گفتگوی رادیو نینا - وریا نقشبندی: در گفتگوی قبلی که در همین رادیو نینا داشتیم، شما گفتید طرح  تشکیل ارتش ملی و نیروی نظامی مشترک احزاب ناسیونالیست رویای کسانی چون عبدالله مهتدی است و امکان پذیریش را به دلایل مختلف زیر سوال بردید. اما همین احزاب در عین حال از حاکمیت حزبی خودشان حرف می زنند و می گویند با سرنگونی جمهوری اسلامی احزاب ناسیونالیست یک سال قدرت را در دست می گیرند بعد انتخابات انجام می شود و حکومت پارلمانی برقرار می کنند. این موضوع از نظر شما چگونه است؟

مظفر محمدی: بلی درست است.  احزاب ناسیونالیست هر بخش شان بطور جداگانه برنامه حاکمیت خود را صریح و روشن و بدون تعارف اعلام کرده اند. جناح پژاک و پ ک ک  در کمپ جمهوری اسلامی خواهان سرنگونی رژیم نیست و می گویند آماده اند کمک کنند تا رژیم بحران هایش حل شود و نظام حفظ شود. این ها خواهان  همزیستی مسالمت آمیز مردم و دولت هستند با درجه ای از دخالت مردم و به اصطلاح "خودمدیریتی دمکراتیک" در اداره محلی جامعه با حفظ نظم سرمایه دارانه.

از نظر احزاب "مرکز همکاری" وابسته به کمپ دول ارتجاعی منطقه  یعنی دو حزب دمکرات و دو زحمتکشان هم اولا از آغاز جمهوری اسلامی تا امروز تلاش کرده اند جمهوری اسلامی آن ها را بعنوان بخشی از حاکمیت خود در کردستان بپذیرد. بپذیرد این ها بیایند و در کردستان بجای سپاه و بسیج  ژاندارم کردستان بشوند و سیاستهای رژیم را پاسداری کنند. یعنی همیشه ارزو و رویای احزاب ناسیونالیست این بوده که در قدرت و ثروت در کردستان شریک شوند.

این هدف فوری و تا امروزشان است. اگر این نشد که تا حالا نشده و هنوز منتظر جواب جمهوری اسلامی اند. اما در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی دیگر سناربویشان فرق می کند.  و الگوی دولت اقلیم کردستان عراق را در برنامه خود داردند .

این احزاب می گویند در فاصله سقوط یک دولت تا ایجاد دولت جدید یک دوره هست که ازنظر آن ها دوره گذار نامیده می شود. این ها می گویند در دوره گذار مورد نظرشان، جامعه هرج و مرج می شود و بی صاحب است و وظیفه خود می دانند بعنوان صاحب جامعه بیایند و نظم مورد نظرشان را برقرار کنند. می گویند ما باید کاری کنیم که مردم آب و برق و نان و سوخت داشته باشند و بیمارستان ها کار کنند و کارخانه ها بچرخند و بازار تعطیل نشود و اموال مردم محفوظ بماند. بنا بر این وظیفه خود می دانند که نظم برقرار کنند. ارتش و پلیس ملی را هم برای برقراری همین نظم می خواهند.

از نظر احزاب ناسیونالیست وظیفه مردم این است که انقلاب کنند و قیام کنند و کشته بدهند بعد به خانه بروند و حاکمیت را به آن ها بسپرند گویا  مردمی که رژیم را انداخته اند، خودشان صلاحیت و عرضه ی اداره جامعه را ندارند. صغیرند، نمی فهمند و در نتیجه وصی و قیم می خواهند. و احزاب قومی زحمت می کشند این وکالت و قیم شدن را برعهده می گیرند تا آب از آسیاب بیفتد. مردم مثل سابق بر سر کار و زندگی و بخور و نمیرشان برگردند و ساکت باشند  و شرایطی فراهم شود که انتخابات مورد نظر آنها برگذار شود و حاکمیت خودشان را رسمیت و مشروعیت بدهند. این استراتژی و برنامه و سناریوی حاکمیت احزاب ناسیونالیست برای کردستان است. 

ببینیم چقد این برنامه با واقعیت انطباق دارد. چقدر این کار امکانپذیر است یا نیست.

این که امروز حرف از حاکمیت بعد از سرنگونی می کنند بدلیل فشار جنبش سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی است و این رژیم شانسی برای بقا ندارد. وگرنه انقلاب و قیام برای سرنگونی جمهوری اسلامی هم شانس آن ها را برای کسب قدرت کم می کند. احزاب بورژوایی همیشه خواهان دست به دست شدن قدرت از بالا هستند. اما شرایط جامعه ایران شانس  دست به دست شدن قدرت از بالا را  برای احزاب بورژوایی درون و بیرون حاکمیت و در اپوزیسیون از آنها گرفته است. دورنمای سرنگونی جمهوری اسلامی انقلاب از پایین مردم است.

اگر این را بپذیریم که ظاهرا این احزاب هم پذیرفته اند، آنوقت توازن قوا و معادلات درون طبقات و اقشار اجتماعی و احزاب سیاسی شکل حاکمیت بعدی را تعیین می کند. این شکل از نظر احزاب ناسیونالیست کرد، تصرف قدرت با  زور ارتش و پلیس ملی و خاتمه دادن به نقش قیام کنندگان است. این ها نقش طبقات و مردم قیام  کننده و ازادیخواه را خط می کشند و فقط خودشان را می بینند. 

دلایلش هم واضح است.

مهم ترین دلیل  این است که قیام و  انقلاب بعدی مثل انقلال 57 نیست . اینطور نیست که یک جنبش حی و حاضر اسلام سیاسی همه ی احزاب جبهه ملی – مذهبی  و لیبرال و حتی بخش بزرگی از جناح چپ جامعه مثل حزب توده و چریک های  اکثریت را با خود داشته و قدرت را می گیرد و انقلابیون و قیام کنندگان را خلع سلاح و به خانه می فرستد و شوراهای کارگری را منحل می سازد. این اتفاق نمی  افتد.

جامعه ایران همین امروز و زمانی که هنوز جمهوری اسلامی سر کار است ، خواهان اداره شورایی جامعه است. می خواهد بر امور کار و تولید و توزیع  نظارت کند. مردم ایران در حیات جمهوری اسلامی هم به عناوین مختلف در سرنوشت جامعه دخالت می کند. رفاه و آزادی و امنیت می خواهد. برابری زن و مرد می خواهد. می خواهد طبیعت و محیط زیست سالم و محفوظ باشد. حق کودک را می خواهد، از حق حیوانات دفاع می کند. با اعدام مخالف است. نسل  امروز طبقه کارگر و زحمتکشان و جوانان و زنان جامعه هنوز جمهوری اسلامی سر کار است خواهان شرکت در اداره جامعه است.

خوب، این جامعه با این خصوصیات و ظرفیت ها و توقعات و حاضره بعد از جمهوری اسلامی سرنوشتش را دست احزاب بورژوایی بدهد؟ حاضر است در کردستان سرنوشتش را دست احزاب قومی و مذهبی بدهد؟ حاضر نیست. مگر با زور و کشتار و خون پاشیدن به جامعه. احزاب قومی- مذهبی در کردستان ارتش و پلیس ملی را برای این اعمال زور می خواهند.

ما دوره گذاری نخواهیم داشت. طبقه کارگر و مردمانی که از زن و مرد و پیر و جوان بتوانند انقلاب و قیام کنند و جمهوری اسلامی را بیندارند، خود، توانایی، دانش، عرضه، کفایت و لیاقت اداره جامه را دارند. اداره فی الفور و مستقیم و بلاواسطه احزاب. چرا باید جامعه منتظر دوره  گذار بشود؟ مردم قیام کننده می توانند بلافاصله  شوراهای کارگری و مردمی را تشکیل دهند. همین امروز از شوراهای کارگری و مردمی حرف می زنند.  مردم انقلابی بسیار بیشتر از احزاب بورژوایی و قومی عرضه، وجدان، شرافت و احساس مسوولیت دارند. هر تک کارگر و دستفروش و جوان و زن برابری طلبی از  کسانی مثل مصطفی هجری و خالد عزیزی این ادمی که همه عمر سیاسیش به دریوزگی درگاه اطلاعات جمهوری اسلامی گذشته یا عبدالله مهتدی و خه بات و حزب پاک که دورو بر حدکا موس موس می کنند، صاحب صلاحیت ترند. اتافاقا  این احزاب قومی و مذهبی اند که  باعث هرج و مرج و دزدی و غارت و برهم زدن امنیت جامعه هستند. این را نشان داده اند. آیا حاکمیت احزاب قومی – مذهبی کردستان عراق وجدان و شرافت و صلاحیت و عرضه ی اداره جامعه کردستان عراق را داشتند؟ دارند؟ 90 درصد مردم کردستان می گویند نه . ندارند.

در نتیجه، توکل احزاب مرکز همکاری و یا جناح پ ک ک و پژاک و متحدینشان در جناح چپ ناسیونالیسم کرد، برای حاکمیت و به نام دوره گذار، به زور اسلحه و کمک حامیان مرتجع منطقه است. هدف شان هم حفظ پایه های نظام طبقاتی و سرمایه داری و تبعیض و استثمار و نهادهای ارتش و پلیس و زندان و اطلاعات وپارلمان و غیره است. حتی اگر پاش بیفته، احزاب کردی به انتخابات هم نیاز ندارند. ارتش ملی و پلیس و داراییهای جامعه  برای حکومت کردنشان کافی است.

ملا بختیار از رهبران اتحادیه میهنی گفته است حتی اگر یک رای هم نداشته باشیم ما حکومت می کنیم چون اسلحه و پول داریم. این بیان دل همه ی برادران قومی- مذهبی شان در کردستان ایران هم هست.

وریا نقشبندی: احزاب ناسیونالیست، فدرالیسم را بعنوان رابطه مردم کردستان با دولت مرکزی مطرح کرده اند. آیا این طرحی قابل قبول برای مردم کردستان است؟ به نفع مردم کردستان است یا راه حل ستم ملی است؟ اگر نیست، راه حل دیگر برای کردستان و اداره ی جامعه چیست؟

مظفر محمدی: فدرالیسم راه حل رفع ستم ملی و حل مساله رابطه مردم کردستان با دولت مرکزی نیست. این راه حل هم مثل خودمختاری روشی است که هر لحظه دولت مرکزی بخواهد می تواند ان را پس بگیرد. بیش از بیست سال است دولت فدرال اقلیم کردستان وجود دارد، ولی تا به امروز هم  مردم کردستان بین دولت اقلیم و دولت مرکزی مثل توپ فوتبال باهاشون بازی میشه. هر روز سر موضوعی جدال و کشمکش هست. سر این که مرز این دو بخش فدرال کجا است؟ سهم کردستان از بودجه مرکز چقدر است. درآمد کردستان چقدر است؟  آیا کردستان نیروی نظامی مستقل دارد یا نه باید در ارتش سراسری ادغام بشود، سر روابط خارجی و با دولت ها و ده ها موضوع دیگر. بالاخره امروز می بینیم که دولت مرکزی بیش از نصف شهر و مناطق دولت فدرال اقلیم کردستان را اشغال کرده است. پس فدرالیسم در واقع یک راه حل ارتجاعی است و جز سرگردانی و بلاتکلیفی چیزی نصیب مردم نمی شود.

رفع ستم ملی از زاویه منفعت کارگران و زحمتکشان کردستان، در شرایطی که یک حکومت ازاد و دمکراتیک در ایران سر کار باشد مردم کردستان حق دارند در یک رفراندوم بگویند در چهار چوب ایران باقی می مانند یا جدا می شوند. اگر یک حکومت کارگری و مردمی در ایران سر کار باشد چرا باید مردم کردستان جدا شوند. نمی شوند. ولی این حق تصمیم گیری را دارند. کردستانی که جدا هم می شود کردستان تحت حاکمیت بورژواها و طبقات دارا و احزاب شان نیست. کردستان تحت حاکمیت شوراهای کارگری و مردمی و از پایین است. رفع ستم ملی بدون رفع ستم طبقاتی و جلوگیری از تسلط سرمایه داران بر سرنوشت مردم، پوچ است. کردستان عراق ستم ملی ندارد، اما همین مردم در شرایط ستم ملی حکومت قبلی مرفه تر بودند. خودشان می گویند.

برای  ما و مردم زحمتکش کردستان سقوط و از هم پاشيدن نيروها و نهادهای حکومت مرکزی و عقب نشينی آن پايان کار نيست. پيروزی تنها با قدرت گيری ارگانهای قدرت توده ای در شهر و روستا و سازمان يابی يک ساختمان قدرت در کردستان کامل خواهد شد .

بنا بر این علاوه بر غلبه بر نيروهای جمهوری اسلامی، جلوگیری از تلاشهای احزاب بورژوايی در کردستان برای برقراری حاکمیت حزبی و میلیشیایی مافوق مردم هم موضوع دیگر ما کمونیست ها و کارگران و مردم کردستان است.

اين قدرت نوین، حاکمیت شوراهای کارگران و مردم است. شورایی که فوراً مطالبات و برنامه های انقلابی را به اجرا  در می آورد. 

موضوع جدال کمونیسم و کارگر و مردم زحمتکش کردستان با احزاب ناسیونالیست با یا بدون جمهوری اسلامی، رد آلترناتیو آن ها برای اداره جامعه کردستان و طرح و سازماندهی بدیل از پایین برای این  امر است.

این جدالی است که امروز کمونیسم و کارگر در سطح سراسری و مردم کردستان هم در سطح منطقه ای، مستقیما و بلاواسطه ی احزاب هم، با جمهوری اسلامی دارد.

چالشی که کمونیست و کارگر و چپ در کردستان در رابطه با استراتژی ناسیونالیسم کرد و مساله حاکمیت و اداره جامعه باش روبرو میشه، چالش و جدال بسیار سختیه.

وریا نقشبندی: شما از برنامه ی احزاب ناسیونالیست برای حاکمیت حزبی و میلیشیایی شان در کردستان و راه حل کمونیستی حل ستم ملی و اداره جامعه از پایین  صحبت کردید.  وظایف ما و مردم کردستان در قبال احزاب ناسیونالیست چه در رابطه ی امروزشان با جمهوری اسلامی و چه بعد از سرنگونی چیست؟ مخاطرات کدام است؟ و چگونه می شود جلو مخاطرات را گرفت یا تبعاتش را کم کرد؟

مظفر محمدی: احزاب ناسیونالیست در کردستان مدت ها است در بی افقی سیاسی و استیصال و بی پرنسیپی دست و پا می زنند. ما در باره سیاستهایشان کم نگفتیم و با فاکت و دلیل گفتیم و روشن است. این احزاب چه امروز و در رابطه به جمهوری اسلامی و چه بدون جمهوری اسلامی یک استراتژی دارد.

اگر جمهوری اسلامی آن ها را می پذیرفت با بپذیرد یا بدون جمهوری اسلامی و با یا بدون دوره گذار باز استراتژی ان ها  حاکمیت این احزاب است. یعنی سپردن اداره امور کردستان به این  احزاب. اسم این حاکمیت هر چه باشد اهمیتی ندارد مثلا خود مختاری، خود گردانی، فدرالیسم و حتی ژاندارمی کردستان. شکل هر چه باشد محتوا و چگونگی  اداره کردستان در برنامه آن ها،  از بالا و  توسط این احزاب است. نهایتان الگوی آنها  دولت اقلیم کردستان عراق است.  احزاب کردی در کردستان عراق بعد از بیست و چندی سال هنوز از دولت مرکزی دل نکنده اند. چون برای انها تصرف قدرت و ثروت مهمه نه سرنوشت مردم کردستان.

احزاب ناسیونالیست کردستان ایران هم با وجودی که در حرف از حاکمیت بعد از جمهوری اسلامی حرف می زنند، اما این هم هیچ وقت بطور جدی از جمهوری اسلامی و پذیرفته شدنشان قطع امید نکرده اند.

اولا جناح پ ک ک و پژآک در کمپ جمهوری اسلامی اند و جناح دیگر مرکز همکاری احزاب هم می گویند کماکان منتظر پاسخ جمهوری اسلامی به تداوم مذاکراتشان هستند.

در نتیجه قاعدتا نباید ادعای حاکمیت این احزاب در کردستان بعد از جمهوری اسلامی را جدی گرفت.

 برنامه ای که برای این حاکمیت هم اعلام کرده اند،  باز بعنوان جزئی از فشار بر رژیم برای پذیرفته شدن است. به نظر من این احزاب تا لحظه آخر، از جمهوری اسلامی قطع امید نمی کنند. 

بنا به همه ی دلایل مخاطرات این احزاب بر سر راه جنبش انقلابی مردم کردستان جدی است.

تبعات سیاست های این احزاب چه در شرایط کنونی که هنوز جمهوری اسلامی سر کار است و چه بعد از آن بسیارند. من به چند مورد آن ها اشاره می کنم:

  • ما یک دوره جنگ نیابتی و خطر کشاندن دست دولت های مرتجع منطقه را از سر گذراندیم. ما مخاطرات همکاری های پ ک ک و پژاک با جمهوری اسلامی را می بینیم. همین امروز تحکم به مردم، باجگیری از مردم، تهدید و ترور و شاخ و شانه کشیدن شان برای مردم را شاهدیم.
  • نوع اداره جامعه ای که احزاب ناسیونالیست کرد مطرح می کنند، فرستادن مردم به خانه و بی اراده کردن و خلع سلاح شان است. نظام مورد نظر این احزاب همان نظم سرمایه و سود و کار مزدی و تبعیض و نابرابری است.
  • احزاب ناسیونالیست، مذهب یا سنی گری و سلفی گری و ارتجاع شیوخ و و دراویش را هم بعنوان فرهنگ توده های مردم برسمیت می شناسند و به خدمت می گیرند. این هم یک مخاطره و جدال جدی است و اساسا مخاطبش کمونیسم در کردستان است. ناسیونالیسم کرد تلاش خواهد کرد جامعه بقول خودشان مذهبی را به جنگ کمونیسم و کارگر و زن فرا خواند. بر همین اساس در کردستان عراق هر روز یک زن کشته می شود. جریانات اسلامی مثل "کومه له ی اسلامی"، "یه کگرتوو" و مساجد و منابر روزانه حجم سنگینی از خرافات مذهبی و تعرض به حقوق زن در کردستان را ترویج می کنند. این الگوی احزاب کردی برای کردستان ایران هم هست.

 

  • در عرصه آزادیهای سیاسی هم از نظر ناسیونالیسم کرد، اعدام و کشتن کردها به دست حکام کرد مباح است جانم فدای وطن کردی! جانم فدای کردستان! چه باک! مهم این است کردستان مرزو پرچم خودش را داشته باشد.

 

  • بلوک بندی های احزاب ناسیونالیست کرد از همان ابتدای ورودشان به کردستان همراه با جنگ خواهد بود. خطر جنگ داخلی دو جناح پ ک ک و پژاک و احزاب مرکز همکاری وجود دارد. جنگ این جناح ها بسیار مخرب تر از جنگ اتحادیه میهنی و حزب دمکرات بارزانی خواهد بود. این رقابت ها خطر دخالت دول مرتجع منطقه به نفع این یا آن جناح را در بر دارد.

در نتیجه ظرفیت ضد کمونیستی، ضد کارگری، ضد زن و ضد ازادیهای سیاسی ناسیونالیسم کرد حدو حصر ندارد.

وقتی این ها را کنار هم میگذاری متوجه میشیم که کمونیسم و کارگر در کردستان با چه پدیده های مخاطره آمیزی روبرو است. ضامن امنیت و سلامت مردم کردستان این است  که این احزاب ورودشان با اسلحه ممنوع شود. در حالی که می بینیم آن ها در فکر ایجاد ارتش و پلیس خودشان هستند. کمونیسم و کارگر و زن و جوان و مردم شرافتمند کردستان با اماده شدن برای اداره شورایی جامعه و تسلیح  عمومی ممنوع الورود کردن با اسلحه را به احزاب کردی فهماند و تحمیل کرد.

نقطه قدرت آن ها اسلحه و پول و پشت جبهه ی احزاب و دولتهای مرتجع است. و نقطه قدرت ما نیروی عظیم میلیونی کارگران و زحمتکشان و مردم انقلابی کردستان است.

 یک نقطه قدرت  بزرگ دیگر ما در کردستان این است که کردستان از نظر اقتصادی و سياسی، يک جزء ارگانيک کل جامعه در ايران را تشکيل ميدهد. و این کردستان ایران را با اقلیم کردستان عراق متفاوت کرده است.  وجود يک اختلاف فاز تعيين کننده ميان پيشروی انقلاب در مقياس سراسری و در کردستان محتمل نیست. رابطه  جنبش انقلابی در کردستان با يک اعتلای سياسی سر اسری محتمل ترين و در عين حال  مطلوبترين حالت ممکن است

ما به نقاط قدرت کمونیسم و کارگر و آزادیخواهی در کرستان واقفیم. جنبش کارگری و توده ای در ایران اساسا چپ است. کمونیسم در کردستان معتبر و با نفوذ است.

 اگراین نقاط قدرت جنبش کمونیستی و چپ چه در ابعاد سراسری وچه درکردستان نبود ناسیونالیسم کرد نیازی به پروپاگاند و حتی بحث بر سر حاکمیت در کردستان نداشت. برایش این کار مفروض بود. مثل اتحادیه میهنی و حزب بارزانی در کردستان عراق. یک کلمه هم در باره استراتژی و نوع حاکمیت و غیره نگفتند. آمدند و قدرت را گرفتند. نه اپوزیسیونی بود و نه رقیبی جدی سیاسی و اجتماعی. حاکمیت انها بدوا پذیرفته شده بود. کردستان ایران اینطور نیست.

شهریور 99