امامان جمعه در ایران و در کردستان پدیده ی جالبیه. این ها گویی مصونیت تاریخی و مادام العمر دارند. رژیم ها عوض می شوند ولی این ها نسل اندر نسل می آیند و می مانند و وظیفه ی آسمانی و زمینی شان همیشه یکی است. آن هم  مداحان ثابت قدم سلسله های شاهنشاهی و امروز مداح  جمهوری اسلامی و رهبری است.

اگر کلیسا بعد از جنگ های صلیبی و داستان های قدیمی اش صاحب واتیکانی شده، اما مساجد همان ساز خدمتگزاری به شاهان و امروز به رهبر را می زنند و با وجود و حضور لشکری ازعمامه به سرهایش هنوزعقب مانده ترین و بی عرضه  ترین موجودات تاریخ  باقی مانده اند. امروز این نسل امام جمعه ها سرشان در آخور رهبری و سازمان اوقاف و حوزه ها و نان خور بنیادهای قم و مشهد و غیره هستند. اما در کردستان امام جمعه ها مشکل دیگری هم دارند. این ها سنی اند، نه امامی دارند و نه مرجعی و نه بنیادی و سرشان بی کلاه مانده و لازم شده است پیرو مرجعیت شیعه و امام و رهبر جمهوری اسلامی بشوند. اهانت های به عایشه و حسن و دیگر امامان سنی را بر تن خود بمالند و جیک شان در نیاید. چرا که سر در آخور بیت رهبری و رهبر شیعیان دارند. و کم و کسری خود را هم از جیب مردم محل جیران می کنند.

زمانی حزب دمکرات کردستان ایران تلاش کرد برای ملاها و امام جمعه های کردستان آبرویی بخرد و مرکزی بنیاد بگذارد تا بلکه به استقلال سنی گریشان برسند. اما سر نگرفت و امام جمعه ها که نانشان در بیت رهبری شیعه است این ریسک را نپذیرفتند.

ازاین ها گذشته امام جمعه های سنی خودی، گاهی پا را از گلیم تیکه پاره و فرسوده شان فراتر گذاشته و به فرمان مرکزیت شیعه، مبلغ سیاستهایی می شوند که مراکز مذهبی جمهوری اسلامی به آنها دیکته می کند و آن دخالت در زندگی مردم و سر زدن زوزه های ضد مردمی و بخصوص ضد زنان است.

امامان خود فروش جمعه در شهرهای مختلف کردستان، در خطبه های گندیده ی نماز جمعه هر هفته علیه مبارزات و اعتراضات مردم، دعوت مردم به همراهی با جمهوری اسلامی؛  تهدید فعالین سیاسی، توهین به زنان و دختران، فتوای ممنوع کردن دوچرخه سواری زنان و اخیرا پارا فراتر گذاشته  و به تبعیت  و دستورسپاه پاسداران، با تعریف و تمجید از قاسم سلیمانی و دادن تصویر دیگری از او به مردم، تلاش کردند با تعطیلی مدارس و ادارات و بازار مردم را به شرکت در مراسم های عزاداری سپاه برای قاسم سلیمانی بکشانند. مردم کردستان که هنوز ۲ ماه از قتل فرزندانشان توسط سپاه پاسداران نمی گذرد در این نمایشات دولتی شرکت نکردند.

با وجودی که مردم کردستان برای این نوکران رژیم تره خرد نکرده و نمی کنند، اما همین اندازه پررویی، بی شرمی و دخالت بعنوان بخشی از نیروهای سرکوب آن هم در مقابل مردم انقلابی شهرهای کردستان، غیر قابل قبول است. علاوه بر تکیه امام جمعه ها به عقبمانده ترین بخش بسیار کوچک جامعه و اعتقادات مذهبی شان، یک دلیل این پررویی و جسارت امام جمعه ها  علیه مردم، حمایت ناسیونالیست های کرد از آنها است. چرا که سنی گری بخشی از سیاست و ابزار ناسیونالیسم کرد علیه آزادیخواهی و برابری طلبی مردم کردستان و بویژه برابری زن و مرد است.

اما دیگر ورق برگشته و زمانی که مردم بپاخاسته ی ایران می خواهند عمامه را از سر بیت رهبری و خامنه ای سر دسته ی امام جمعه ها برداشته و مرخصش کنند، دیگر جایی برای زوزه ی امام جمعه های کردستان هم باقی نمانده است. این ها اگر بروند و همان حرف های مفت و همیشگی بهشت وجهنم را تبیلیغ کنند، تازه از سرشان هم زیاد است و مردم کردستان دیگر به آنها اجازه دخالت در سیاست و امر و نهی و فتواهایشان نمی دهند. بعنوان فقط یک نمونه امام جمعه ی زوار در رفته ی شهر مریوان وقتی فتوای ممنوعیت دوچرخه سواری زنان را داد، اگر چه زنان و دختران به این یاوه خندیدند، اما دست مرتجعین علیه زنان باز شد تا فشار خود بر زنان و دختران را مضاعف کنند. در مریوان هر آخر هفته گروه های 50 و 60 نفره ی زنان دوچرخه سوار به طرف دریاچه ی زریبار یا دامنه کوه ها برای ورزش می رفتند. این فتوا باعث شد که بخشی از زنان تسلیم فشار امام جمعه ی مزدور و مرتجعین شهر شوند. بر فعالین و ازادیخواهان زن و مرد بود که در پاسخ به این فتوای ارتجاعی در گروه های بزرگ تر مارش دوچرخه سواری را اجرا کنند و دهن این مزدور و مرتجعین را ببندند.

امامان جمعه بعنوان بخشی از دستگاه پروپاپاگاند مذهبی و ارتجاعی جمهوری اسلامی بهمراه سرنگونی این رژیم که پرچمش را ده ها میلیون کارگر و زحمتکش و ازادیخواه و انقلابی ایران بر افراشته اند، تاریخ مصرفشان بسر می رسد. این بار دیگر در ایران نه دربار شاهنشاهی ای وجود خواهد داشت که امامان جمعه مداح و نوکرش شوند و نه بیت رهبری ای که این مزدورن به خدمت بی ارزششان ادامه دهند. انقلاب آتی ایران، بساط این زوزه کشی و نوکری  و مزدوری را برخواهد چید. در جامعه ی سکولار و غیر مذهبی که آزادی و برابری  و حاکمیت شورایی مردم برقرار می شود، از مذاهب و مراکز شیعی و سنی مبلغ خرافات و در خدمت سیاستهای بورژوایی و ناسیونالیستی و ارتجاعی اثری نمی ماند. جز این که عقاید و باورهای مذهبی مردم امر شخصی هر کسی می تواند باشد نه ابزاری علیه ازادیهای فردی و اجتماعی و دخالت در زندگی مردم و در اداره ی جامعه.

بهتر است از همین امروز و هر چه زودتر امامان جمعه بساط خطبه های سیاسی و مذهبی و دخالت در زندگی مردم را برچینند و دم شان روی کول بگذارند و بروند وگرنه این بساط با رفتن جمهوری اسلامی برچیده خواهد شد و  امامان جمعه ی مزدور و مرتجع بدنامی و همراهی و شراکت در جرایم 40 سال با قاتلان فرزندان مردم  را با خود به گور خواهند برد.