پوشش و لباس از ابتدایی ترین و طبیعی ترین انتخاب بشریت است. محدود کردن و یا تحقیر پوشش و نوع لباس می تواند نتیجه سیاستی باشد که میخواهد مسئله بغرنجتری را در جامعه با آن لاپوشانی شود. تغییری در صورت مسئله داده نمی شود که انتخاب چنین سیاستی از طرف حاکمیت باشد یا از طرف نیروها و یا احزاب و شخصیتهای ناسیونالیستی. در دو هفته گذشته  در بازپخش یک برنامه تلویزیونی از طرف مجری تلویزیون، لباس یکی از شرکت کنندگان در برنامه را که فرنجی پوشیده بود،  به لباس چوپانی تشبیه می شود. اینکه این برنامه بعد از دو سال از تولید آن در این اوضاع و احوال باز پخش میشود قطعا دلایل سیاسی دارد و میشود آنرا بررسی کرد. به دنبال پخش این برنامه، از طرف بخش اعظم شخصیتهای ناسیونالیست از وکیل و وصی و "نماینده کرد" مجلس اسلامی گرفته تا احزاب ناسیونالیست و رهبرانشان به تکاپو افتاده اند. آنرا محکوم کرده و در تریبونهای رسمی و غیر رسمی در نکوهش این اقدام گلو پاره کرده اند و از هردو طرف تلاش شده است که این اتفاق را به مهمترین اتفاق سیاسی این دوره جامعه ایران به مردم در کردستان حقنه کنند. تلاشی که با بی توجهی مطلق مردم روبرو شد و به اعترض در محدوده روشنفکران و جریانات ناسیونالیست، درون و بیرون حکومت، محدود ماند.
به وسعت کل جامعه ایران مسائل مبرم تری در جریان است که حاکمیت سرمایه داری اسلامی عاجز از تامین حتی حداقلهای از این مطالبات است. مسئله معیشت، فلاکت اقتصادی، آزادیهای اجتماعی و سیاسی، حقوق زنان و جوانان، آپارتاید جنسی و .... به طول حاکمیت رژیم اسلامی از پدیده های مطرح جامعه ایران هستند. مبارزات طبقه کارگر برای حداقلهای زندگی انسانی و تامین معیشت و امنیت خانواده هایشان در طول چهاردهه حاکمیت سرمایه داری اسلامی از رکن های ثابت در تحولات این جامعه بوده است. تحولاتی که در این چهاردهه نتیجه اش زیر ضرب رفتن کل حاکمیت بورژوازی با تمام جناحهایش بوده است.
عروج جنبشهای اعتراضی در چند سال اخیر و اتصال پایه ایی این اعتراضات به خواست و مطالبات کارگری و برابری طلبانه و بی جوابی حاکمیت و جناحهای مختلف بورژوایی در برابر این پدیده حاد اجتماعی، کلیت بورژوازی را با تمام جناحها و رگه های در درون و بیرون حکومت با بحران روبرو کرده است. این سیستم برای بخش اعظم جامعه و به ویژه برای طبقه کارگر و ستمکشان به عنوان سیستمی ناکارآمد که عاجز از جواب به خواستهای اقتصادی و معیشتی و حداقلهای  زندگی است، تثبیت شده است. اگر این موقعیت را در بطن تحولات جهانی و منطقه ای ضرب کنیم مشخص می شود که جمهوری اسلامی در تمام جبهه ها چه در بطن تحولات داخلی و چه در بطن معادلات جهانی و منطقه ایی، وادار به عقب نشینی شده و تناسب قوا به شدت به ضرر آن تغییر کرده است. بطوریکه در هیچ دوره ای از حیات سیاسی این رژیم هار بورژوایی، ترس از سرنگونی و ترس از عروج انقلاب گرسنگان، این چنین زمین را زیر پایش داغ نکرده است. حاکمیت برای خروج اقتصادی و اجتماعی، از بحران هویتی و ناکارآمدیش و تلاش برای تغییر تناسب قوا به نفع خود، به همه ابزارها متوسل میشود. بخصوص پس از خیزشهای دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ حاکمیت اسلامی به تکاپو افتاده و برای نجات از این بحرانها علاوه بر اتکا همیشگی به سرکوب سیستماتیک به گزینه های دیگری روی آورده است. ایجاد تفرقه و شکاف، باد زدن تعصبات مذهبی و نژادی، برجسته کردن هویتهای قومی و ملی یکی از این گزینه ها است. گزینه ای که با استقبال نیروهای قومی و مذهبی در گل گیر کرده روبرو شده و میشود.
مسئله فرنجی و برجسته کردن آن را می توان در بطن چنین تلاش و سیاستی قرار داد. برای نماینده ناسیونالیست عضو مجلس اسلامی آنجا که "کردانه" تر از هر رهبر و شخصیت حزبی خارج از حاکمیت ظاهر می شود. گلو پاره می کند و اندر فواید فرنجی و "مقدس بودن" لباس کردی سخنرانی آتشین می کند. تنها به این دلیل می تواند میتواند باشد که موقعیت خودش و شراکتش را در حاکمیت تثبیت و بهبود بخشد. در همانحال تلاش می کند دست احزاب ناسیونالیستی و رهبرانش را در گل بگیرد و آنها را بی خاصیت تر و بی وظیفه کند.
احزاب ناسیونالیستی و ریسمان پوسیده فرنجی
درآنروی دیگر سکه مسئله فرنجی و هیاهوی توهین به لباس و هویت کردی، احزاب ناسیونالیستی و رهبران این احزاب قرار گرفتند. اینها همان احزاب و شخصیتهای هستند که در دوره گذشته، دستشان از زمین و زمان بریده شد. خوش خدمتی شان در کشیدن جنگ نیابتی کشورهای مرتجع عربی و دول غربی به کردستان ارمغانی جز سرخوردگی برایشان نداشت. امیدشان برای اقدام نظامی آمریکا بر علیه ایران بر باد رفت، پروژه راسان و ورود نظامی به کردستان ایران با پشتیبانی کامل  مالی عربستان و تجهیز نظامی اشان با سلاحهای مدرن، با تلفات سنگین شکست خورد. قبله گاه این احزاب، دولت اقلیم کردستان، با عروج اعتراضات گسترده اجتماعی برای آزادی، رفاه و زندگی انسانی و بر علیه ناکارآمدی و فساد دولت کردی، عملا به لکه ننگی تبدیل شده است. بی ربطی و بی جوابی پیشکسوتان این احزاب در کردستان عراق به مسئله فقر و فلاکت جامعه کردستان و همچنین بی ربطی اشان به مسائل اساسی تر جامعه از آزادیهای سیاسی و اجتماعی گرفته تا مسئله زنان و جوانان، سرکوب خونین اعتراضات مردم توسط این احزاب را هرچه بیشتر در حاشیه تحولات سیاسی جامعه کردستان قرار داده است. فاکتورهای موجود و طرد شدن این جریانات از طرف جامعه استیصال و حقارتی مطلق را به این احزاب تحمیل کرده است.
پدیده فرنجی و دامن زدن به این پدیده از نظر اینها، بهترین گزینه برای عبور از بحران دامنگیرشان بوده است. فرنجی و پوشش کردی را بهانه کردند تا به عقب مانده ترین و مطرود ترین فرهنگها دامن بزنند و یکبار دیگر تلاش کردند به بهانه توهین به فرنجی و لباس کردی،  این مسئله را به تنها مسئله حاد اجتماعی جامعه کردستان ارتقا بدهند. تلاش کردند استیصال و شکستشان را در بطن تحولات منطقه و بی ربطی اشان به مسائل مبرم جامعه را با اسم رمز "توهین به لباس مقدس کردی"، لاپوشانی کنند. اما این امر ممکن نشد و بار دیگر مردم در کردستان سرشان را به سنگ کوبیدند. زمانیکه نتوانستند جامعه را به این قناعت برسانند که مسئله فرنجی از مسئله نان و گرسنگی و فلاکت اقتصادی مهمتر است و کسی دنبال نخود سیاه "لابس کردی هویت من است" نیفتاد، بحرانشان عمیقتر شد. جامعه ایی که به طول حاکمیت جمهوری بورژوایی اسلامی برای آزادی، برابری، رفاه و زندگی بهتر جنگیده است و به سنگر ونماد مقاومت اجتماعی در برابر شرورترین رژیم سرمایه داری تبدیل شده است را هیچ نیرویی نخواهد توانست به سیاهی لشکر جریانات قومی و فاشیستی تبدیل کند. هیچ نیرو و جریانی نمیتواند تقدس لباس و فرنجی را در کردستانی که نبض آن با مبارزات سراسری کارگران و زحمتکشان به وسعت جامعه ایران می طپد و در این مبارزه و در به زانو درآوردن حاکمیت اسلامی نقش ایفا کرده به صورت مسئله تبدیل کند. 
ناسیونالیسم در لجن گیر کرده و بی افق و شکست خورده در بطن تحولات منطقه شاید نقطه اشتراکش با حاکمیت اسلامی به زانو درآمده در برابر اعتراضات گسترده انقلابی مردم در داخل و تحولات منطقه تنها در استیصال وبی افقی اشان باشد. فکر کنم اینطور بگی بهتره: باد زدن هویت قومی و تعصبات مالی چه از طرف نیروها و احزاب ناسیونالیست و چه جمهوری اسلامی تلاشی است برای عبور از استیصال و درماندگی شان. توهین به لباس کردی یا دفاع از لباس کردی تلاشی است برای حاشیه ای کردن معضل فلاکت و معیشت و آزادی در مبارزه مردم در کردستان.
این تلاش مشترک در قومی کردن مبارزه برای رفاه و آزادی در جامعه ایران و به ویژه در کردستان، علیرغم همه تلاشها و جست و خیزهای جریانات و شخصیتهای ناسیونالیستی راه به جایی نبرد و هرگز نتوانست به پدیده ایی تبدیل شود که جامعه حول آن قطبی شود و اتفاقا برعکس با بی اعتنایی مطلق طبقه کارگر و مردم آزدیخواه کردستان روبرو شد و احزاب و شخصیتهای ناسیونالیستی را در بحران عمیق سرخوردگی شان رها کرد. شکست هیاهوی "تقدس فرنجی" و "تقدس لباس کردی" را هم باید به پرونده شکستهای دیگر این نیروها اضافه کرد. ریسمان پوسیده "لباس کردی هویت من است" هم این احزاب را نجات نداد!
۳۱ ژانویه ۲۰۲۱