میگویند  مردم کردستان از همان روز به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی بغیر از نکبت و فلاکت خیری از جمهوری اسلامی ندیدند. از برپا کردن جوخه های اعدام و به خاک و خون کشیدن شهرهای کردستان تا  پایمال کردن تمامی حق و حقوق این مردم و انواع تبعیض و سرکوب ، واقعیتهای  زمختی هستند که دهه هاست بر پیکر این مردم سنگینی میکند. جمهوری اسلامی کاملا آگاهانه به این تبعیض و سرکوب کردن در کردستان رنگ قومی و مذهبی میزند.  اما در پشت این تصویر زمخت واقعیتهای  دیگری نیز  نهفته است.  از قضا  اگر بختک جمهوری اسلامی برای اکثریت مردم کردستان  منشاء انقیاد و بدبختی بوده ، برای اقلیتی اما  حامل ثروت و مال اندوزی بوده و هست. اینکه ستمی که به مردم کردستان روا میشود فقط به خاطر زبان و مذهبشان است و جمهوری اسلامی همه این مردم را با یک چوب می زند، ریا و ادعای پوچی است که  دو طیف و گرایش در کردستان از بیان کردن آن  سود می برند، ناسیونالیستها و مذهبی های کرد، نه مردم هوشیار و آگاه به وضع جامعه. مردم کردستان همراه با سراسر ایران انقلاب نکردند که جمهوری فاشیستی اسلامی را گردن نهند.

جمهوری اسلامی اگر توانست در همان اوایل قدرت خود را در دیگر شهرهای ایران قوامی ببخشد اما کردستان را به عنوان تهدیدی  همیشه مقابل خود داشت . کردستان تبدیل به سنگر دفاع از ادامه انقلاب شده بود و ساختار سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی را به سخره گرفت.جدال آزادیخواهی و برابری طلبی با انقیاد و ارتجاع اسلامی. این جنگی بود میان مردم انقلابی کردستان و ضد انقلاب اسلامی و موج این مقاومت  میرفت که دیگر نقاط ایران را نیز به لرزه درآورد. جمهوری اسلامی در امتداد و بعد  از سرکوب آخرین بارقه های انقلاب در کردستان، آن را جنگ با تجزیه طلبان و کردهای تسنن نامید تا هرگونه رنگ انقلابی گری و برابری طلبی را از آن بگیرد.

خوانش ناسیونالیستهای کرد و مذهبی های کردستان

در این میان ناسیونالیستهای کرد در شکل حزب دمکرات کردستان  و مذهبی های کردستان از جمله مکتب قرآن  آن دو طیفی بودند که نمایندگی گرایش قومی و مذهبی در کردستان را بر دوش می کشیدند. تمام تلاش این دو طیف در  زدن  مهر قومی مذهبی به مطالبات انقلابی مردم کردستان همخوان  با تبلیغات و پروپاگاندا جمهوری اسلامی در این جنگ بود. این دو گرایش حتی حاضر بودند با یک اشاره و  سرفه خمینی نه تنها خود را، بلکه کل کردستان با خاک و مردمش را به جمهوری اسلامی بفروشند فقط به این شرط که بخشی از قدرت حاکمه باشند. در تمام این سالها، ناسیونالیستهای کرد و فعالین مذهبی کردستان بنا را بر این گذاشته اند که از این تبلیغات جمهوری اسلامی در قومی و مذهبی نشان دادن کردستان بیشترین بهره را برای حفظ بقا خود بکار بگیرند. از اینرو کل تبلیغات ناسیونالیستها و مذهبیون در برجسته کردن مسئله هویتی به عنوان خاستگاه اساسی مردم کردستان  در مقابل جمهوری اسلامی و همزمان  پنهان کردن واقعیت خواست برابری طلبی مردم کردستان همانند جاهای دیگر استوار بر یک زندگی در شان انسان، سطح بالای رفاهیات و معیشت، آموزش، خدمات بهداشتی، برابری زن و مرد، حقوق شهروندی و … می باشد، چیزی که نه تنها در کردستان بلکه در کل سطح ایران خواستها و مطالباتی است که یقه جمهوری اسلامی را گرفته است.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی مسئول مستقیم تمام بدبختی های امروز مردم ایران و کردستان است و کمتر کسی را میتوان شناخت که به آن اذعان نداشته باشد. ما شاهد اعتراضات و نارضایتی های مختلفی در طول تمام این سالها برای رهایی از نکبتی  به نام جمهوری اسلامی هستیم. اما پشت این تصویر واقعیت دیگری نیز نهفته است، آنهم شانه بالا انداختن عامدانه  ناسیونالیستهای کرد  در جواب دادن به همین خواست های امروزی و زمینی مردم کردستان در  فردای رهایی از جمهوری اسلامی است. جمال پورکریم به عنوان رهبر جنبش استقلال طلبان کردستان میگوید: " فسادی که در سیستم حکومت اقلیم کردستان حاکم است در مقایسه با دولتهای دیگر منطقه، می توان گفت دموکراتیک ترین  کشور در تمام منطقه است". این خوابی است که ناسیونالیستهای کرد برای کردستان ایران نیز دیده اند. انکار فقر و فلاکت مردم کردستان عراق و افتخار به داشتن چنین حکومتی که دموکراتیک ترین هم میباشد!؟

بنابراین،

اگر زمین دار کرد در دوران نظام سلطنتی خون مردم رعیت را در شیشه کرده بود،اگر آقا و خان کرد فلان منطقه چوب بر گرده رعیت و مردم بی بضاعت گذاشته بود و آن را به عنوان قانون ازلی زندگی به اجرا درمی آورد، برای  بورژوازی  کرد  نیز، دوره جمهوری اسلامی مصادف بود با  تسهیل در ثروت اندوزی و استثمار "هم زبان" به دست  هم زبان. برای این بخش از بورژوازی کرد که مورد لطف حکومت واقع شد، مثل سرمایه دار هر جای دیگری،ارزانترین راه برای انباشت بیشتر سرمایه ، استفاده از نیروی بومی همان منطقه ای بود که در آن سرمایه گذاری میکرد. در کردستان هم همان حکم بدون ذره ای تفاوت صدق میکند. آن بخش از بورژوازی کرد که از حلقه حکومت رانده شد، که امروز در قالب اپوزیسیون جمهوری اسلامی تظاهر میکند،   بیشترین خواستش سهیم شدن در قدرت سیاسی و اقتصادی حکومتی به منظور در دست گرفتن تمام منابع و امکانات جامعه بود، چیزی که در کردستان عراق و زیر سایه حکومت اقلیم کردستان به روشنی می بینیم.

ناسیونالیستهای کرد  میگویند قبل از اینکه ما به طبقات و قشرهای مختلف تقسیم بندی شویم، کرد هستیم. این هویت کردایتی و شناسنامه کردی ماست که به انسان بودن ما معنا میبخشد!؟ این هویت حتی  بر انسانیت نیز تقدس دارد.  این البته در مورد ناسیونالیستهای  اقوام دیگر نیز صدق میکند. هویت سازی  قومی یا ملی که خواستگاهش بر مبنای تفکیک قائل شدن خود از دیگران و تبدیل آن به یک امر سیاسی در جهت کسب قدرت ،  به عنوان ابزار بهره گرفتن  در دست ناسیونالیستها نمود پیدا میکند.  خوانش ناسیونالیستهای کرد از حقوق وقتی به تشکیل حکومت کردی میرسد ، حول حق زبان مادری، پوشش و به رسمیت شناختن آداب و رسوم کردی محدود می شود و به ندرت مثلا از حق رفاه و آسایش جامعه سخن به میان می آورند. بر این باور، بورژوا ناسیونالیست کرد  به عمد از سخن به میان آوردن از  تقسیم بندی و شکافهای طبقاتی، اجتماعی در جامعه کردستان سر باز میزند و یک مهر قومی و ناسیونالیستی را به همه می زند تا بتواند جنبش های مردمی  را برای به دست گرفتن قدرت در آینده به خدمت بگیرد.

میگویند برای ما کردها،هویت ملی از نان شب واجب تر است، که  ما کردها بدون مرزهای جغرافیای خود، بی هویت و بی شناسنامه ایم. کاملا درست می گویند! برای مردم زحمتکش کردستان هیچ چیز مقدس تر از استثمار توسط همزبان خود نیست! کارگر و مزد بگیر کردستان حتی حاضرند از نان شب فرزندان خود بگذرند ولی ذره ای از کیسه سرمایه دار و مسئول کرد که نام کرد و هویت کرد را "حیثیت" بخشیده  کم نشود! حتی حاضرند کولبری کنند، هر روز صد بار کشته و زنده شوند ولی به  کالای تاجر مفت خور کرد لطمه ای وارد نشود! مردم زحمتکش و استثمار شده کردستان در مبارزه هر روزه خود با جمهوری اسلامی حاضرند بمیرند و جان و مال خود و خانواده شان را قربانی کنند تا این عالیجنابان سرمایه دار و منفعت طلب کرد به آرزوی خود یعنی نشستن بر تخت قدرت برسند! آخه چه آرزوی بزرگتر از این که توسط قاضی کرد محاکمه شوند، زندانبان شان کرد باشد، بازجو و شکنجه گرشان کرد باشد، مامور اجرای اعدامشان کرد باشد، با فتوای ملای سنی کرد تحمیق شوند، قتل کنند، زنان و دختران خود را مورد تعرض و اهانت و بی حرمتی قرار دهند، اگر قرار است به قرون وسطی برگردند، چه بهتر که با دستورات ملای کرد این راه را در پیش بگیرند نه توسط یک مشت ملای شیعه  که کردی هم صحبت نمی کنند! میبیندید چه دستاوردهای عظیم بشری قرار است فقط با تغییر زبان صاحبان منصب و قدرت برای جامعه کردستان  به ارمغان آورده شود؟! تا جایی که خالد عزیزی صراحتا اعلام کرد: "آرزو میکردم که کردها مرزهای جغرافیای خود را داشتند و کرد به دست کرد اعدام میشد".(نقل به مضمون). این چکیده ی از خواست و آرزو یک بورژوا ناسیونالیست کرد در راس رهبری حزب دمکرات است که برای جامعه کردستان طلب میکند.

میگویند پوشش کردی هویت ماست ولی طبعا نمیگویند از زمین  تا آسمان فرق هست بین پارچه بنجل و پارچه درجه یک برای ژست "هویت کردایتی" گرفتن. در همین کردستان، امروز صدها واحد  فقط صنعتی و تولیدی جدا از خدماتی و غیره وجود دارد که از استثمار و گرو گرفتن حقوق شاغلین خود روزبروز فربه تر و ثروتمندتر می شوند و وقتی برای احقاق حقوقی هم اعتراضی صورت بگیرد، همان کارفرما و سرمایه دار کرد برمیگردد و میگوید:" برادران و خواهران همزبان من، ما به عنوان یک قوم و یک ملت بایست مواظب هم باشیم و دشمن این ملت را با این تفرقه اندازی های خوشحال نکنیم!؟ ".( نقل به مظنون  خطاب یک کارفرما در یکی از کارخانه های سنندج ). این منطق قشر خوش نشین و بالا نشین جامعه در مقابل پایینی هاست، اساسا نانش را در روغن همین استدلالات کلاشانه میزند تا چپاول و بریدن نان سفره کارگر و مردم زحمتکش را مبنای اتحاد و یکپارچگی قومی قرار دهد.

سرمایه دار کرد همان اندازه کارگر و زحمتکش کردستان را غارت و استثمار می کند که سرمایه دار غیر کرد در هر جای دیگر ایران. برای همین سرمایه دار خوش لباس کرد که نه غم اجاره خانه دارد، نه غم قبض آب و برق و گاز دارد، نه غم نان جیره بندی شده دارد، نه لرزش دست میگیرد وقتی دست در جیب اش  میکند ، نه درکی از آه پدر و مادر شرمنده در مقابل فرزندانشان دارد،بر اساس کدام معیار اجتماعی و انسانی همتراز و هم سرنوشت با کارگر و قشر پایین جامعه تعریف میشود!؟ موقعیت اجتماعی مشترک؟ شرایط اقتصادی مشترک؟ موقعیت اشتغالی مشترک؟ مگر غیر از این است که بدون چنین اشتراکاتی، با هیچ چسب و سریشی نمی توان این دو  قشر را بهم چسباند، مگر با دوز و کلک و برجسته کردن هویت نداشته مشترک.

از اینرو بحث هویت مشترک تابعی از یک سلسله تعلقات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افراد در یک جامعه می باشد نه بر اساس نوع زبان و نحوه پوشش مردمان آن.  نوع و شرایط زیست یک جامعه همچنین مشخص کننده فرهنگ و ارزشهای آن در میان قشر و طبقه های مختلف اجتماعی است. با یک نگاه اجمالی به طور مثال به جامعه کردستان میتوان به راحتی به این تقسیم بندی ها رسید. محلات فقیرنشین را مقایسه کنید با محلاتی که طبقات متوسط و سرمایه دار در آن سکونت دارند. منازل  این مناطق را با آلونک های همان شهر مورد مقایسه قرار دهید، فروشگاههای مواد غذایی را، مراکز و امکانات تفریحی، سطح آموزش و نوع پوشش و کیفیت آن،همه و همه نشان از تناقضات عمیق فرهنگی و هویتی دارد که  با هیچ  اجی مجی کردن کردایتی  نمیتوان آن  را به عنوان هویت مشترک به جامعه قالب کرد. در دوران کرونا بخش عظیم مردم کردستان در فلاکت کامل بسر میبرند. نبود امکانات بهداشتی، گرانی سرسام آور و کمبود مواد خوراکی، وضعیت آب آشامیدنی، نبود هیچ گونه امکانات آموزشی و تفریحی  برای کودکان در دوران قرنطینه و صدها مورد دیگر  و از سوی دیگر  سرمایه دار کرد که کمترین قرابتی با این مشکلات و مصائب ریز و درشت که بر سر مردم کردستان آوار شده است ندارد، دم زدن از هویت و تعلقات قومی و مذهبی نه تنها خریداری ندارد بلکه جامعه کردستان را بیش از پیش متوجه این موضوع می کند که از چاه جمهوری اسلامی به چاله ناسیونالیستهای کرد نخواهند افتاد.

نمونه حکومت اقلیم کردستان مثال بارز و برجسته ای است که از هم اکنون زنگ های خطر را برای کردستان ایران به صدا درآورده است. فقر مطلق مردم زحمتکش کردستان عراق همراه با سرکوب شدید معترضان، زن ستیزی سیستماتیک از جانب حکومت  که ریشه در نگاه مرتجعانه و اسلامی به موقعیت زن در جامعه دارد، نبود خدمات بهداشتی و آموزشی رایگان، زدن رنگ اسلامی به جامعه و هار شدن منبر نشینان کرد سنی و تهدید هرگونه صدای آزادی خواهی و برابری طلبی،  شکافهای عمیق طبقاتی و  … ارمغانی است که ناسیونالیستهای کرد در بیست سال گذشته در دامن این مردم انداخته اند.

٢٤ نوامبر ٢٠٢٠