از هر کس که تنها کمی احساس در او موجود باشد و بپرسی کدام را انتخاب می کنی؟ بی شک انگشتش را بە سوی اولی نشانه می گیرد، اما در سرزمین قضا و قدر، این حق انتخاب را نداری و دومین گزینه در انتظارت است، مخصوصا اگر زن باشی.شادی، عشق و دوست داشتن، رقص، خوشبختی و خنده، حقوق بی چون و چرای هر انسانی است و هیچ مرز و هیچ سدی نمی تواند این حق را از انسان بگیرد مگر با توصل به تهدید، ارعاب، شلاق و اعدام. هرچند علارغم تمامی این تهدیدات و خطرات انسان در طول تاریخ تمامی کوشش و تلاشش برای کسب شادی، رفاه و خوشبختی بوده و در این راه در مقابل تمامی تفکراتی که راه را بر او سد می کنند، مقاومت کرده و برای حق خود مبارزه کرده است.
انسان ذاتا سرشار از شادی و امید به زندگیست وهمین دلیل باعث شده که همیشه عاشق باشد، عشق به خود عشق به جنس مخالف، عشق به زندگی، بنابرین هم خود، هم مردم، زندگی و رقص را دوست داشته باشد، رقص اوج احساس شادیهای درون است، رقص نهایت عشق و عاشقی و در نهایت بخش جدایی ناپذیری از زندگیست. تحقیقات علمی ثابت کرده اند که جامعه ای با مردمان شاد و خوشبخت، بیشترین پیشرفتها و کمترین ناهنجاری، کمتری بی حرمتی ها و پایین ترین آمار دزدی، قتل در آن رخ خواهد داد. هرچند اشاره به این موضوع به این معنی نیست که جوامع سرمایه داری که در آن پیشرفتهای علمی حاصل شده از مشکلات و ناهنجاری های اجتماعی به دور هستند، برعکس مناسبات تولید در سیستم سرمایه داری با هر شیوه حکومتی، سرچشمه تمامی بدبختی ها و مشکلات این جهان هستند. و صد البته در جوامعی که سیستم سرمایه داری حاکم، دین و ناسیونالیسم را در جهت منافع خود به خدمت گرفته اند، ناهنجاری، بی حقوقی، سرکوب و بدبختی ده ها برابر از دیگر جوامع بیشتر است.در طول دورانهای تاریخی نیز مذهب و ناسیونالیسم در خدمت قدرت های حاکمه و استثمار و بردگی انسان بوده اند.
به دنبال رقص دو جوان در شهر سلیمانیه، مرتجعین اسلامی و اسلام سیاسی به تکاپو افتادند، اسلامشان به خطر افتاد و ماهیت ضد انسانی و ضد شادی خود را عیان کردند و خواستار تنبیه و تنبیه آنان شدند و اقدام به تهدید و ارعاب کردند، تنها به این دلیل ساده که رقص، شادی و آزادی در نزد اسلامیون گناهی کبیره است و با اسلام منافات دارد. اگرسراسر تاریخ این دین را مطالعه کنی، سرشار از کشتن، خشونت، دزدی، تهدید، رعب و وحشت است، در این دین هر آنچه را که انسان را از یاد خدا غافل کند حرام و ممنوع است. در همین شهر سلیمانیه، گورستانی به اسم "سیوان" وجود دارد که در آن صدها قبر بی نام و نشان خواهی یافت، این گورها مختص به زنانی است که تنها گناهشان عشق و دوست داشتن بوده است، زنانی که زیر نام شرف و با تکیه بر دین اسلام و به دست افراد خانواده خود به قتل رسیده اند و رقص مرگ را تجربه کردند، کسی هم اعتراضی نکرد، هیچ وقت قاتلانشان محکوم نشدند، هیچ کس تنبیه نشد و هیچ وقت قاتلان شناسایی نشدند.
به دنبال هجوم لشکر محمد که اسم "داعش" (دولت اسلامی در عراق و شام) را روی خود نهاده بودند، یعنی نوادگان علی ابی طالب و عمر خطاب به شنگال، به دنبال رقص مرگ صدها غیر مسلمان وقتل و عامشان، هزاران خانواده را از هم پاشیدند، هزاران کودک را بی سرپرست کردند و هزاران نفر آواره گشتند، آنطرفتر هزاران زن و صدها دختر خردسال را به کنیزی بردند و به عنوان برده جنسی، رقص مرگ را تجربه کردند، اما کسی اعتراضی نکرد و صدایی از کسی بر نیامد. زمانیکه که ما مشغول افشا کردن جنایتهای داعش بودیم و اسلام سیاسی را رسوا می کردیم، دقیقا در همان زمان، مسئولین حکومت اقلیم (حکومت کردی) پنهانی مشغول معامله نفت و اسلحه با داعش بودند. در آنهنگام که "هابیل" و "قابیل" دو فعال کمونیست به جرم دفاع از خوشبختی، برابری انسانها و دفاع از شادی به دست دشمنان انسانیت ترور شدند و به خون غلطیدند و مرگ را می رقصیدند، همزمان نیز در شهر و روستاهای کردستان، هزاران دختر خردسال ختنه شدند تا از لذت جنسی برای همیشه محروم شوند و مردگان متحرکی شوند و مرگ را رقصیدند و آنطرفتر ده ها زن زیر نام شرف در خون خود غلطیدند و کسی صدایی بر نیاورد.
مسئولین حکومت اقلیم نیز به شدت مشغول معامله با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران بودند تا مخالفین خود را آسانتر در این اقلیم ترور کند و آنان نیز زندانیان سیاسی که به خاک کردستان عراق پناه آورده بودند را استرداد دهند. آنزمان که احزاب ناسیونالیست کردستان مشغول سرکوب و کشتار شوراهای مردمی کردستان بودند، آنطرفتر با همکاری احزاب کردی و احزاب اسلامی در "ته ویله و بیاره" القاعده سرگرم ایجاد پایگاهای نظامی و معنوی خود بود تا فاجعه "خیل حمه" که ده ها پیشمرگ را سربریدند را بیافرینند و کسی اعتراضی نکرد. در آن هنگام که "سردشت عثمان" و "سوران مامه حمه" به جرم آزادیخواهی به دست حکومت اقلیم ترور شدند، همسرنوشتانشان در 17 شباط و جلو درب مقر لشکر چهار حزب دمکرات کردستان عراق" مرگ را می رقصیدند و به جرم شکستن شیشه های این ساختمان گلوله باران شدند و کسی صدایش در نیامد. مردم آزادیخواه کردستان عراق تمامی این جنایتها را دیدند و قضاوت کرده و خواهند کرد و اجازه نخواهند داد زندگی، شادی، کرامت و آزادیشان به بند کشیده شود.
بی شک تهدید این دو جوان از سوی نیروهای اسلامی به شدت محکوم است و مردم آزادیخواه سلیمانیه و دیگر مناطق کردستان، اجازه نخواهند داد به این آسانی جان انسانها از سوی چند خفاش اسلامی به خطر بیافتد و همانطور که در جریان آوازخوانی "ماریا هورامی" مرتجعین را وادار به عقب نشینی کردند، اینبار نیز در برابر این تهدیدات خواهند ایستاد. قبل از هر چیز باید گفته شود که حکومت اقلیم و مخصوصا احزاب حاکم، مسئول اصلی حفظ جان و کرامت تک به تک مردمان این منطقه و مخصوصا این دو جوان هستند.
باید در این نکته تامل کرد که چه سرنوشتی در انتظار جامعه ای خواهد بود که آنجا خفاشان شب و قوانین اسلامی اینچنین به آسانی و تنها به دلیل شادی و رقص، در مورد زندگی دو جوان یا هر انسان دیگری تصمیم بگیرند و آنها را تهدید به مرگ کنند. در بیابان عشق و سرزمین قضا و قدر، به اتهام رقص عشق، به رقص مرگ محکوم خواهی شد.
۲٥ آپریل ۲۰۲۱