پخش "مستند لبه دوم تیغ" بخشی از پروژه و سناریوی چند وجهی است که جمهوری اسلامی از طریق آن میخواهد موقعیت زیر ضرب رفته و بحرانی خود را در جامعه لاپوشانی و خود را در تناسب و توازن قوای بهتری نشان دهد. توازن قوایی که جامعه معترض ایران با اعتراضات گسترده اش در سالهای ۹۶ و ۹۸ به رژیم تحمیل کرد.

اولین بارزه های این توازن قوای جدید طبقه کارگری است که در این سالها علیرغم فضای مختنق و پلیسی با قدرت ظاهر شد و زمین را زیرپای حاکمیت اسلامی داغ کرد. اعتراض هر روزه زنان و جوانان و مردم آزادیخواه و برابری طلبی است که با وجود سرکوب شدید، جمهوری اسلامی را زمین گیر کرده اند. بن بست  بازی جناحهای مختلف بورژوا اسلامی برای تداوم حاکمیت و عبور مردم،  با صراحت از هردو جناح و تبدیل شدن ماشین سرکوب، دستگاه تحمیق و تبلیغات اسلامی، رواج فرهنگهای ارتجاعی مذهبی و ملی، دست به دامن شدن شیخ و ملا و خدا و جانوران مذهبی منکوب شده به جوک و طنز در جامعه است. عروج رهبران کارگری عملا به عنوان رهبران اجتماعی و پشت بستن جامعه به عنوان شخصیتهای قابل اتکا به آنها است. مردم دیگر توهم شان به کل حاکمیت ریخته است و این عبور تاریخی را در شعار "اصلاح طلب، اصولگرا- دیگر تمومه ماجرا"  می توان به وضوح دید.

در منطقه و در سطح جهانی هم معادلات در چند سال گذشته عموما به ضرر جمهوری رقم خورده است. اعتراضات وسیع در عراق و لبنان و... حوزه نفوذ و دامنه دخالتهای جمهوری اسلامی را با سد روبرو کرده است. نیروها و میلیشیاهای وابسته به جمهوری اسلامی زیر ضرب اعتراضات مردم در این کشورها قرار گرفته اند. فرماندهان و رهبران عمده و متخصصین این نیروها، قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس، در مهمترین منطقه نفوذ جمهوری اسلامی، از طرف آمریکا کشته شدند. موقعیت جمهوری اسلامی در این کشورها به شدت متزلزل شده است و امکان دخالت مخرب به روال سابق از آن گرفته شده است. سیاست صدور نا امنی به کشورهای همسایه برای ایجاد امنیت "نظام" در داخل به بن بست خورده است. با در نظر گرفتن تمام این فاکتورها میتوان وضعیت بحرانی و زانو زده جمهوری اسلامی را با وضوح دید. تلاشهای جمهوری اسلامی برای عبور از این بحران و زمینگیر شدنش در جامعه ایران را باید بر چنین متنی تفسیر کرد.

کردستان به طول حیات نظام بورژوا اسلامی نماد مقاومت و مبارزه و شکست ناپذیری بوده و هست. کردستان سنگر دفاع از انقلاب، دفاع از آزادی و برابری و عروج کمونیستها بوده است. کردستان تجربه حاکمیت توده ایی و شورایی مردم را دارد و توانسته است یک جنگ مسلحانه توده ایی در تقابل با ضد انقلاب اسلامی و دفاع از دستاوردهای انقلاب ۵۷ را سازمان دهد.  کردستان لولای اتصال اعتراض اجتماعی و توده ایی و کمونیستی از سنندج تا هفت تپه و اصفهان و شیراز و از مریوان تا تهران و هر جایی که ندای آزادیخواهی و مبارزه و اعتراض وجود داشته باشد، است. این ویژگی کردستان کابوس همیشگی حاکمیت در هر دوره ایی بوده است. رودررویی با یک جنبش رادیکال، توده ای به رهبری کمونیستها کابوس هر روزه سران جمهوری اسلامی بوده است. کابوس و ترسی که ایندوره  برای جمهوری اسلامی بنا به موقعیت به شدت ضعیف آن در جامعه صدها بار سنگینتر و وحشت آورتر است. بی دلیل نیست برای عبور از این کابوس کردستان را انتخاب کرده است. کردستان به یمن کمونیستم اجتماعی و قدرتمند در آن، به یمن تجربه قوی کمونیستی در سازمان دادن یک جنبش توده ای رادیکال و برابری طلبانه علیه ارتجاع اسلامی و قومی، با توجه به اعتبار و نفود این مبارزه و مقابله در جامعه یکی از خطرناکترین شخصیتهای این کابوس است. هر درجه جمهوری اسلامی بتواند خللی در این موقعیت ایجاد کند، هردرجه بتواند ، در ایجاد وحشت و دستگیری و زندان و همچنین ایجاد شکاف و شکستن این نماد و سنگر مقاومت و مبارزه موفق شود، میتواند تناسب قوا را در جامعه به نسبت خود تغییر دهد. طرح و سناریویی که از طرف کمونیستها و مردم آزادیخواه چهل سال پیش شکست خورد و دوباره شکست خواهد خورد.

حکومت اسلامی کوته بینانه تلاش می کند تعرض خود را از حلقه ضعیفی شروع کند و ضرب شست نشان دهد. "کارشناسان" و "مستندسازان" جمهوری اسلامی روی موقعیت بحرانی احزاب ناسیونالیستی کرد، روی بی اعتباری آنان در جامعه کردستان بعنوان حلقه ضعیف زیادی سرمایه گذاری کرده اند. غافل از اینکه این جریانات نیز به اندازه خود جمهوری اسلامی به جامعه شهری کردستان، به مبارزه آزادیخواهانه و برابری طلبانه طبقه کارگر و مردم ازادیخواه در کردستان بی ربط و نچسب هستند.

مستند سازان جمهوری اسلامی ناشیانه تلاش میکنند نشان دهند که کردستان بدون حاکمیت جمهوری اسلامی مساوی است با حاکمیت ترور، زندان و جنایت و... . تلاش می کنند با القا تصویر خوفناکی که مستند "لبه دوم تیغ" از نیروهای سیاسی در کردستان می دهد سابقه هولناک و جنایتکارانه خود را لاپوشانی کند. چنین تلاشی زیادی نامشروع و به واقعیات زندگی مردم در ایران نچسب است. استقرار و حاکمیت این رژیم خود نتیجه یک قتل عام سیستماتیک و سبعانه از مردم انقلاب کرده بوده است. این رژیم بدون دست بردن به یک هولوکاست اسلامی و به خاک و خون کشیدن جامعه ممکن نبود چند صباحی دوام بیاورد. جامعه ایران چهار دهه حاکمیت این جانیان را به قیمت کشتار دهها هزار نفر از عزیزانشان با پوست و گوشت و استخوان لمس کرده اند. مگر میشود با یک سناریوی حقیرانه، با تولیدات بنجلی به نام "مستند لبه دوم تیغ" و سریال "روزهای ابدی"، تاریخ معاصر را با وجود رهبران و شخصیتهای زنده ایی که در شکل دادن این تاریخ سهیم بودند و نقش ایفا کردند را تحریف کرد؟ مگر میشود ذهنیت یک جامعه چند میلیونی را که در یک روند تاریخی و در دل یک جدال عظیم سیاسی-اجتماعی شکل گرفته است را با چنین دلقک بازی هایی تغییر داد؟ چنین شعبده بازی ممکن نیست! همانطورکه در سناریوهای سوخته قبلی علیه کارگران هفت تپه و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و... رژیم نتیجه معکوس گرفت، در این مورد نیز قطعا سرش به سنگ خواهد خورد.

عبور از بحران سرنوشت ساز و وحشت از سرنگونی انقلابی، رژیم بورژوا اسلامی را به تکاپو انداخته است. جنبش وسیع اعتراضی و انقلابی، طبقه کارگری که بعنوان رهبر این جنبش عرض اندام کرده است، زمین را به شدت زیرپای حاکمیت داغ کرده و پایه های آنرا به لرزه در آورده است. شرایط موجود توازن قوای جدیدی را به حاکمیت اسلامی تحمیل کرده است و آنرا در ضعیفترین حلقه خود در برابر جامعه قرار داده است.

مدتها است دیگر نه "مستند سازی" ها و سریالهای بنجل و نه دستگیری صدها نفر از فعالین اجتماعی و مدنی جمهوری اسلامی را از بحران و کابوس انقلاب آتی نجات نمیدهد. سرکوب و کشتار حتی در اوج اقتدار جمهوری اسلامی نتوانست مانع رشد اعتراض و تقابل مردم آزادیخواه با حاکمیت شود. چهل سال اعدام و قتل و ترور نتوانست جنبش برای به زیر کشیدن این حاکمیت را عقب براند. امروز در بطن شرایط و توازن قوای موجود دستگیریهای وسیع و تعرض گسترده به فعالین سیاسی و اجتماعی، برای ایجاد فضای رعب و وحشت نتیجه ای جز استیصال بیشتر برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت. با این "حملات پیشگیرانه" ممکن نیست بتوانند از جامعه ایی که کمر به سرنگونی اش بسته است، زهر چشم بگیرند. حاکمیت به زانو درآمده و به بن بست خورده، در موقعیتی نیست که بتواند مردم را نه در کردستان و نه هیچ جای ایران مرعوب کند. در اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ مردم معترض اینرا به جمهوری اسلامی تفهیم کردند. وحشت رژیم و استیصالش از همین مرعوب نشدن جامعه است.  اینها دست و پا زدنهای آخرشان است!