سخن آخر را اول باید زد، اگر ما بر این باور هستیم که نابرابری جنسیتی، انواع اشکال خشونت و ستم برزنان ریشه در مناسبات تولید دارد، اگر ما بر این باور هستیم که تغییر این مناسبات تنها از طریق دگرگونی بنیادی و به زیر کشیدن مناسبات تولیدی و سرمایه داری ممکن است، اگر ما بر این باور هستیم که طبقه کارگر تنها نیرو و پتانسیل این تغییر است، بنابرین تلاش برای حل مساله زن،رفع ستم برزنان و برابری زن و مرد،رهایی کامل زن از تمامی قیود مذهبی و مردسالاری، در گرو مبارزه طبقه کارگر برای به زیر کشیدن نظام و جامعه ی طبقاتی و بنیان دنیای سوسیالیسم است.

نگاهی گذرا به تاریخ جوامع بشری و سیر تکامل انسان این واقعیت را بر روشنی عیان می کند که بعد از کمون اولیه و کشف کشاورزی از سوی زنان و دوران کوتاه مادر شاهی، به دنبال آن در تمامی دوران های تاریخی چه در دوران برده داری و چه در دوران فئودالی و بعدها با رشد سرمایه داری تا هم اکنون، همواره به عنوان جنس دوم به زنان نگریسته شده است و زنان تنها ابزاری برای تولید مثل، کارهای خدماتی و لذت جنسی مرد بکار برده شده اند.

در همین دوران های یاد شده سیستم های موجود با به خدمت گرفتن دین، مذهب و ناسیونالیسم توانسته اند، افکار مرد سالاری را اشاعه داده و به فرهنگ حاکم بر جامعه تبدیل کنند.

ادبیاتی همچون: ناموس، کنیز، غیرت و مردانگیپا به پای صنعت و تکنولوژی رشد کرده اند تا همواره زنان به عنوان جنس ضعیف و جنس دوم در خدمت سرمایه داری و مردسالاری باشند و در هر زمان و مکانی بنا به شرایط موجود شیوه استفاده ابزاری از زن و یا خشونت بر او تغییر یابد.

زنان همواره بخشی از تبلیغات جهان مرد سالار برای جذب مشتری بوده وهستند، از حوریان بهشتی وعده داده شده به مردان در دنیای آخرت در ادیان متفاوت گرفته تا استفاده ابزاری زنان برای تبلیغ محصولات مختلف دنیای سود اندوزی و سرمایه و از سوی دیگراستثمار، بردگی و بندگی زنان در کارخانه و مزارع و پرداخت پایین ترین دست مزد به آنها به بهانه زن بودن، تنها بخش کوچکی از آنهمه ستمی است که بر زنان می رود.

مساله زنان تنها یک موضوع اجتماعی نیست که بخواهیم آنرا از دید حقوقی یا قانونی قابل حل بدانیم. اگر چه در سیستم بورژوازی انواع و اقسام گرایشات فکری موجودهمچون فمینیست ها، به ظاهر سعی بر دخالت و یا به نوعی کمترکردن خشونت برزنان را دارند، اما هدف این گرایشات نه ریشه کن کردن ستم برزنان بلکه هدف آنان، انداختن بار مقابله با ستم کشی بر زن بر دوش خود زنان، انشقاق در جنبش کارگری و جنبش رهایی بخش زنان به نام جدایی زن و مرد و بعلاوه فریب جامعه و تلطیف دنیای سرمایه است.

طی سالهای اخیر همین گرایشان رفرمیستی و فمینیستی تلاش کرده اند که اندک حقوقی را برای زنان در جوامع سرمایه داری و یا مذهبی به انجام برسانند، اما سوال اینجاست که آیا برابری حقوقی زن و مرد حتی در جوامع غربی توانسته است مسئله زنان را در این جوامع حل کند؟ یا هدف این گرایشات مقبول نشان دادن جهان سرمایه داری و به انحراف کشیدن مبارزه زنان و همچنین جدا کردن آن از مبارزه طبقاتی بوده است. در بهترین حالت می توان گفت که برابری زنان و مردان در برابر قانون در این جوامع،همان اندازه مساله ستم بر زنان را حل کرده است که برابری ظاهری حقوق انسانها که مساله راسیسم، تبعیض نژادی و غیره را حل کرده است. بی شک موقعیت فرو دست زن در جوامع غربی با جامعه مثل ایران و بسیاری از کشورهای دیگر متفاوت است، اما این دستواردها در حقیقت دستاوردهای جنبش کارگری و کمونیستی و نتیجه تلاش مشترک زنان و مردان آزادیخواه برای تامین حقوق زنان در این جوامع است.

موضوع بحث اینجا زنان به طور عام و زنان کارگر به طور خاص است، اگرچه زنان طبقه متوسط و بورژوا با توجه به شرایط اقتصادی تا حدودی از آزادی محدودی اگر هم برخوردار باشند، به نسبت زنان کارگر کمی با مردان برابرتر هستند، اما آیا در جمعیت هفت میلیاردی کره زمین که اکثریت بالای جمعیت آن از طبقه کارگر تشکیل شده است، زنان تا چه اندازه به برابری کامل و یا حتی آزادی محدود دست یافته اند؟.

گرایشات مختلفی تاکنون در مورد اشکال خشونت وستم، بدون ریشه یابی تمامی  این مصائب، بر زنان کتابها نوشته اند، برای زنان دل سوزانده و مردان را تشویق کرده اند که به زنان احترام بگذارند، و یا قوانینی تصویب شده است که خشونت بر زنان را منع کند، اما در واقع این گرایشان در جوامع غربی نقش جدی ای در تامین حق زن حتی از نظر قانونی که خودش پدیده کوچکی نیست نداشته اند. آنها به داشتن چند کرسی در پارلمان و یا اختصاص پست به زنان قناعت کرده اند و این ربطی به برابری زن و مرد ندارد. دستاوردهای زنان در اروپا دستاوردهای جنبش حق زن و دستواردهای جنبش کارگری در این جوامع است. بعلاوه انقلاب فرانسه و کوتاه کردن دست کلیسا، انقلاب اکتبر و تامین حق برابری زن، سیمای کل اروپا و حتی جهان را نیز تغییر داد.

اگر چه طی قرون فئودالی و بعدها سرمایه داری پدیده مذهب، ناسیونالیسم و فرهنگ را برای رشد و ماندگاری خود به خدمت گرفته است، اگر چه می توان بخشی از ستم و خشونت بر زنان را به فرهنگ، مذهب و دین و عقب ماندگی ربط داد، اما واقعیت اینست که خود سیستم موجود در این جوامع با ترویج این عقب ماندگی توانسته اند حاکمیت خود را تثبیت بخشند، مذهب و ناسیونالیسم دو ابزار جدی در جوامع بورژوایی برای حفط نفس جامعه استثمارگرانه است و بنابرین خشکاندن ریشه ستم بر زنان چه در جوامع پیشرفته و چه در جوامع عقب مانده، تنها در گرو به زیر کشیدن سیستم سرمایه داری و تغییر بنیادی و برپایی یک حکومت کارگر امکان پذیر است.

طبقه کارگر به مثابه یک طبقه مولد با توجه به رسالت بزرگی که پیش رو دارد مساله زن را باید به عنوان یکی از مسائل اصلی پیش روی خود قرار دهد، این امر نه از دید اخلاقی، بلکه از این روی که بدون رهایی زن، بدون همراهی زنان و بدون وجود زنان به سرانجام رساندن رسالت خود امری محال است، رفع ستم بر زنان امری طبقاتیست. ستم بر زن در حقیقت یک پدیده بزرگ در حفظ انشقاق در صفوف طبقه کارگر است که نیمی از این طبقه را در شرایط کاری، حقوقی، دستمزد و ... به مراتب بدتری قرار میدهد.

طبقه کارگر در ایران به این امر به خوبی واقف است که طی چهل سال اخیر و حتی قبل از آن نیمه جامعه (یعنی نیمی از جامعه کارگری) تحت عنوان جنس دوم در انواع و اقسام تبعیض ها و محرومیت ها را متحمل گشته است و از ابتدایی ترین حقوق خود بی بهره بوده است. دفاع از حقوق زنان در این کشور یک گناه کبیره و مصادف بوده است با زندان و شکنجه، چهل سال است که صدای زنان در گلو خفه شده است، اما طی این چهل سال حتی برای یک لحظه مبارزه برای برابری کامل زن و مرد متوقف نشده است.

همانطور که در بالا به آن اشاره شد، طبقه کارگر نمی تواند بدون حضور زنان در عرصه مبارزه به موفقیت دست یابد، لذا ضمن ایجاد همبستگی کامل با جنبش زنان، آنرا رهبری و هدایت کند، طبقه کارگر هشت مارس را رمز مبارزه طبقاتی برای انقلاب کارگری و همبستگی عمیق انسانی می داند

{هشت مارس میتواند و باید نورافکنی عظیم بر بنیادهای سیاسی-اقتصادی نابرابری زن و مرد را روشن کند. این روز میتواند نه فقط روز محکوم کردن مسببین بی حقوقی زن در ایران، که روز اعلام جنگی نهایی به بیحقوقی زن، به نابرابری اقتصادی و اجتماعی زنان، به تحمیل فقر و فلاکت به میلیونها زن کارگر، زن کارکن و شاغل و بیکار و خانواده های آنان باشد.

هشت مارس امسال میتواند و باید پیام آور همبستگی و همسرنوشتی زنان و مردان آزادیخواه باشد! پرچم برافراشته شان در جدال شان، در همه عرصه ها و در سراسر ایران، برای رهایی از توحش ضد زن، توحش ضد سعادت، توحش ضد آزادی و برابری و رفاه حاکم در ایران باشد. باید از سکویی که امروز و پس از مقاومت و تعرض چهل ساله کسب کرده ایم و بر روی آن ایستاده ایم، برای تعرض بیشتر به حاکمیتی پوسیده و بی ریشه، برای بزانو درآوردن جنایتکاران حاکم، استفاده کنیم.(قسمتی از اطلاعیه حزب حکمتیست "خط رسمی" به مناسبت هشت مارس)}

هشت مارس در عین حال یک روز جهانی و اعلام کیفرخواست کارگران، زنان و صف آزادیخواهی به بنیادهای نابرباری زن و مرد بطور جهانی و اعلام همبستگی فرا ملی است.

مارس ۲۰۲۱