بالاخره لیست تایید شده کاندیداهای ریاست جمهوری اعلام شد. لیستی از میان برگزیدگان شورای نگهبان که طبق معمول شامل کسانی است که از نظر "نظام" صلاحیت کافی برای تضمین ادامه حیات آنرا دارند و امروز بطور اخض کسانیکه میتوانند بالا را در برابر پائین متحد و یا با کمترین انشقاق و تشتت سرپا نگاه دارد. خرابی اوضاع در میان حاکمان در برابر موج وسیع اعتراض در جامعه به حدی است که یکی پس از دیگری علنا "دلواپسی های" خود را از این مضحکه اعلام میکنند.
در حالیکه پایین جامعه در اعتراض به بنیادهای سیاسی و اقتصادی این نظام می جوشد و نمایندگان سیاه و سبز و بنفش جمهوری اسلامی در هراس از انفجارات اجتماعی و "بدتر شدن اوضاع" از این کشتی در حال غرق رژیم به بیرون می پرند، بورژوازی در ایران سراسیمه سعی دارد که به هر شکلی خود را سوار بر موج وسیع نارضایتی توده ای کند، سکان این کشتی را بدست گیرد و تا حد امکان از متلاشی شدن کلیت سیستم جلوگیری کند و به نام "همراهی با مردم" عملا در مقابل مردمی که انتخاب خود را نه بین این و آن جناح جمهوری اسلامی بلکه پایان عمر جمهوری اسلامی در عرض چهار دهه اخیر اعلام کرده اند، بایستد. این راست تلاش میکند اعتراض مردم به هست و نیست حاکمیت، اعتراض به موجودیت نظام متکی به استثمار و فقر و استبداد را به نحوه غربال کردن نامزدها، نقش خامنه ای و شورای نگهبان، اعتراض به "نظارت استصوابی" و .... و در یک کلام به اختلافات و "اعتراضات" جناحی از رژیم، تخفیف دهد. می خواهد علیه مردمی که برای سرنگونی و به زیر کشیدن این نظام با تمامی انتخابات های تا کنونی اش صف کشیده اند، تحت عنوان "تحریم" مراسم انتخابات، به خانه فرستاده تا مبادا این مردم خشمگین به قدرت خود کل بنیادهای این نظام را زیر و رو کنند.
از لبیک گفتن های مهره های سوخته و نسوخته نظام، و ادعاهایی چون "عدم جمهوریت" و یا نیاز به حضور نظارت خارجی بر انتخابات توسط محمد خاتمی تا احمدی نژاد، تا فراخوانهای شداد و غلاظ دوستان همین آقایان در اپوزیسیون به "تحریم انتخابات"، "درخانه بمانید"، بسیار عقب تر از دنیای واقعی و آنچه در ایران در جریان است، و نخ نما تر از آن است که کسی را فریب دهد. مردم در ایران سالها است از اینها عبور کرده اند.
در دنیای واقعی اما ترس بورژوازی در ایران از "عدم شرکت" مردم در این مضحکه انتخاباتی نیست. هراس اینها از عدم مشروعیت "نطام" در چشم میلیونها انسان در ایران و جهان نیست. عدم مشروعیت حکومت جمهوری اسلامی را مردم در سرتاسر ایران سه سال پیش اعلام کردند و جهانیان آنرا شنیدند. هراس بورژوازی امروز از گسترش و پیشروی نیرویی است که راه خود را در مقابل این نوع حکومت ها، در مقابل نیروهایی که با راه حلها و آلترناتیوهای نیمبند مبارزه مردم را برای رسیدن به آزادی و رهایی کامل بدست و به قدرت خود را به تغییراتی ناچیز در بالا و دست نخورده نگاه داشتن بنیادهای سیستم موجود تقلیل میدهند و محدود میکنند در پیش گرفته است. هراس از گسترش جنبشی است که با آلترناتیو کارگری خود در مقابل جمهوری اسلامی، خواهان برپایی و حکومت مردم توسط خود از طریق شوراهای مردمی، روز بروز طنین بیشتری در ایران پیدا می کند.
تشدید مبارزه طبقاتی امروز و تجربه و آموخته های طبقه کارگر و اکثریت مردمی که در مقابل این حکومت قد علم کرده اند، قابل مقایسه با سال ۵۷ نیست. این نیروی عظیم را دیگر نمی توانند چون بیش از چهار دهه گذشته، در پس شعار "شاه باید برود" و بعد از آن مهم نیست، "بحث بعد از مرگ شاه" و .... مهار کنند. مردمی که علیرغم بیش از چهل سال سرکوب، جنگ و زندان و شکنجه و اعدام، و گروگان گیری دستمزد و زندگی خیل وسیع جامعه، هنوز همان خواسته های آزادی و برابری را در سرتاسر ایران فریاد می زند، را نمیتوان با حربه ای که یکبار بورژوازی با اتکا به آن فریب داد و انقلابش سرکوب کرد، فریب داد. سلاخی انقلاب آتی با همان روش غیر ممکن است. غیرممکن بودن تکرار سناریو انقلاب ۵۷ از پیش معلوم است.
امروز طبقه کارگر، کمونیست ها و پیشروان و حزب این طبقه، در مقایسه با سال ۵۷ در قامت دیگری حضور دارند. امروز نیرویی که در مقابل این راست با آلترناتیوی برای سرنگونی کل این نظام ابراز وجود کرده است، کمونیسم محبوبی است که در جامعه ایران جای پا دارد و علیه سیاستهای راست بورژوازی، علیه تبدیل مردم تشنه ازادی به سیاهی لشکر خود ایستاده و مبارزه می کند. مردمی که تلاش های تا کنونی اپوزیسیون راست، چه آن دوره که مردم را به دنبال وعده و وعیدهای پیامبران اصلاحات و سپس اعتدال در مقابل "ولی فقیه" ترغیب می کرد، چه دوره ای که با فراخوان هایش خواهان دخالت نظامی و رژیم چنج بوش و ترامپ و سوریه ای کردن ایران بود، چه تشکیل ققنوس و شورای ملی و کابینه های متخصصین بورژوازی را دیده است، برای این اپوزیسیون ارتجاعی تره هم خرد نمی کند. تلاش این اپوزیسیون برای گردهم آوردن نیروهای درونی جمهوری اسلامی پشت یک پرچم "متحد" "ضد ولایت فقیه"، پاسخی به نیازهای واقعی مردم، به تامین خواست های واقعی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در ایران را ندارد. مشکل مردم ایران، نه در شخصیت های این نظام بلکه در تامین زندگی شایسته بشر امروز است. خواستی که تنها نیرو و طبقه ای آنرا متحقق میکند که هیچ نفعی از نابرابری در همه سطوح آن در جامعه ندارد. طبقه کارگر و حزب کمونیستی این طبقه.
این نیرو، امروز با خواست سرنگونی جمهوری اسلامی، با خواست حکومت مردم بر مردم، حکومت شورایی در جامعه بیش از هر دوره گذشته، حی و حاضر و با قدرت اجتماعی خود موجود است و اجازه نمی دهد که اعتراضات کارگران و مردم در ایران بار دیگر دستمایه زد و بند از بالا و بدون دخالت شان و دستمایه قدرتگیری بخش دیگری از بورژوازی برای تحمیل استبداد و استثمار به میلیونها انسان شود. این نیرو، این طبقه و حزب کمونیستی آن علیه هرگونه تلاش بورژوازی برای تفرقه و سرکوب انقلاب در پیش، علیه بورژوازی در پوزیسیون و اپوزیسیون آن، با قامتی استوار ایستاده است. اینبار، دور، دور این نیرو، برای انقلابی آگاهانه و متشکل است.