طبقه کارگر به حکم جایگاه اجتماعی و طبقاتی او در ذات خود مبارز است و همین اعتبار دلیلی است بر این موضوع که علارغم تمامی سرکوب ها، علارغم تمامی دستگاه های تبلیغ دنیای سرمایه داری در ترویج خرافه پرستی، ترویج ناسیونالیسم و گسترش فرهنگ عقب مانده،علارغم ایجاد انواع گرایشات انحرافی در صفوف این طبقه توسط بورژوازی و به منظور به زانو درآوردن این طبقه مبارز و تمکین او به تمامی قوانین استثمارگرایانه وضد کارگری دنیای سرمایه، ولی صدها سال است که مبارزه ای بی امان مابین این طبقه و طبقه بورژوا در جریان است.
مبارزه ای نابرابر و به درازای پدیدار گشتن دنیای سرمایه داری، در این تاریخ تلاش طبقه سرمایه دار برای تامین کار ارزان، استثمار بیشتر طبقه کارگر وسود اندوزی بیشتر و در مقابل جدال طبقه کارگر برای احقاق حقوق بر حق خود، علیه استثمار طبقاتی و برای نان، مسکن، تشکل و آزادی های سیاسی و...و در یک کلام مبارزه علیه سلطه طبقه سرمایه دارد بوده است.
این مبارزه به قول مارکس "گاه پنهان و گاه آشکار" و تا ادامه حیات جامعه طبقاتی موجود، امری در جریان است.
مبارزه بخشی از زندگی طبقه کارگراست و بنا به وجود مناسبات سرمایه داری حاکم بر جوامع، افرادخانواده کارگری از همان دوران کودکی با مقولاتی همانند کارفرما و کارگر، فقر، تنگ دستی، گرسنگی، کرایه نشینی، حاشیه نشینی، اضافه کاری، اخراج، بیکاری، حقوق معوقه، عدم ایمنی محل کار، اعتراض، اعتصاب، شورا، مجامع عمومی، اتحادیه و سندیکا و هزاران مقوله دیگر آشنا می شود. کودک خانواده کارگری با این پدیدها بزرگ می شود، زندگی می کند و راه و روش مبارزه را یاد می گیرد. بند ناف طبقه کارگر را از کودکی با مبارزه بریده اند.
امروزه دیگر این واقعیت بر کسی پنهان نیست که جدال بین دو طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار به پهنای این کره خاکی و در هر گوشه و کناری در جریان است. با وجود اینکه طبقه سرمایه دار تمامی ابزارهای سرکوب، تبلیغ، زندان، قانون و قدرت مالی را در اختیار دارد، اما نتوانسته است این طبقه را مرعوب کند و از مبارزه باز دارد.
طبقه کارگر با پشت بستن به نیروی خود و با تجارب گرانقدر طی تمامی این سالها، از کمون پاریس گرفته تا انقلاب کبیر اکتبر مبارزات خود را به پبش برده است. مضاف بر اینها طبقه کارگر ایران، تجربه انقلاب مشروطه و انقلاب ٥٧ و شکست آن انقلاب را نیز دارد. طبقه کارگر با تکیه به این تجارب و درس گرفتن از پیروزی ها و شکستها، قدمهایش را محکمتر از همیشه برداشته است، " صد سال صدها بار افتاد و ایستاد، امسال محکمتر روی پا ایستاد".
از همه مهمتر طبقه کارگر ایران به یمن همین تجارب توانسته است رهبرانی لایق و توانا در دوره های مختلف پرورش دهد و بسیار سریع و به دنبال هر شکستی صفوف خود را بازسازی و سازمان دهد. بی دلیل نیست که علارغم تمامی سرکوبها، علارغم تمامی تهدیدها، دستگیری ها، زندان و شلاق، علارغم انواع و اقسام دشمنان رنگاورنگ سرمایه، چه در درون رژیم و چه در صفوف اپوزیسیون، این طبقه مبارزات خود را راسخانه تر به پیش می برد.
اگر چه در درون جنبش کارگری شاهد انواع و اقسام گرایشات از ناسیونالیستی، مذهبی گرفته تا گرایشات انحرافی مانند رفرمیسم، سندیکالیسم و غیره هستیم، اما همیشه گرایش سوسیالیستی این طبقه نیز وجود داشته است که گاها دست بالا پیدا کرده است و گاها گرایشان دیگر موقعیت بهتری داشته اند. گرایش کمونیستی همیشه تلاش کرده است منافع عمومی جنبش کارگری را نمایندگی و استقلال سیاسی این طبقه را در مقابل طبقات و اقشار دیگر حفظ کند.
به این معنی که مبارزات خود را مستقل از تمامی گرایشات و در تقابل با آن به پیش می برد، مبارزه ای که ضمانت ماندگاری، به ثمر رساندن و پیروزی آن در گرو استقلال سیاسی و طبقاتی و هم صدایی و هم سنگر بودن با سایر همسرنوشتی هایشان در سرتاسر ایران گره زده است.، طبقه کارگر دیگر یک طبقه برای یک محدود جغرافیایی خاص نیست، صنف نیست، تقسیمات جغرافیایی بر نمیدارد، یک طبقه واحد است به وسعت ایران و نفس این احساس یکی بودن از ضروریات پیشروی جنبش این طبقه است.
در سالی که پشت سر گذاشتیم اگر چه چهره کریه ویروس کرونا، با قتل و عامی که در سرتاسر ایران و جهان به راه انداخت و هنوز نیز ادامه دارد و وجود همین اپیدمی خود به سوپاپ اطمینان و فرشته نجات رژیم جمهوری اسلامی بدل شد. اگر چه بنا به وجود نحس این ویروس برای مدت کوتاه اعتراضات کارگری در ایران دچار وقفه گردید، اما بسیار سریع تر از آنچه که پیش بینی می شد، طبقه ای که بجز زنجیرهایش چیزی برای از دست دادن ندارد، دوباره به میدان بازگشت.
کارگران پیشرو ایران، دوباره کارگاه، کارخانه، محیط زندگی و خیابان را به میدان نبرد علیه سرمایه داری تبدیل کردند. بازنشتگان همان کارگرانی که تمامی عمر خود را صرف پدید آوردن نعمات این دنیا کردند، در اعتراض به بی حقوقی، در اعتراض به گرانی، در اعتراض به اختلاس و نابرابری، در اعتراض به بی بهره ماندن از نعماتی که خود به جودشان آورده اند، دوباره به میدان آمدند تا به هم طبقه ای هایشان و از همه مهمتر به دشمنانشان نشان دهند که حق طلبی بازنشستگی ندارد و این طبقه در ذات خود مبارز است حتی اگر بازنشسته شود دوباره به میدان آمده اند.
سوسیالیستهای این طبقه در صف اول یک جدال سرنوشت ساز قرار دارند و اعلام کرده اند، هیچ گونه بی حقوقی، نابرابری و ستمی را تحمل نخواهد کرد، این همان طبقه ایست که کمون پاریس وانقلاب اکتبر را به رهبری حزب کمونیستی خود سازماندهی کرد.
این همان طبقه ایست که هدفش تحقق سوسیالیسم و قدرت به دست شوراهای کارگری است و منبعد نیز می خواهد از پایین تصمیم بگیرد، هر چقدر از بالا بر سرمان زدند کافیی و مستحکم و استوار می خواهد قدرت سیاسی را در دستان پرتوان خود بگیرد.
.
یک ارزیابی کوتاه از موقعیت و جایگاه مبارزاتی طبقه کارگر ایران این واقعیت را به عینه نشان می دهد که اعتراضات و مبارزات این طبقه توازن قوا را به نفع خود عوض کرده است و توانسته است سمپات اقشار محروم جامعه را نیز به سوی خود جلب کند، بی سبب نیست که در هر کوی و برزنی از هر کودک تا پیر، نمایندگان کارگران فولاد اهواز، هپکو و کارگران نیشکرهفت تپه را به اسم می شناسند.
اعتراضات کارگری و بعضا غیر کارگری در گوشه و کنار ایران بر علیه فقر و زندگی فلاکتبار، حاکی از فضای متلاطم سیاسی در این کشور است. تنها در چند روز گذشته و به دنبال اعتراضات بازنشستگان که با یورش ماموران رژیم و سرکوب و دستگیری مواجه گشت، مردم در تهران بر علیه حاکمیت نامسئول و لاقید در تامین حداقل های زندگیشان با شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گرد" به میدان آمدند. تمامی این اتفاقات، این واقعیت را نشان می دهد که ایران به بشکه باروتی از اعتراضات کارگری و برابری طلبانه بدل گشته است که هر لحظه ممکن است کل سیستم سرمایه داری اسلامی را به نابودی بکشاند. نه مسابقه تسلیحاتی رژیم برای دستیابی بیشتر به سلاحهای کشتار جمعی و نه تلاش و تکاپوی او برای برگشت به برجام و سازش با غرب و یا نا امن کردن منطقه از طریق گروهای تروریستی زیر نفوذش، نه قدرت سپاه و ارتش و کل مزدورانش نمیتواند کارگر متحد را شکست دهد.
هرچند مردم ایران طی چهل سال گذشته، چهل سال فقر، چهل سال سرکوب، چهل سال شلاق، شکنجه، اعدام و زندان، چهل سال دزدی و اختلاس، چهل سال بی حقوقی زنان، کارگران، دانشجویان به طور خاص و جامعه به طورعام، ماهیت ضد انسانی این رژیم را شناخته اند، اما بحران کرونا وعدم مسئولیت پذیری رژیم در "واکسیناسیون" مردم و پولی و خصوصی کردن واکسن و رواج بازار سیاه فروش واکسن کرونا، اوج فساد و ضد بشری بودن رژیم را برای همه بیشتر عیان کرد. ماهیتی رژیمی که امنیت و تامین اجتماعی جامعه برایش کمترین اهمیتی ندارد.
کلام آخر اینکه کمونیستهای جامعه و خصوصا کمونیستهای طبقه کارگر یکبار و برای همیشه این وضعیت را باید سروسامان دهند، اعتراضات و مطالبات ایندوره و رادیکالیزه شدن سریع خواستها نشان از این دارد که طبقه کارگر تصمیم خود را گرفته است. نگاهی به بیانیه های صادر شده به مناسبت اول ماه مه، همچون بیانیه کارگران گروه ملی صنعتی فولاد و کارگران غیررسمی نفت، نشان از این واقعیت است که کارگران درایران به قدرت و عظمت خود پی برده اند، توانایی و ظرفیت های های خود را پیداکرده است و به شدت مشغول انسجام صفوف خود است.
بیانیه های صادر شده این واقعیت را عیان می کند که علارغم تبلیغات عده ای، این طبقه نه تنها از جنبش مطالباتی عبور کرده است بلکه و بعلاوه خود را برای قدرت سیاسی از طریق شورا آماده می کند و هیچ نیروی نمی تواند خواستهای این طبقه را تنزل دهد.
نشانه های یک انفجار عظیم اجتماعی، زمین را زیر پای بورژوازی ایران داغ کرده است و حتی سرمایه داری ایران و همپالگی هایش در صفوف اپوزیسیون راست و انواع گروه ها و احزاب ارتجاعی، ملی و مذهبی نیز به قدرت طبقه کارگر و به این نیروی محرکه عظیم انقلاب آتی پی برده اند. هرکدام از این طیف های مختلف به انواع و اقسام ترفند ها و سیاه بازی مشغول فریب صفوف ین طبقه هستند و سعی بر آن دارند که سمپاتی تعدادی را به طرف خود کشیده و این نیروی محرکه عظیم را در خدمت اهداف بورژوایی خود بگیرند.
در این راستا توانسته اند شماری از احزاب چپ متزلزل و متوهم را نیز به خدمت بگیرند. این موضوع می تواند زنگ خطری برای طبقه کارگر و برای ما کمونیست ها، ما مدافعان واقعی طبقه کارگر و ما مبارزان راستین آزادی، برابری و حکومت کارگری باشد.
بی خودی نیست که موریانه ها به دور خرمن این طبقه خیمه زده اند، بی دلیل نیست که شاهزاده همراه با دیگر احزاب بورژوایی، یک روز پرچم فرشگرد را علم می کند، روز بعد کمپین "نه به جمهوری اسلامی" به راه می اندازد. بی سبب نیست که فلان کاندید ریاست جمهوری که طی این چهل سال خود مجری جنایتهای رژیم بوده است با شعار "نان مسکن آزادی" به میدان می آید، بی خودی نیست که با برگزاری کنفرانس ها، سمینارها و جلسات مختلف سعی در ربودن پرچم آزادیخواهی و برابری طلبی را از دست ما کمونیست ها دارند. می خواهند مبارزات چهل ساله ما کارگران و کمونیستها را به اسم خود تمام کنند.
بی خودی نیست که تمامی دولتهای سرمایه داری منطقه و قطب های سرمایه داری جهان به تکاپو افتاده اند و با انواع و اقسام ترفند ها و کمک های مالی به احزاب، راه اندازی شبکه های ماهواره ای متعدد، با به خدمت گرفتن شبکه های مجازی، با انواع شیوه های تبلیغی بر علیه ما کمونیست ها و با ضعیف نشان دادن طبقه کارگر می خواهند وانمود کنند که این طبقه هنوز آمادگی بدست گرفتن قدرت سیاسی را ندارد و به آقا بالاسر، مدیر و رئیس احتیاج دارد و سعی دارند که او را از شناخت قدرت واقعی خود برحذر دارند.
بنابراین بسیار به جاست که قسمتی از بیانیه کارگران گروه ملی فولاد و کارگران غیر رسمی نفت را تکرار کنیم که می گویند :
"تاریخ ثابت کرده است تنها نیرویی که میتواند پرچم دار عدالت اجتماعی در جامعه باشد، طبقه کارگر متحدی است که کمیتهها و شوراهای سرتاسری اش به همین منظور قد علم میکنند."
" روز جهانی کارگر یک روز اعتراض سراسری است و بهترین فرصت است که با صدایی بلند تر و همصدا با هم طبقه ای هایمان خواستهایمان را اعلام کنیم ما برده نیستیم و اجازه نمی دهیم که از بالای سر ما زندگی و معیشت مان رقم زده شود."
نکته آخر اینکه طبقه کارگر خرمن خود را از دستبرد موریانه ها دور باید نگه دارد، در غیر این صورت نمی تواند از یک طبقه در خود، به یک طبقه برای خود بدل گردد.