بالاخره اسامی تعدادی ازکاندیداهای ریاست جمهوری از کیسه شورای نگهبان بیرون آمد و نشان داد که رژیم جمهوری اسلامی به منظور جلوگیری از غرق شدن کشتی فرسوده و به گل نشسته خود، حتی به کسانی که سالها در رکاب این رژیم بوده اند و در تمام جنایتهای آن شریک و مجری سیاستهای آن بوده اند نیز اعتماد ندارد.
اسبهایی که ارابه فرسوده رژیم جمهوری اسلامی را می کشند به سختی زیر فشارند و به جان هم افتاده اند و همدیگر را گاز می گیرند. مقوله اسب خودی و غیر خودی (اصلاح طلب و اصول گرا) و تعویض آن با اسب های خودی تر و نزدیک به رهبری نیز نمی تواند این ارابه فرسوده را از دست طبقه کارگر و مردم جان به لب رسیده نجات دهد. اکنون زمان آن است که کارگران و مردم آزادیخواه با پرچم و سیاست مستقل خود و در صفی واحد به میدان بیایند و تکلیف کار را یکسره و اسب و ارابه و ارابه ران را همه باهم به پرتگاه تاریخ روان کنند. دیگر حتی ترمز کشیدن های سعید حجاریان و حمله به کمونیسم و تهدیدات سران رژیم نمی تواند چاره ساز باشد.
رد صلاحیت جمع کثیری از مهره هایی (تو بخوان اسب هایی) که تاکنون ارابه رژیم را به دوش می کشیدند، منعکس کننده این واقعیت است که سران رژیم در این مقطع تاریخی و به منظور نجات رژیم، سعی می کنند حلقه مسئولین بلندپایه نظام را تنها از بین نزدیکترین افراد به خود انتخاب کنند. "خامنه ای" از عملکرد شورای نگهبان ابراز خوشحالی کرد و اظهار داشت که این نهاد وظیفه خود را درست انجام داده است. او به منظور دلجویی از افرادی که تاکنون در رکاب این رژیم بوده اند گفت که "عدم احراز صلاحیت به معنی بی صلاحیتی نیست" و در واقع می خواهد بگوید که شما علارغم عدم صلاحیتتان، اما هنوز ظرفیت لازم برای پیشبرد سیاستها و جنایتهای رژیم را دارا هستید، تا هم از آنان دلجویی کند و هم خاطر نشان کند که پا را از گلیم خود درازتر نکنند.
هر چند سران رژیم با وجود بحران سیاسی و اقتصادی عمیقی که در آن دست و پا می زنند، دیگر به دوستان کنار دست خود نیز اعتمادی ندارند، اما انگار حتی به نامزدهای منتخب شده نیز اعتماد چندانی ندارند و از ترس هر خیزش اجتماعی، هر نوع سایه ای روی دیوار را هیولای مرگ می بینند. "علی القاصی مهر" دادستان تهران اعلام کرد که اگر نامزدهای انتخابات بخواهند از "خطوط قرمز نظام" عبور کنند، با آنها قاطعانه برخورد می شود.
از سوی دیگر نیز "حسین اشتری" فرمانده کل نیروی انتظامی ضمن اشاره به سخنان خامنه ای تهدید کرد که با افرادی که هنجارشکن انتخاباتی هستند و مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت می کنند، برخورد خواهد کرد. ظاهرا مخاطب تهدیدات فرمانده ناجا افراد رد صلاحیت شده است، اما خط و نشان کشیدن جناب فرمانده مردم آزادیخواه است که زمین زیر پای فرمانده و لشکر هایش را داغ کرده اند.
رد صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری باعث شده است که تعدادی از این جنابان جنایتکار رنگ و لعاب اپوزیسیون به خود بگیرند و اعلام کنند که در انتخابات شرکت نمی کنند. این جنابان بسیار بهتر از هر کسی می دانند که طی این چهل سال، انتخابی در کار نبوده و هر آنچه که هست انتصاب مهره هاست و هر بار به نیرنگی افراد مورد نظر خود که در دوره های مختلف به عنوان رئیس جمهور منتصب کرده اند تا در برابر اعتراضات و خیزش اجتماعی نقش سوپاپ اطمینان ماندگاری رژیم را ایفا کنند.
اپوزیسیون شدن رد صلاحیت شده ها از دو حالت خارج نیست و در واقع هر دو حالت نیز از واقعیات درون جامعه سرچشمه می گیرند و هر دوی این واقعیت به هم گره خورده اند.
١. بر کسی پنهان نیست که از یک سو شکاف بین حاکمیت و مردم به شدّت عمیق شده و این شکاف با هیچ ترفند و نیرنگی قابل پیوند نیست و مردم نه به این یا آن جناح بلکه به هیچ کدام از جناح های رژیم اعتماد ندارند و از دیگر سو اینکه شکاف بین خود جناح های رژیم نیز عمیق تر گشته و هر کدام از جناحین سعی در نجات خود از باتلاقی را دارد که خودشان طی چهل سال حاکمیتشان ایجاد کرده اند.
٢.حاکمیت از خیر رای و حضور مردم در پای صندوق های رای گذشته است، میداند که مردم محروم آرزو میکنند سر به تن حاکمیت نباشد. اینکه مردم در این مضحکه شرکت نمیکنند برای خود بالایی ها هم امری مسجل و از خیر آن گذشته اند. اکنون تنها مشغله آنها از سر گذراندن این مضحکه و پایان "انتصابات" شان است. رژیم بهتر از هر کسی می داند که در هر لحظه ممکن است با اعتراضات گسترده اجتماعی روبرو شود و این امکان دور از انتظار نیست که خود صندوقهای رای به میدان اعتراض مردمی بدل گردد.
در این میان تعدادی که بعد از رد صلاحیت کاندیداتوری لباس "منتقد" پوشیده اند و بخشا حتی اینجا و آنجا میگویند در انتخابات شرکت نمیکنند، فرصت طلبان سیاسی بیش نیستند. اینها چه بدلیل دلخوردگی شخصی از حاکمیت و اینکه خودشان هم مورد بی مهری قرار گرفته اند و اینکه دیگر نمی توانند سهمی در حاکمیت داشته باشند و چه برای کسب آبروی نداشته در جامعه و یا نجات خود در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی، بهر صورت در میان مردم آزادیخواه ایران نه تنها جایی ندارند، بلکه و بعلاوه باید به جرم شراکتشان در جنایات علیه طبقه کارگر و محرومان جامعه، فردا در پیشگاه مردم ایران محاکمه و جوابگو باشند.
اکنون و در این مقطع زمانی موضوع تنها بایکوت و تحریم انتخابات نیست، آنگونه که جمعی از اپوزیسیون تازه به یادشان افتاده که این انتخابات آزاد نیست. ما کمونیستها بیش از چهار دهه است اعلام کرده ایم که مضکحه های انتخاباتی جمهوری اسلامی را انتخابات نام گذاشتن توهین به شعور مردم است، اعلام کرده ایم انتخاب مردم سرنگونی جمهوری اسلامی است، اعلام کرده ایم انتخاب مردم آزادی، برابری و امنیت است. اکنون و بار دیگر مردم را به این مهم فرا می خوانیم که مراکز اخذ رای را به صحنه اعتراض عمومی و به آتش کشیدن صندوقهای رای تبدیل کنند.
در شرایطی که روزی نیست که شاهد اعتراضات و اعتصابات کارگری در گوشه و کنار ایران نباشیم، روزی نیست که شاهد تجمعات اعتراضی بازنشستگان، معلمان، پرستاران، دانشجویان و دانش آموزان و صدها تجمع اعتراضی دیگر نباشیم، در شرایطی که جمهوری اسلامی حتی توانایی تامین نیازهای اولیه همانند آب آشامیدنی، بهداشت و مسکن مردم را ندارد، در شرایطی که ویروس کرونا، معضل اعتیاد، عدم ایمنی جاده، عدم ایمنی ساختمانها و انواع بلاهای طبیعی روزانه مردم را قتل و عام می کند. انتخابات جمهوری اسلامی تنها می تواند آفتاب لب بام باشد و بس.
تمامی این اعتراضات برحق طبقه کارگر و محرومین جامعه گویای این واقعیت است که مردم خواهان سرنگونی این رژیم هستند. وهیچ انتخاباتی برای آنها مشروعیت ندارد. انتخابات در جمهوری اسلامی حتی با معیارهای انتخابات در کشورهای غربی و دمکراسی صوری بورژوایی هم فرسنگها فاصله دارد.
امروز نه تنها در ایران که بعلاوه در همین کشورهای غربی هم زمان آن فرا رسیده است که استثمار شونده گان ترمز استثمار کننده گان را بکشند و خط بطلانی بر این سیستم و دستگاه های حکومتی آن بکشند.
مردم ایران و خصوصا طبقه کارگر تصمیم خودشان را گرفته اند و می خواهند و می توانند رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، اما نکته قابل تامل اینجاست که بعد از سرنگونی رژیم اجازه ندهند هر اپوزیسیون راست و ضد کارگری بر سر کار آید و این امکان پذیر نیست مگر با به میدان آمدن طبقه کارگر و بدست گرفتن پرچم حاکمیت شورایی در صف اول مبارزه!
طبقه کارگر ایران از دل دو انقلاب مشروطه و ٥٧ بیرون آمده است، تجربه کسب کرده است، بارها زمین خورده است و دوبار کمر راست کرده است. رهبران و فعالین این طبقه به قدرت طبقاتی خود آگاهند، تجربه انقلاب ٥٧ و نقش طبقه کارگر در انجام آن انقلاب را میدانند، همزمان میدانند اگر با آمادگی، اگر با صف مستقل خود، اگر با پرچم سیاسی خود، با افقی روشن و سازمان و حزب خود وارد این تحولات نشوند، ممکن است بعد از این تحولات و علیرغم سرنگونی جمهوری اسلامی، باز هم سر طبقه کارگر و بخش محروم جامعه بی کلاه بماند.
این دوره یعنی دوره خودآمادگی این طبقه، دوره سازمانیابی توده ای و اتحاد توده کارگران در تشکلات توده ای خود، یعنی دوره به هم بافته شدن رهبران و فعالین این طبقه و یعنی دوره ایفای نقش فعالین کمونیست طبقه کارگر، محافل و جمع و شبکه های کمونیستی در میان این طبقه در دل تحولات این دوره و در جدال با جمهوری اسلامی است.
برای طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه، برای ما و همه فعالین انقلاب کارگری، عبور جامعه از این دوره به شکلی که کارگران و اقشار زحمتکش جامعه حول افق و آرمان انسانی کمونیستها متحد شود، حول سیاست کمونیستها و زیر پرچم انقلاب کارگری متحد شوند، نه تنها سرنگونی جمهوری اسلامی به سهولت ممکن است بلکه جامعه ای مرفه و آزاد بعد از جمهوری اسلامی نیز تضمین شده است.
بنابراین در این مقطع زمانی، بحث در مورد مضحکه انتخابات نیز فرجه ای است که کارگران و آزادیخواهان در مقابل حاکمین، نوع حاکمیت خود، نوع انتخاب خود را با بلند کردن پرچم آزادی، رفاه، امنیت و اداره شورایی به جامعه اعلام کنند و فریاد بزنند که انتخاب طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه، آزادی، برابری و حکومت کارگریست.
مردم ایران می بینند که اسبها چطور در سربالایی و بر اثر فشار موجود همدیگر را گاز می گیرند و این فشار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که رژیم را در تنگنا و سراشیبی سقوط قرار داده است، حاصل سالها مبارزه و بیانگر وزن و نقش کارگران و مردم آزادیخواه در این دوره و جنبش اعتراضی آنان برای رسیدن به دنیایی آزاد، برابر و مرفه است.
ژوئن 2021