"گفتگوی رادیو نینا"

وریا نقشبندی: امروز ۴ شنبه ۱۵ مرداد پنجاه و دومین روز اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه  و پنجمین روز اعتصاب همزمان و هماهنگ کارگران  نفت و گاز و پتروشیمی های آبادان، اهواز، ماهشهر ، قشم ، لامرد ،  کنوان  و دشت آزادگان در جنوب ایران و هپکو و بخشهای دیگر کارگری در گوشه و کنار کشور است. کارگران اعتصابی خواستار تامین امنیت شغلی، لغو قراردادهای سفید امضا، پرداخت دستمزدهای معوقه و  افزایش دستمزدهایشان هستند. بعنوان اولین سوال،  ویژگیهای مبارزه و اعتصابات کارگری این دوره  چیست و شما چگونه می بینید؟

مظفر محمدی: در میانه دو خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ ، اعتصابات بزرگ کارگری برپا شد. که مهم ترین شان اعتصابات مکرر ماشین سازی هپکو اراک، آذر آب، رانندگان کامیون، بازنشستگان، پرستاران، کارگران معادن، فولاد اهواز، شرکت نیشکر ۷ تپه و همبستگی و هماهنگی این دو بخش با هم، اعتراضات وسیع زنان و دختران جوان علیه تبعیض جنسی، اعترااضات مال باختگان،  اعتصاب معلمان و اعتراضات دانشجویی و حمایت شان از کارگران، با شعار "کارگر، معلم، دانشجو اتحاد" نویدبخش یک دوره جدید مبارزه طبقاتی و همبستگی و بهم پیوستگی جنبش های اجتماعی بود. و اکنون پیوستن ده ها مرکز کارگری در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ها بخصوص در ۴ استان جنوب ایران، سرها را به شکل بسیار بارزی  به طرف طبقه کارگر برگردانده است.

در این دوره  و در بعد سیاسی، شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا" به یک دوره طولانی توهم و امید به وعده های بخشی از بورژوازی ایران برای اصلاحات و رفاه و گشایش سیاسی، خاتمه داد.

در بعد تشکل یابی هم، کارگران یک بار و برای همیشه تشکل های دولتی و امنیتی خانه کارگر و شوراهای اسلامی را به زباله دانی انداختند. مجامع عمومی کارگری و دخالت توده های کارگر در تصمیم گیری و انتخاب نمایندگان و سخنگویان واقعی از میان خود کارگران و در مجامع عموی شان و طرح اداره شورایی کارخانه و جامعه، بعنوان آلترناتیو تشکل یابی و اتحاد کارگری پا به میدان گذاشته اند.

در خیزش های دی ماه 96 و آبان 98 گاها این سوال مطرح می شد که طبقه کارگر کجا است؟ ما همانوقت گفتیم شیوه مبارزه طبقه کارگر با اقشار دیگر اجتماعی و عصیان و خیزش های خیابانی متفاوت است. و امروز این تفاوت را به وضوح می بینیم. اعتصاب و اعتصاب، قدرتمندترین ابزار طبقه کارگر برای فشار بر دولت وکارفرماها و علیه بیحقوقی و استبداد و فقر و فلاکت اجتماعی است. امروز اعتصاب نه در بخشهای جداجدای طبقه کارگر بلکه در 4 استان جنوب و در تهران و دیگر شهرستان ها همزمان و هماهنگ در بزرگ ترین مراکز تولید و صنعت  نفت و پتروشیمی ها و نیشکر 7 تپه و کارگران بخش  خدمات و شهرداری ها و غیره  را شاهدیم. این ها داده های امروز طبقه کارگر اند و قابل برگشت نیستند. خودآگاهی طبقه کارگر در دل اعتصبات و همبستگی های طبقاتی و دخالت گسترده توده های کارگر، پیشروی های بیشتری را نوید می دهد.

این روزها بار دیگر کتاب  "چگونه فولاد آبدیده شد" نوشته نیکلای آستروفسکی را ورق می زدم. داستان زندگی کارگر پیشروی  است که در جریان زندگی و مبارزه با مشکلات غیر قابل تصور، ترسناک و سخت، چگونه بر دشواریهای سهمناک غلبه می کند و نشان می دهد که چگونه مارکسیسم در زیباترین شکل خود از طرف کارگران پذیرفته می شود.

و این داستان زندگی و مبارزه ی طولانی خستگی ناپذیر کارگر هفت تپه امروز ایران و دیگر بخش های طبقه کارگر در فولاد اهواز، مراکز صنعتی نفت و گاز و پترو شیمی ها، عسلویه، هپکو و دیگر مراکز کارگری ایران هم هست.

امروز در ایران هر کارگر آگاهی که فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشد می تواند نویسنده ی رمان زندگی و مبارزه ی روزمره و اعتصابات و دشواریهایش باشد. می تواند در درون  این مبارزات رد پای مارکسیسم را ببیند و تجربه کند.

کارگران در دل این مبارزه پرده محدود صنفی و هر بخش جداگانه ی کارگری با کارفرما را دریده و سرمایه داران و دولت به معنای قدرت سیاسی شان را به چالش می کشند. نشان دادند که  هیچ کارفرمایی بدون حمایت دولت حامی خود توان مقابله با کارگر متحد را ندارد. طبقه کارگر ایران در طول بیش از چهار دهه زندگی و مبارزه در ایران، رابطه اقتصاد و سیاست، رابطه ی استثمار و قدرت سیاسی سرمایه داران را به خشونت بار ترین شکل ممکن تجربه کرده است. دیده اند که در کنار کارفرما، پلیس و حراست و تهدید و زندان و شلاق قدرت و حاکمیت سیاسی سرمایه داران ایستاده است. به این معنا  و به حکم این که استثمار و سرکوب در کنار هم قرار دارند، مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر هم در هم طنیده شده  و آگاهی مارکسیستی  و نقد مارکسیسم به رابطه کار و سرمایه در میانشان غیر قابل انکار است.

از نظر من این ها اساسی ترین ویژگیهای مبارزه طبقاتی و اجتماعی امروز جامعه ایران هستند.

وریا نقشبندی: این تحول که شما اشاره کردید،  مسایل گوناگونی  را در درون خود دارد. در دل اعتراضات و اعتصابات کارگری و اساسا در اعتصاب طولانی مدت 7 تپه مسایلی مطرح  شده اند از جمله گفته می شود:  این کارخانه (منظور شرکت 7 تپه است) مال ما است. همینطور مساله کنترل کارگری یا مالکیت کارگران بر شرکت و یا مسوولیت دولت و نظارت کارگران بر شرکت مطرح شده است. نظر شما در این موارد چیست؟

مظفر محمدی: "این کارخانه مال ما است" در  هر مجمع کارگران 7تپه تکرار می شود. این ادعای کارگر، خط قرمز سرمایه داران و دولت شان است. چرا که در نظام سرمایه داری مراکز صنعتی و تولید از بزرگ تا کوچک در مالکیت سرمایه داران و دولت است و از نظر آن ها  این مالکیت مقدس است. نفی مالکیت سرمایه داران بر داراییهای منقول و غیر منقول جامعه، در این نظام کفر است. این نفی در نظام مذهبی شان هم شرعی نیست و کفر است. اما کارگران می دانند که صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ها و همه ی مراکز بزرگ و  کوچک تولید در جامعه داراییهای عمومی و متعلق به جامعه هستند. اگر امروز طبقه کارگر زورش نرسد این تصرف و تملک زورمندانه و قلدرانه ی سرمایه داران را منحل کند، اما با همین حال می داند که این کارخانه مال او است. دارایی جامعه است . و این تنها یک ادعا نیست، یک واقعیت انسانی و شرافتمندانه و دورنمای یک جامعه  آزاد و برابر  و سوسیالیستی را  در مقابل خود دارد.

 در مورد بخش دوم سوالتان ، کنترل کارگری یا مالکیت کارگر بر وسایل تولید،  این موضوع در اعتصاب کارگران 7 تپه مطرح شد.

ما از همان آغاز گفتیم که طرح کنترل کارگری و یا مالکیت کارگران بر وسایل تولید و شرکت در شرایط کنونی، یعنی ایجاد جزیره ای کوچک کارگری در یک کشور بزرگ و نظام سرمایه دارانه یک توهم و  تخیل است. هیچ بخش کارگری به تنهایی و برای خود نمی تواند به مالکیت مراکز صنعتی و تولید فکر کند مگر این که کل این نظام را کنار زده باشد و بدوا قدرت سیاسی طبقه سرمایه دار را برانداخته باشد. اما در ادامه مبارزه می بینیم که  این شعار و یا مطالبه، در مبارزه و اعتصاب کارگران دیگر موضوعیت ندارد و به نظر می رسد  از دستور خارج شده است.  این نشانه و نقطه قدرت کارگران متحد و متشکل در مجامع عمومی است که مدام بحثهایشان صیقل می خورد، اشتباهاتی اگر مطرح است تصحیح می شوند. برای مثال  در تجمعات و راه پیمایی ها گاها  اعدام اسدبیگی مطرح می شد که این هم  به دلیل این که اساسا طبقه کارگر خود مخالف و علیه اعدام است، این تناقض هم در جریان صیقل خوردن و آبدیده شدن کارگران حل می شود و این شعار کنار گذاشته می شود. و این  همان شیوه ی  آبدیده شدن فولاد است.

موضوع دیگر کارگران اعتصابی همانطوری که شما گفتید، مساله مسوولیت دولت و به رسمیت شناختن نظارت کارگران بر پروسه تولید و رابطه کارگر و کارفرما است. اگر بپذیریم که دولت بر پروسه تولید و رابطه کارگر و کارفرما نظارت کند و دست کارفرماها را برای فشار بر کارگران، نپرداختن بموقع دستمزدها، ندادن مزایای کار و فساد و اختلاس و تخریب محل های کار و  به ورشکستگی کشاندن کارخانه باز نگذارد، آیا هنوز نظارت کارگری موضوعیت دارد؟ جواب قطعا مثبت است. چرا که در اساس ولو دولت مسوولیت پذیر باشد، اما از آنجا که دولت حامی منافع طبقه معین یعنی کارفرماها و سرمایه داران است و قوانین ناظر بر رابطه کار و سرمایه را بر اساس منافع این طبقه می نویسد، در نتیجه کارگران بعنوان طبقه تحت ستم و استثمار نمی تواند، سرنوشت کار و زندگی و رفاه و سعادتش را دست دولت بسپارد. دولتی که حتی قوانین نوشته شده خودش را هم اجرا نمی کند. سرنوشت سر پا ماندن شرکت و کارخانه برای کارگران مهم است. تا حدی که کارگران می گویند " این شرکت مال ما است" و حق دارند. دستمزد مکفی، مزایای کار، امنیت شغلی، مساله اخراج کارگران، ساعت کار کم تر، استراحت کارگران، مرخصی ها و ده ها موضوع دیگر مربوط به سرنوشت کار و زندگی کارگران جز با نظارت خود کارگران و تشکل و نمایندگانشان ممکن نیست.

وریا  نقشبندی: موضوع دیگری که مطرح است و مدام تکرار می شود، خصوصی سازی است. چرا کارگران با خصوصی سازی مخالف اند. آیا  مساله خلع ید از  بخش خصوصی  امکانپذیر است؟

مظفر محمدی: روشن است که منظور از لغو خصوصی سازی به معنای لغو مالکیت خصوصی نیست. این را هر کارگر آگاهی می داند که لغو مالکیت خصوصی تنها با کسب قدرت از جانب طبقه کارگر ممکن است. حتی لغو خصوصی سازی در نظام سرمایه دارانه و دولتی کردن مالکیت (ولو فرض کنیم سرمایه داری دولتی ضررش کم تر  است) هم در توان هیچ بخش جداگانه کارگری در هیچ کشوری نیست.

در اساس و در نظام سرمایه داری، سرمایه دولتی یا خصوصی در رابطه کار و سرمایه تغییری نمی دهد.  کارفرما چه یک یا چند سرمایه دار سهام دار یا دولت باشد، در اساس استثمار طبقه کارگر و ارزان نگه داشتن نرخ کار و سودآوری هر چه بیشتر تغییری نمی دهد.

با وجود این هنوز مخالفت کارگران با خصوصی سازی به شیوه جمهوری اسلامی موضوعیت دارد. چرا؟

ببینید، خصوصی سازی علاوه در بخش های صنایع و شرکت ها، آموزش و پرورش و بهداشت و درمان را در برگرفته و به سرعت توسعه یافته است و دولت خود را از هر گونه تامین امکانات اموزشی و بهداشت و درمان معاف نموده و به شرکت ها و بخش خصوصی واگذار کرده است. با این کار کمر مردم زیر بار گرانی در این بخش خم تر شده است. همین طور مساله اشتغال و کاریابی هم از وزارت کار و ادارات کار و رفاه اجتماعی به شرکتهای کاریابی خصوصی واگذار شده است. شرکتهای کاریابی خصوصی مثل قارچ سبز شده اند. این ها متقاضیان کار را بدون هیچگونه حقوق و موازینی و با دستمزد دلبخواهی و کم به کار میگمارند و 5 در صد دستمزد کارگر را هم هر ماه شرکت برای خود نگه می دارد.

در نتیجه پروسه و نحوه واگذاری مراکز صنعتی و تولید و خدمات و آموزش و بهداشت و غیره در جمهوری اسلامی برای هر کارگری روشن است. این که در این پروسه بین فروشنده که دولت است و خریداران چه اتفاقاتی افتاده است و مساله رانتخواری، رشوه، ورود نهادهای دولتی و نظامی و مذهبی به این عرصه و مسایلی چون فساد و اختلاس و حتی مدیریت لایق و نالایق...، موضوعی کاملا روشن برای همگان است.

اما از زاویه منعت طبقه کارگر مخالفت با خصوصی سازی به این معنی است که مساله کار و زندگی کارگر در طرح یا قانون خصوصی سازی تحت تاثیر قرار گرفته است و کارگران نمی توانند به این موضوع بی اعتنا باشند. اگر قرار است خصوصی سازی به معنای واگذاری سرنوشت کارگر به ملوک الطوایفی و فعال مایشاء بودن کارفرماها باشد، اگر کارفرماها پروسه تولید را مختل کنند، سرمایه ی شرکت ها را بالا بکشند و یا به ورشکستگی کاذب یا واقعی بکشانند،  کارگران قدیمی را به  نام تعدیل نیرو اخراج کنند و فشار کار مضاعف را بر  نیروی کم تر کار وارد سازند یا کارگر جدید و ارزان تر بیاورند،  مزد کارگران را به موقع نپردازند و خلاصه بیحقوقی کامل را به کارگر تحمیل کنند، اینجا است که کارگران این طرح را ضد کارگری و رها کردن کارگران در چنگال طمعکار و فاسد سرمایه داران خصوصی می دانند و با آن مخالفند.

ارگران می پرسند اگر سرنوشت مرگ و زندگی کارگر را دست کارفرماها بدهید که هر غلطی بکنند، پس نقش دولت و قانون کار و صیانت از حقوق کارگر چه می شود؟ اگر دولت هیچ کاره است بگوید. اگر دولت فقط ژاندرم سرمایه داران برای سرکوب کارگران است بگوید. اگر چه نگفته همین کار را کرده  است. بنا بر این، کارگران راهی نمی بینند جز اینکه یقه دولت بعنوان  منشا فقر و فلاکت و بیحقوقی خود را بگیرند و بگویند حق ندارید شانه از زیر بار مسوولیت معیشت کارگر و زحمتکش جامعه خالی کنید. دولت که در اصل خود صاحب انحصارات بزرگ و بانک ها و صندوق های ذخیره و غیره است، حق ندارد یقه خود را از هر گونه مسوولیت در قبال کارگران و جامعه رها کند. خواست برعهده گرفتن مسوولیت از جانب دولت و احقاق حقوق کارگران، خواستی واقعی و بی برو برگرد است. و نقش و اهمیت یک قانون کار کارگری ناظر بر رابطه کار و سرمایه هم موضوعی مهم و غیر قابل صرفنظر است.

وریا نقشبندی: کارگران هر روز در جایی تجمع می کنند. از جمله حدود دو ماه است کارگران 7 تپه روزانه جمع می شوند و فعالین و رهبران و سخنگویانشان حرف می زنند،  تصمیم می گیرند آن روز چکار کنند و مطالباتشان را  بارها و بارها فریاد می زنند. نقش مجامع عمومی کارگری در مبارزات و اعتصابات را چگونه ارزیابی می کنید؟

مظفر محمدی: یکی از مهم ترین نقطه قدرت اعتراضات و اعتصابات کارگری این دوره برگزاری مجامع عمومی پایدار و اتکا به قدرت توده وسیع کارگران است. وقتی تکرار عبارت "خرد جمعی" را در بیانات رهبران و سخنگویان کارگران می شنوید،  این، مفهوم طبقاتی اتحاد که نیاز حیاتی مبارزه جمعی کارگران است را به وضوع تمام تاکید می کند. این سنت و تجربه نشان داده است که  از میان انواع تشکل های کارگری، مجامع عمومی بزرگ ترین و موثرترین شکل اتحاد و ابراز وجود دستجمعی کارگران است. میتوان گفت مادر همه تشکل ها است. مجامع عمومی محل قدرت نمایی و ابراز وجود  کارگر است. به کارگر قدرت و اعتماد بنفس میدهد. امکان دخالت در سرنوشتش را میدهد. راه دخالت کردن از پایین و دستجمعی کارگران را نشان میدهد. کارگر منفرد را از انزوا در میاورد،  قوی میکند. مشکل و معضل پراکندگیش را حل میکند. تفرقه و تقسیم کارگران به قوم و قبیله و روستایی و شهری را از بین می برد. صدای کارگر را رساتر میکند. از مجامع عمومی کارگر نمایندگیهای مختلف کارگری در میاید. سخنگویان و آژیتاتورهای کارگری رو می آیند. این سنت شورایی کارگری است و نهایتا شوراهای کارگری پایدار از آن در می آید.

هیچ کارفرمایی نمیتواند همه کارگران یک محل کار را که تک تک عضو مجمع عمومی هستند، بفریبد، بخرد و یا تهدید کند و بترساند و در میان کارگران تفرقه درست کند.

نمایندگان کارگران منتخب مجامع عمومی اند . این انتخاب الزاما با رای گیری نیست . رهبر عملی مبارزه کارگران خود بخود نماینده هم هست بدون این که نیازی به رای گیری باشد. کافی است کارگران با صدای بلند اعلام کنند شما نماینده ما هستید.

هیچ تشکل زرد و دولتی و یا گرایشات غیر کارگری درون کارگران در مقابل قدرت و دخالت توده های وسیع کارگران توان رقابت و مقابله با اتحاد و خرد جمعی کارگران را ندارند. این جریانات و گرایشات وقتی در مقابل تصمیم جمعی و منفعت مشترک و عمومی کارگران قرار می گیرند ناچارند تسلیم شوند و گردن بگذارند و خود را منطبق سازند و گرنه طرد می شوند. همچنانکه شورای اسلامی ها طرد شدند.

وریا نقشبندی: کارگران در طول اعتراض و اعتصاب بارها به مذاکره با کارفرما و دولتی ها دعوت شده اند. این پروسه به چه شکلی پیش رفته و چقدر موثر بوده ؟  همچنین میخوام بپرسم که نقش تبلیغات  و مدیا ی دولتی و مدیای اجتماعی در انعکاس صدای کارگران به جامعه چگونه است؟

مظفر محمدی: در مبارزه طبقاتی و جدال کارگر  با کارفرما و دولت، مذاکره و چانه زنی هم یک عرصه مبارزه  است.

کارگران در جریان مذاکرات همواره دیده اند که نمایندگان دولت در کنار کارفرما قرار دارند ولو  به میانجیگری یا حتی گاها طرفداری از کارگر تظاهر کنند. تا کنون رسم بر این بوده که دولتیان، کسانی را در میان کارگران بویژه مهره های خود در شوراهای اسلامی را بعنوان نماینده کارگر می پذیرفتند.

مذاکرات سالانه بر سر تعیین دستمزدها تحت عنوان سه جانبه گرایی، در واقع فقط یکجانبه گراییی بوده است. یعنی نمایندگان کارفرما و دولت و شوراهای اسلامی در حقیقت منافع سرمایه داران را نمایندگی کرده اند. اما تجارب این دوره بویژه در اعتصابات 7 تپه، نشان داد که کارگران می توانند نمایندگان واقعی خود را برای مذاکره تعیین و به کارفرما و دولت تحمیل نمایند. و این از اعجاز و قدرت مجامع عمومی کارگری است نه هیچ چیز دیگر.

تصاویر جلسات نمایندگان کارگران 7 تپه با دولت و  و مجلسیان و کارفرما چه در شوش و چه در تهران و در میزگردهای تلویزیونی نشان می دهد که وقتی نمایندگان کارگری به اتحاد جمعی کارگر پشتشان گرم است، صدایشان هم رسا است. قاطع وجدی و جسور اند. بی پرده حرف می زنند. خطاب به نمایندگان دولت و مجلس نشین ها و مقامات دولتی محلی با صراحت می گویند ما به شما اعتماد نداریم. شما در  کنار کارفرما ایستاده اید. کارگران می گویند ما 50 روزه در گرمای بالای 50 درجه عرق می ریزیم و فریاد می زنیم تازه شما می آیید و می گویید چه خبره و چه می خواهید؟ شرم نمی کنید. دنیا فهمیده  ما چه میخواهیم شما نفهمیدید. فقط به ما جواب بدهید. حرف نزنید عمل کنید کاری کنید و نشان دهید. وعده ندهید، وقت کشی نکنید. ما مصممیم و تا آخر پای خواستهایمان می ایستیم.

این قدرت و تصمیم وجسارت و این نفس به اصطلاح از جای گرم در می آید. و آنجا مجمع عمومی و تصمیم گیری  جمعی و پشتوانه محکم اتحاد کارگران است.

در باره تبلیغ و نقش مدیا هم روشن است که ابزار و عرصه مهم دیگر  کارگران، تبلیغ شفاهی و حضوری رهبران و آژیتاتورهای کارگری در مجامع عمومی و استفاده از مدیای اجتماعی است. مبلغین و رهبران کارگری در مجامع عمومی لولای اتحاد کل کارگران و  سخنگویان واقعی آنها هستند. رهبرانی که کارگران را قانع می کنند، به دخالت جمعی دعوت می نمایند، به کارگران گزارش می دهند.  تبلیغات و آژیتاسیون های کارگری ضد سرمایه داری و ادبیات کارگری این دوره بسیار گسترده تر و غنی تر از دهه ها قبل است.

در این دوره ما شاهد بودیم که رسانه ها و مدیای سراسری و محلی نه تنها اخبار و وضعیت کارگران را پوشش ندادند بلکه در کنار کارفرما ایستاده و حتی صراحتا به کارگران گفتند "شما باجگیری می کنید." بخشی از خبرنگاران مدیای دولتی شرافت و وجدان کاری خود را به کارفرماها فروخته اند. یا سکوت می کنند و یا علیه کارگر نقش بازجو خبرنگار را بازی کرده اند .

حضور فعالین کارگری در مدیای اجتماعی خلا عدم دسترسی کارگران به مدیای دولتی و شبکه های رادیو و تلویزیون و روزنامه های سراسری را پر  کرده است.  به همین دلیل است  با وجود سکوت رسانه های دولتی و محلی، اخبار مبارزه و اعتصاب و هر اتفاق روزمره به سراسر دنیا می رسد. کارگران به نمایندگان دولتی می گویند: دنیا صدای ما را شنیده ولی شما خود را به کری و کوری زده اید.

در جهان امروز اگر سرمایه جهانی است و بورژوازی بین المللی  در سازمان ملل و بانک ها وصندوق جهانی و  اتحادیه های نظامی مثل ناتو دست شان در دستان همدیگر و منافعشان مشترک است، طبقه کارگر هم جهانی است. امروز نام 7 تپه برای هر کارگر آگاهی در جهان آشنا است. 7 تپه ای که با به میدان آمدن کارگران بزرگ ترین بخش صنعتی نفت و گاز و پتروشیمی ها و ماشین سازی ها، هزار تپه شده است و 7 تپه بر قله این سلسله کوه های عظیم کارگری ایستاده است.

وریا نقشبندی: همانطوری که می بینیم اکثر مطالبات کارگران بخش های مختلف سراسری و مشترک است. این خواستهای یکسان چه نقشی در همبستگی  و هماهنگ و همراه شدن و  سراسری شدن مبارزات کارگری دارد؟

مظفر محمدی: ظاهرا نگاه کنی می بینی معوقه ها یکی از مطالبات مشترک بخشهای مختلف کارگری است. اما اعتراض و اعتصابات کارگری امروز از معوقه ها عبور کرده است. امروز افزایش دستمزد، لغو قراردادهای سفید، برگرداندن کارگران اخراجی به سر کار، مزایای کارگری، بیمه ها، مسکن، آموزش و بهداشت و رفاه به دستور کارگران آمده و  مطالبات سراسری طبقه کارگر را تشکیل می دهند

در یکی از جلسات کارگران با نمایندگان کارفرما و دولت، یکی از کارگران به مسکن و آموزش و بهداشت اشاره می کند. نماینده دولت می گوید: "آقا حاشیه نروید به اصل موضوع بپردازید" از نظر کارفرما و دولت، مسکن کارگران، آموزش فرزندانشان و بهداشت و درمان رایگان فرع است و حاشیه. بورژوازی و دولتش تلاش می کند با پرداخت معوقه ها قال قضیه را بکند. اما طبقه کارگر ایران با دستمزد چند برابر زیر خط فقر و با فلاکت اجتماعی و گرسنگی و مرگ و میر بر اثر کرونا سازگار نیست و نمی خواهد کنار بیاید. نمی پذیرد. کارگران و زحمتکشان نمی خواهند گرسنه بمانند. نمی خواهند تسلیم قضا و قدر نگه داشته شوند. کارگر سهم بیشتر از دسترنج اش را می خواهد تا روزی برسد که تمام سهمش را بگیرد و سرمایه داران را  از مالکیت داراییهای جامعه خلع ید کند.  و این به همبستگی و هماهنگی مبارزات کارگری نیاز دارد. و این اتفاقی است که امروز دارد می افتد.

طبقه کارگر ایران هم بنا به خصلت و غریزه طبقاتی و همسرنوشتی و هم خودآگاهی طبقاتی به نقطه ای رسیده است که درد مشترک طبقه کارگر تحت ستم و استثمار و بیحقوقی جدا جدا درمان نمی شود.

به این نتیجه رسیده است که کسب یک پیروزی در یک مرکز کار و گرفتن یک سنگر و یک پیشروی از طرف هر بخش کارگری، پیروزی کل طبقه کارگر است.

به این رسیده که حمایت معنوی و عاطفی و انسانی ناشی از همسرنوشتی طبقاتی بجای خود، مبارزه هر بخش کارگری به حمایت مادی و عملی و عکس العمل و فشار بر دشمن مشترک نیازمند است. باید اتفاقی بیفتد که هر تک کارفرما متوجه باشد که تنها با کارگران شرکت و  کارخانه خود طرف نیست. بترسد از این که هر تعرض به معیشت کارگر با اعتراض کل طبقه روبروی می شود.

اعلام حمایت و همبستگی کارگران 7 تپه از  اعتصاب کارگران  هپکو و دیگر بخش های کارگری، حمایت از کمپین اعتراض به کشتار کولبران، علیه اعدام و غیره، عمل زیبا و نسیم خنک همسرنوشتی، اتحاد طبقاتی و همبستگی سراسری کل طبقه کارگر ایران است که وزیدن گرفته است.  طبقه ای که پرچم انساندوستی و "اساس سوسیالیسم انسان است" را  برافراشته و  نوید بخش  جامعه ی آزاد و برابر است. گسترش و تحکیم روابط پایدار و سازمانیافته ی بخش های مختلف کارگری چه در شرایط اعتصاب و مبارزه معین و چه در شرایط عادی بر عهده محافل و شبکه های کارگری ، کمیته های کمونیستی کارخانه و  کارگران کمونیست در مراکز کار  و تولید و در محل های کار و محلات زندگی است.

دیری نمی پاید مراکز صنعتی همجوار و منطقه ای برای مثال مراکز کارگری جنوب ایران که صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ها و فولاد خوزستان و  اهواز و نیشکر 7تپه در آن متمرکز است، سازمان و ابزار منطقه ای خودشان را  برای همبستگی و هماهنگی در مبارزات و اعتصابات، برای به کرسی نشاندن مطالبات کارگری که اساسا مطالبات سراسری و مشترکی است، ایجاد کنند. 

کارفرماها علاوه بر این که دولت واحد خود را دارند و نهادهای دولتی از دولت و وزارتخانه هایش تا ادارات کار و استانداران و فرمانداران و قضات و مجلس نشینان و دستگاه های امنیتی و پلیسی را در خدمت منافع خود دارند، خود نیز در سراسر کشور متحدند و سازمان و تشکیلات مرکزی کارفرماها و اطاق بارزگانی و غیره را دارند. طبقه کارگر اما نیروی جز اتحاد کارگری و همبستگی کارگری خود را ندارد.

دو طبقه و دو لشکر طبقاتی در مقابل هم صف آرایی کرده اند. طبقه کارگران ایران هم از تجارب تاریخی و هم در عمل خود، متوجه هستند که  لشکر پراکنده کارگران هیچ وقت از عهده لشکر متحد و با فرماندهی واحد و امکانات و تجهیزات بورژوازی بر نمی آید.  یک طرف پول و مدیا و ارتش و سپاه و پلیس دارد در یک طرف دیگر اما طبقه ای چند ده میلیونی به وسعت ایران.

اما سوال این است که کدام بزرگ تر و قوی ترند؟ تجارب تاریخی می گویند با وجود این بظاهر قدرت زر و زور بورژوازی، طبقه کارگر و  صف عظیم زحمتکشان و محرومان بیشتر و قدرتمند تر است.

رژیم شاه بزرگترین ارتش و پلیس مخفی خاورمیانه را داشت اما در مقابل این صف تاب نیاورد.

چهل سال سرکوب بیرحمانه و با قصاوت جمهوری اسلامی سرمایه داران علیه طبقه کارگر و زحمتکشان و زنان و جوانان ایران این رژیم را به ثبات اقتصادی و سیاسی نرسانده است. این رژیم ناچار به عقب نشینی است. هر تعرض را با تعرض متقابل پاسخ می گیرد. دوره تعرض طبقه کارگر فرا رسیده است. به این معنی نیست که اعتصابات کنونی کارگری کار رژیم را یکسره می کند. ولی این وضعیت دورنمای جامعه ی آزاد و برابر را نزدیک تر و روشن تر کرده است. همبستگی سراسری طبقه کارگر در کوتاه مدت دفاع از سطح معیشت و درجه ای از ازادی و امنیت را تامین می کند. دولت سرمایه داران تا کنون جیب ها و بانک ها و کیسه هایشان را پر کرده اند امروز وقت شل کردن سر کیسه ها به نفع معیشت کارگران و زحمتکشان است. با هر اندازه مقاومت بورژوازی  و خشونت و سرکوبش، گور خود را عمیق تر کنده است.

وریا نقشبندی: شما در بخش اول صحبت تان گفتید، در طول بیش از چهار دهه زندگی و مبارزه طبقاتی و اجتماعی در ایران، رابطه اقتصاد و سیاست، رابطه ی استثمار و  سرکوب دولت سرمایه داران باعث شده که مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر در هم طنیده شده است. آیا این به معنای خودآگاهی کارگران و رسیدن به کمونیسم است؟

مظفر محمدی: احمقانه است اگر  کسی چه از جبهه بورژوازی و دولت و چه جناح چپ غیر کارگری، کمونیسم را جدا از جنبش اجتماعی طبقه کارگر  ببیند. کمونیسم  به میان کارگران رفته است. کمونیسم مانند مذهب، ایدئولوژی آسمانی نیست. جنبش اجتماعی طبقه کارگر همان کمونیسم و جنبش کمونیستی است. این به حزب کمونیستی هم می رسد. محافل و شبکه های محافل کارگران سوسیالیست، کمونیسم را انتخاب کرده اند جنبش شان این را می گوید. کمیته های کارخانه تشکیل شده و خواهند شد. این پروسه به حزب کمونیستی کارگران هم می رسد.  کارگران حزب کمونیستی خود را انتخاب خواهند کرد. کمونیسم امروز ایران نه روسی است، نه چینی و نه ملی است و نه بورژوایی. کمونیسم کارگری است.

اجازه بدید در اینجا چند کلمه خطاب به فعالین و رهبران کارگری و کارگران کمونیست بگویم.

میخواهم بگویم، کارگران، رفقا!

ورق برگشته است. توازن قوا تغییر کرده است. ما در دوره ای هستیم  که طبقه کارگر بعنوان نیروی اصلی جامعه و قدرتمندترین نیرو، به عرصه جدال های طبقاتی و اجتماعی و سیاسی هماهنگ پا گذاشته است. این توازن قوای جدید و شرایطی است که بورژوازی  حاکم نمی تواند به روش های قبل  با سرکوب و یا وعده و وعید آن را تغییر دهد. 

ما گاها زمزمه هایی از اینجا و آنجا می شنویم که کارگران خسته شده اند،  اعتصاب طول کشید. می گویند این تراژدی است و اگر اعتصاب شکست بخورد چنین و چنان می شود. کارگران 7 تپه دوماه زیر آفتاب داغ جنوب عرق ریختند، در خیابان های شوش رژه رفتند، مجامع عمومی برگزار کردند ولی طولانی شدن اعتصاب و سکوت و لال مانی گرفتن کارفرما و دولت مایوس شان نکرد. نفس این مقاومت یک پیروزی بزرگ برای کل طبقه کارگر است. همین نشان داد که کارگر متحد از چه ظرفیت و پتانسیل بالایی برخوردار است. هدف دشمنان کارگران، خسته کردن، فرسوده کردن و ناامید کردن کارگران است. اما این  اتفاق در 7 تپه نیفتاده است. برعکس، دولت سرمایه داران بیشتر مستاصل و درمانده است. ما این پیروزی تا کنونی را برسمیت می شناسیم. پیروزی بزرگ تر در نبردهای پی در پی به دست می اید. این جنگ آخر طبقه کارگر نیست. این تازه شروع کار  است.

کارگران 7 تپه، صنعت نفت و گاز و پتروشیمی ها ، ماشین سازی ها و بخش خدمات و شهرداری ها و دیگر مراکز بزرگ و کوچک کارگری در ایران مبشر دنیای بهتری برای جامعه ایران اند. طبقه کارگر می رود تا در راس جنبش های اجتماعی معلمان، بازنشستگان، پرستاران، زنان، جوانان و همه مردم محروم و زیر خط فقر ایران قرار گیرد. کارگر می رود تا با کمونیسم و حزب و سیاست مستقل خود در صحنه سیاسی ایران نقش ایفا کند. تاریخ انقلاب 57 و انقلابات بهار عربی نمی تواند و نباید تکرار شود. شیپور انقلاب ایران را این بار طبقه کارگر بصدا در می آورد.