محیط های کار در ایران رسما یک قتلگاه تمام عیار است. ریزش معادن البرز شرقی در طرزه شاهرود و مخاطرات جانی قریب الوقوع برای دو معدنچی محبوس در تونلها، توجه افکار عمومی را به سمت امنیت کارگران در مقابل سوانح محیط کار جلب کرده است. در میان گزارشات و خبرها دو عکس از وزیر کار و دبیر کل خانه کارگر، و انعکاس "تمام امکانات برای نجات معدنچیان" خنده دار است. این دو ارگان از مهندسین و مسئولان مصائب کار بحساب میایند و این اظهارات جرم جنایی دولتی و همدستی خانه کارگر را آشکارتر میسازد.
هفته آخر فروردین سال جاری با 39 حادثه و هشت نفر کشته در رسانه ها بعنوان "هفته پر حادثه" برای کارگران لقب گرفت. هفته بعد و در حاشیه اول مه هفته بدتری بود. انفجار کوره کارخانه "شمش ایستاتیس" در شهرک صنعتی فولاد یزد 9 کارگر را بشدت زخمی نمود؛ کارگر نگهبان در شهر سردشت دچار گاز گرفتگی شد؛ آتش سوزی کارگاه مبل سازی در پردیس در یک فاجعه انسانی شش کارگر را در میان شعلههای آتش زنده زنده سوزاند و هشت نفر مصدوم بجا گذاشت؛ آتش سوزی دیگری در کارخانه بازیافت لاستیک در اردبیل جان دو کارگر را گرفت؛ همان روز یک کارگر ساختمانی بر اثر سقوط از ارتفاع جان باخت؛ دو کارگر ساختمانی اصفهانی درگودال خاک برداری غیر اصولی مجروح شدند؛ روز بعدتر ریزش یک آوار در محدوده بلوار سید رضی مشهد دو کارگر را کشت و دو زخمی بجا گذاشت و باز در اصفهان کارگر جوانی بر اثر سقوط بالابر بر روی سر در دم جان از کف داد... این اخباری است که از میان اخبار رسیده توسط خبرگزاری ایلنا منتشر شده، خود این خبر گزاری اقرار دارد که ابعاد رویدادها بسیار بیشتر از گزارشات است.
خواننده این سطور در میان هجوم بی امان تاسف و نفرت که قلب هر کس را در هم میفشارد، از خونسردی حاکم بر دبیرخانه ستون حوادث خبرگزاری کار ایران (ایلنا) هاج و واج میماند. چهار سطر بالا با تکرار مکرر و ترکیب کلمات "جراحات و مرگ و کار" در دلخراش ترین توصیفات ممکن، روز شمار تقویم "پرافتخار" کشتار اسلامی سرمایه در ایران فقط در یک هفته را به تصویر میکشد. وحوش ساکن عمارت وزارت کار و خانه کارگر آن از چه نوعی میتوانند باشند؟ چرا پرچم ها، حتی برای تظاهر، بر بام وزارتخانه نیمه افراشته نیست؟ چرا چهار پنج مدیر کل وزارتخانه در بازداشت نیستند؟
شرح حوادث محیط کار در ایران بشدت کوتاه و بشدت مشابه هم هستند. مضمون و سیر رویدادها، یکی بیشتر از دیگری مشحون از جنایتکاری است. کارگری که در دستگاه پرس بلعیده و له میشود، کارگرانی که در حلقه آتش بدون کوچکترین راه فرار با هم میسوزند، ارتفاعاتی که یکی پس از دیگری دست و پا زنان با فریادهای مرگبار مثل برق طی میشود، کوره هایی که پیکر کارگران را در آتش و روغن مذاب در خود میگیرد... "کشتار" بخصوص آنجا موضوعیت پیدا میکند که در همه موارد بحث بر سر یک کمربند ایمنی یا یک تور سقوط و یا یک کپسول آتش نشانی است. "کشتار" بخصوص آنجا موضوعیت پیدا میکند که وزارت کار و خانه کارگر هم شریک این جنایات ظاهر میشوند. اظهارات ابوافضل منصوری از مدیران دایره حفاظت فنی وزارت کار درباره "هفته پر حادثه" آخر فروردین ماه باندازه کافی گویاست:
"متاسفانه بحث فرهنگ ایمنی کار در جامعه کارفرمایی آنطور که باید و شاید مورد توجه واقع نشده است. در بحث حوادث کار آیین نامهها و دستورالعملهایی وجود دارد که به آن توجهی نمیشود... . اگر برنامهای برای آشنایی کارفرما با بحث خطرات ناشی از کار و راهکارهای پیشگیر ی از آن وجود داشته باشد، میتوانیم در بحث کاهش حوادث ناشی از کار به وضعیت بهتری برسیم. همچنین عدم تامین تجهیزات ایمنی در بروز حوادث کار مهم است. به طور مثال در خصوص کاهش حوادث ناشی از کار در ارتفاع، یکی از راهکارها استفاده از کمربند ایمنی یا تورهای ایمنی است، اما چون هزینهبر است خیلی وقتها کارفرمایان به آن توجه نمیکنند. " (سایت خبری ایلنا، 30 فروردین 1400)
مابقی روزشمار تقویم دشمنی جمهوری اسلامی سرمایه با طبقه کارگر را میتوان با اخبار دستمزدهای زیر خط فقر و یا دستگیری و شلاق فعالین کارگری تعقیب کرد. این کار بخصوص از آن جهت ضروری است که دشمنان خود در قالب حکومت طبقه بورژوا را در پیکر واحد هدف اعتراض و حق طلبی طبقاتی قرار بدهیم. ادعا نامه ما علیه بورژوازی باید تک تک مصائب و زخم های پیکر طبقه ما را شامل شود. "حوادث" محیط کار میدان جنگ ما بر سر هر رفیق و همسنگر؛ برای حفظ هر دست و پا؛ "معیشت" میدان جنگ ما بر سر هر تکه نان؛ "هفت تپه" میدان جنگ ما در دفاع از همبسنگی و حق اعتصاب ماست.
پیروزی ما در گرو هم کاسه کردن این مقاومها در یک مبارزه تعرضی و سراسری است. باید ازهمین موضع سراغ معدنچیان خود را گرفت. جمهوری اسلامی باید بداند، ما معدنچیان خود را سالم و فورا میخواهیم. جمهوری اسلامی در مخاطرات جانی آنها مستقیما مسئول است.