجع به تشکلات دیگر مثل سندیکا و اتحادیه چگونه برخورد می کنند. طبیعتا در جاهایی به خاطر شکل، اندازه و فرمی که کارخانه ها و یا مراکز تولیدی دارند، امکان قدرت تشکل کارگری به شکل شورایی آن را ممکن است کمتر ببینید، که در اینجا به این نکته اشاره می کند که ممکن است در این مراکز فعالیت ها و تشکلاتی صورت بگیرد و اینکه کمونیستها نه تنها مخالف آن نیستند بلکه خودشان را در مقابل این اتحادیه ها و سندیکاهای متفاوت نمی بینند. اما میگوید که اینها به نتیجه نمیرسند، نه به خاطر اینکه اتحادیه وجود ندارد و یا اینکه نمیتواند به وجود بیاید، نه به خاطر اینکه سندیکا وجود ندارد و یا اینکه نمیتواند به وجود بیاید - حتی می گوید که در بعضی جاها ما خودمان نیروهای اصلی هستیم که آن را به وجود می آوریم - بلکه به این اعتبار که به طور علی العموم خود جنبش سندیکایی در چارچوب دیگری جا پا پیدا میکند و آن چارچوب در ایران نیست. جایگاه جنبش سندیکایی و یا جنبش اتحادیه ای به معنای واقعی کلمه در به شکل قانونی و به رسمیت شناخته شدن آن است. به رسمیت شناخته شدن آن به این معنی که شما باید خود اتحادیه و کل سیستم اتحادیه را به عنوان یکی از نیروهای اصلی تصمیم گیرنده در کل جامعه به رسمیت رسانده و به شکل قانونی دیده باشید و در اینجا اشاره میکند به وجود سوسیال دموکراسی در اروپا و میگوید که اینها خودشان به بخشی از کل سیستم تبدیل می شوند. به این اعتبار در کشورهای تحت سلطه ای مثل ایران چنین نیرویی نمیتواند افقی داشته باشد. شما نمی توانید فکر کنید که فرضا مثل اروپا ذره ذره اتحادیهها و سندیکاها به وجود آیند و بعد کم کم به دولت فشار آورند و بعد به جایی برسند. بنا به تعریف چنین چیزی در کشورهای تحت سلطه ممکن نیست و به این عتبار افق جنبش سندیکایی به معنی اتحادیه و سندیکا در ایران کور است و جنبش شورایی آن نیرویی است که می تواند این کار را بکند و به همین اعتبار جنبش مجمع عمومی و جایگاه آن را توضیح می دهد. علاوه بر این به نکته دیگری هم اشاره می کند و می گوید که نیروهایی هستند که می گویند که بالاخره از طریق سندیکا می توان جای پایی باز کرد و از طریق فشار آوردن خواسته هایی را تحمیل کنیم و از این امکان استفاده کنیم. در جواب می گوید که تمام دنیا را نگاه کنید و ببینید در این مدتی که در ایران بوده ایم چرا این امکان بوجود نیامده است و این سوالی است که جنبش سندیکایی باید جواب دهد. بطور واقعی قرار بر این نیست که ما به این سوال جواب بدهیم که چرا جنبش سندیکایی به جایی نمیرسد. ما نظر خودمان را به عنوان نیرویی کمونیست و بعنوان نیرویی که خواهان جنبش عمومی هستیم گفته ایم، آن چیزی که جنبش سندیکایی باید به آن جواب بدهد این است که بگوید چگونه و چرا آنها نتوانسته اند به جایی برسند و اینجاست که تفاوت بحث ما کمونیست ها معلوم می شود که آن هم اشاره به کشورهای تحت سلطه است. سرمایه داری در کشورهای تحت سلطه، با حضور دولت، رابطه دولت با کارگر، رابطه اش با جنبش کارگری بعنوان یک دیکتاتوری عریان در اینجا خیلی تعیین کننده است. و می گوید که به این اعتبار این جنبش نمیتواند وسعت پیدا کند و تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که امکانش را فراهم کنیم و در جاهایی که می توانیم آن را تشکیل بدهیم و ما مخالف با هر نوع تشکل، در هرجایی که کارگر تشکیل می دهد نیستیم، هیچ ایرادی ندارد، و نه تنها این، بلکه مشوق آن هم هستیم. ولی حتی همان نیرو برای پیروزی باید خودش را به جنبش شورایی وصل کند. به این اعتبار که مجمع عمومی و جنبش مجمع عمومی شورای پایه باید تشکیل شود، شوراها تشکیل شوند و نمایندگان آن اتحادیه ها و نمایندگان آن سندیکاها بنا به قدرت و نفوذی که دارند میتوانند نمایندگانی شوند در خود سیستم شورایی و با حضور بقیه کارگران آنها را نمایندگی بکنند. به این اعتبار می گوید که امکان نزدیک شدن این ها به هم دیگر وجود دارد و این امکان را به وجود میآورد که آن بخش دیگر جنبش کارگری هم بتوانند به این صف وسیع جنبش شورایی بپیوندد و از این قدرت استفاده کنند و بتوانند مطالبات آن بخش از طبقه کارگر را که آنها نمایندگی اش می کنند به کرسی بنشانند. کلاً بحث اصلی منصور حکمت بر سر همین مساله است و نکته ای که در این بحث خیلی برجسته است و امروزهم میبینیم، صحبت کردن بر سر این است که آیا ما میتوانیم سندیکا داشته باشیم، آیا ما میتوانیم اتحادیه داشته باشیم، آیا کمونیست ها مخالف این هستند؟ که در این بحث این نکات را برجسته می کند که جایگاه و افق اش در کجاست، و اینکه چه آینده ای را می توان برایش ترسیم بکند.
نکته دیگر در رابطه با ممکن پذیر بودن مجامع عمومی و به این اعتبار امنیت در مجامع عمومی است. در اینجا اشارات کوتاهی میکند به بحث هایی در رابطه با تلفیق کار علنی مخفی، و همچنین در رابطه با کسانی که فکر می کنند که این ابراز وجود مخفی کارگر است که تعیین کننده است و این بحث ها را از همدیگر جدا میکند. در بحث هایی که آن موقع در سمینارهای مربوط به جنبش کارگری بود - قبل از کنگره اول اتحاد مبارزان - خیلی بیشتر اینرا باز می کند. در قطعنامه فقط به سر تیتر های آن اشاره می کند ولی در آن سمینارها بحث های بیشتری راجع به این نکات مطرح می کند و نمونه های معینی آورده است. به عنوان مثال اینکه چگونه می توان رابطه حزب با طبقه را معلوم کرد، چگونه رابطه تشکل های حزبی و تشکلات غیر حزبی را باید توضیح داد، که این در بحث های مربوط به سبک کار توضیح داده شده و بخشا هم اشاره می کند به اینکه چگونه امکان پذیر است و چگونه می شود کاری کرد که جنبش ما، طبقه کارگر، بتواند به نیرویی و به سازمانی دستیابی پیدا کند که بتواند ابراز وجود بکند و بتواند شرایطی را فراهم کند که به جایی برسد. هیئت های نمایندگی، نمایندگان بخشهای متفاوت، هرکدامشان به تنهایی عامل هایی هستند برای نمایندگی کردن آن کارگران معین. ولی هیچ کدام از آنها جایگزین تغییر قدرت و قدرت سیاسی نمیتوانند باشند. جنبش شورایی و شورای کارگران است که می تواند این امکان را فراهم بکند. برای همین تاکید زیادی روی این نکته دارد که آنها به جایی نمیرسند و نه تنها میتوانند تحت فشار و سرکوب قرار بگیرند و امنیت شان در خطر بیفتد و قابلیت دفاع کردن از آنها سخت تر می شود، بلکه امکان تغییر قدرت و تغییر دادن است. بحث بر سر انهدام نیست، بحث بر سر انتقال قدرت سیاسی هم حتی اگر باشد، شما جنبش شورایی را لازم دارید و نیاز به این جنبش و گسترش این جنبش را تعریف می کند، وظایفی را در همین قطعنامه برای کارگران پیشرو و کارگران کمونیست می گذارد که وظیفه کارگران چیست، به این معنی که وظیفه آنها به وجود آوردن این جنبش در خود نیست بلکه به وجود آوردن مجامع عمومی به شکل منظم است که به وظیفه تبدیل می شود. سازمان دادن این جنبش و سازمان دادن مجامع عمومی منظم است که به یکی دیگر از وظایف تبدیل می شود. همچنین تبلیغات شفاهی کمونیستی که از قبل آمادگی به وجود بیاورد. نمی شود که شما به مجمع عمومی بروید و این بحث ها را به آنجا ببرید. و اینجا نکات متعددی دارد سر اینکه قرار نیست هر سیاستی و هر حرفی را به مجمع عمومی ببرید. بلکه باید کارگران آگاه، کارگران پیشرو از قبل با همدیگر نشسته باشند، تصمیم گرفته باشند و تعیین کنند که چه کسی چه چیزی را بگوید و چگونه آن را به جلو میبرند که بتوانند مطمئن باشند که آن بخش از طبقه کارگر در آن مجمع عمومی بتواند به طور کامل نمایندگی بشود و امکانی را به وجود بیاورد که در آن شرایط بتواند سیاست کمونیستی را به جلوتر ببرد.
محورهای اصلی که در این بحث ها می بینید دو تا هستند. یکی وجود کارگران پیشرو و کمونیست و مقبول کردن (نه مجبور کردن با اعمال فشار بلکه به معنی قانع کردن بقیه در بحث سیاسی، به اتحاد عمل، به فعالیت و برای جا انداختن) جنبش شورایی است. دوم اینکه اینجا یک نوع رابطه معین بین فعالیت حزبی و فعالیت به عنوان تشکلات حزبی و تشکلات غیر حزبی تعریف میشود که دوباره در همین بحث است که به آن اشاره می کند و می گوید: موقعی که تشکلات حزبی وجود دارد ما سراغ ساختن تشکلات غیر حزبی نمی رویم. اگر این امکان وجود داشته باشد که تشکلات حزبی بتوانند این سیاست ها را یک گام به جلو ببرند، باید ببرند جلو. آنجایی که این امکان در دسترس نیست تشکلات غیر حزبی معنی پیدا می کند. یعنی وظیفه ما ساختن و سازمان دادن تشکلات غیر حزبی نیست. بلکه وظیفه ما ساختن و سازمان دادن تشکلات حزبی و طبیعتا پیشبرد کمونیسم است. و آنجایی که این امکانات را می بینید، توازن قوا را می بینید و قدرت خودتان را می بینید، رابطه بین تشکیلات حزبی و تشکلات غیر حزبی و حتی اتحاد عمل ها را از پیش معلوم می کنید.
کل این بحث این مهم را در خود دارد که کارگران را متحد می کند و اتحاد کارگری را به درجه ای بالاتر می برد. اتحاد کارگری به این اعتبار که از قبل برایش برنامه داشته باشید و نیروهای با نفوذ در طبقه کارگر و در هر جایی که مجامع عمومی تشکیل می شود مجبور هستند که دور همدیگر جمع شوند و این را سازمان بدهند. برای همین اتحاد بین کارگران را بالاتر میبرد و امکان تصویب کردن، امکان قانع کردن بقیه که چرا خط کمونیستی میتواند شرایط بهتری فراهم کند و سیاست های بهتری را فراهم کند را ممکن می کند. و به این اعتبار جنبش کارگری را یک قدم به جلوتر می برد.
اینها نکات اصلی این مباحث بودند که البته در هر کدامشان می توان به ریز کاریهای زیادی اشاره کرد. من پیشنهاد می کنم که این دو تا بحث حتما در کنار هم خوانده شوند. چه در بحث قطعنامه و چه در بخش پاسخ به سوالات و بعد در کنار آن، بحث هایی که در رابطه با خود جنبش کارگری و در رابطه با همین بحث است، در کنفرانس هایی که در زمان سال ۶۶ و حتی در بحث های قبل از کنگره اول اتحاد مبارزان برگزار شد را حتماً باید خواند چون امتداد همان خط و امتداد همان نظر را می بینیم. چه در همان بحث های اولیه الف- م- ک که مطرح شدند و چه در بحث های داخل حزب کمونیست، و چه در حزب کمونیست کارگری و حتی ادامه آن را در بحث هایی که منصور حکمت در مورد اتحادیه ها و ... دارد، همه این پروسه را در ادامه و در امتداد این خط میتوان دید و نکات مهمی دارد که فکر می کنم امروز هم هنوز برای ما جا دارد که دوباره به آن رجوع کنیم و به این اعتبار پیشنهاد می کنم حتما دوباره به این مباحث رجوع کنید.
لندن ژوئن ٢٠١٨