خالد عزیزی سخنگو وعضو رهبری حزب دمکرات کردستان ایران اخیرا اظهار نظرهای دیگری کرده است که دامنه ارتجاعی بودن و بی ربطی این حزب به دمکرات بودن و یا آزادیخواه بودن را بیشتر افشا میکند. او گفته است: نقل به معنی:"خوشبختانه حزب دمکرات حزبی مسئول در قبال همه اقشار ،نظرات مختلف واحزاب وجریانهای سیاسی بوده وهست و اگر به گذشته نگاهی بیاندازیم آموزشهایی در بر دارد. اول حزب دمکرات حزبی سیاسی است سنبل هیچ ایسمی مثل لیبرالیسم،سوسیالیسم وکمونیسم نیست. حزبی سیاسی ملی واز دل جامعه برخواسته است ، حال که از دل جامعه برخواسته مردم هم بدینگونه ملی وسیاسی هستند.اگر به جامعه نگاهی بیاندازیم همین را بخوبی میبینیم. و ادامه میدهد که پس بااین تصویر اگر اتحادی نیست گناه از جریانات دیگر است که از روز اول در برخورد به جمهوری اسلامی و جامعه، ادبیات دیگری داشتند و آنرا به کردستان آوردند که چپ و تندربودند و مسلح هم بودند و اینها جریانات کمونیستی بودند. اینها در برخورد به احمد مفتی زاده که به شیوه خودش آخوند ناسیونالیستی بود که برای مردم کردستان تلاش میکرد، تند روی کمونیستها باعث شد در جایگاه دیگری قرار بگیرد. یا برخورد به شیخ عزالدبن حسینی بجای اینکه کومه له وکمونیست شود میتوانست رهبر آخوندها در کردستان شود ، ما میتوانستیم از این ظرفیت ها استفاده خود را ببریم. باید فراموش نکنیم کمونیستها اجازه به جریانات سیاسی دیگر برای اظهار نظر نمیدهند. در صورتیکه ما چه بخواهیم وچه نخواهیم در آینده خاورمیانه مذهب و اسلام بخش مهمی از سیاست است،بهمین دلیل باید واقع بین باشیم واز همه این مسائل استفاده خودمان کنیم. با نگاهی به نکات مطرح شده خالد عزیزی و جایگاه این حزب در گذشته و حال و واژگونه بودن تمام این ادعاها بپردازیم.
عوامفریبی در باره ایسم ها
در این باره که حزب دمکرات دارای هیچ "ایسمی" نیست غیر واقعی است. حزب دمکرات بنا به تعریف یک حزب ناسیونالیست در کردستان ایران است و بنا بر این مکتب حزب ایشان هم دارای "ایسم" است یعنی ناسیونالیسم و خیلی ساده خالد عزیزی بنا به دلایل مختلف دارد عوام فریبی میکند.
مسأله بعدی مسؤل بودن و مسئولیت پذیری حزب دمکرات کردستان ایران در قبال جامعه وجریانات سیاسی است. مسئول بودن و مسئولیت پذیری از جانب یک حزب سیاسی مانند حزب دمکرات با کارنامه ای بشدت ننگین و سرکوبگرانه در قبال انتخاب مردم و وجود أحزاب سیاسی که اسنادی بسیار قطور در آرشیو و اذهان فراموش نشده دارد باید ادعایی بسیار ریاکارانه و دروغ بسیار بزرگی باشد که امکان مقبولیت در میان رعیت های این حزب و جنبشی که به آن تعلق دارد را پیدا کند. ما کمونیستها در مقابل این تعهد داریم تا بارها و بارها این ادعا ها را افشا کنیم و به ویژه جوانان را در هر دوره با واقعیاتی که خلاف ادعا و تبلیغات این حزب با اهداف مشخصی که دارد بیشتر آشنا کنیم.
من و أمثال من هم از همان قبل از قیام در جریان مبارزه علیه سیستم سرمایه داری مستبد شاهنشاهی و حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی بوده وشاهد زنده این تاریخ هستیم و حزب دمکرات کردستان ایران را در تمام طول این دوران از نزدیک تجربه کرده ایم.
دردوران قبل قیام 57 در مریوان که من در آنجا زندگی میکردم در تظاهرات ها شعارهای عمومی بود مثل (دوکاندار،بازاری،ئه روین به رو رزگاری ویا کار بو کریکار ،زوی بو جوتیار،دستمایه بو دوکاندار،قلم بو خوینده وار، (مغازه دار، بازاری میرویم که آزاد شویم ، کار برای کارگران، زمین برای دهقانان، سرمایه برای مغازه دارن و قلم برای دانش آموزان)
ما مردم به امید بهتر شدن اوضاع به خیابان رفتیم. پیشروانی چون رفیق فواد مصطفی سلطانی ،عطا رستمی و... در جلو صف تظاهراتها به مراکز نظامی حمله بردیم و ضمن خلع سلاح آنها اسلحه ها را بلافاصله برای سازماندادن مرکز نظامی ونیروی حفاظتی و امنیت شهر، دستگیری عوامل ساواک و بالاخره تشکیل شورای مردمی در شهر وروستا و حفاظت از آنها را بکار بردیم. در سراسر کردستان اینگونه قدرت گیری مردم انقلاب کرده شکل گرفت.
این وضعیت برای حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) نه قابل انتظار بود ونه خوشایند چونکه این حزب بعنوان یک حزب سنتی و با سابقه گذشته در حکومت کردن ( حکومت قاضی محمد در سال 1324) نمیتوانست انتخاب مردم و فعالیت های آزادانه آنها را تحمل کند. بهمین دلیل ساده از همان روزهای اول قیام جامعه کردستان باتقابل های جدی سیاسی روبرو شد که یک پای اصلی این تقابل ها حدکا بود.
مساله اصلی این بود که این حزب از آنجا که بشدت یک حزب پایبند به ناسیونالیسم (جهت یادآوری به آقای عزیزی) عقب مانده با حفاظت از افکار و سنت های ارتجاعی در جامعه بود و نمیتوانست به آزادی مردم احترام بگذارد، به هر گونه شعار آزادیخواهانه و برابری طلبانه ای حساسیت داشت و از این زاویه جریانات سیاسی دیگر که انتخاب کرده بودند مدافع "ایسمی" باشند را تحمل کند.
تعرض حزب دمکرات به حقوق کارگران وزحمتکشان و اقشار فرو دست
حزب دمکرات علیه جنبش دهقانان بود. این حزب در کنار زمیندار و خان ها که نیروی مسلح داشتند و طرفدار رژیم تازه بقدرت رسیده جمهوری اسلامی هم بودند ایستاد. در مکتب و "ایسمی" که خالد عزیزی و حزب دمکرات مدافع آن بودند معلوم نیست چرا این حزب به طور "اتفاقی" در کنار اربابان و خان ها بر علیه مردم زحمتکش قرار میگیرد که میخواستند از نتایج انقلابی که کرده بودند بر علیه استبداد و فقر بهره ببرند. و این در شرایطی است که اتفاقا سازمان های چپ و کمونیست و رهبران کمونیست (که بعدا بخش بزرگی از اینها به عنوان کومه له شناخته شدند ) و در اثر فعالیت آنها دهقانان مریوان دست به تشکیل اتحادیه دهقانان زدند تا از تعرض اربابان برای باز پس گرفتن زمین های دهقانان مقابله کنند.
اقدامات پیشرو را به اشکال مختلف سرکوب میکردند
حدکا رسماً منکر وجود طبقه کارگر در کردستان بود و همچنان هست. حزب دمکرات بنا به مکتب "ایسمی" که دارد معتقد است که در کردستان یک ملت وجود دارد و همه آنها کرد هستند و دارای منافع و مسایل و زندگی و سرنوشت مشترک. بنا بر این طبقات انکار میشوند تا دقیقا منفعت طبقه سرمایه دار و ارباب و ثروتمند ان این جامعه که جنبش کردایتی یا جنبش ناسیونالیسم کرد متعلق به اعتراض این جنبش است حفظ شود. فلسفه وجودی جنبش کردایتی مقابله با سلطه سرمایه داری در ایران است که بر حکومت و بازار سراسری حاکم است و طبقه سرمایه دار در کردستان را از سهم بردن بیشتر از حکومت و بازار منع میکند. ستم ملی و رفع ستم ملی برای جنبش ناسیونالیسم کرد و حزب دمکرات کردستان ایران یعنی رفع از معضل از زاویه طبقه سرمایه دار در کردستان، به این اعتبار این جنبش تمام مردم کارگر و زحمتکش را باید و حیاتی است که به سرباز پیاده نظام در این کشمکش ها تبدیل کند،از این زاویه این حزب وجود طبقه کارگر را انکار کرده است و بالطبع هر گروه و حزب سیاسی متعلق به این طبقه و مبارزاتش را هم به درجه اولی رقیب خود میداند و آنها را دشمن این ملت حزب دمکرات میداند. جالب است اشاره کنم که این حزب در تبلیغاتی که کادر و رهبرانش میکردند میگفتند که "ُ کومه له کارگران را بدآموز و پرتوقع کرده است" در حالی که کار ما کمونیست ها هم آشنا کردن مردم به منافع و حق و حقوق خودشان بود و کار ما متحد ومتشکل کردن کارگران و مردم زحمتکش برای تححق مطالبات و خواست های یک زندگی آزاد و برابر بود. اگر کمونیست ها از چنین عملکردی برخوردار نمی بودند بی خاصیت بودند. در همه جا در کردستان این وضعیت به وجود آمده بود و این برای حزب دمکرات بسیار ناخوشایند بود. از سوی دیگر در همان دوران بعد از انقلاب شهر و روستا ها در کردستان توسط خود مردم و ارگان های حاکمیت و از جمله شوراهایشان اداره میشد و جمهوری اسلامی با همه توان در صدد سرکوب مردم و برچیدین این شرایط جدید بود.
در یک تصویر کلی و با در کنار هم قرار دادن همه اتفاقاتی که در رابطه با حاکمیت جمهوری اسلامی و حاکمیت مردم و وجود أحزاب سیاسی در کردستان افتاد، بطور قطع حزب دمکرات در این صحنه همواره در تلاش برای رابطه با جمهوری اسلامی برای راضی شدن با کمترین امتیازات برای خودش و تحت نام حق و حقوق مردم کرد قرار گرفته است. سابقه حزب دمکرات در این زمینه ها ثبت شده است و خالد عزیزی مردم این دوران و نسل کنونی را همانند رعیت خود فرض میکنند وقتی چنین خزعبلاتی را مرتبا تکرار میکنند.
درسنندج شهراز طرف نیروهای مسلح رژیم مورد خمپاره وتوپ باران شدید بود بگونه ای که مردم امکان رفتن و حضور در قبرستانها را نداشتند ودر حیاط خانه عزیزان شان را دفن میکردند ،درهمین زمان مردم کامیاران کوچک وبزرگ بعضا با بچه های شیرخوار وگهواره هایشان، جلو ستون های ارتشی و دیگر مزدوران جمهوری اسلامی وسط خیابان نشسته واز رفتن به سنندج برای تقویت پادگان ها جلوگیری میکردند و درهمین زمان حدکا ستونهای اعزامی به پادگان مهاباد را از ترس خلع سلاح شدن توسط مردم اسکورت میکرد. درست در این دوره است که حزب دمکرات با رهبری قاسملو به امام خمینی شان لبیک می فرستادند و به حکومت جدید وعده میدادند که وضعیت را برایشان آرام میکنند. فعالیت های حزب دمکرات چه آن زمان و چه اکنون دقیقا بنا به سیاست های این حزب بوده است و نه از سر نفهمیدن.
نه آن زمان که قاسملو در راس حزب بود و نه الان که مصطفی هجری و أمثال خالد عزیزی این حزب را رهبری میکنند به بیراهه نرفته اند و دقیقا بنا به منافع و مصلحت طبقه سرمایه دار و جنبش کردایتی آن عمل کرده اند. به همین دلایل است که مردم در آن زمان در ابعاد بزرگ و اجتماعی به این حزب نه گفتند. بنابراین جدال و تقابل دمکرات با کومه له صرفا تقابلی سازمانی نبود و از این تحولات اجتماعی و سیاسی نشات می گرفت.
کومه له آزادیخواهی،برابری طلبی ،برابری زن و مرد در همه شئون زندگی و قوانین وسنت های جامعه، آزادی زن،دفاع از حقوق فرودستان ،دفاع از کارگران را نمایندگی میکرد.
حدکا مخالف حاکمیت خود مردم و ارگان هایشان بود، آزادی و انتخاب آزادانه آنها را برسمیت نمی شناخت و احترامی برای آنها قایل نبود، حزب دمکرات فئودالها،صاحب کوره ها،سرمایه داران رانمایندگی کرده ودر مورد حقوق زنان از اسلام و قوانین ارتجاعی قران در برابر زنان دفاع میکرد و طرفدار حفظ و حرمت سنت های بشدت عقب مانده و ارتجاعی در مورد رفتار با زنان به ویژه در مناطق عقب افتاده بود. بنا به همه اینها تبلیغات زهر آگین حدکا علیه کمونیستها از نان شب برایشان واجب تر بود. چرا؟ چون خوب میدانستند کمونیسم یعنی آگاهی، یعنی شناخت از نظم و سیستم به شدت نابرابر اقتصادی و اجتماعی و دلایل آنها، یعنی اتحاد وهمبستگی علیه ستمگری ،یعنی سپردن جامعه بدست شوراهای منتخب مردم ،یعنی آزادی و برابری در جامعه و...
حدکا قبل از جنگ تمام عیار علیه کومه له (سال ۱۳۶۳)در پرونده خود ده ها نمونه از تعرض و جنایات در مورد مردم ، کومه له و سایر احزاب وسازمانها ی سیاسی در کوله بار و اسناد سیاه زیر بغل دارد.
بسیار مختصر به تعدای ازآنها اشاره ای میکنم
خلع سلاح ودستگیری واذیت وآزار بسیاری از شوراهای منتخب مردم روستاها از جمله :شوراهای روستاهای حمامیان، داربسر وخانقاه در بوکان. (در همان اوایل قیام در ۱۳۵۷)
پائیز ۵۸ حمله وتلاش برای بستن مقر کومه له در روستای میراوی سردشت. که بامقاومت پیشمرگان ومردم خنثی شد
خرداد ۱۳۵۹ حمله به مقر کومه له در بیتوش (آلان سردشت)که توسط ملای ده وهوادارنشان جهت آزاد کردن فئودالها ی "نه لین" که توسط کومه له بعلت فشار وزور گویی علیه دهقانان دستگیر شده بودند صورت گرفت که اینهم با کاردانی رهبری کومه له خنثی شد
اول آبانماه ۱۳۵۹ حمله به مقر سازمان راه کارگر در عزیز کند ،خلع سلاح واذیت وآزار ودستگیری اعضای آنها.در همین روزها حمله به مقر چریکهای فدای خلق اقلیت در روستای حوتاش.
17اسفند ۵۹ ۱۳حمله غافلگیرانه وجنایتکارانه به مقر سازمان پیکار در شهر بوکان با نارنجک انداز،آر پی جی و انواع اسلحه ها که در نتیجه سیاست ضد انسانی وضد آزادی حدکا سه نفر بنامهای طاهر ابراهیمیان،محمدابلاغیان،باقی خیاط جان باختند وسه نفر دیگر زخمی وبقیه اعضای آنها را دستگیر کردند. مردم درمحل به آنها اعتراض کردند در جواب مسؤلین دمکرات میگفتند: کسی حق ندارد علیه ما اطلاعیه بدهد سیاست مثل تجارت است کسی حق ندارد در مورد کالای دیگران چیزی بگوید،تنها حق دارید از جنس خود تعریف کنید.
در همین روزها حدکا به اتحادیه کمونیستها حمله کرد وانها را خلع سلاح وبه اضافه اذیت وآزار صلاح الدین شمس برهان ازرهبران خوشنام این جریان در مهاباد را ترور کردند. نیروهای مسلح حزب دمکرات در۰9/۰۲/۱۳۶۰در قم قلعه پیشمرگان کومه له در حال استراحت را خلع سلاح کردند.
۰9/۰۲/۱۳۶۰در قم قلعه پیشمرگان کومه له در حال استراحت را خلع سلاح کردند. درتیکان لوجه سه پیشمرگ را کشتند.
در عیسی کند مهاباد پیشمرگ کومه له یوسف حسن خالی را دستگیر وهمانجا اعدام کردند.
در مقابله با این جنایات، کومه له مقر حزب دمکرات در حاجی کند را خلع سلاح و۴۰ نفر از آنها را دستگیر میکند.
اینبار حدکا گردن به مذاکره نهاده وبیانیه امضاء میکنند که از آن وقت ببعد همه مشکلات را بامذاکره حل وفصل نمایند.
اما بلافاصله حدکا در روزهای ،۱۵،۱۶،۱۷،۱۸ اردیبهشت۱۳۶۰
حمله به هواداران وکمین گذاشتن در "واوان" سردشت و دوباره حمله به سیسیر که رفیق اسماعیل حمزه ای را میکشند
بازهم با وساطت دفتر عزالدین حسینی تعهد میدهند که از درگیری مسلحانه دوری کنند.
در تقابل با نیروی مرتجع رزگاری در کردستان کومه له هشدار داده بود که حزب دمکرات از همکاری و ملحق شدن سران رزگاری به آنها پرهیزکنند. اما نه اینکه به هشدار کومه له هیچ توجهی نکرده وانها را بخود ملحق میکنند در روستاهای اطراف کامیاران بازهم به تبلیغ علیه کومه له ودستگیری هواداران وبستن کنترل راههای ورود وخروج روستاها اقدام میکنند که به در گیری منجر میشود که طرفین ضرباتی متحمل میشوند که عاقبت در تاریخ ۱۶/۰۶/۱۳۶۰ آتش بس وتوافقنامه ای در تاریخ ۲۱/۰۶/۱۳۶۰ امضاء میکنند. که قرار شد از اسلحه برای حل مشکلات استفاده نشود.
بعد از این بلافاصله در روستای بزوش پیشمرگ کومه له یدالله خطیری را میکشند.
برای کم شدن تنشها از طرف کومه له در تاریخ ۲۷/تیر۱۳۶۱ بیانیه ای برای همکاری پیشنهاد و منتشر می شود.
دوماه بعد ازاین بیانیه توطئه ای برای رفقا سلیمان رحیمی،رحیم قادری وحمید نعلی ریختند وآنها را به قتل رساندند.
کومه له تصمیم می گیرد که هر تعرض نظامی را با مقابله مسلحانه پاسخ بدهد. ودر مقابل این جنایات مقر درمان آنها به تصرف در آمد.
در وته میش وحاجی آلی کند درگیری صورت گرفت ورفقا عطا میری و اصغر جودی اهل تبریز جانباختند.
بازهم مذاکره دیگری در کاولان برای پایان دادن به تخاصمات صورت می گیرد : با حضور دکتر جعفر شفیعی وحسین مرادبیگی از کومه له و از حزب دمکرات عبدالرحمن قاسملو وحسن زاده.
دراین دوران حدکا که به شورای ملی مقاومت ملحق شده بود و لابد میبایستی بگونه ای یکه تازی خود در کردستان و دشمنی با کمونیستها رابه مجاهدین وبنی صدر (بنی صدر همان جنایتکاری که جمله مشهورش همه مردم کردستان یادشان مانده ،خطاب به پاسداران ونیروهای نظامی میگوید بند پوتین هایتان را باز نکنید تا کردستان را از ضد انقلاب پاکسازی میکنید ) نشان دهند ، و به مقر کومه له در برده سور بشیوه ای غافلگیرانه حمله کرده وسه نفر از رفقایمان بنامهای عزیز بایزیدی،حسین عبدالی وعطا سلیمانی را کشتند.
کومه له برای بار چندم از حدکا درخواست محکوم کردن ومجازات عاملین فاجعه را میکندم که جوابی دریافت نمی کند و هیئت تحقیقی از طرف دفتر شیخ عزالدبن به محل اعزام شد که نتیجهء تحقیق را حدکا قبول نکردند.
اما بعد ازآن واقعه مسؤل ناحیه سردشت وعضو کمیته مرکزی به اسم سعید کویستانی که خود از نزدیک شاهد ماجرا بود گفت هم دفتر سیاسی وهم دبیر اول در جریان بوده وبدون هیچ دلیلی این جنایت را کرده اند.
بعد از این ماجرا رفقای گردان کاک فؤاد در منطقه مریوان که از عملیاتی پیروز مندانه (تسخیر مقر بزرگ نیروهای جمهوری اسلامی در سروآباد )به روستای گلیه برمیگشتند نیروهای حدکا که در بلندیهای گلیه سنگر گرفته بودند به رفقای گردان کاک فؤاد حمله میکنند اما رفقا سریع موضع میگیرند وآنها را ناچار به عقب نشینی میکنند ،که با دخالت دلسوزانه مردم آنها ناچار به آتش بس تن میدهند. قاعدتاً بعد از آتش بس هرکس به محل تجمع خود بر میگردد، اما پیشمرگان حزب دمکرات محمود نگل ونادر خدا جو که در بازگشت به مقرهایشان بودند را غافلگیر کرده از پشت به آنها شلیک میکنند و هر دو رفیق ما را می کشند.
حزب دمکرات در بسیاری از مناطق به اذیت وآزار دوستداران کومه له میپردازند برای نمونه در روستای باشبلاغ (سقز) خالد غفاری از فعالین کومه له را از خانه خود بدون اسلحه بیرون میارند و جلو چشم اهالی روستا اعدامش میکنند.
درشهریور ۱۳۶۲ بازهم کومه له و حدک با هم مذاکره می کنند.
واقعیت این بود که هرچه چهره کمونیست بودن کومه له شفاف تر میشد ،دشمنی حدکا هم بیشتر میشد. آنها بشدت با کمونیسم و حزب کمونیست ایران دشمنی میورزیدند.
در اواخر سال ۱۳۶۲واوایل ۶۳ فعالیت نظامی در کردستان با پیشروی وعقب نشینی متناقضی روبرو شد.
از نظر نظامی هم ما وهم حدکا ناچار به عقب نشینی شدیم، افق و دورنما برای حزب دمکرات تاریک تر شده بود. کومه له تعیین کرده بود که در همه عرصه های سیاسی نظامی و مبارزات توده ای بطور نقشه مند دخالت موثرتری در جامعه داشته باشد و نیروی مسلح خود را هم در این جهت ها به کار بگیرد. برای ما مساله مهم رشد جنبش اعتراضی ومبارزات توده ای مردم و کارگران و زحمتکشان بود. برای حدکا برعکس با اوضاعی نامناسب روبرو شد و نزدیکترین پناه گاه آنها توسل شدن به ادامه رابطه با جمهوری اسلامی و ادامه مذاکره با آنها بود.
در ادامه تخاصمات حزب دمکرات با کومه له و منافع مردم کردستان که در تقابل با جمهوری جنایت کار اسلامی بودند، حزب دمکرات در کنگره شش خود در سال ۱۳۶۳بدون هیچ دلیلی پروژه جنگ سراسری علیه کومه له را طرح ودر پلنوم بعد از کنگره این موضوع را تصویب و روبه جامعه اعلام کرد.
در ۲۵ آبانماه ۱۳۶۳ باحمله از پیش سازمانیافته به مقر های رفقای ما در نوسود و شوشمه در اورامان با خمپاره ونارنجک انداز وآر. پی. جی حمله کردند. در این حمله ضد انسانی وجنایتکارانه سه نفر از رفقای ما را کشتند وده نفر را اسیر کردند، رفقای اسیر را نیز اعدام کردند. چادر درمانگاه را به آتش کشیدند. به این ترتیب حزب دمکرات شیپور جنگ سراسری علیه کومه له را بصدا درآورد. جهت برسی این فاجعه هئیت تحقیق به پیشنهاد کومه له که عبارت بودند از :ابراهیم جلال وجمیل هورامی. از طرف اتحادیه میهنی. فاتح شیخ وفاروق بابامیری ازطرف کومه له ومصطفی شلماشی وماموستا گوران از حدکا تشکیل میشود.
همزمان با ابتکار کومه له صدها بیانیه وقطعنامه از سراسر کردستان (شهر و روستا )در محکومیت جنگ وادامه آن صادر میشود که تاکید بر رسمیت شناختن آزادیهای سیاسی از طرف همه نیروهای سیاسی، مجاز نبودن دردست بردن به اسلحه از طرف هیچ نیرویی به هنگام اختلاف سیاسی وهمچنین مجازات عاملین فاجعه اورامان می کنند.
هیئت تحقیق در دوجلد کتاب نتیجه تحقیق خود را بنام "فاجعه اورامان" منتشرمیکند که همچنان موجود است. حکیم رضایی عضو کمیته مرکزی ومسؤل اورامان حدکا تاکید می کند که دفتر سیاسی و رهبری دمکرات در جریان حمله به مقر کومه له بوده اند.
کومه له علناً اعلام کرد ما خواستار جنگ نبوده و نیستیم وسه ماه به حدکا وقت میدهیم تا طبق دستورات هیئت تحقیق عمل کنند.
حدکا ورهبری این حزب به نتیجه کار هیئت تحقیق وقعی ننهاده و هیچ راهی جز دفاع مسلحانه برای کومه له باقی نگذاشت.
حدکا میدانست کومه له در جنوب نیروی برتر و از لحاظ نظامی قدرتمند است. آنها تصمیم میگیرند کومه له را در این منطقه شکست بدهند. بهمین مناسبت اکثر نیروی نظامی این حزب در منطقه ای مابین بانه وسقز ومریوان تمرکز داده میشود که آماده حمله به کومه له میشوند.
حمله بزرگ آنها به مقرهای کومه له شروع میشود، اما این تجمع نیروی زیاد حزب دمکرات با مقاومت و حمله قهرمانانه کمونیست روبرو میشود. نیروهای حزب دمکرات توانای حمله ومقاومت را از دست میدهند و شکست بزرگ و فجیعی متحمل میشوند که به شکست "آژوان یک" مشهور شد. نیروهای حزب دمکرات به منطقه "آژوان دو" عقب نشینی میکنند ک هبا ادامه حمله نیروی پیشمرگان کومه له مواجه میشوند و باز هم شکست مفتضانه دیگری به آنها تحمیل میشود و به این ترتیب منطقه جنوب که قرار بود کمونیست ها و توان قدرتمند کومه له کمونیست در آن دفن شود، از وجود نیروی مسلح حزب دمکرات پاکسازی شد.
بعد از این شکستهای نظامی بزرگ وهمچنین پیشروهای سیاسی مردم و کارگران در مقابله با سیاست های جمهوری اسلامی و در مبارزه برای زندگی بهتر و آزاد، رهبری حزب کمونیست ایران با ابتکار منصور حکمت بیانیه ای داده شد که تاکید شد که ما از اول هم طرفدار جنگ نبودیم ونیستیم. اکنون که در جنوب با خیال راحت کار ومبارزه را علیه ج. ا میتوانیم به پیش ببریم با حزب دمکرات آتش بس یکطرفه اعلام میکنیم و در هر جا که آنها مزاحمتی برای فعالیت ما ایجاد کنند پاسخ خواهیم داد.. این سیاست از طرف مردم کردستان پشتبانی زیادی را جلب کرد و حزب دمکرات بیشتر منزوی شد.
وضعیت حزب دمکرات بعد از این جنگ و اتفاقات موجب بالا گرفتن اختلافات سیاسی و حتی نظامی در درون خود این حزب شد. در این حزب انشعاب بزرگی صورت گرفت، بخش انشعابی تحت عنوان حزب دمکرات رهبری انقلابی، آتش بس اعلام شده از جانب کومه له را قبول کردند. در ادامه سیاست های سرکوبگرانه حزب دمکرات و حمله نظامی به نیروهای سیاسی مخالف خود، حزب دمکرات رهبری انقلابی مورد حمله نظامی قرار می گیرد که تلفاتی هم از یکدیگر می گیرند.
هر چند بعد از بیانیه اعلام بس یک طرفه درگیری های نظامی دیگری بین دمکرات و کومه له رخ ندادد اما تا به امروز و این تاریخ، این حزبنه در برابر مردم و نه در برابر کومه له و نیروهای سیاسی دیگر آماده هیچ نوع تعهدی برای عدم تکرار جنایات و فجایعی که موجب آن و ضربه زدن به مبارزات مردم شد را نپذیرفته است.
این حزب تغییری نکرده است. این وجود نیروهای ناسیونالیست و رشد جنبش ناسیونالیستی در منطقه است که تا حدودی چهره واقعی این حزب را پنهان نگاه داشته است. امروز حدکا میخواهد خود را یک نیروی سیاسی دمکرات و دمکراسی خواه، نماینده مردم کردستان و مسئول در مقابل آنها نشان بدهد؛ که در واقع و صرفا بنا به اینکه هیچ تغییری در این حزب در مقابل همه رویداد و درگیری هایی که این حزب موجب آنها بود نکرده است این حزب همان حزب دمکرات سال های ۵۹تا۶۷ است. بر همین پایه و استراتژی و سیاست ها که در سطح بین المللی و ایران و کردستان همواره در جبهه دولت ها و نیروهای راست و مدافع استثمار طبقه کارگر با آرزوی که "بگذار ما هم حکومتی داشته باشیم که کرد، کرد را اعدام بکند" ( از دیگربیانات و شاهکارهای آقای خالد عزیزی) این همان حزب دمکرات است که نه دمکرات است و نه آزدایخواه و مدافع سنت های ارتجاعی بر علیه زنان در جامعه.
چند نکته هم راجع به حزب دمکرات و مذهب و ارتجاع مذهبی در کردستان
خالد عزیزی می گوید کمونیستها تحمل نظرات وسیاستهای غیر از خودشان را ندارند که در توضیح این مساله مثال هایی از احمد مفتی زاده و شیخ عزالدین حسینی می أورد. میگوید ماموستا شیخ عزالدبن حسینی را نزد خود بردند (منظورش کمونیست هاست) در صورتیکه ماموستا شیخ عزالدین میتوانست رهبر همه ماموستایان بشود.
ببینید حزب دمکرات همیشه در رابطه با مذهب و آزادی مذهب یا بی مذهبی جانب مذهب را گرفته است و اسناد این حزب و تاریخ آن با مذهب و سنت های مذهبی و ملا و مسجد عجین است. حزب دمکرات چه در گذشته و چه هم اکنون تنها نیروی به اصطلاح دمکرات و ازادیخواهی است که اتحادیه ملا ها در کردستان را سازمان داده است و بسیاری از ملاهای مرتجع که هم سر در آخور جمهوری اسلامی داشته اند و هم سر در آخور حزب دمکرات ، در چنین تشکیلاتی بوده و کماکان هستند. حزب دمکرات هیچ گاه از متشکل کردن مرتجعترین قشری که ملاها باشند تردید نکرده است و از خاصیتی چوب دو سر طلایی" اینها باخبر است. اما به شیخ عزالدین که آدم سرشناس و شخصیت رادیکال تری به نسبت حزب دمکرات و برخورد به مذهب خودش هم بود و مورد غضب حزب دمکرات بود. شیخ عزالدین حسینی مسلمان بود و یک شخصیت سیاسی و امام مسجد که در دوره شاه هم مبارزه بر علیه استبداد داشتند. این آدم مخالف دخالت مذهب در اداره جامعه بود، طرفدار آزادی و برخورد سیاسی در برابر مخالفینش بود و به نسبت حزب دمکرات سیاست های رادیکالی در برابر حکومت جمهوری اسلامی داشت. انسانی محترم، جسور و مساوات طلب بود. این آدم مخالف حزب دمکرات بود و دوست و نزدیکی زیادی با چپ و کمونیست ها داشت و به حزب دمکرات هنوز از این آدم نمیتواند دل خوشی داشته باشد و آرزو میکند که چنین آدم هایی در تشکیلات ملاها سازمان داده شوند.
کمونیستها نه اینکه تحمل شخصیتی که هم ماموستا بود هم شیخ بود وهم مذهبی بلکه بیشتر موارد حمله های جنایتکارانه شما این شخصیت مورد اعتماد کومه له برای دخالت وقضاوت جهت شناسایی خطا کار.
پس این حرفهایت تنها خودت هم نباید باور کنید که گویا کمونیستها غیر از خودشان کسی قبول ندارند.
اما در مورد مفتی زاده، امروز خالد عزیزی به کمونیست ها حمله میکند که چرا به احمد مفتی زاده تاختند و "این آدم مذهبی و ناسیونالیستی که به شیوه خودش فعالیت میکرد اینگونه رفتار کردند" باید گفت که این عین سیاست و آرزو های حزب دمکرات بوده و هست که آدم بسیار مرتجعی که از بنیان گذاران "مدرسه قران" (بخوانید حزب خدا در کردستان) و از بنیان گذاران "پیشمرگان کرد مسلمان" به عنوان شخصیت ملی و مذهبی قابل احترام برای حزب دمکرات و سیاست و اهداف این حزب اینگونه مورد عنایت قرار بگیرد. این خاصیت های بشدت ارتجاعی احمد مفتی زاده است که حزب دمکرات او و أمثال وی را بخشی از وجود خود میداند. احمد مفتی زاده چه در زمان شاه و چه خمینی مانند حزب دمکرات فکر میکرد که هیچ جریان دیگری غیر از "مدرسه قران" نمیتواند زبان حال "مردم" باشد و تحمل مخالفین سیاسی و بویژه کمونیست ها را نداشت. هم دوره های من یادشان هست که وقتی مردم در تظاهرات " بزرگ "سکوت" شهر سنندج که به مسجد جامع که معمولا بنایی برای تجمع مخالفین حکومت بود، ختم میشد. مدرسه قرانی ها یک پلاکارد بزرگ بر سر در این بنا زده بودند که "ورود کمونیست ها ممنوع" و این آدم مرتجع مانند حزب دمکرات در مردم فریبی استاد بود و همیشه در مذاکره با حکومت اسلامی و همیشه هم "یک نسخه خودمختاری" ویژه که خمینی و حکومتش به او تقدیم کرده بودند در جیب داشت!! این آدم مرتجع چنانچه قدرت بیشتری میداشت همان موقع و قبل از سر کار آمدن حکومت اسلامی میخواست و میتوانست کمونیست ها را به قول خودشان به درک بفرستند. کمونیست ها در سنندج توانستند این آدم مرتجع را در سوراخ کنند چرا که اکثریت مردم متقاعد بودند که مذهب نباید در دولت و اداره جامعه و در آموزش و پرورش دخالتی داشته باشد و مذهب امر خصوصی باید باشد. حزب دمکرات هنوز و بعد از این تاریخ نکبت بار احمد مفتی زاده و مدرسه قرانش آه حسرت سر میکشد و کمونیست ها را که اجازه ندادند چنین موجوداتی سرطانی در جامعه رشد کنند را مورد سرزنش قرار میدهد. حزب دمکرات از جمله به این دلایل مهم تغییری نکرده است و حزبی ارتجاعی است.
خرداد 1404
می 2025