در حاشیه فضای جنگی دو بلوک ناسیونالیسم کرد و پیام عبدالله اوجلان برای "اتحاد کورد"

شمال کردستان عراق در هفته های اخیر شاهد مانورهای نظامی حزب مسعود بارزانی از یک طرف و حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق و پ ک ک از طرف دیگر، بود. ظاهرا مدتی بود که رئیس دولت اقلیم کردستان صدای اعتراض بلندی داشت در مقابل حضور نظامی پ ک ک در مناطق مرزی کردستان عراق،در کوههای قندیل، جایی که سالهای طولانی محل استقرار نیروهای نظامی پ ک ک بوده است. دولت اقلیم مدعی است که حضور پ ک ک در این منطقه و استفاده از آنجا علیه دولت ترکیه، به ناامنی انجامیده و موجبات دخالت و حمله نظامی ترکیه به این منطقه را فراهم آورده است. طرف مقابل هم مدعی است که حزب دمکرات کردستان عراق به دولت ترکیه اجازه داده تا در این مناطق جولان نظامی داده و نقشه هایش علیه پ ک ک را عملی کند.

ادعاهای هواداران طرفین؛

هواداران پ ک ک مدعی اند که مسعود بارزانی رسما همکار دولت ترکیه است و به امر رهایی کردستان ترکیه از دست این دولت فاشیست خیانت میکند. مسئول شاخه ایرانی پ ک ک(پژاک)، سیامند معینی، در گفته هایش در همین رابطه، ضمن تعریف و تمجید از نقش بسیار مثبت امثال "کاک لاهور شیخ جنگی" (برادر زاده جلال طالبانی و یک از روسای مشترک اتحادیه میهنی که به همکاری نزدیک با سپاه قدس و دولت ایران و کسی که در تحویل دادن کرکوک به حشدالشعبی شهرت دارد) در خدمت "کورد"، مدعی شده که بارزانی ها از  دهها سال قبل در خدمت دول ترکیه و شاه ایران بوده و لیستی طولانی از مبارزین ملی این دو کشور را به قتل رسانده و بعضا جنازه های شان را به این دولت ها تحویل داده اند. هواداران حزب دمکرات کردستان عراق هم مدعی اند که در غیبت سیاست های مسئولانه "کاک مسعود بارزانی"، تمام کردستان عراق به عرصه تاخت و تاز جمهوری اسلامی تبدیل شده و اگر تا به امروز  مناطق اتحادیه میهنی را در دست داشته، از این به بعد مناطق مسعود بارزانی را  هم به مناطق زیر سلطه خویش اضافه میکرد. همین ها اضافه میکنند که اگر شهر کرکوک توسط این بلوک تحویل قاسم سلیمانی و حشدالشعبی داده نشده بود،دولت اقلیم امروز یک قدرت منطقه ای بود، یا شاید هم کردستان به دنبال رفراندوم استقلال، حالا یک کشور مستقل بود.

 

تکرار مکررات کجاست؟

تکرار مکررات عملکرد ثابت و ممتد این دو بلوک و تاکید ما بر یک نگاه متفاوت است؛

ادعاهای هر دو طرف مملو از حقایق و فاکت های غیرقابل انکار اند. هم بلوک اتحادیه میهنی و پ ک ک، و هم بلوک حزب دمکرات کردستان عراق لیست تمام این "قهرمانی ها" را در پرونده دارند و میشود چندین برابر اینها را دیگران به این لیست اضافه کنند. منتها این داستان فقط مربوط به گذشته نیست. همین امروز هم همه نیروهای ناسیونالیسم کرد در منطقه، اعضای بلوک ها و یا جبهه های متقابل منطقه ای و یا جهانی اند؛ پ ک ک و اتحادیه میهنی کردستان عراق به اضافه تعداد بسیار بیشتری در این منطقه همراه محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی اند. مسعود بارزانی یا حزب دمکرات کردستان عراق نیز به همراه دیگرانی از ناسیونالیست های کرد ایرانی،در جبهه مقابل جمهوری اسلامی اند، که بسته به فصل سال، از ترامپ، عربستان، اسرائیل و یا ترکیه و آن یکی انرژی و قوقت قلب میگیرند و وارد معامله و بند و بست میشوند...

مشکل کار کجاست؟

مشکل کار استقرار نیروهای ناسیونالیست کرد در جبهه های متفاوت و یا مقابل منطقه ای و یا جهانی هم نیست. اینها احزاب جنبش خودشان اند و به تبعیت از منافع خویش سراغ متحد و حمایت های سیاسی و مادی میگردند و با این دولت و آن قدرت معامله و همکاری میکنند و در این مسیر سوابق زیادی از نوع همین ها که امروز کسب میکنند، در پرونده خود ثبت کرده اند. تاریخ دو طرف مملو از چنین "قهرمانی" هاست.

 مشکل اصلی از نظر ما کمونیست ها، نقش مخرب آنها در تقسیم بخش قابل توجهی از مردم ستمدیده و زحمتکش به نام "منافع مردم کردستان"به دو اردوی مقابل هم است که هر کدام رویای پیروزی خود را به سیاست یکی از صاحبان همین پرونده ها گره میزنند. نتیجه کار نقسیم اینها به مزدور و قهرمان، خائن و صادق و یا "جاش" و "باش  و یا انقلابی و غیرانقلابی است.

حقیقت امر این است که هیچکدام از اینها نه خائن اند و نه مزدور. تمام اینها سیاست شان در خدمت تقویت جنبش و نیرو و منافع مادی و زمینی خودشان است. در طول تاریخ، وقتی کسی تمام سیر حرکت اینها را دنبال کند، متوجه میشود که یارگیری های منطقه ای و جهانی اینها مستقیما در خدمت تقویت موقعیت و جایگاه و منافع خودشان بوده است. همراهی مثلا پ ک ک با دولت سوریه از قدیم الایام همیشه در خدمت تقویت موقعیت همین سازمان بوده است، همانطوریکه همراهی با بلوک جمهوری اسلامی به تقویت آن در سوریه و ترکیه منتهی شده است. اگر چنین سیاستی نداشت، چرا کردستان سوریه را مفت تحویل میگرفت؟ برای حزب دمکرات کردستان عراق نیز قضیه به همین اندازه روشن است. وقتی ملامصطفی جنازه سلیمان معینی را تحویل شاه میدهد، و یا دیگرانی را مستقیم و غیر مستقیم سر به نیست میکند، به این دلیل است که کمک های شاهانه ای هم از شاه ایران میگیرد. در غیر اینصورت چرا میتوانست جنبش قدرتمند دهه هفتاد میلادی را در مقابل دولت عراق سازمان دهد؟ اگر با جمهوری اسلامی همراهی نکرده بود، چرا بعداز انقلاب ایران به یک قدرت در کردستان عراق تبدیل میشد؟ و اگر همراه اتحادیه میهنی با امریکا نرفته بودند، چرا صاحب تاج و تخت امروز می شدند؟ اینکه این دولتهای چه محلی و چه دول بزرگ چگونه از این جریانات در خدمت اهداف خود استفاده میکنند و چگونه اینها به ابزار پیشبرد سیاست دول جنایتکار تبدیل میشوند باز بر کسی پوشیده نیست. اینها در خدمت کسب امکانات، گوشه ای از لحاف قدرت، هزار بار سرنوشت همین مردم کرد زبان و متوهم به خود را با این و آن دولت معامله کرده اند که قبلا به اینها پرداخته ایم.

تمام سیاست های اینها بسیار روشن و دقیق در خدمت جنبش و قدرت و منافع خویش در حیطه فعالیت خویش است. سیاست اینها همان اندازه خیانت است که سیاست خمینی و خامنه ای و اردوغان خیانت محسوب میشود. تفاوت اینجاست که چون کسی از اردوغان و خامنه ای توقعی ندارد، کار و سیاست آنها را سیاست دشمن حساب میکند. اما وقتی به حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی و پ ک ک میرسد، آنها را متهم به خیانت میکنند. چرا؟ چون به آنها متوهم اند، به آنها امید بسته اند و آنها را جزو خودی هایی میدانند که به همین مردم خیانت کرده و به منافع شان پشت کرده اند.

احزاب بی پرنسیب؟

پرنسیپ احزاب ناسیونالیست کرد اتفاقا بسیار هم مشخص است. منفعت طبقاتی اینها همه جا ناظر بر فعالیت و سوخت و ساز سیاسی اینهاست. پرنسیب سیاسی آنها تابعی از نفع مادی و در خدمت منافع طبقه بورژوا است. لذا توقع پرنسیبهای انسانی از اینها را تنها کسی میتواند داشته باشد که توهمی به این حزاب دارد و توقعی دارد که نفس آن واقعی نیست. عدم استراتژی مستقل این احزاب و اتکای آنها به شکاف میان دولتها و زندگی کردن در این چهارچوب این شکافها،آنها را در میان احزاب بورژوایی بدرست به بی پرنسیبی سیاسی، اخلاقی و ... مشهور کرده است. اما هر چه هست توقع پرنسیب انسانی از این جریانات درست مانند داشتن توقع پرنسیب از سران جمهوری اسلامی، از ترامپ و اردوغان و نتانیاهو و... است. برای تمام اینها مشخص است که دفاع از منافع سیاسی و مادی و جنبشی شان اصل اول و آخر است. اینها با هر نیروی ارتجاعی و با هر دولت و قدرت ضد انسانی بشرط استفاده برای خود کنار می آیند و یا متحد میشوند. تاریخ اینها همراهی با تمام دول منطقه در خدمت به تقویت جنبش و پر کردن جیب های شان بوده است. برای تمام دولت های منطقه آدم کشته اند. خصومت با کمونیسم و برابری و رفاه ویژگی تمام شان است؛ حاضراند بمیرند ولی شاهد توقع بالای کارگر و زحمتکش نباشند. تاریخا دست زدن به توطئه و جنایت در حق انسان و مخالف سیاسی، در گروه خون شان است. دوستان و متحدین اینها در طول تاریخ، برای هم شناخته شده اند. و میشود با دقت ریاضی به هر آدمی با شعور متوسط نشان داد که مسیر حرکت فردای شان چگونه است. هر طبقه ای پرنسیب های خود را دارد و اینها به عنوان احزاب طبقه بورژوا تمام پرنسیب های این طبقه را به ارث برده اند.

مزدور؟

احزاب کردی مزدور هم نیستند، به این دلیل که تمام فعالیت های شان برای تقویت موقعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خودشان و جنبش شان است. در دنیای سیاست، احزاب سیاسی مزدور و غیر مزدور وجود ندارد. این نوع تقسیم بندی غلط و غیر طبقاتی و گمراه کننده و غیر سیاسی است. احزاب سیاسی را نه بر مبنای چندوچون رابطه پولی و مالی با این و آن دولت، که برمبنای سیاست و اعمال شان ارزیابی میکنند. توجه باید کرد که بحث نه بر سر یک گروه مزدور یا یک باند سازمان یافته برای پیشبرد پروژه و یک کار معین، بلکه برای بحث احزاب سیاسی جافتاده و صاحب سنت است.  

در بدر دنبال حزب غیر مزدور، غیرخائن و با پرنسیب!

اگر فرد علاقمند به کوردایتی به سیاست و  کردار این نوع احزاب انتقاد دارد و سراغ نوع اصیل تر از اینها میگردد، باید مژده بدهد که چنین پدیده ای موجودیت ندارد. اگر تمام اعمال جنایتکارانه و ضدمردمی ناسیونالیسم کرد را از سابقه شان پاک کرده و از این به بعدشان را ارزیابی کنید، و شانس دهید که طوری دیگری عمل کنند، پدیده متفاوتی از آب در نخواهند آمد، به این دلیل ساده تمام اینها، از کوچک و بزرگ شان، هر لحظه یکی از دولت های حاکم بر مناطق کردستان برای شان سوتی بزند، بیدرنگ حاضر و در موقعیت خدمتکار آماده خواهند بود به هر موقعیت پستی تن دهند تا به عنوان حزب امتیازات مالی و سیاسی بگیرند.اردوغان سوت بزند، پ ک ک ای ها به سرعت صد میروند و به خدمت می ایستند، خامنه ای سوتی بزند، تمام ناسیونالیست های تمام عیار کرد ایرانی به صف شده و برای دست بوسی مسابقه میدهند. از بد شانسی اینها اما، نه اردوغان پ ک ک را میخواهد و نه خامنه ای جمع ناسیونالیست های کرد ایرانی را.

نتیجه سیاسی این نکته این است که کسی که به این احزاب نقد دارد، باید جنبش شان را، "انقلاب" شان را، مبارزه شان را، استراتژی شان را و در یک کلام موجودیت شان را نقد کند. آنها را نقد و افشا کند به عنوان احزاب طبقه بالادست جامعه، احزاب طبقه سرمایه دار، احزاب خواهان اعمال استثمار طبقه کارگر توسط خودشان و نه دیگران "غیر کرد". کسی که آینده امتحان پس نداده بخشی از اینها را نمیداند، به امروز دولت مامه و کاکه در کردستان عراق نگاه کند و زیر سایه حاکمیت شان ثروتمندان دسته جمعه ثروتمندتر و میلیونر و میلیاردرتر و کارگر و زحمتکش به مراتب از دوران صدام حسین محروم تر و  تنگدست ترند. اگر حقوق شان را سر هر ماه از دولت صدم تحویل میگرفتند، حالا سر هر ماه و فصل باید به خیابان ها بیایند و جان بکنند تا حقوق و دستمزد کار انجام شده شان را تحویل بگیرند...

 

پیام عبدالله اوجلان چرا اتحاد "کورد" در این دوره است؟

اوجلان در ملاقات تلفنی اخیر تاکید زیادی بر اتحاد "کردها" در این دوره دارد. علت چیست؟

دور از کشمکش این دو بلوک، ایشان شاهد اوضاع در هم ریخته امروز جهان است؛ با بحرانی که سرتاسر جهان را گرفته است، هیچ بورژوایی قادر به سرمایه گذاری بر حمایت آن دیگری نیست؛ سرنوشت موقعیت فردای امریکا معلوم نیست، که تا امروز حامی نیروهای پ ک ک در سوریه بود. موقعیت جمهوری اسلامی و دولت عراق نامعلوم تر و آینده شان تاریک و مبهم تر از همه است. نتیجتا سرنوشت هلال شیعه و امید پ ک ک به این کمپ به همان اندازه تاریک و ناروشن است. سوریه دوباره در آغوش جهان عرب جای میگیرد. نتیجتا دولت عربی سوریه معلوم نیست با پ ک ک و متحدین آن در این کشور چکار میکند. هر چه باشد، نزد ناسیونالیسم عرب، غیرقابل قبول است که بخشی از یک "کشور عربی" در دست یک نیروی ناسیونالیست کرد باشد. اینها را اوجلان نزد خود حساب میکند و به این نتیجه ساده میرسد که فعلا باید دست نگهداشت تا ببیند دنیا چه میشود. "کورد در این دوره نباید وارد جنگ برادرکشی بشود، باید متحد شود..."، اشاره اش به همین اوضاع نامعلوم فرداست. موقعیت بحرانی ترکیه که موقعیت اقتصادی اش بشدت رو به نزول است، عربستان پولداری که میلیاردها دلار اخیرا قرض گرفته است، موقعیت دشوار امریکا ونتیجتا اسرائیل و بقیه دوستان مسعود بارزانی همین پیام را برای حزب دمکرات کردستان عراق دارد، تا در مقابل گزینه جنگ با پ ک ک دست به عصا حرکت کند. ترکیب نگرانی سران این دو بلوک ناسیونالیسم کرد به هر دو طرف دیکته میکند که فعلا روی اسب های بازنده حساب باز نکنند و علیرغم شاخ و شانه کشیدن برای هم، فعلا به آرامی از جنگ با هم بگذرند. این سرنوشت فقط شامل این دو طرف نیست. تمام احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد که سرنوشت شان به شکاف بین قدرت های جهانی و منطقه ای گره خورده است، در همین شرایط نگران و سرگردان به سر می برند. در چنین اوضاعی، همه میدانند تا شروع جدی کشمکش های جدید منطقه ای و بین المللی، و یارگیری های تازه در شرایط اوضاع نامعلوم آتی، فعلا منتظر عروج دولت ها و قدرت هایی باشند که احتمالا در بازی های سیاسی خویش، مانند تمام تاریخ جنبش ناسیونالیستی کرد، کسی اینها را به عنوان سرباز شطرنج خویش بکار بگیرد و خورشید تابان این اردوی درمانده جایی طلوع کند.